< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1402/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/بیماری حسادت /

 

بیماری حسادت

یکی دیگر از آیات طبی قرآن، آیه 5 سوره فلق است:

﴿وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾[1]

خدای متعال در سوره مبارکه فلق به حضرت رسول الله (ص) و به تبع، به امت اسلامی امر می‌کند که دائما به خدایی که پروردگار سپیده دم است، پناه ببرند و دائما متن این سوره را تکرار کنند و بر زبان بیاورند و محتوای این سوره را به قلب خود تلقین کنند.

وقتی انسان در موضع خطر قرار می‌گیرد، موظف است عقلا و شرعا به پناهگاهی رفیع و متین پناه ببرد؛ به این علت که انسان دشمنانی دارد که بر دشمنی خود مداومت دارند و دائما در صدد توطئه هستند. از این رو یکی از راهکارهای اساسی، عوذه خواندن و پناه بردن به خداوند است. ظاهرا پناه بردن، همان جاری ساختن کلمه «اعوذ» بر زبان است. البته قلب نیز به لحاظ محتوا، باید متوجه پروردگار سپیده دم باشد. بکارگیری کلمه «قل» در سوره‌هایی که با این کلمه شروع شده‌اند، اشاره به تکرار دارد یعنی باید دائما خوانده و تکرار شوند و از شر شروران عالم به خدا پناه برده شود.

در آیه 2 سوره فلق آمده است:
﴿مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ﴾[2]
از شر آفریده‌هایش

معنای آیه، این نیست که همه‌ی مخلوقات شرور هستند یا اینکه شر آن‌ها را همراهی می‌کند بلکه ناظر به مخلوقاتی است که اولا از مسیر طبیعی خود خارج شدند و در مسیر انحراف قرار گرفتند یا اینکه با حفظ یک سری عناوین واژه «شر» از وجود آن‌ها استخراج می‌شود مثلا سم مار برای خود مار شر نیست بلکه برای انسان شر است یا زهر زنبور عسل برای خود زنبور شر نیست بلکه می‌تواند برای انسان شر باشد. لذا شر نفسی منظور نیست بلکه شر نسبی می‌تواند مطرح باشد.
پس بد مطلق نباشد در جهان     بد به نسبت باشد این را هم بدان
ممکن است از ناحیه موجودی، شری به وجود یا طبیعت یک انسان برسد، اگر چه وجود آن شر برای خود مخلوق شر نباشد، بلکه خیر باشد؛ مانند مثالی که زده شد. در عین حال ﴿مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ﴾ می‌تواند ناظر به این باشد که برخی مخلوقات به علت انحراف، دچار شر رسانی به دیگران می‌شوند؛ مثلا فردی دیگران را سحر و جادو می‌کند. خداوند هنگام خلق ساحر، او را ساحر نیافرید بلکه انسان آفرید اما او در اثر سوء اختیار خودش دچار انحراف شده و با طلسم، سحر و جادو به انسان‌ها ضرر می‌رساند.

به عنوان مثالی دیگر؛‌ فردی از تاریکی و ظلمات شب برای دزدی، فساد و قتل عام استفاده می‌کند. خداوند هنگام آفرینش، چنین فردی را قاتل و فاسد نیافرید بلکه خود او را با سوء اختیارش دست به چنین اعمال زشتی می‌زند و در اثر شدت گناهان، قلب و روحش را سیاه کرده و انگیز‌ه‌های زشت و بد را در وجودش پرورش داده است.

کسی که افسون‌گری و طلسم می‌کند و در گره‌ها می‌دمد و با سحر و جادو بین زن و شوهر فاصله می‌اندازد؛ ﴿يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾[3] ، وقتی آفریده شد چنین خصوصیتی نداشت و خداوند چنین خصوصیت زشتی به او نداد، بلکه او را مختار آفرید و از درون و بیرون زمینه‌های هدایت او را فراهم کرد ولی خود او مسیر صراط مستقیم را طی نکرد و در مسیر گمراهی قدم برداشت.

به عنوان مثالی دیگر، کسی که حسادت می‌کند و آن را اعمال می‌کند، از ابتدا حاسد آفریده نشد بلکه با سوء اختیارش دست به حسادت می‌زند؛ چون تهذیب نفس نکرده، سعی می‌کند از طریق حسادت به دوستان یا همنوعانش ضرر برساند.

اگر چه چند آیه از سوره فلق می‌تواند طبی باشد: مانند آیه چهارم سوره فلق؛ ﴿وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ﴾[4] یعنی زنان ساحره‌ای که در گره‌ها می‌دمند و طلسم و سحر می‌کنند و برای دیگران مشکلاتی ایجاد می‌کنند. اما شاهد ما آیه 5 سوره فلق است.

ان شاء الله در رابطه با طلسم، سحر و این‌ها در ذیل آیه 4 فلق یا 102 سوره بقره بحث خواهیم کرد. این آیات می‌تواند آیات طبی باشد؛ چرا که سحر و طلسم می‌تواند به بدن آسیب وارد کند.

حسادت یک وصف روحی و روانی است اما در عین حال می‌تواند آثار و عوارض بدی روی جسم بگذارد. همچنان که حسود می‌تواند به محسود آسیب بزند یعنی با زبانش تهمت و زخم‌زبان یا با دست و قدرتش آسیب بزند. در روایات اهل بیت (ع)، بحث حسادت به این صورت مطرح شده است که فرد حسود قبل از اینکه به فرد محسود آسیب بزند، به خودش آسیب می‌رساند. ما روایات زیادی در این باب داریم و اشاره به این دارند که حسادت به روح، روان و بدن انسان حاسد آسیب می‌رساند.

حسادت در روایات

در کتاب «غرر الحکم و درر الکلم» مرحوم آمِدی که کلمات امیر المؤمنین (ع) موضوع بندی شده، روایات زیادی در باب حسد آمده است اما ما روایاتی که ناظر به طب هست را مطرح می‌کنیم:

«اَلْحَسَدُ شَرُّ اَلْأَمْرَاضِ»[5]
حسد بدترین بیماری‌ها است.

«اَلْحَسُودُ أَبَداً عَلِيلٌ»[6]
حسود همیشه بیمار است.

«اَلْحَسَدُ يُضْنِي اَلْجَسَدَ»[7]
حسد بدن را رنجور می‌کند.

« اَلْحَسَدُ يُذِيبُ اَلْجَسَدَ »[8]
حسادت بدن را لاغر و ذوب می‌کند.

«اَلْحَسُودُ لاَ شِفَاءَ لَهُ»[9]
حسادت درمان ندارد.

کسی که این وصف را پیدا کرد و دچار حسادت شد، نباید انتظار داشته باشد این صفت خود به خود خوب شود. بلکه باید دست به تهذیب نفس بزند و راهکارهای علمای اخلاق در این رابطه را اعمال کند تا درمان شود. اگر حسادت به حال خود رها شود، فی حد نفسه شفایی ندارد مگر انجام راهکارهایی که وجود دارد. در حقیقت حسادت نارضایتی از قضا و قدر الهی است. خدا به حاسد و محسود لطف کرده و به هر کدام نعمت‌هایی عطا کرده است. این نعمت‌ها در جهت آزمایش انسان‌ها است. وقتی فردی متوجه می‌شود دوستش از نعمتی برخوردار شده است نه تنها نبایستی آرزوی زوال و از بین رفتن آن نعمت را بکند بلکه باید از خداوند تشکر کند که دوستش برخوردار شده است و طلب کند که به او هم چنین نعمتی دهد؛ به چنین حالتی، غبطه می‌گویند و مؤمن غبطه می‌خورد اما حسادت نمی‌کند؛ چرا که حسادت می‌تواند مقدمه‌ای برای کفر باشد.

«فَإِنَّ اَلْحَسَدَ يَأْكُلُ اَلْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ»[10]
حسادت ایمان را از بین می‌برد آن‌چنان که آتش هیزم را از بین می‌برد.

«اَلْحَسُودُ غَضْبَانُ عَلَى اَلْقَدَرِ»[11]
انسان حسود نسبت به قضا و قدر الهی خشمگین است.

«اَلْحَاسِدُ لاَ يَشْفِيهِ إِلاَّ زَوَالُ اَلنِّعْمَةِ»[12]

یعنی حسود در خباثت روحی خودش نوعی تشفی پیدا می‌کند منتها تشفی کاذب حیوانیت متضاعف می‌شود. اگر حسود بخواهد روحیه انسانی پیدا کند،‌ بایستی به جای خوشحال شدن از نابودی نعمت دیگران آرزوی بقای آن را داشته باشد و از خداوند برای خودش درخواست نعمت داشته باشد و روحیه غبطه را در خود ایجاد کند.

«اَلْعَجَبُ لِغَفْلَةِ اَلْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ اَلْأَجْسَادِ»[13]
از غفلت انسان‌های حسود از سلامتی جسم‌هایشان تعجب می‌کنم.

معلوم می‌شود که حسادت بر بدن حسود عارضه‌ ایجاد می‌کند. به یکی از عارضه‌هایش اشاره کردیم؛ «یذیب الجسد»، لاغری به همراه دارد. از نظر روحی نیز شادابی را می‌گیرد و انسان همیشه غمگین و افسرده است. از این جهت روایاتی داریم که انسان حسود دچار غم و غصه سودایی می‌شود و شادابی‌اش را از دست می‌دهد.

«لاَ يُوجَدُ اَلْحَسُودُ مَسْرُوراً»[14]
حسود شادمانی ندارد.

«لاَ رَاحَةَ لِحَسُودٍ»[15]

حسود همیشه خودخوری می‌کند و دچار غم و غصه می‌شود و زندگی برایش مشمئز کننده خواهد شد.

«لاَ عَيْشَ أَنْكَدُ مِنْ عَيْشِ اَلْحَسُودِ وَ اَلْحَقُودِ»[16]

همچنین روایاتی با این محتوا داریم که حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمودند:

«عَجِبْتُ لِغَفْلَةِ اَلْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ اَلْأَجْسَادِ»[17]
از غفلت انسان‌های حسود از سلامتی بدن‌هایشان تعجب می‌کنم.

معنایش این است که اگر کسی سلامتی بدنش برایش مهم باشد و در عین حال حسود است باید بداند حسادت یکی از عوامل بیماری‌زا است. اینکه ما این آیه را به عنوان یک آیه طبی انتخاب کردیم علتش این است که حسادت عامل بیماری در بدن انسان حسود است و او را دچار افسردگی و لاغری می‌کند.

گفتیم که معیار طبی بودن آیه این است که آیه به یکی از عوامل پیشگیرانه بیماری‌ها، علل بیماری‌ها یا به عامل درمان بیماری‌ها اشاره کند که در آیه 5 سوره فلق به یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد کننده بیماری اشاره می‌کند؛ در برخی روایات از حسادت به عنوان بدترین نوع بیماری‌ها اشاره شده است؛ بدترین بیماری است و هم عامل بیماری است.

تا حدی سلامتی انسان وابسته به نداشتن حسادت است که حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمودند:

«صِحَّةُ اَلْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ اَلْحَسَدِ»[18]
سلامتی کامل بدن نشانه کمی حسادت در وجود آن فرد است.

البته در روایات داریم که انسان‌ها معمولا حسادت دارند اما تنها چیزی که آثار حسادت را بر بدن پیاده می‌کند این است که فرد حسادتش را اعمال کند. لذا حضرت پیامبر (ص) به اصحابشان فرمودند:

«أَلاَ إِنَّهُ قَدْ دَبَّ إِلَيْكُمْ دَاءُ اَلْأُمَمِ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ هُوَ اَلْحَسَدُ لَيْسَ بِحَالِقِ اَلشَّعْرِ لَكِنَّهُ حَالِقُ اَلدِّينِ وَ يُنْجِي فِيهِ أَنْ يَكُفَّ اَلْإِنْسَانُ يَدَهُ وَ يَخْزُنَ لِسَانَهُ وَ لاَ يَكُونَ ذَا غِمْرٍ عَلَى أَخِيهِ اَلْمُؤْمِنِ»[19]
بدانید که مرض امت‌های قبل از شما، به شما نیز سرایت کرده و آن مرض حسادت است که مو را نمی‌ریزد اما دین را از بین می‌برد و چیزی که در زمان حسادت نجات‌بخش است این است که آدمی دستش را از اینکه به سوی شخص محسود دراز شود، باز دارد و زبانش را از اهانت به او نگاه دارد و نسبت به برادر ایمانی خودش کینه‌ای در دل نداشته باشد.

منظور از تعبیر «لَيْسَ بِحَالِقِ اَلشَّعْرِ» این نیست که حسادت باعث ریزش موی سر نمی‌شود و این عارضه را ندارد‌ بلکه حسادت می‌تواند موجب ریزش مو هم بشود؛ زیرا صفرا را بالا می‌برد و وقتی صفرا بالا رفت، کبد داغ می‌شود و داغی کبد، بخار تولید می‌کند که باعث ریزش مو می‌شود. وقتی حضرت می‌خواهند این را برسانند که حسادت می‌تواند آسیب زیادی به انسان بزند و اوج آسیب‌رسانی‌ آن وقتی است که دین و ایمان را از انسان می‌گیرد، چنین تعبیری بکار بردند.

شخص حاسد نباید دست به اقداماتی علیه محسود بزند. ممکن است وسوسه‌هایی در وجود انسان بوجود آید و لحظه‌ای در درونش ناراحت شود و این اشکالی ندارد اما نباید عملا حسادتش را اعمال کند و نیز نباید تهمت بزند، ‌غیبت کند یا فحش دهد.

در برخی روایات وارد شده است که حسود اساسا لذت زندگی را نمی‌چشد:

«أَقَلُّ اَلنَّاسِ لَذَّةً اَلْحَسُودُ»[20]
کم‌ترین مردمی که لذت می‌برد، حسود است.

زیرا بیشتر عمر خود را در حسرت چیزهایی می‌گذراند که دیگران دارند ولی او ندارد.

معمولا انسان‌ها دچار حسادت می‌شوند اما مهم این است که تهذیب نفس کند و یکی از مصادیقش این است که سعی کند روحیه حسادت را تبدیل به روحیه غبطه کند.

در روایت از رسول الله (ص) در کتاب نهج الفصاحه است:

«كُلُّ بَنى آدَمَ حَسُودٌ لا يَضُرُّ حاسِدَا حَسَدُهُ ما لَمْ يَتَكَلَّمْ بِاللِّسانِ اَوْ يَعْمَلْ بِالْيَدِ»[21]
همه‌ی انسان‌ها حسود هستند (و قوه‌ی حسادت در همه انسان‌ها وجود دارد) و حسد‌ حسود زیانش نمی‌رساند مادامی که بر زبان جاری نسازد و آن را با دست خود عملی نکند.

فرد نباید با زبانش اهانت کند، فحش دهد و بد و بیراه بگوید یا دعوا کند و با دست خود محسود را بزند و حسادتش را اعمال کند.

پس طبق روایاتی که از کتاب‌های «غرر الحکم و درر الکلم» و «نهج الفصاحه» و برخی دیگر از کتب روایی قرائت شد، حسادت نوعی بیماری روحی و هم عامل بیماری جسمی است. از این جهت که لاغری، ضعف و غلبه صفرا به همراه دارد و در حاسد ایجاد عصبانیت می‌کند، می‌تواند عامل بیماری جسمی باشد. حاسد به محض اینکه متوجه شود مجددا محسود برخوردار از نعمتی شده، سریع عصبانی می‌شود و صفرایش افزایش می‌یابد یا همین‌که احساس کند فرد محسود به نعمتی که او از آن برخوردار نیست، متنعم شده، دچار غم، غصه و افسردگی سودایی می‌شود، خودخوری می‌کند، سودایش بالا می‌رود و عوارض سودا را پیدا می‌کند. لذا چنین فردی موظف است راضی به رضای خدا باشد و بداند که خداوند براساس حکمت و به جهت امتحان بندگانش نعمت‌ها را تقسیم کرده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo