< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1401/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن /آمیزش در ماه رمضان /

 

از دیگر آیات طبی قرآن، آیه 187 سوره بقره است:

﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾

قبل از نزول این آیه، آمیزش در شب‌های ماه مبارک رمضان همانند روزهای آن، جزو محرمات بود. از این رو خداوند متعال لطف فرمود و تخفیف داد و تنها این محرم را در روز، جزو مبطلات روزه قرار داد اما در شب حرمت آن را برداشت. از این رو آمیزش در شب،‌ جایز و حلال است.

در رابطه با افطار نیز به این صورت بود که اگر کسی هنگام افطار خوابش می‌برد، افطار کردن برایش حرام می‌شد و اجازه خوردن چیزی را نداشت. از این رو خداوند متعال باز لطف فرمود و چنین حکمی را برداشت تا آسان شود. بنابراین از صبح تا شب روزه گرفته می‌شود و از شب تا صبح افطار جایز است.

خداوند می‌فرماید: خوردن از شب تا صبح را جایز شمردیم تا فجر اول، زمانی که خط سفیدی از خط سیاهی مشخص شود. در روایت آمده مقصود از سپیدی،‌ سفیدی روز از سیاهی شب است؛‌ اینکه فرمود رشته سفید فجر از رشته سیاه آن مشخص شود یعنی سفیدی روز از سیاهی آن مشخص شود. فجر اول شاخص است و تا آن زمان مباشرت و خوردن و آشامیدن مجاز است. به تعبیری آمیزش و افطار تا اذان صبح جایز است و بعد از آن جایز نیست.

شأن نزول این آیه در روایتی به این صورت آمده است:

ابی بصیر نقل می‌کند:

«فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ اَلصِّيامِ اَلرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ﴾ اَلْآيَةَ فَقَالَ: نَزَلَتْ فِي خَوَّاتِ بْنِ جُبَيْرٍ اَلْأَنْصَارِيِّ وَ كَانَ مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْخَنْدَقِ وَ هُوَ صَائِمٌ وَ أَمْسَى عَلَى تِلْكَ اَلْحَالِ وَ كَانَ قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ هَذِهِ اَلْآيَةُ إِذَا نَامَ أَحَدُهُمْ حَرُمَ عَلَيْهِ اَلطَّعَامُ فَجَاءَ خَوَّاتٌ إِلَى أَهْلِهِ حِينَ أَمْسَى فَقَالَ: هَلْ عِنْدَكُمْ طَعَامٌ؟ فَقَالُوا: لاَ أَقِمْ حَتَّى نَصْنَعَ لَكَ طَعَاماً فَاتَّكَى فَنَامَ فَقَالُوا: لَهُ قَدْ غَفَلْتَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ فَبَاتَ عَلَى تِلْكَ اَلْحَالِ وَ أَصْبَحَ ثُمَّ غَدَا إِلَى اَلْخَنْدَقِ فَجَعَلَ يُغْشَى عَلَيْهِ فَمَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا رَأَى اَلَّذِي بِهِ أَخْبَرَهُ كَيْفَ كَانَ أَمْرُهُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ اَلْآيَةَ ﴿كُلُوا وَ اِشْرَبُوا حَتّٰى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ اَلْخَيْطُ اَلْأَبْيَضُ مِنَ اَلْخَيْطِ اَلْأَسْوَدِ مِنَ اَلْفَجْرِ﴾»[1]
این آیه درباره خوات بن جبیر انصاری نازل شد. او با رسول خدا (ص) در حفر خندق شرکت داشت و روزه بود، شب فرا رسید و خوات در حال روزه باقی ماند. پیش از نزول این آیه اگر کسی به هنگام افطار می‌خوابید، افطار کردن بر او حرام می‌شد، زمانی که خوات به منزل رسید، موقع افطار بود و پرسید: آیا غذایی دارید؟ گفتند: غذای حاضر نداریم اما نخواب تا غذایی برایت تهیه کنیم. خوات به پشتی تکیه داد و خوابش برد، خانواده‌اش به او گفتند: خوابیدی؟ گفت:‌ آری خوابم برد و او با آن حال شب را به پایان برد. صبح روز بعد برای حفر خندق به دیگران پیوست، در اثر گرسنگی پی در پی به حالت ضعف و اغما دچار شد، رسول خدا (ص)‌ بر او گذشت و از حال او پرسید و در این حال، تغییر حالت او را دید. پس خداوند عز و جل این آیه را نازل کرد: بخورید و بیاشامید تا هنگامی که در اثر سپیده صبح، نخ سفید از نخ سیاه نمایان و ممتاز گردد.

در روایتی دیگر آمده است:

«سُئِلَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ‌ ﴿الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ فَقَالَ: بَيَاضُ النَّهَارِ مِنْ سَوَادِ اللَّيْلِ‌»[2]
از امام صادق (ع) درباره ﴿الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ‌﴾، سوال شد. حضرت فرمودند: سفیدی روز از سیاهی شب مشخص شود.

رسول خدا (ص)‌ فرمودند:

«يُسْتَحَبُّ لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِقَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‌ ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى‌ نِسائِكُمْ‌﴾»[3]
بر هر مسلمانی مستحب است که شب اول ماه مبارک رمضان آمیزش داشته باشد زيرا كه خداوند فرموده است: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى‌ نِسائِكُمْ‌﴾؛ برای شما آمیزش با همسرانتان در شب ماه رمضان حلال شمرده شد.

«رَفَث» به معنای آمیزش است.

آیا استحباب آمیزش در شب اول ماه رمضان تنها به معنای ثواب داشتن است؟
معمولا حرمت، جواز یا استحباب بحث آمیزش بیشتر ناظر به فرزند آوری است. در روایت آمده اگر کسی در شام جمعه بعد از نماز عشاء آمیزش داشته باشد و خداوند فرزندی برایش مقدر کند، جزو ابدال خواهد شد. در روایتی دیگر آمده اگر کسی شب اول، شب وسط و شب آخر ماه قمری (روز هم به آن ملحق می‌شود) آمیزش داشته باشد و خداوند متعال برایش فرزندی مقدر کرده باشد، آن فرزند مجنون می‌شود.
معمولا در روایاتی که راجع به بهداشت زناشویی وارد شده، آمیزش در این زمان‌ها و حالات مورد نهی واقع شده است: در شب اول، وسط و آخر هر ماه، شب چهارشنبه آخرماه، شب نیمه شعبان، شب عید فطر، روز عید قربان، یک یا دو روز مانده به آخر رجب، شب یا روزی که یکی از آیات الهی چون خسوف، کسوف، زلزله، حوادث ترسناک، حادث شده است، زیر نور مستقیم خورشید و بدون پوشش زیر آسمان و بدون پوشش، زیر درخت با ثمر، در کشتی، بعد از ظهر، بین اذان و اقامه، سرشب، شبی که فردایش قصد سفری دارد که بیش از سه شب و روز طول می کشد، روزی که از سفر برگشته است. آمآ

 

آمیزش در شب‌های اول، وسط و آخر ماه قمری کودنی می‌آورد و آمیزش در حالت حیض موجب کریه‌ المنظر شدن فرزند خواهد شد. از اینکه آمیزش در حالات یا زمان‌های خاصی منع شده یا در شرایط و زمان‌هایی مناسب دانسته شده،‌ معلوم می‌شود آمیزش در شب اول ماه رمضان به سبب فعال بودن تخمک‌ گذاری در زن‌ها،‌ زمان مناسبی برای فرزند آوری است. آمیزش در شب اول ماه‌های دیگر بجز ماه رمضان باعث کودنی و جنون فرزند می‌شود و در مقابلش در شب اول ماه رمضان استحباب دارد یعنی بسیار مناسب است. در حالی که در دیگر شب‌های ماه رمضان تنها جایز است. امام رضا (ع) فرمودند: آمیزش در اردیبهشت ماه مناسب است، کنایه از این است که برای فرزندآوری مناسب است.

طبق آیه ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ﴾[4] زنان شما کشتزار شمایند، پس (برای کشت فرزند صالح) بدان‌ها نزدیک شوید هرگاه (مباشرت آنان) خواهید؛ اصل آمیزش به لحاظ زمانی و مکانی جایز است. اما اگر عنوان حرام، کراهت، مستحب یا جواز برای آمیزش در زمان‌ها، مکان‌ها یا حالات خاصی ذکر شد،‌ معمولا ناظر به این است که اگر فرزندی حاصل شود، نامطلوب یا مطلوب خواهد شد.

امیر المؤمنین (ع) از آیه این نکته را بیان کردند که آمیزش در شب اول ماه مستحب است اما در عین حال آیه قرآن ناظر به این است که در شب‌های ماه مبارک رمضان جایز است.

آنان لباس شما هستند و شما لباس آن‌ها هستید یعنی شما را پاکدامن نگه می‌دارد. خداوند می‌داند اگر آمیزش را در شب و روز ماه رمضان حرام کند، ممکن است زنان و مردان به گناه بیفتند. برای اینکه این زشتی محفوظ بماند، خداوند لطف کرد و این حلیت را به نفع شما قرار داد.

آیه‌ می‌تواند استحباب و هم جواز را برساند. ممکن است سوالی مطرح شود و آن این است که شاید کل شب‌های ماه رمضان آمیزش مستحب باشد و چرا به شب اول اختصاص دارد؟ یعنی بگوییم منظور از «لَيْلَةَ الصِّيامِ» شب‌های این ماه است. فقها به همین آیه استناد کردند و گفتند آمیزش در شب‌های این ماه جایز است. «فَتَابَ عَلَيْكُمْ» یعنی خداوند رحمت خود را بر شما برگرداند، از شما گذشت و از سخت‌گیری که داشت اعراض کرد. نیت خداوند این بود که تخفیف بدهد منتها اول آن را حرام کرد و این سخت‌گیری را انجام داد تا بعد نشان دهد که بنایش بر آسان‌گیری است. امیرالمؤمنین (ع) تعبیر «أَوَّلَ لَيْلَةٍ» را در روایت ذکر کردند یعنی تنها این شب استحباب دارد. «لَيْلَةَ الصِّيامِ» معنای شب اول ماه مبارک رمضان دارد. «لَيْلَةَ الصِّيامِ» به معنای شب‌های ماه رمضان، معنای جواز را می‌رساند.

بنابراین این آیه از چند منظر می‌تواند آیه‌ای طبی باشد. خلاصه‌اش این شد که آمیزش در شب اول ماه رمضان مستحب و به لحاظ فرزند آوری زمان مناسبی است.

اصل آمیزش کردن درمان بلغم و تعدیل کننده خون است.

«كُلُوا وَاشْرَبُوا» به معنای جواز و نه واجب بودن است. آمدن امر بعد از نهی‌ای که قبلا صورت گرفته به معنای جواز است. با توجه به شأن نزول آیه، مناسب نیست که فرد شب ماه رمضان افطار نکند و آن را برای خودش یک کمال بداند. چرا که ممکن است دچار غش شود. گرسنگی ضعف می‌آورد و ضعف زیاد ممکن است انسان را به کما ببرد.

در رابطه‌ طب اخلاق، در طب برخی خصوصیات خلقی رفتاری بخاطر غلبه طبایع و به عنوان بیماری مطرح شدند. از طرفی در اخلاق از همین خصوصیات با عنوان رذیله‌ی اخلاقی یاد شده و راهکارهای متعددی برای کنترل و تسلط بر آن‌ها مطرح شده به عنوان مثال خشم و عصبانیت به عنوان عوارض غلبه صفرا است و با توجه به بیماری بودن آن تا حدودی آن را خارج از اختیار فرد می‌دانیم و مراعات شخص را توصیه می‌کنیم ولی در باب اخلاق احادیث متعددی در باب کنترل خشم و کظم غیظ وارد شده، حال سوال اینکه خصوصیات اخلاقی و فضائل و رذائل اخلاقی تا چه حدی در اختیار مزاج و تا چه حدی در اختیار خود انسان است تا بتواند آن را کنترل کند و آیا شخص می‌تواند بدون در نظر گرفتن مزاج صفات اخلاقیش را درست کند و آیا همان انتظاری که مثلا از یک فرد بلغمی هنگام عصبانیت می‌رود که خشم خود را فرو برد همان اندازه انتظار را می‌توان از یک فرد صفرایی داشت و عقابی که برای این رذیله اخلاقی بیان شده به چه اندازه شامل هر دو می‌شود؟

اصل مذمت و مدح به فعل اختیاری که در فلسفه اخلاق بحث شد، برمی‌گردد. فعل اخلاقی، فعلی است که بر اساس اختیار صورت گرفته باشد و شایسته مدح و مذمت است. برخی صفات اخلاقی جنبه طبیعی دارد. در حیطه اخلاق، فرد صفراوی مزاج را بعلت عصبانیتش مذمت می‌کنند اما فردی که غلبه صفرا دارد، بیمار است و غلبه عوارض در اختیارش نیست و جمع این دو به چه صورت است؟
در جواب باید گفت اگر این رذیله اخلاقی مانند عصبانیت به مرحله جنون برسد، فرد دیگر مخاطب روایات اخلاقی نیست.

عصبانیت از مصادیق جنون است؛ عصبانیتی که فرد را از تعادل خارج کند و به مرحله اختلال العقل برساند و فردی که دچار خلل عقلی شده دیوانه محسوب می‌شود. چنین فردی را نمی‌توان مورد خطاب قرار داد و گفت: کظم غیظ کن. اگر اختلال عقلی در حدی نباشد که از فرد سلب اختیار کند،‌ می‌توان به او کنترل خشم را سفارش کرد. اختیار مراتب دارد. مرحوم علامه جعفری کتابی به نام «جبر و اختیار» دارد. اگر انسان نسبت به کاری ده درصد اختیار داشته باشد، در همان اندازه تکلیف دارد و مورد بازخواست قرار می‌گیرد. آیه ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾[5] نیز به همین اشاره می‌کند و یکی از لطیف‌ترین آیات قرآن است. ممکن است جبرهایی که فردی را احاطه کرده، اختیارش را کم کند. خداوند به همان اندازه که اختیاری دارد او را بازخواست می‌کند. در حیطه عوامل ژنتیکی نیز همین‌گونه است. اگر کسی در خانواده‌ی مذهبی با پدر و مادری که سادات هستند، تربیت شده باشد، گرایش زیادی به انجام کار خوب دارد. با خوردن غذاهای حلال و طیب زمینه برای کار خوب در او بسیار زیاد می‌شود. اما زمینه کار زشت در فردی که زنازاده است، بسیار زیاد است و اختیارش در حد چهل درصد است.

برای روشن‌تر شدن موضوع مثالی عرض می‌کنم: اگر عده‌ای دست و پای فردی را ببندند و در دهانش شراب بریزند، فرد مکره شده یعنی کار اکراهی انجام شده است. اما خداوند روز قیامت او را مذمت نمی‌کند. چنانچه فرد با پای خودش به جمع شراب‌خواران برود و بعد در آن جمع دست و پایش را ببندند و در دهانش شراب بریزند، بازخواست خواهد شد، چرا که مقدمات این کار با اختیار خود فرد انجام شده با اینکه در آن جمع مجبور شده است.

یک فرد امام‌زاده، درصد اختیارش زیاد است یعنی میل به کار خیر در او زیاد است و نحوه تکلیفش با فرد زنازاده یکسان نیست.

آیا این قصه را شنیده‌اید؟ دو برادر با هم کار می‌کردند و هر دو راننده تریلی بودند. روزی یکی از برادران خطایی کرد و دعوایی صورت گرفت و از قضا در دعوا کشته شد. قاتلین سر او را بریده و روی تریلی قرار دادند. برادر دیگر حال خودش را از دست داد و با تریلی افرادی که برادرش را کشتند، زیر کرد. اگر چنین گفته‌ای صحت داشته باشد، این فرد که با تریلی چهل یا پنجاه نفر را زیر کرد، دچار جنون ادواری شده بود و از این جهت دادگاه او را تبرئه کرد. چرا که دیوانه شده بود و اختیاری نداشت.

بنابراین در حالت جنون فرد اختیاری ندارد. از این جهت مخاطب علمای اخلاق افراد صاحب اختیار هستند و افراد به اندازه‌ای که اختیار دارند، مکلف هستند. فردی که به مرحله جنون نرسیده می‌تواند کظم غیظ کند یا برای کنترل خشم، حالتش را عوض کند به عنوان مثال راه برود،‌ بنشیند، بایستد، خود را به تغافل بزند و گفت‌ و گو نکند و در غیر اینصورت ممکن است به جنون برسد. در صورت جنون،‌ می‌توان دست و پای فرد مجنون را بست تا کاری ناشایست انجام ندهد. همچنین فرد باید از قبل مقدمات اخلاقی را در خود آماده کرده باشد. می‌تواند روایات مربوط به کظم غیظ را بخواند و معرفت خود را زیاد کند تا در صورت مواجه با شرایطی که موجب عصبانیتش می‌شود، برخوردی کریمانه کند و نگذارد صفرایش بالا برود و نیز تدابیری که باعث فروکش کردن خشم می‌شود، انجام دهد که قبلا آن‌ها را بیان کردیم.

تلاقی اخلاق و طب موضوع خوبی است و می‌توان روی آن کار کرد. امروزه به کودکی که فعالیت زیادی دارد، بیش فعال می‌گویند و برایش انواع داروهای شیمیایی را تجویز می‌کنند. در حالی که چنین کودکی از نظر مزاج شناسی غلبه صفرا دارد. مادری که با مزاج‌ها آشنایی داشته باشد، با غلبه صفرای کودکش، تدابیر لازم را انجام می‌دهد و غذاهای تند، گرم و چرب را از وعده‌های غذایی او حذف می‌کند و مواد غذایی با مزاج سرد را جایگزین می‌کند. گاهی علت ترس کودکان ترسو، می‌تواند انیمیشن‌های ترسناک یا شوخی‌های نابجا باشد. شوخی‌هایی که باعث ترس کودک می‌شود، موجب غلبه سودا و در نتیجه دیابت می‌شود.‌

وقتی می‌خواهیم به فردی خبر مسرت‌بخش یا غم‌انگیز بدهیم، باید از حوزه اخلاق نگاه می‌کنیم تا بدانیم چه ادبیاتی برای رساندن خبر غم انگیز بکار بریم. ما باید عوارض نحوه بد خبر دادن را بیان کنیم و اینکه چطور موجب غلبه سودای فرد می‌شود. برخی به فردی که سرطان دارد، خیلی راحت بگویند: سرطان داری و به فرزندانش بگویند: خود را آماده کفن و دفن او کنید. این یک نحوه بد خبر دادن است که حتی اگر فرد سرطان هم نداشته باشد، سرطان می‌گیرد. در حالی که برخی افراد از سرطان خود بی‌خبر بودند و پس از سال‌ها زندگی، از دنیا رفتند. به تعبیر بوعلی در بحث سرطان، نباید سرطان را تحریک کرد و اولین مرحله تحریک نکردن است. بنابراین نباید از آن نمونه برداری کنند. بدست آوردن این اطلاعات مصداق این آیه است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾[6] ای اهل ایمان، هرگز از چیزهایی مپرسید که اگر فاش گردد شما را زشت و بد می‌آید و غمناک می‌کند.

هنگامی که آیه 97 سوره آل عمران نازل شد، مؤمنان گفتند: ای رسول خدا (ص)! آیا در هر سال [حجّ واجب است]»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) سکوت کرد و دوباره تکرار کردند؛ در نتیجه فرمود: «نه». و اگر می‌گفت: «بله»، واجب می‌شد؛ پس خداوند نازل فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾
اگر به پرسیدن چنین سوال‌هایی ادامه می‌دادند، تکلیف بیشتری برای خودشان می‌تراشیدند.

خانومی می‌گفت: «تا قبل از اینکه به من گفته شد سالی یک بار ماموگرافی انجام دهم، مشکلی نداشتم. در ماموگرافی مشخص شد چیز ریزی در سینه‌ام وجود دارد و بعد از نمونه‌برداری سرطان گرفتم». بنابراین احتیاط‌های بیهوده انسان را مریض می‌کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo