< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1401/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/ادامه بحث بیماری عشق /

 

از بحثی که در جلسه گذشته، ذیل آیه 30 سوره یوسف داشتیم، تتمه‌ای باقی ماند که ان شاء الله امروز مطرح می‌کنیم.

﴿وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ ۖ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا ۖ إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾
گروهی از زنان در شهر شایع کردند که همسر عزیز مصر در حالی که عشق آن نوجوان در درون قلبش نفوذ کرده از او درخواست کام‌جویی می‌کند، یقینا ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.

این قسمت از آیه: ﴿قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا﴾، به بیماری عشق مجازی اشاره دارد که فرد به خاطر زیبایی ظاهری انسانی عاشق او می‌شود و حب و محبت شدید در او ایجاد می‌شود، طوری که او را از حالت تعادل خارج می‌کند. عاشق از نگاه معشوق نگاه می‌کند، با گوش او می‌شنود، با حواس او حس می‌کند و همه تمرکز ذهنی و قلبی او متوجه معشوقش است. قبلا گفتیم عشق مجازی هم خود، بیماری است و هم عوارضی به همراه دارد.

فرد عاشق ممکن است مانند افراد مالیخولیایی ناگهان بخندد و یا گریه‌های بی‌جهت داشته باشد. شادی‌های او شادی‌های خاص و گریه‌هایش گریه‌های خاصی است و از حالت تعادل خارج می‌شود. ممکن است لاغری مفرط یا سیاهی دور چشم پیدا کند. جلسه گذشته نکته‌هایی از جناب بوعلی مطرح کردیم. ایشان معالجه‌ای را برای بیماری عشق مطرح کرده است.

معالجه:

«بیمار را معاینه کن! ببین آیا علامت سوخته شدن خلط هست؟ـ‌که این علامت‌ها را می‌دانی‌ـ در این صورت تخلیه به عمل آور و به نم بخشیدن و خوابانیدن بیمار بپرداز. غذای خوب بخورد. گرمی بده به شرطی که تری لازم، کاهش نیابد. کاری کن که به برخورد و نزاع و کشاکش با دیگران سرگرم باشد که شاید سبب بیماری را از یاد ببرد.
[1]

توضیح: ممکن است غلبه سودای فرد زیاد شده و دچار بی‌انگیزگی شده باشد و خوردن و نوشیدن برایش آن طعم لازم را نداشته باشد. در این صورت باید دید کدام مزاجش غالب شده است. اگر خشکی مزاج پیدا کرده،‌ باید آن را با تری درمان کرد. نوشیدنی‌هایی مانند آب به او بدهید. او را تشویق کنید بخوابد و کمتر به معشوق فکر کند. غذاهای شیرین مانند حلوا به او بدهید و لذت غذا را به او بچشانید.
او را درگیر گفت‌وگوها و بحث‌های گوناگون کنید تا ذهن او متوجه معشوقش نباشد. کاری کنید به فرد دیگری عشق بورزد و به او بگویید: «بهتر از این معشوق هم وجود دارد.» اگر قرار است به معشوق برسد، زمینه ازدواج او را فراهم کنید: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ﴾[2]

در داستانی واقعی، نوجوانی چهار سال در مسیر دختری که به دبیرستان می‌رفت، قرار می‌گرفت تا اینکه شیفته یکدیگر شدند. درست است نفسِ کارشان مناسب نبود اما عشق بر قلب‌شان حاکم شده بود. برادران دختر به شدت غیرتی بودند و اگر متوجه اتفاقی که افتاده می‌شدند،‌ شاید عاشق را ناکار می‌کردند. ما پا درمیانی کردیم و زمینه وصلت آن دو را فراهم کردیم. به هم رسیدند و محصول آن ازدواج چند فرزند شد.

بدگویی از معشوق نزد عاشق و معرفی عشق‌های دیگر، وقتی مفید است که بیماری عشق زیاد استوار نشده باشد. اگر ماندگار و عمیق شد، نمی‌توان معشوق‌های دیگر را معرفی کرد.

اگر عاشق فردی خردمند است، می‌توان او را سرزنش کرد و گفت: «عقل از سرت پریده و دیوانه شده‌ای. آیا در رابطه با او همه چیز را بررسی کردی یا تنها با دیدن چیزی از او، دل را باخته‌ای؟» اگر ذره‌ای عقل در وجود عاشق باشد، گفت‌وگو در این زمینه بی‌اثر نیست.

«یا این‌که پیرزنان را واداشت که به دورش گرد آیند و از معشوق بدگویی کنند و کارهایی به وی نسبت دهند که مورد تنفر عاشق واقع شود و سنگدلی و مردم‌آزاری معشوق را بحث کنند، که اکثراً این حرفت‌ها عشق را آرامش دهد. اما بعضی از عشاق از این حرف‌ها بیشتر دل می‌بازند.»[3]

توضیح: بیان نقاط ضعف معشوق هم بی اثر نیست. عاشق همه چیز معشوق را خوب می‌بیند و برایش خانواده‌ و دوستان او مطرح نیست. تنها زیبایی ظاهری او را دیده و همین باعث تحول در درون او شده است و باطن و ظاهر معشوق را یکسان می‌بیند.

«یا پیرزنان همراه بدگویی از معشوق تقلید معشوق را درآرند و چیزهایی نشان دهند که زیبایی‌اش در چشم عاشق از رواج بیفتد و زیاد بر زشتی او تأکید کنند و تکرار کنند. پیرزن‌ها در این مسایل از مردها مقتدرترند. مگر کسانی که نه مرد، نه زن هستند و آن‌ها را مُخنّث گویند که این‌ها در تبلیغات کذایی دست کمی از پیرزن‌ها ندارند.»[4]

توضیح: عیوب معشوق را نزد عاشق بگویند. البته این توصیه‌ها در صورتی است که رسیدن به معشوق به صلاح نباشد. می‌توان از افراد خنثی که نه زن و نه مرد هستند، نیز برای بیرون بردن محبت معشوق از دل عاشق استفاده کرد.

«ممکن است عاشق را به تدریج به معشوقی دیگر فریفت و هرگاه معشوق اولی را فراموش کرد مسئله عشق را به کلی قطع کنند و نگذارند به عشق دومی گرفتار آید و بیماری به جای خود باشد. و از سرگرمی‌های نافع است که عاشق کنیزهای زیاد بخرد و زیاد با آن‌ها همبستر شود. و جاریه‌های تازه‌نفس پیدا کند و با کنیزانش به بزم بنشیند. بعضی از عاشقان از طرب و سماع تسلیت یابند و بعضی از آن‌ها عاشق‌تر می‌شوند و می‌توان این را دانست.»[5]

توضیح: البته توصیه به خریدن کنیز و همبستری با او مربوط به هزار سال پیش و نامناسب است. اگر از باب ازدواج باشد، مشکلی ندارد. البته توصیه به طرب و موسیقی برای سرگرم کردن عاشق، او را بدتر می‌کند چرا که قوه خیال فرد را تحریک می‌کند و او را به عالم رویا می‌برد.

«شکار رفتن و به بازی‌های گوناگون سرگرم شدن و خلعت و احترام از فرمانروایان یافتن از آن سرگرمی‌هاست که به عاشق دلداری می‌دهد. و حتی گونه گونه شدن ابرهای بزرگ نیز برای او نوعی از تسلیت است.»[6]

توضیح: عاشق را با کارهایی از جمله بردن به فضای آزاد و تفریح، سرگرم کنند. بردن او به فضای آزاد و بازداشتن او از سرگرم شدن به تصاویر معشوق، می‌تواند محبت او را از قلبش بیرون کند.

«شاید بیمار عاشق،‌ نیاز به داروها و معالجاتی داشته باشد که برای حالات مالیخولیا و مانیا و قطرب بایسته بود. آری هرگاه بیمار عاشق شکل و شمایلش و ضعف و ناتوانیش شبیه بیماران مالیخولیا و مانیا و قطرب شود، باید علاج آن‌ها را به کار برد. به وسیله‌ی ایارج‌های بزرگ، تخلیه شوند و به وسیله‌ی نم‌بخش‌های نامبرده ‌تر گردند.»[7]

توضیح: مالیخولیا، مانیا و قطرب از جمله بیماری‌های روحی است که آدمی را از حالت تعادل خارج می‌کند. برای هر کدام از حالت‌های خنده‌ و گریه‌های بی‌جهت،‌ شادی‌ها و غصه‌های نابجا درمان‌های خاص را می‌توان بکار برد. ایارج‌ها داروهای ترکیبی در طب سنتی است که قبلا ترکیبات آن را در شرح قانونچه بیان کردیم.

گفتیم که عشق مجازی از ظاهر زیبای فردی بوجود می‌آید و عشق حقیقی از شیفتگی به کمالات دیگری بوجود می‌آید. عشق حقیق مقدس و ارزشمند است. اویس قرنی شیفته کمالات رسول الله (ص) بود. بعد از شیفتگی به کمالاتش، اگر می‌خواست شیفته ظاهر حضرت شود، بسیار مطلوب بود. اما اگر شیفتگی صرفا بخاطر ظاهر باشد، مطلوب نیست مانند زلیخا که تنها با دیدن ظاهر یوسف (ع) شیفته او شد و درخواست بدی کرد. اینجاست منطقه ممنوعه که باید از ‌آن مواظبت شود. اگر ظاهر انسانی به اعتبار کمالاتی که دارد،‌ در انسان شیفتگی ایجاد کند،‌ عشق حقیقی است که آثار مشترکی نیز با عشق مجازی دارد. حضرت یعقوب (ع)‌ و زلیخا هر دو برای حضرت یوسف (ع) اشک می‌ریختند و آثار و عوارض برای هر دو وجود داشت. حضرت یعقوب (ع) با اینکه عشق حقیقی داشت دچار خمیدگی کمر، نابینایی و پیری زودرس شد. زلیخا هم دچار چنین عوارضی شد. اما یکی شیفته انسان کامل به اعتبار کمالات و دیگری شیفته ظاهر نه به اعتبار کمالات بود. شیفتگی زلیخا نزدیک بود منجر به گناه شود. درخواست زنا به حدی بد بود که حضرت یوسف (ع)‌ نفرمود: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بلکه همان موقع فرمود﴿: مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[8] به خدا پناه می‌برم، او خدای من است، مرا مقامی منزه و نیکو عطا کرده که هرگز ستمکاران رستگار نمی‌گردند.
چرا چنین تعبیری بکار برد؟

﴿وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا﴾[9]
شوهر زلیخا گفت:‌ او را گرامی بدار شاید فرزند خوانده ما باشد. حضرت یوسف (ع) فرمود:‌ کسی که باید جایگاه مرا گرامی بدارد، خداست و شأن اوست که پرودگار من است و همو باید مرا تربیت کند. بهترین جایگاه را به من می‌دهد ولو اینکه من را داخل زندان ببرد. قرآن می‌فرماید: زلیخا میل به یوسف پیدا کرد، اگر برهان خدا نبود یوسف هم میل به زلیخا پیدا می‌کرد: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾[10] برهان خداوند همان محبت خداوند است که در دل حضرت یوسف (ع) بود و اجازه نداد سراغ زن عزیز مصر برود. برای همین وقتی از حضرت امام صادق (ع)‌ سوال کردند: عشق چیست،‌ حضرت پاسخ دادند: قلب‌هایی که از یاد خدا خالی شده، خداوند نیز آن‌ها را با چشاندن محبت غیر خود به آن‌ها، عذاب کرده است.
وقتی محبت خدا در قلب یوسف آمد، قصد بد و عمل زشت را از او دور کرد: ﴿كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[11]
اینجا ما بدی را از او دور کردیم او از بندگانی است که ما او را خالص نگه داشتیم؛ نه اینکه او را از بدی دور کردیم. خداوند محبت خود را در دل او قرار داد و او دیگر از فحشا و گناه بیزار شد.

آیه قرآن از نظر اخلاقی، اعتقادی و جنبه‌های گوناگون قابل بررسی است. از نظر طبی عشق مجازی نوعی بیماری است و عوارضی به همراه دارد. ان شاء الله جلسه بعد در مورد خواب‌های آشفته (اضغاث احلام) بحث خواهیم کرد.

 


[1] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.
[3] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.
[4] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.
[5] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.
[6] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.
[7] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج3، ص137.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo