< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1402/05/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن /نعمت سایه /

 

یکی دیگر از آیات طبی قرآن آیه 45 سوره فرقان است و خدای متعال در این آیه به نعمت سایه و نقشی که در درمان برخی بیماری‌ها دارد، اشاره می‌کند:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾[1]
آیا به قدرت پرودگارت نمی‌نگری چگونه سایه را گسترده است و اگر می‌خواست آن را ساکن و ثابت قرار می‌داد تا همیشه شب یا بین الطلوعین باشد، سپس خورشید را دلیل و نمایانگر آن قرار دادیم.

در این آیه و چند آیه بعد، سخن از نعمت سایه‌ها و سپس اثرات و برکات شب، خواب و استراحت، روشنایی روز، وزش بادها، نزول باران، زنده شدن زمین‌های مرده و سیراب شدن چهارپایان و انسان‌ها دارد. نخست می‌فرماید: آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده است و اگر می‌خواست آن را ساکن قرار می‌داد؟
بدون شک این قسمت از آیه به اهمیت نعمت سایه‌های گسترده و متحرک اشاره دارد. سایه‌هایی که یکنواخت باقی نمی‌ماند بلکه در حرکت است و نقل مکان می‌کند. در کتاب تفسیر نفیس دیدگاه برخی از مفسران را نقل کرده است:

«در این مورد میان مفسران گفتگو است: جمعی می‌گویند این سایه کشیده و گسترده همان سایه‌ای است که بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمین حکمفرما است و لذت‌بخش‌ترین سایه‌ها و ساعات همان است، این نور کم‌رنگ و سایه گستر، از لحظه‌ی طلوع فجر شروع می‌شود و به هنگام طلوع آفتاب روشنایی جایگزین آن می‌گردد.
بعضی دیگر گفته‌اند منظور تمام سایه‌ی شب است که از لحظه غروب شروع می‌شود و به لحظه طلوع آفتاب منتهی می‌گردد. زیرا می‌دانیم شب در حقیقت سایه نیمکره زمین است که در برابر آفتاب قرار گرفته، سایه‌ای است مخروطی که در طرف مقابل در فضا گسترده می‌شود و این سایه‌ی مخروطی دائما در حرکت است و با طلوع آفتاب در یک منطقه پایان می‌گیرد و در منطقه دیگر تشکیل می‌شود.
ی بعد نبود ما از این جمله معنی وسیعی می فهمیدیم که تمام سایه های گسترده را در برمی گرفت ولی سایر قرائنی که به دنبال آن آمده نشان می‌دهد که تفسیر اول از همه مناسبتر است.

زیرا به دنبال آن می‌فرماید سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم (ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا). سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم.
اشاره به اینکه اگر آفتاب نبود مفهوم سایه روش نمی‌شد، اصولا سایه از پرتو آفتاب بوجود می‌آید، زیرا سایه معمولا به تاریکی کم‌رنگی گفته می‌شود که برای اشیاء پیدا می‌شود و این در صورتی است که نور به جسمی که قابل عبور از آن نباشد بتابد و در طرف مقابل سایه آشکار شود.»[2]

آیه ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾ باز ناظر به بحث سایه است. بنظر می‌رسد در میان چند احتمالی که مفسران ذکر کردند، نویسنده کتاب، آقای طباطبایی احتمال اول را پسندیده باشد اما به نظر می‌رسد احتمال سوم درست باشد یعنی منظور از سایه، سایه‌ای است که بعد از ظهر برای اجسام پیدا می‌شود؛ مطلق سایه‌هایی که بوجود می‌آید که در حقیقت نه می‌شود گفت تاریکی محض است و نه روشنایی محض. بلکه بین تاریکی محض و روشنایی محض است. سایه‌ای که تابع انعکاس نور خورشید است، در سطح گسترده‌ای در طول روز بوجود می‌آید. هنگام ظهر سایه‌ها کمتر می‌شود؛ چون خورشید در مرکز قرار می‌گیرد و همه جا را پر نور می‌کند. اما هر چه آفتاب جهت پیدا کند وجود سایه بیشتر می‌شود. مهم این است که این آیه شریفه ناظر به نعمت ‌بودن سایه است و اشاره می‌کند که سایه یک نعمت است.

یکی از استفاده‌های ما انسان‌ها از سایه، این است که وقتی خسته می‌شویم برای رفع آن به مکانی که سایه است، پناه می‌بریم. مخصوصا در فصلی که گرما غالب است مانند فصل بهار و بخصوص تابستان از نعمت سایه برای رفع خستگی و تسکین گرمی زیاد بدن استفاده می‌کنیم. گرمی ممکن است ناشی از غلبه دم یا صفرا باشد و ما از نعمت سایه برای خنک کردن بدنمان استفاده می‌کنیم. جالب است که در آیات قرآن (که این هم خودش قرینه‌ی خوبی است) مطلق سایه‌ها در فضای زمین یک نعمت است و انسان از نعمت سایه برای رفع خستگی‌ها، تسکین صفرا، خون و اعصاب استفاده می‌کند. در جریان حضرت موسی (ع) در سوره قصص، ایشان بعد از اینکه از سرزمین مصر به سمت منطقه مدین حرکت کرد، به چاه آبی رسید و دید که چوپانان زیادی دور چاهی جمع شدند و در حال کشیدن آب برای سیراب‌کردن گوسفندانشان هستند. در یکی از جهات چاه دو دختر را مشاهده کرد، به آنان گفت: ﴿قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ﴾[3] ، چرا اینجا ایستاده‌اید؟ دختران حضرت شعیب گفتند: برای سیراب کردن گوسفندان خود، منتظریم تا مردان دور چاه را خالی کنند و با آب آن گوسفندان خود را سیراب کنیم.

حضرت موسی (ع) تا این صحنه را دید، دلو را گرفت و در چاه انداخت. برای کشیدن آب نیاز بود ده نفر قدرت به خرج دهند تا دلو را بالا بکشند اما حضرت موسی (ع) به تنهایی دلو را در چاه انداخت و گوسفندان چوپانان و هم دختران شعیب را سیراب کرد. از این جهت خیلی خسته شد و برای رفع خستگی به سایه درختی که آنجا بود، پناه برد.
قرآن می‌فرماید: ﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾[4]
گوسفندانشان را سیراب کرد و بعد از مدتی با حال خستگی رو به سایه‌ی درختی آورد و گفت: پروردگارا من به هر آنچه از خیر برای من نازل کنی، احتیاج دارم.

واژه «ثُمَّ» یعنی بعد از یک فاصله زمانی که طول کشید تا حضرت موسی (ع) آب را از چاه بالا بکشد و گوسفندان را سیراب کند، خسته شد و با حال خستگی رو به سایه‌ی درختی آورد. او از سایه درخت برای رفع خستگی و غلبه صفرایی که پیدا کرده بود و تهیه غذایی که در ادامه مطرح می‌کند، پناه برد و گفت: پروردگارا! من به هر آنچه از خیر بر من نازل کنی، نیازمندم. از روایاتی که در ذیل این آیه وجود دارد، معلوم می‌شود آن خیری که حضرت موسی (ع) به آن اظهار نیاز کرد، تکه نانی بود یعنی آن حضرت به تکه نانی قانع بود؛ چون غذای ایشان معمولا سبزیجات بود طوری که در روایت آمده است که پوست‌شان سبزه شده بود و حتی سبزی آن‌ سبزه‌جات از زیر پوستشان نمایان شده بود.
حضرت موسی (ع) عفیفانه درخواست کرد و مستقیم به خداوند نفرمود: من نان می‌خواهم، بلکه فرمود: من به هر آنچه از خیر برایم بفرستی، نیازمندم و طلب او در حد یک نان بود. خداوند هم برایشان غذا و نان فرستاد تا ایشان رفع گرسنگی کند. به این صورت که دختران حضرت شعیب (ع) به پدرشان مراجعه کردند و قصه را تعریف کردند. حضرت شعیب دو دخترش را به سمت حضرت موسی (ع)‌ فرستاد و از او دعوت کرد که به منطقه مدین تشریف بیاورد تا مزد کارش را به او عطا کند.

شاهد ما این قسمت آیه است: ﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ﴾
حضرت موسی(ع) گوسفندان دختران شعیب را سیراب کرد، بعد خستگی بر او غالب شد و برای رفع آن به سایه پناه برد.
پس سایه یکی از عواملی است که می‌تواند خستگی را از تن بیرون ببرد و انسان می‌تواند هنگام گرمی زائد، غلبه صفرا و گرگرفتگی از سایه‌های گوناگون، سایه درختان و دیوار استفاده کند. پس می‌توان گفت سایه یک صفرابر است و نعمتی است که انسان می‌تواند سر جایش از آن استفاده کند. اگر از این زاویه به سایه نگاه کنیم و به این آیه توجه کنیم، آیه می‌تواند جنبه طبی پیدا کند؛ زیرا در حقیقت صفرا و خون غلبه گرمی هستند (صفرا گرمی داخلی و خون گرمی ظاهری دارد و در گرمی با هم مشترک هستند) و سایه خنک کننده است.
‌تواند از خنکی سایه برای تسکین خون و صفرا استفاده کند و در این استراحتی که در سایه انجام می‌گیرد، می‌تواند از نعمت خواب هم استفاده کند. خواب هم یکی دیگر از عوامل صفرابر است و فرد می‌تواند وقتی عصبانی می‌شود یا خستگی بر او عارض می‌شود، از نعمت خواب استفاده کند.

 


[2] تفسیر نفیس، طباطبایی نسب، سید محمودرضا، ج10، ص499.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo