< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1402/04/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/ادامه استفراغات عمومی در طب اسلامی /

 

8) بخور دادن

یکی دیگر از استفراغات عمومی بخور دادن بدن است. بخور اصطلاحی است که در روایات اهل بیت (ع) و طب سنتی بکار برده شده است.
گاهی بخور به معنای استشمام اشیای خوشبو از طریق دود دادن و سوزاندن آن‌ها است. جناب حکیم عقیلی خراسانی در جلد سوم از کتاب «خلاصة الحکمة» بخور را اینگونه معنا کرده است:

«چوب عود و مشک و عنبر و میعه و مصطکی و کندر و جز آن که بر روی آتش ریزند تا بوی خوش پراکنده گردد.»[1]

طبق این تعریف،‌ بخور دادن یعنی حرارت دادن و سوزاندن اشیاء خوش‌بو تا دود آن‌ها به بدن برسد یا وارد بدن شود.
بخور دادن خواص درمانی خاص خود را دارد. اگر طبیعت شی‌ای که دود داده می‌شود، گرم باشد مغز را گرم و نیروی جنسی را تقویت می‌کند، شادابی به همراه خواهد داشت، بدن را معطر می‌کند و ماندگاری بیشتری روی بدن دارد (بخور دادن بدن از طریق دود دادن اشیاء معطر ماندگاری بیشتری دارد).

در سیره امام (ع) وارد شده است:

«كَانَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَتَبَخَّرُ بِالْعُودِ ... »[2]
امام رضا (ع) همیشه عود بخور می‌دادند.

وقتی امام (ع) حمام می‌رفتند،‌ مستمرا در یکی از اتاق‌های آن بدن خود را با عود بخور می‌دادند. به نظر می‌رسد این بخور را در فصل پاییز و زمستان انجام می‌دادند؛ چون عود طبع گرمی دارد و مناسب نیست در فصل تابستان (که زمان گرمای غالب است) عود، مشک و عنبر بخور داده شود زیرا مغز را می‌خشکاند.

در نتیجه بخور چند معنا می‌تواند داشته باشد:
2) دود دادن، آتش زدن و حرارت دادن اشیای خشک و رساندن دود آن‌ اشیاء خشک به عضو بیمار. ممکن است بخور خوشبو نباشد؛ مثلا عنبر نسارا برای ضد عفونی کردن دود داده می‌شود. عنبر نسارا حرارت داده می‌شود و دود آن به عنوان مثال به گوشی که عفونت دارد، رسانده می‌شود. از این طریق عفونت از بین می‌برد و از بدن خارج می‌شود. این هم یک شیوه درمان است. شیوه بخور درمانی از طریق دود دادن اشیاء خشک ولو اینکه خوشبو نباشد.
3) بر مايعى جوشان يا سخت گرم عرضه داشتن عضوى را. در حقیقت انسان مایع، شی یا گیاهی را بجوشاند و بخار آن جوشانده را به عضو بیمار برساند؛ مثلا برای آب کردن اخلاط سوخته در فضای دهان و بینی، مرزنجوش، پونه و نعنا را بجوشاند و بخار آن را به فضای دهان و بینی برساند تا اخلاط سوخته از طریق آب شدن از بدن خارج شوند و نَفَس باز شود. همچنین به عنوان مثالی دیگر می‌توان بخار جوشانده‌ای را به عضوی که سرد و دچار قولنج و گرفتگی شده، برسانند.

پس بخور درمانی به چند معنا اطلاق می‌شود:
و رساندن دود آن اشیاء از طریق استشمام کردن، وارد کردن آن به بدن تا به خواص درمانی آن بوی خوش برسد.
حرارت دادن اشیای خشک و رساندن دود آن اشیاء به عضو بیمار؛ مثلا ضد عفونی کردن. اشاره کردیم که طبق اصطلاح دوم ممکن است بخور خوشبو نباشد اما خارج کننده بیماری‌ها باشد مثلا بخور حضرت مریم (س) برای درمان فردی که دچار بیماری ماورایی از قبیل جن‌زدگی یا صرع شده مفید است و از ترکیب سندروس،‌ کندر، مقل، تیغ جوجه تیغی و از این موارد (که در روایت وارد شده است) ساخته می‌شود. دود کردن این ترکیب موجب خروج اجنه از بدن فرد جن‌زده می‌شود؛ چرا که آن‌ها از این بو خوششان نمی‌آید و شاید موجب خفگی آنان شود. این بخور خوشبو نیست اما ما از این روش برای خارج کردن بیماری استفاده می‌کنیم.
گاهی بخور خوشبو است مانند بخور اسپند و کندر که برای رفع افسردگی خیلی خوب است. بوی معطر و خوشبو مغز را تسکین می‌دهد، عقل را زیاد می‌کند. در روایت وارد شده است که بوییدن چیزهای خوشبو مغز را تقویت می‌کند. گاهی انسان گیاه معطری را بو می‌کند، از عطر طبیعی استفاده می‌کند (که رقیق است) و گاهی از بخور استفاده می‌کند؛ همه این‌ها می‌تواند از مصادیق بکارگیری چیزهای خوشبو باشد. اشاره کردیم اگر کسی از بخورات معطرات استفاده کند، ماندگاری آن بر بدنش بیشتر خواهد بود.

گاهی اوقات انسان چیزی را بخور می‌دهد و کاری به خوشبویی آن ندارد؛ زیرا نفسِ دود گیاه یا میوه خشک نقش درمانی دارد (مثلا بادزدایی می‌کند)؛ به عنوان مثال دود دادن سعد کوفی برای درمان بواسیر؛ سعد کوفی را ساییده و مقعد را با آن بشوید که نقش برطرف کننده هموروئید را دارد. همچنین دود دادنش هم می‌تواند مؤثر باشد. به عنوان مثالی دیگر کسانی که دچار زگیل تناسلی شده‌اند، گوشت اضافه روی بدنشان است یا دچار هموروئید شده‌اند قسط (که یکی از معطرات است) را دود دهند و آن را به عضو برسانند که می‌تواند رافع گوشت‌های اضافی باشد.
گاهی بخور دادن به معنای جوشاندن اشیاء و گیاهان و رساندن بخار به عضو است. رساندن بخارات نشأت یافته از جوشانده به عضوی، می‌تواند آن عضو را گرم و اسپاسم‌های آن و انسدادهای پوستی بوجود آمده را برطرف کند. همچنین می‌تواند اخلاط سوخته را تبدیل به اخلاط خام کند و در قالب آبریزش آن عضو را پاکسازی و بلغم را از آن عضو برطرف کند.

9) گفتگو کردن

از دیگر استفراغات بدن گفتگو کردن است. کلمه «انسان» از انس گرفته شده است. بنابراین آدمی علاقه‌مند است که با هم‌نوعان خود گفتگو کند. خود گفتگو با همنوعان موضوعیت دارد یعنی انسان ذاتا علاقه‌مند است از واژه‌ها و تکلم استفاده کند و آنچه در ضمیرش هست از قبیل احساسات، شادی، غم و خواسته‌هایش را در قالب گفتگو با دیگران مطرح کند. می‌توان گفت یکی از عوامل خارج‌کننده غم و غصه، افسردگی‌ها و برطرف‌کننده سوء ظن‌ها می‌تواند گفتگو باشد. تزریق عاطفه، وارد کردن شادی در قلوب بیماران نیز می‌تواند از طریق گفتگو صورت گیرد. لذا در روایت آمده است عوامل شادی‌بخش ده چیز است:

«اَلنُّشْرَةُ فِي عَشَرَةِ أَشْيَاءَ: ... وَ مُحَادَثَةِ اَلرِّجَالِ»[3]
شادی در ده چیز است: ... و گفتگو با هم‌نوعان.

«نشرة» به معنای شادی‌آور است. یکی از عوامل شادی‌آور «مُحَادَثَةِ اَلرِّجَال» یعنی سخن‌گفتن و گفتگو کردن با انسان‌ها است. «رجال» به معنای همنوعان است.

گفتگو لزوما با همنوعان نیست و ممکن است این گفتگو با خداوند و اهل بیت (ع) صورت گیرد که بهترین شیوه درمان است. در روایت وارد شده است که خداوند دوست دارد وقتی به انسانی مریضی می‌دهد، بیمار اولین گزینه درمان را دعا کردن قرار دهد و با خدا مشکلش را بگوید و تضرع کند و به شفعاء و انسان‌های آبرومند توسل پیدا کند. همچنین با اهل بیت (ع) حرف بزند و خواسته‌اش را بگوید و خلاصه در دلش نگه ندارد. گاهی گفتن یک کلام شیرین،‌ نرم و امیدبخش به بیمار می‌تواند موجب درمان او شود و او را از یأس و ناامیدی بیرون بیاورد. همچنین یک سخن ناامید کننده از طرف یک پزشک ناآگاه به بیمار، او را نسبت به درمان افسرده و ناامید می‌کند. لذا بایستی کلماتی که در گفتگو با بیمار استفاده می‌شود، کلماتی امیدبخش و چاره‌ساز باشد و مشکل او را حل کند. پس این هم یک شیوه درمانی است.

بیمار باید در این جهت پیش‌گام باشد و سعی کند با کسانی که روحیات شادی‌آفرینی دارند و نه افرادی که ناامید کننده هستند، صحبت کند. برخی از دوستان آگاه‌، انسان را دعوت به صبر می‌کنند و مصداق ﴿وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[4] هستند و به او امید می‌دهند و می‌گویند اگر بیمار شدی، در درمان عجله نکن، خوب می‌شوی منتها با یک فاصله زمانی. درمان‌کننده خداوند است و برای او بیماری سخت و آسان فرقی ندارد و با یک اراده می‌تواند آن‌ها را درمان کند. گاهی یک جمله مانند اینکه «در حال امتحان هستی سعی کن با موفقیت از این امتحان الهی و فرصتی که برایت پیش آمده، بیرون بیایی» می‌تواند بیمار را امیدوار کند. گاهی سخن حکمت‌آمیز به بیمار گفته می‌شود از جمله اینکه خداوند می‌خواهد ما را با ترساندن امتحان کند. به بیمار بگویید: ترسی که بخاطر بیماری به دلت افتاده، ابزار امتحان است و قرار نیست آن چه از آن می‌ترسی، اتفاق بیفتد. ترس خودش امتحان است و خداوند می‌خواهد موضع تو را نسبت به ترس پیش‌آمده، ببیند که آیا به درگاه خداوند رو می‌آوری و او را سبب ساز می‌دانی و با نماز، دعا، صدقه دادن و خوردن غذا و گیاهانی که خداوند اثر درمانی به آن‌ها داده، خود را درمان می‌کنی؟

بنابراین یکی از استفراغات عمومی بدن گفتگو کردن است که در روایات اهل بیت (ع) هم وارد شده است. گفتگو کردن دو طرفه است؛ بیمار و هم همنوع او (انسان سالم) سخن می‌گوید. البته اشاره کردیم لزوما به این معنا نیست که حتما با همنوعش گفتگو داشته باشد. گفتگو می‌تواند یک طرفه باشد و بین انسان و خداوند یا اهل بیت (ع) باشد و از طرف آن‌ها به فرد بیمار عنایت خواهد شد.

 


[1] خلاصة الحکمة، عقیلی خراسانی، محمد حسین، ج3، ص345.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo