< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1400/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن /حقوق حیوانات /

 

از دیگر آیات طبی، آیات 5، 6 و 7 سوره نحل است:
[1] چهارپایان را برای شما آفرید که در آن‌ها برایتان گرما (با استفاده از پشم،‌ مو و پوست آن‌ها) و منافع است و ازگوشت آن‌ها می‌خورید.

از شیر آن لبنیات تولید می‌کنید، می‌خورید و هم می‌فروشید. شیر منفعت درمانی، اقتصادی و سیاسی دارد.

﴿وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ﴾[2] در آن‌ها برایتان زیبایی و شکوهی است. آنگاه که آنان را از چراه‌گاه باز می‌آورید و هنگامی که به چرا می‌فرستید.

رفتن گله گوسفندان به مرتع‌گاه و بازگشت آنان از مراتع به سمت آغل،‌ زیبایی خاصی دارد و انسان‌ها دوست دارند مکث کنند و آن‌ها را ببینند و لذت ببرند. خداوند کلمه «جمال» را هیچ جای دیگری جز در این آیه بکار نبرده است.

﴿وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ ۚ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[3] بارهای سنگین شما را به شهری که جز با مشقت جانکاه نمی‌توانستید بدان جا برسید،‌ حمل می‌کنند. براستی پروردگار شما رئوف و مهربان است.

اگر شما می‌خواستید به تنهایی با پای پیاده به دیاری بروید، خسته می‌شدید چه برسد به اینکه بارتان را با خود حمل کنید. حیوانات شما نه تنها پیاده‌روی می‌کنند بلکه بار شما را نیز حمل می‌کنند. از این جهت یکی از نعمت‌های الهی است که خداوند در حق شما انسان‌ها روا داشته است.

چهارپایان به دو قسمت تقسیم می‌شوند:
1- حکمت اولیه برخی از آنان منافع طبی بوده است. از جمله منافع آن می‌توان بهره‌مندی از گوشت، پوست،‌ مو برای تغذیه و پوشاک، تأمین منافع مالی و استقلال اقتصادی و سیاسی و ارضاء حس جمال طلبی انسان را نام برد. این موارد مربوط به چهارپایانی است که گوشتشان حلال است و حکمت اولیه، بکارگیری گوشت و لبنیات آنان بوده است.
2- حکمت اولیه برخی دیگر از حیوانات باربری و سواری بوده است؛ مانند استر، الاغ و اسب. این‌ حیوانات برای سواری، باربری و تفریح مفیدند. همچنین برای انسان زینت هستند و حس زیباطلبی او را اشباع می‌کنند. حکمت اولیه وجودی اینان باربری و سواری دادن است. اگر چه گوشت آنان حلال است. اما خوردن گوشتشان در مرتبه اول نیست و مکروه هستند از این جهت که رجحان بر سواری و باربری است. خداوند به انعام برکت داده است. بنابراین ادرار اسب،‌ استر و الاغ می‌تواند برای ریه مفید باشد و این‌ها منافع ثانویه آنان است.

تعبیر ﴿وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ﴾؛ انعام بارهای سنگین شما را به دیار و شهر حمل می‌کند در حالی که خودتان نمی‌توانستید به آن‌جا برسید،‌ می‌تواند بهانه‌ای باشد برای اینکه چند جلسه به حقوق حیوانات بپردازیم. درست است که حیوانات بار شما را می‌برند و حکمت اولیه خلقت برخی چهارپایان سواری و باربری است،‌ اما شما اجازه ندارید بیش از توان آنان، بار بر دوش آنان حمل کنید و حقوق آنان را نادیده بگیرید یا تنبیه‌شان کنید.

انواع بهره‌گیری از حیوانات

حمل و نقل

انسان احتیاج دارد از ابزار استفاده کند تا بارهای سنگین خود را انتقال دهد. از این جهت خداوند متعال این حیوانات را خلق کرده تا کمک‌کار انسان باشند و نیز وسائل نقلیه را آفریده همان‌طور که در پایان آیه 8 سوره نحل فرمود: ﴿وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ چیزهایی را خلق می‌کند که شما نمی‌دانید. در روایتی درباره نعمت‌های دنیا چنین آمده:

«ثَلَاثٌ مِنْ نَعِيمِ الدُّنْيَا وَ إِنْ كَانَ لَا نَعِيمَ لها مركب وطئ وَ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْمَنْزِلُ الْوَاسِعُ»[4]
سه چیز از نعمت‌های دنیا است اگر چه برای دنیا نعمتی نیست: مرکب خوش و راهوار،‌ همسر صالحه و شایسته و خانه وسیع.

امام صادق (ع) فرمودند:

«مِنْ سَعَادَةِ الْمُؤْمِنِ دَابَّةٌ يَرْكَبُهَا فِي حَوَائِجِهِ وَ يَقْضِي عَلَيْهَا حُقُوقَ إِخْوَانِهِ»[5]
از سعادت مؤمن داشتن مرکبی است که نیازهای خود را با آن برآورد و حقوق برادران ایمانی خود را با‌ آن ادا کند.

* فرد می‌تواند زکات مالش را با حیوان به نیازمندان برساند.

در روایتی آمده است:

«اتَّخِذُوا الدَّابَّةَ فَإِنَّهَا زَيْنٌ وَ تُقْضَى عَلَيْهَا الْحَوَائِجُ وَ رِزْقُهَا عَلَى اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ»[6]
مرکب بگیرید که مایه زینت است و با آن نیازها برآورده می‌شود و رزق آن بر خداوند بزرگ است.

رزقِ مَرکب و پول بنزین ماشین را خدا می‌رساند.

هنگامی که انسان سوار اسب می‌شود در خودش هیبتی احساس می‌کند اما سوار الاغ شدن،‌ تواضع انسان را زیاد می‌کند. حضرت پیامبر (ص) فرمودند:

«أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَمْسٍ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَلَيْسَ بِمُتَكَبِّرٍ اِعْتِقَالِ اَلشَّاةِ وَ لُبْسِ اَلصُّوفِ وَ مُجَالَسَةِ اَلْفُقَرَاءِ وَ أَنْ يَرْكَبَ اَلْحِمَارَ وَ أَنْ يَأْكُلَ اَلرَّجُلُ مَعَ عِيَالِهِ»[7]
آیا شما را به پنج چیز آگاه نکنم که اگر در کسی باشد متکبر نیست؟ چوپانی و بستن گوسفند، پوشیدن لباس پشمی، همنشینی با تهیدستان، سوار شدن بر حمار و هم غذا شدن مرد با خانواده‌اش.

پنج چیز است که اگر در کسی باشد تکبر ندارد و یکی از آنان بر الاغ سوار شدن است. تکبر از عوارض صفرا است، پس می‌توان گفت یکی از درمان‌های تکبر صفراوی،‌ سوار الاغ شدن است. فردی که همیشه سوار ماشین شاسی بلند می‌شود،‌ برایش کسر شأن است که سوار پراید شود.

در شرح احوالات مرحوم علامه جعفری وارد شده: ایشان برای رفتن به دانشگاه تهران جهت سخنرانی کنار خیابان ایستاده بودند که سه ‌چرخه‌ یا سه پاچه‌ای برای ایشان ایستاد، علامه سوار شدند و روبروی دانشگاه پیاده شدند. از آنجا هم با یک موتوری به تالار شهید آوینی رفتند که این نشان از تواضع بسیار ایشان دارد.

علامه حسن زاده آملی نیز زنبیل به دست می‌گرفتند و به نانوایی می‌رفتند. تهیه آذوقه و بردن آن به خانه از نشانه‌های تواضع است و تکبر را از بین می‌برد.

در روایات لباس و مرکب شهرت‌ مذمت شده است. اگر در منطقه‌ای که همه پراید سوار می‌شوند، فردی به علت دارایی سوار ماشین گران قیمت شود، ماشین او مرکب شهرت‌ است:

«كَفَى بِالرَّجُلِ خِزْياً أَنْ يَلْبَسَ ثَوْباً مُشَهِّراً أَوْ يَرْكَبَ دَابَّةً مُشَهِّرَةً»[8]
برای خاری و پستی انسان همین بس که لباس شهرت و بدنامی بپوشد یا بر مرکب شهرت سوار شود.

* مرکبی که هر کسی ببیند، تعجب کند و سر زبان‌ها بیفتد، مرکب شهرت است. چنین مرکبی موجب حسرت خوردن دیگران یا چشم خوردن خود فرد می‌شود و در معرض تهمت‌های زیادی قرار می‌گیرد.

شخصی تعریف می‌کرد:‌ از وقتی که یک ماشین شاسی بلند برای خودم و یکی برای همسرم خریدم، به انواع بیماری‌ها مبتلا شدیم. به او گفتم: طبیعی است چرا که در منطقه شما مردم از الاغ، دوچرخه یا موتور استفاده می‌کنند، ماشین شاسی بلند باعث تعجب مردم و چشم خوردن می‌شود.

بهره‌گیری در جهاد

قرآن کریم به اسب مجاهدان قسم یاد می‌کند که اینان نفس‌زنان به سوی میدان جهاد می‌تازند: ﴿فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا﴾[9] اسب‌های ‌ورزیده نفس‌زنان به سمت میدان جهاد حرکت می‌کنند. این سوگند نشان‌دهنده‌ی آن است که اسب، ابزاری مقدس است. چرا که مجاهدان از آن برای جهاد استفاده می‌کنند.

﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾[10]
ی مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواریِ زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید و خدا بر آنها آگاه است و آنچه در راه خدا صرف می‌کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد.

به تعبیر شهید مرحوم مطهری در کتاب ختم نبوت، این آیه مطلق است. آیه می‌فرماید: تا آنجا که می‌توانید قوت بدست آورید. در قدیم «رِبَاطِ الْخَيْلِ» مصداق قوت بود و امروزه داشتن انرژی هسته‌ای مصداق آن است. دشمن از داشتن ایمان، روحیه جهاد، قوت معنوی و قوتی مانند انرژی هسته‌ای می‌ترسد. مؤمنان باید در هر زمانی هر چیزی که مصداق قوت باشد را بدست آورند و ببینند دشمن از چه می‌ترسد، همان را به دست آورند.

بهره‌گیری ورزشی

انسان از اسب بهره‌گیری ورزشی می‌کند. در اسلام ورزش وجود دارد و لزومی ندارد از آن تحت عنوان ورزش یاد شود. ورزش یعنی تلاش، کوشش و تمرین‌هایی که موجب سلامتی و نشاط بدن می‌شود. امام رضا (ع) فرمودند: در فصل پاییز و زمستان که سرد است، تحرک زیاد داشته باشد تا بدنش گرم شود. تحرک زیاد هم نوعی ورزش است. با بالا و پایین پریدن بدن گرم می‌شود و خون در بدن حرکت می‌کند.
خداوند به انسان توصیه می‌کند در زمین سیر کند و هدف این است که به کوه‌ها که میخ‌های زمین هستند، برود و آیات خداوند را ببیند و هم کوهنوردی کند. البته کوهنوردی ضابطه و قاعده دارد و اگر کسی قصد رفتن به کوه را دارد باید طبق این ضابطه‌ها عمل کند.

در روایتی آمده است:

«كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُدْخِلُ فِي السَّهْمِ الْوَاحِدِ الثَّلَاثَةَ الْجَنَّةَ عَامِلَ الْخَشَبَةِ وَ الْمُقَوِّيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الرَّامِيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[11]
همه سرگرمی‌های مؤمن باطل است بجز در سه مورد: تربیت اسب و تیراندازی با کمان و بازی با همسرش که این سرگرمی‌ها حق هستند.

* تربیت اسب‌ برای اسب‌سواری و ورزش کردن است. مشکلات ستون فقرات از جمله دیسک و سیاتیک از طریق اسب سواری حل می‌شود. یکی از راه‌های درمان‌های مشکلات کمر، استفاده از بارفیکس است که در اسب سواری اتفاق می‌افتد. با دویدن اسب، ستون فقرات بالا و پایین می‌رود و اگر دیسک‌ها بسته شده باشند، باز می‌شوند.

* تیراندازی با کمان نیز نوعی لهو است.

* «حق» در قرآن معانی گوناگونی دارد و استاد عزیز، آیت الله مصباح مصادیق آن را در کتاب معارف قرآن ذکر کردند. یکی از معانی آن هدف داری است. وقتی گفته می‌شود خداوند آسمان و زمین را به حق آفرید یعنی آنان را هدفمند خلق کرد.

«اَحَبُّ اللَّهوِ إلَى اللّهِ إجراءُ الخَيلِ و الرَّميُ»[12]
محبوب‌ترین سرگرمی در پيشگاه خداوند اسب دوانى و تير اندازى است.

* تیراندازی گاهی با کمان و گاهی با موشک است. آیا اسرائیل از تیر و کمان شما می‌ترسد یا از موشک شما؟ بنابراین باید مصداق این‌ها و روح حاکم بر این آیات را دانست.

* شرایط باید طوری فراهم شود که پرورش اسب زیاد شود تا همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند و اختصاصی به سرمایه‌داران نداشته باشد.

قبل از انجام هر کاری از جمله هنگام سوار شدن باید نام خداوند را بر زبان بیاوریم. در روایت آمده:

«إِذَا رَكِبَ الرَّجُلُ الدَّابَّةَ فَسَمَّى رَدِفَهُ مَلَكٌ يَحْفَظُهُ حَتَّى يَنْزِلَ وَ إِنْ رَكِبَ فَلَمْ يُسَمِّ رَدِفَهُ شَيْطَانٌ، فَيَقُولُ لَهُ: تَغَنَّ، فَإِنْ قَالَ لَهُ: لَا أُحْسِنُ، قَالَ لَهُ: تَمَنَّ، فَلَا يَزَالُ يَتَمَنَّى حَتَّى يَنْزِلَ»[13]

اگر فرد هنگام سوار شدن، نام خدا را نبرد، شیطانی که او را همراهی می‌کند، او را تشویق به گوش دادن موسیقی می‌کند تا اختیارش را از دست دهد و دیگر عقلش مدیریت نداشته باشد. نحوه رانندگی چنین افرادی نیز در خیابان‌ها دیده می‌شود،‌ با سرعت بالا ویراژ می‌دهند؛ چرا که شیطان در دماغ آن‌ها باد می‌اندازد. در این صورت جان خود و دیگران را به خطر می‌اندازند.

خداوند علامه طباطبایی (ره) را رحمت کند که فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیمِ» هر کاری متناسب با آن کار است. وقتی قبل از غذا خوردن، بسمله می‌آورید یعنی به نام خدای بخشنده و مهربان،‌ کار غذا خوردن را شروع می‌کنیم و وقتی قبل از رانندگی، بسمله می‌آورید یعنی از این دو نام خداوند استعانت می‌جوییم که خوب رانندگی کنیم و بلاها از ما دور شود. ایشان فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم» هر سوره متناسب با محتوای آن سوره است.

مدارای با حیوان

در اسلام سفارش بسیاری به مدارا با حیوان شده است. در روایتی آمده است:

«اتَّقُوا الله في هذِهِ البَهَائِمِ المُعجَمَةِ، فَارْكَبُوهَا صَالِحَةً، وَكُلُوهَا صَالِحَةً»[14]
رسول خدا (ص) فرمودند: درباره‌ی اين حيوانات زبان بسته، از خدا بترسيد، بر حیوانات نیکو سوار شوید و نیکو به خدمت بگیرید و از گوشت آن‌ها نیکو بهره گیرید.

امام کاظم (ع)‌ فرمودند:

«مَا مِنْ دَابَّةً يُرِيدُ صَاحِبُهَا أَنْ يَرْكَبَهَا إِلَّا قَالَتْ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ بِي رَحِيماً»[15]
هیچ حیوانی نیست مگر اینکه هنگامی که صاحبش می‌خواهد بر او سوار شود،‌ می‌گوید: خداوندا او را با من مهربان کن.

امیرالمؤمنین (ع) به متصدی دریافت مالیات حیوانات فرمودند:

«لاَ تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ اَلْمُسْلِمِينَ ... وَ لاَ تُوَكِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لاَ مُجْحِفٍ وَ لاَ مُلْغِبٍ وَ لاَ مُتْعِبٍ»[16]
کسی را برای دریافت حیوان و مالیات آن بگمار که به دینداریش مطمئن باشی و با مال مسلمانان مدارا کند... دلسوز و مهربان و امانتدار باشد و حیوان را درمانده و خسته نکند.

شخصی باشد که هنگام گرفتن زکات گوسفندان، صاحب گوسفندان و گوسفندان را اذیت نکند.

در روایتی آمده است:

«وَ حَجَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ أَرْبَعِينَ حَجَّةً فَمَا قَرَعَهَا بِسَوْطٍ»[17]
با شتر خود چهل حج بجاى آوردند، و هیچ گاه به آن حتّى يك تازيانه نزدند.

5- بهره‌برداری عادلانه در حیوان سواری

اگر فردی دو شتر دارد،‌ این‌طور نباشد که تا منزلش بر یک شتر سوار شود. مقداری بر یک شتر و مقداری بر شتر دیگر سوار شود. همه بار را نیز بر یک شتر نگذارد،‌ طوری که شتر دیگر چیزی حمل نکند و باید بار را عادلانه بین آن دو تقسیم کند.

امیرالمؤمنین (ع) در مورد مأمور مالیات فرمودند:

«وَ لاَ يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اَللاَّغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ اَلظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ اَلْغُدُرِ»[18]
در سوارى گرفتن از آن‌ها باید عدالت را رعايت کرد. از این رو اگر حیوانی خسته و درمانده باشد باید به آن حیوان آسایش داد. حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن بر آن دشوار است، ‌مراعات کن و شتر ناتوان را آهسته بران.

6- رعایت توان حیوان در پیمودن مسیر

«وَ لَا يُكَلِّفُهَا مِنَ الْمَشْيِ إِلَّا مَا تُطِيقُ»[19]
حیوان را بیش از آنچه طاقت دارد به پیمودن مسیر وامدار.

در کدام مکتب، چنین توصیه‌های اخلاقی را سراغ دارید؟ در مکاتب دیگر نسبت به انسان هم چنین توصیه‌هایی ندارند. امام باقر (ع) فرمودند:

«إِذَا سِرْتَ فِي أَرْضٍ مُخْصِبَةٍ فَارْفُقْ بِالسَّيْرِ وَ إِذَا سِرْتَ فِي أَرْضٍ مُجْدِبَةٍ فَعَجِّلْ بِالسَّيْرِ»[20]
زمين سرسبزی می‌گذری آرام برو و هر گاه بر زمين خشك و بی‌گیاه می‌گذری با شتاب برو.

* نباید حیوان را در بیان و زیر برق آفتاب نگه داشت.

7- توجه ویژه به حیوان به هنگام حمل بار

در روایتی در این باره چنین آمده:

«مَرَّ قِطَارٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَرَأَى زَامِلَةً قَدْ مَالَتْ فَقَالَ يَا غُلَامُ اعْدِلْ عَلَى هَذَا الْحَمْلِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ الْعَدْلَ»[21]
ستونی از شتران بارکش بر امام صادق (ع)‌ گذشتند که بار یکی از شتران کج و منحرف شده و حیوان در اذیت بود. امام (ع) به ساروان فرمودند: بار شتر را صاف و برابر کن چرا که خدا عدل و برابری را دوست دارد.

همچنین فرمودند:

«لَا يُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا»[22]
نباید بر حیوان بیش از طاقتش بار حمل کرد.

طبق برخی روایات، نباید بر پشت حیوان خوابید. زیرا موجب زخمی شدن پشت حیوان می‌شود و این کار حکیمانه نیست مگر بر پشت حیوانی که محملی داشته باشد:

«وَ لَا تَنَامَنَّ عَلَى دَابَّتِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ سَرِيعٌ فِي دَبَرِهَا وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِ الْحُكَمَاءِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ فِي مَحْمِلٍ يُمْكِنُكَ التَّمَدُّدُ لِاسْتِرْخَاءِ الْمَفَاصِلِ‌»[23]
بر روى مَرکب سواری خود مخواب زیرا موجب زخمی شدن پشت حیوان می‌شود و این کار حکیمان نباشد مگر اینکه بر پشت حیوان محملی باشد که راکب بتواند بدون اذیت حیوان به استراحت بپردازد.

پشت حیوان را محل گفت و گو قرار ندهید. در روایت آمده است:

«وَ لاَ يَتَّخِذُ ظَهْرَهَا مَجَالِسَ يَتَحَدَّثُ عَلَيْهَا»[24]

8- نچیدن یال و دم حیوان

موهای دور گردن و دم حیوان را نچینید؛ زیرا حیوان بوسیله دمش حشرات و موذیان را از پشت خود دور می‌کند. یالی که دور گردن حیوان است نیز موجب گرم شدن گردن و سر او می‌شود:

«لاَ تُجَزُّوا نَوَاصِيَ اَلْخَيْلِ وَ لاَ أَعْرَافَهَا وَ لاَ أَذْنَابَهَا فَإِنَّ اَلْخَيْرَ فِي نَوَاصِيهَا وَ إِنَّ أَعْرَافَهَا دَفْؤُهَا وَ إِنَّ أَذْنَابَهَا مَذَابُّهَا»[25]
رسول خدا (ص) فرمودند: موى پيشانى اسب را نچینید چرا كه خير در آن است و موی یال آن‌ها را نچینید زیرا در فصل سرما گردن آن‌ها را گرم می‌کند و دم آن‌ها را کوتاه نکنید زیرا ابزار دور کردن حشرات از آن‌ها است.

رعایت حال حیوان را در سوار شدن داشته باشد. سفارش زیادی شده که سه نفره، سوار حیوان نشوید که اولین آن‌ها ملعون است. حداکثر دو نفر می‌توانند سوار یک حیوان شوند.

در روایت آمده است:

«لَا يَرْتَدِفْ ثَلَاثَةٌ عَلَى دَابَّةٍ فَإِنَّ أَحَدَهُمْ مَلْعُونٌ وَ هُوَ الْمُقَدَّمُ»[26]
سه نفر بر یک حیوان سوار نشوید زیرا یکی از آنان که پیش‌تر نشسته لعن شده است.

9- ناروایی توهین و آزار حیوان

امام صادق (ع) فرمودند:

«عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‌ أَنَّهُ سَمِعَ رَجُلًا يَلْعَنُ بَعِيرَهُ فَقَالَ ارْجِعْ وَ لَا تَصْحَبْنَا عَلَى بَعِيرٍ مَلْعُونٍ»[27]
حضرت رسول الله (ص) شنیدند که مردی شتر خود را لعن و نفرین می‌کند. آن حضرت به وی فرمود: بازگرد و ما را با شتر نفرین شده همراهی نکن.

شاید راز این کار پیامبر (ص) نکته‌ای باشد که در روایت زیر وارد شده است:

«إِنَّ الدَّوَابَّ إِذَا لُعِنَتْ لَزِمَتْهَا اللَّعْنَةُ»[28]
هرگاه جنبدگان لعن و نفرین شوند،‌ با لعن همراه خواهند شد و اثر آن به همراهان آن‌ها خواهد رسید.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:

«لَا تَضْرِبُوا الْوُجُوهَ وَ لَا تَلْعَنُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ لَاعِنَهَا»[29]
به صورت چهارپایان نزنید و آنان را نفرین نکنید. زیرا خدا بر نفرین‌کننده آن‌ها نفرین می‌کند.

امام صادق (ع) فرمودند:

«و لا یشتمها»[30]
به آن‌ها دشنام ندهید.

در روایتی آمده:

اگر حیوانی لنگان لنگان راه برود و صاحبش به او بگوید: بمیری، حیوان پاسخ می‌دهد: مرگ بر هر کس که نسبت به پروردگار نافرمان‌تر است. ما سخن آنان را نمی‌شنویم اما حیوانات درک و شعور دارند و سخن می‌گویند.

در زمان امام هادی (ع)، زنی می‌گفت: من زینب فرزند علی بن ابی طالب (ع) هستم. این موضوع را به متوکل (لعنت الله علیه) اطلاع دادند، او تاریخ‌دانان را احضار کرد و جریان را به آنان گفت. آن زن ادعا داشت حضرت علی (ع)‌ روی سرش دست کشید و فرمود: تو دویست سال زنده می‌مانی. تاریخ‌دانان دلیلی نداشتند تا آن زن مغلوب گردد. سرانجام متوکل، امام هادی (ع) را احضار کرد و قضیه آن زن را برایش مطرح نمود. حضرت فرمودند: گوشت بدن فرزندان علی بن ابی طالب (ع) بر درندگان حرام است. او را در قفس درندگان بیاندازند تا معلوم شود که دروغ می‌گوید. آن زن گفت: او می‌خواهد من کشته شوم، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. بعضی از دشمنان امام گفتند: چرا خودش پیش درندگان نمی‌رود؟ متوکل به این پیشنهاد تمایل کرد. چون می‌خواست بدون آنکه در قتل امام دخالت داشته باشد او را از بین ببرد! به حضرت گفت: چرا خودتان نمی‌روید؟ امام فرمود: اگر شما مایل باشید من می‌روم. در آنجا شش عدد شیر بود امام در جلو شیرها قرار گرفت. شیرها اطراف امام را گرفتند، دست‌هایشان را بر زمین و سر بر روی دست خویش نهادند. وزیر متوکل به او گفت: این کار بر ضرر تو است؛ پیش از آنکه مردم از قضیه با خبر شوند او را بیرون بیاور! متوکل از امام خواست از محل درندگان خارج شود. امام که خواست حرکت کند یکی از شیرها نزدیک امام آمد و حضرت مکثی کرد و گفت و گویی میان آنان صورت گرفت و حضرت مجددا به جمع شیر‌ها بازگشت. سپس امام بیرون آمد. متوکل به آن زن گفت: داخل شو. ناله و فریاد زن بلند شد، شروع به التماس کرده و به دروغگویی خود اعتراف نمود. سپس گفت: من دختر فلان هستم و از فقر و تهی دستی به این ادعا افتادم.
متوکل از حضرت پرسید: آن شیر آخری چه می‌گفت؟ فرمود: آن شیر شکایت داشت و می‌گفت: من پیر شده‌ام و دندان‌هایم ریخته است، هرگاه طعمه‌ای به میان ما می‌اندازند شیرهای دیگر که جوانند زودتر می‌خورند و سیر می‌شوند و من گرسنه می‌مانم، شما سفارش کنید که شیرها مرا مراعات کنند.

در روایتی درباره چکاوک آمده:

«لاَ تَأْكُلُوا اَلْقُنْبُرَةَ وَ لاَ تَسُبُّوهُ وَ لاَ تُعْطُوهُ اَلصِّبْيَانَ يَلْعَبُونَ بِهَا فَإِنَّهَا كَثِيرَةُ اَلتَّسْبِيحِ وَ تَسْبِيحُهَا لَعَنَ اَللَّهُ مُبْغِضِي آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ»[31]
گوشت چکاوک نخورید و به آن ناسزا نگویید و آن را برای بازی به کودکان ندهید چرا که این پرنده فراوان تسبیح خدا می‌گوید و تسبیحش این است: نفرین خدا بر کینه‌ورزان به خاندان پیامبر (ص).

10- خودداری از آزار حیوان

در جنگ‌ها مرسوم بود اسب یا حیوانی را تعقیب می‌کردند تا در دره‌ای بیفتد یا گم شود و به دست دشمن نرسد. روایتی در این باره آمده است:

«إِذَا حَرَنَت عَلَى أَحَدِكُمْ دَابَّتُهُ فِي أَرْضِ الْعَدُوِّ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلْيَذْبَحْهَا وَ لَا يُعَرْقِبْهَا»[32]
هرگاه حیوان شما در سرزمین دشمن در راه خدا زمین‌گیر شود آن را ذبح کنید اما تعقیب نکنید.

هنگامی که برخی در جنگ در موضع ضعف قرار می‌گرفتند و احتمال می‌دادند حیوان‌شان به دست دشمن بیفتد،‌ دست و پای آن را قطع می‌کردند. در اسلام کسی حق انجام چنین کاری را ندارد. می‌توان حیوان را ذبح کرد اما نباید آن را تعقیب کرد تا در دره‌ای بیفتد و بمیرد. در فقه اسلامی آزار به حشرات و آبزیان نیز منع شده است.

ادرار کردن در لانه حیوانات و آب راکد و جاری مکروه دانسته شده است. چرا که در این آب‌ها موجوداتی هستند که اذیت می‌شوند. در روایتی آمده: ادرار در آب راکد موجب کم‌خردی می‌شود. چرا که باعث آزار آبزیان می‌شود.

اگر کسی در آب راکد ادرار کند، به مشکلات مثانه دچار خواهد شد. جوانی نزد من آمد و گفت مشکلات مثانه و پروستات دارم. برای دانستن علتش سوالاتی از او پرسیدم. در نهایت متوجه شدم ایشان این ادب را رعایت نمی‌کرد. او کارگر ساختمان بود و به علت تنبلی از بالای ساختمان ادرار می‌کرد که وارد جوی آبی می‌شد.

در روایتی راجع به ادرار نکردن در آب جاری آمده است:

«إِنَّهُ نُهِيَ أَنْ يَبُولَ الرَّجُلُ فِي الْمَاءِ الْجَارِي إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ وَ قَالَ إِنَّ لِلْمَاءِ أَهْلًا»[33]
پیامبر (ص) نهی فرمودند که انسان در آب جاری بول کند مگر از باب ضرورت و فرمودند: برای آب اهلی است.

«وَ نَهَى أَنْ يَبُولَ أَحَدٌ فِي الْمَاءِ الرَّاكِدِ فَإِنَّهُ مِنْهُ يَكُونُ ذَهَابُ الْعَقْلِ»[34]
و از اینکه کسی در آب راکد بول کند، نهی کردند چرا که عقل را از بین می‌برد.

11- خودداری از حبس حیوان

پیامبر (ص) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که گربه‌اش از هر سو او را گاز می‌گیرد. زیرا او حیوان را بسته بود نه به آن غذا می‌داد و آن را آزاد می‌کرد:

«رَأَيْتُ فِي اَلنَّارِ صَاحِبَةَ اَلْهِرَّةِ تَنْهَشُهَا مُقْبِلَةً وَ مُدْبِرَةً كَانَتْ أَوْثَقَتْهَا وَ لَمْ تَكُنْ تُطْعِمُهَا وَ لَمْ تُرْسِلْهَا تَأْكُلُ مِنْ حِشَاشِ اَلْأَرْضِ وَ دَخَلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ صَاحِبَ اَلْكَلْبِ أَرْوَاهُ مِنَ اَلْمَاءِ»[35]
من در آتش،‌ زنی که مالک گربه‌ای بود، دیدم که گربه‌اش از جلو و عقب او را گاز می‌گرفت. چون آن گربه را بست، نه به او غذا می‌داد و نه آزاد می‌کرد که از مواد غذایی گوشه و کنار زمین بخورد.

12- ناروایی زدن حیوان

شتر حکم بن حارث از جا برنمی‌خواست و او شتر را می‌زد. پیامبر (ص) ضمن نهی او از زدن شتر، به آن حیوان رو کرد و فرمود: «حُلْ حُلْ»! شتر از جا برخاست. اگر شتری از جایش بلند نشد، عبارت «حُلْ حُلْ» را بکار ببرید.

در روایت زیر از زدن بر چهره حیوان نهی شده است:

«لَا تَضْرِبُوا الدَّوَابَّ عَلَى وُجُوهِهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ بِحَمْدِ اللَّهِ»[36]

امام صادق (ع)‌ فرمودند:

«لَا يَضْرِبُهَا فِي وَجْهِهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ»[37]

ابراهیم بن علی از پدرش نقل می‌کند:

«حججت مع علي بن الحسين فالتاثت عليه الناقة في سيرها فأشار إليها بالقضيب ثمّ قال: آه لولا القصاص وردّ يده عنها»[38]
با امام سجاد به حج رفته بودم در مسیر،‌ شتر در راه رفتن سستی و کندی نشان داد در این هنگام امام سجاد چوب دستی خود را با حیوان نشان داد و آنگاه فرمود: آه! اگر ترس از قصاص نبود این کار را می‌کردم. سپس دست مبارک خود را پایین آورد و چوب دستی را جلوی چشم حیوان دور کرد.

استثنائات زدن حیوان در روایات:

زدن حیوان در روایت زیر استنثاء شده است:

«اضْرِبُوهَا عَلَى النِّفَارِ وَ لَا تَضْرِبُوهَا عَلَى الْعِثَارِ»[39]
پیامبر (ص) فرمودند: برای لغزیدن و از دست رفتن تعادل حیوان به آن تازیانه نزنید ولی برای جلوگیری از فرار و رمیدن حیوان می‌توان به آن تازیانه زد.

می‌توان حیوانی را که چموشی می‌کند و قصد فرار دارد، تنبیه کرد اما اگر جایی پایش لغزید نباید او را زد.

استثنای دیگر، در روایت زیر آمده است:

حیوان سواری کمتر از حد معین حرکت کند.

«مَتَى أَضْرِبُ دَابَّتِي تَحْتِي فَقَالَ إِذَا لَمْ تَمْشِ تَحْتَكَ كَمَشْيَتِهَا إِلَى مِذْوَدِهَا»[40]

اگر سرعت حیوان غیر طبیعی باشد، صاحبش می‌تواند او را بزند تا تند‌تر برود. الاغ نیاز به زدن ندارد. مقداری سنگ در یک قوطی بریزید و هر گاه می‌خواهید الاغ تند برود، آن را تکان دهد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo