< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1401/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/تشخیص مزاج از روی چهره /

 

تشخیص مزاج از روی چهره

از دیگر آیات طبی قرآن آیه 58 سوره نحل است که خدای متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ﴾
و چون یکی از آن‌ها را به فرزند دختری مژده آید، از شدت غم و حسرت رخسارش سیاه شده و سخت دل‌تنگ می‌شود.

﴿يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ ۚ أَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[1]

شاهد ما این قسمت از آیه است: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ﴾ زمانی که به یکی از قوم جاهلیت خبر داده می‌شد که دختردار شده است، چهره‌اش از شدت غم و غصه سیاه می‌گردید.

بر حسب روایات اهل بیت (ع) برای کشف مزاج افراد بایستی به چهره آن‌ها نظر کنیم:

«كَانَ إِذَا اعْتَلَّ إِنْسَانٌ مِنْ أَهْلِ الدَّارِ قَالَ انْظُرُوا فِي‌ وَجْهِهِ‌ فَإِنْ قَالُوا أَصْفَرُ قَالَ هُوَ مِنَ الْمِرَّةِ الصَّفْرَاءِ فَيَأْمُرُ بِمَاءٍ فَيُسْقَى‌ وَ إِنْ قَالُوا أَحْمَرُ قَالَ دَمٌ فَيَأْمُرُ بِالْحِجَامَة»[2]
ی که یکی از اهل خانه بیمار می‌شد، امام صادق (ع) می‌فرمودند:‌ به صورتش نگاه کنید، اگر زرد بود می‌فرمودند: بیماری از صفرا است پس امر می‌کردند به او آب بدهند. اگر قرمز بود،‌ می‌فرمودند: بیماری از خون است و به حجامت امر می‌کردند.

سرخ شدن چهره، گونه‌ها و چشم‌ها و نیز درشت شدن رگ‌ها از غلبه خون است. زردی چهره از غلبه صفرا است.

بر اساس این آیه و نکاتی که از بحث مزاج‌شناسی یاد گرفتیم، غم و غصه از عوارض سودا است. وقتی فردی غمگین و افسرده می‌شود،‌ رنگ پوستش سیاه و قهوه‌ای متمایل به سیاه می‌شود، کک مک بر پوستش ظاهر می‌شود و خونش نیز سیاه می‌شود. وقتی به یکی از اعراب جاهلیت خبر می‌دادند که دختردار شده، «ظَلَّ وَجْهُهُ» صورتش سیاه و اثر غم و غصه در چهره‌اش نمایان می‌شد. از نظر برخی مترجمین، سیاه شدن چهره به علت عصبانیت بود. در حالی که انسان بر اثر غم و غصه و نه عصبانیت سیاه می‌شود. این آیه به صفرا و هم به سودا اشاره دارد. «ظَلَّ وَجْهُهُ» از افعال قلوب است یعنی گردید چهره‌ی آن‌ها سیاه رنگ.
«وَهُوَ كَظِيمٌ» حالی در مقام علت است و منظور این است که از شدت غم و غصه‌ای که بر او وارد شد، نفسش بالا نمی‌آمد و قفل کرد.

«کظیم» سه معنا دارد:

    1. فرد، عصبانیت شدیدی که بر او وارد شده را فرو ببرد. کاظم نیز از همین باب است.

    2. فرد، غم و غصه شدیدی که بر او وارد شده را پنهان کند و بروز ندهد.

    3. فرد از شدت غم و عصبانیت زیاد، نفسش در گلویش حبس شود و بغض کند.

بنابراین کظیم، ناظر به دو مزاج است.

وقتی صفرا غلبه می‌یابد، فرد خیلی عصبانی می‌شود اما آن را پنهان می‌کند و بروز نمی‌دهد. قرآن در وصف متقین می‌فرماید: ﴿وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ﴾[3] کظم غیض می‌کنند.
غیض از عوارض صفرا است.

﴿يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ﴾
وقتی خبر دختردار شدنش را می‌شنید، بروز نمی‌داد و از قوم خود دور می‌شد؛ زیرا احساس شرمندگی می‌کرد از اینکه دیگران هم خبردار شوند و نمی‌دانست از شرم و حیایی که به صورت ساختگی بر وجود او عارض شده‌ بود، چه کند که آیا کودک را با ذلت و خواری نگه دارد یا زنده به گور کند.

این آیه در ادامه، نکته‌ای دیگر را بیان می‌کند. در روایات اهل بیت (ع) خوانده‌ایم که قساوت از عوارض سودا است. قساوت برخی از اعراب جاهلی در اثر غلبه شدید سودا به حدی زیاد شده بود که حاضر شدند نوزادانشان را دفن کنند.

«ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» ناظر به غلبه شدید سودا در اثر غم و افسردگی سودایی (که امری قلبی است) می‌باشد و اثر آن در چهره مشخص می‌شود. امام در روایت فرمودند که از طریق چهره می‌توان مزاج را تشخیص داد.
«مُسْوَدًّا» ناظر به غلبه شدید سودا است. ممکن است فرد کظیم، غم و غصه خود را پنهان کند اما آثار آن در چهره‌اش مشخص است و با نگاه کردن به آن می‌توان فهمید غم شدیدی بر او عارض شده است.

اگر تعبیر «هُوَ كَظِيمٌ» به معنای غضب و عصبانیت شدید باشد،‌ جمله ناظر به این است که اعراب جاهلی بعد از خبر دختردار شدنشان، غلبه صفرا پیدا کردند و عصبانی شدند اما بروز ندادند و در درون خود پنهان کردند طوری که حالت خفگی به آنان دست داد و نفس آنان حبس شد. این عبارت همچنین ناظر به مزاج سودا است که چهره‌ی آنان سیاه شد.

کدام مزاج (سودا یا صفرا) در این افراد بیشتر بروز و ظهور داشت؟
سودا بیشتر ظهور داشت زیرا چهره‌ی آنان سیاه می‌شد. صفرا‌ گرما دارد و با غلبه آن، حرارت بدن بالا می‌رود، رگ‌ها درشت می‌شوند و صورت قرمز می‌شود. البته با یک توضیح، غلبه صفرا می‌تواند باعث سیاهی صورت شود و آن هم در صورتی است که عصبانیت زیاد خون را کثیف کند و خون کثیف اثر خود را بر چهره می‌گذارد. ما هم در محاوره می‌گوییم: خون خودتو کثیف نکن. وقتی خون کثیف شود، صورت دیگر لطافت قبل را ندارد. از این جهت صفرا می‌تواند بر صورت اثر بگذارد. اما سیاهی معمولا مربوط به سودا است. ببینید آیه به چه زیبایی در غلبه سودا و صفرا ظهور دارد.

﴿وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ﴾ [4]
آن‌گاه یعقوب از شدت حزن روی از آن‌ها بگردانید و گفت: وا اسفا از فراق یوسف! و چشمانش از حزن سفید شد و او حزن خود را پنهان می‌کرد.

سیاهی چشم حضرت یعقوب (ع) به علت غم و غصه زیاد، سفید شد. بر خلاف اثر سودای غالب بر چهره که آن را سیاه می‌کند، وقتی اثر خود را بر چشم می‌گذارد، آن را سفید می‌کند.

«فَهُوَ كَظِيمٌ» یعنی او حزنش را در دلش پنهان می‌کرد اما اثرش را بر بدنش می‌گذاشت و او سیاهی چشمش را از دست داد.

﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ﴾ [5]
ای رسول تو بر حکم خدای خود صبر کن و مانند مصاحب ماهی (حضرت یونس) نباش که فریاد زد و نفسش بند آمد.

حضرت یونس مبلغ بود و وظیفه داشت تبلیغ کند اما زود از کوره در رفت و قومش را نفرین کرد و زود انتظار عذاب داشت.

برخی «نادی» در تعبیر ﴿إِذْ نَادَىٰ﴾ را ﴿فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ﴾[6] گرفتند و آن را چنین معنا کردند: خدا را خواند. این معنا اشتباه است زیرا اگر به این معنا باشد که خدا را خواند، خوب است و نباید پیامبر (ص) را از آن نهی می‌کرد. ﴿إِذْ نَادَى﴾ به این معناست که از شدت عصبانیت و غم و غصه از ایمان نیاوردن قومش، آنان را نفرین کرد؛ زیرا این علت باید به نهی قبل بخورد.
﴿وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ﴾ مانند مصاحب ماهی نباش که خدایش را در دل نهنگ خالصانه خواند. اگر «نَادَى» به معنای خدا را خواند، باشد، با تعبیر موجود در جمله قبل جور در نمی‌آید. بنابراین باید آیه را این‌طور معنا کرد: مانند ملازم ماهی نباش آن هنگامی که فریاد زد (نه آن هنگام که خدا را خواند).

ندا به معنای صدای بلند است و حضرت یونس (ع) صدایش را بلند کرد در حالی که (از شدت فریادش) به نفس نفس افتاده بود. «مکظوم» همان معنای سوم را دارد یعنی صدایش در گلویش حبس شد. در این صورت علت با نهی قبل از آن تناسب دارد.

شاهد ما این موضوع است که «مکظوم» سه معنا می‌تواند داشته باشد: انسان از شدت غم و عصبانیت نفسش حبس می‌شود و گاهی به این معناست که انسان عصبانیتش را در درونش پنهان می‌کند و نیز به این معناست که فرد اندوه زیادش را می‌پوشاند.
پوشاندن غم و عصبانیت این‌طور نیست که بر چهره اثر نگذارد. این امر درونی آثار خود را روی بدن می‌گذارد و سیاهی چشم را تبدیل به سفیدی و سفیدی صورت را تبدیل به سیاهی می‌کند.

چند روز پیش از خدا خواستم آیه‌ای راجع به سودا و صفرا به ذهنم بیندازد و این آیه را به ذهنم آمد. پیش خودم می‌گفتم: ای کاش کلمه «مسودا» داشته باشد،‌ آیه را آوردم و دیدم این کلمه را دارد. خداوند بحث سودا و صفرا را در یک آیه جمع کرده است. ائمه اطهار (ع) می‌فرمایند: تمام کلمات ما سند قرآنی دارد. امام صادق (ع) در روایت مربوط به تشخیص مزاج از طریق نگاه به چهره،‌ تنها دو مزاج را نام بردند و بقیه مزاج‌ها را ذکر نکردند. سفیدی چهره از بلغم است؛ زیرا فشار فرد پایین می‌آید. البته سفیدی بیمارگونه منظور است یعنی فرد خون در چهره ندارد. زردی چهره از صفرا، سرخی چهره از خون و سیاهی چهره هم ناظر به سودا است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo