< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1400/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/کافور در قرآن و روایات /

 

آیه چهاردهم: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾

از دیگر آیات الأبدان آیه 5 سوره انسان است که می‌فرماید:
﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾ همانا نیکان همواره از جامی می‌نوشند که نوشیدنی‌اش آمیخته به کافور (یعنی آن ماده سرد و سفید و معطر) است.

﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا﴾[1]
نوشیدنی‌اش از چشمه‌ای است که برای عباد الله تهیه شده است و به اختیار آنان هر کجا خواهند جاریش می‌سازند.

عباد و بندگان خداوند از چشمه‌ای می‌نوشند که با اراده آنان بوجود می‌آید. قبلا هم عرض کردیم فرق چشمه‌های دنیایی با چشمه‌های بهشتی در این است که در دنیا ما تابع چشمه‌های دنیوی هستیم و هر کجا چشمه باشد حاضر می‌شویم اما چشمه‌های بهشتی تابع اراده بهشتیان است،‌ هر کجا که اراده کنند، چشمه می‌جوشد.

در آیه 17 سوره انسان خدای متعال از چشمه‌ای با عنوان سلسبیل یاد می‌کند که در جام‌هایی از نقره و قدح‌های بلورین نوشیدنی‌ای که به زنجفیل (یا زنجبیل) آمیخته شده به بهشتیان می‌نوشانند. آب این جام از چشمه سلسبیل تهیه شده است.

در رابطه با ﴿كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾ احتمالاتی مطرح هست:

1- مزاج کافور سرد است، بنابراین آب این چشمه هم خنک است. چون زنجفیل طبع گرمی دارد، این احتمال وجود دارد که آب چشمه سلسبیل هم گرم باشد. قبلا بیان داشتیم که چون در بهشت همه چیز فراهم هست و هر چه بهشتیان اشتها کنند، فراهم است: ﴿وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ﴾[2]
ممکن است یک نفس بهشتی آب گرم، چای یا نوشیدنی‌های گرم طلب کند یا بخواهد وارد چشمه آب گرم شود. لذا اینکه همیشه سخن از آب خنک باشد شاید مطلوب نباشد. آیه‌ای که تنوع اشتها را مطرح می‌کند، نشان می‌دهد که بهشتیان طبق سلائق خود ممکن است خوردنی‌های گوناگونی را طلب کنند و خداوند بر اساس قدرت و کرم خود، همه چیز در بهشت فراهم کرده است.
2- شاید به اعتبار معطر بودن باشد یعنی نوشیدنی‌ بهشتیان آمیخته‌ای از کافور در آب چشمه یا جام است که معطر می‌باشد.
3- شاید به اعتبار زلالی باشد یعنی سفید است. آب جام مانند کافور سفید است.
4- شاید به اعتبار طعم باشد و طعم آب جام مانند کافور است.
5- شاید بویش یا طعمش مانند کافور باشد.

در کتاب معارف گیاهی جناب میرحیدر جلد پنجم، در رابطه با کافور چنین آمده است:

«درخت کافور درختی است بزرگ دارای تنه صاف و قائم و تاج بزرگ. از کلیه اعضای درخت از جمله چوب تنه، شاخه‌ها، برگ‌ها و ... کافور گرفته می‌شود»

در بخشی دیگری از کتاب آمده:

«کافور جسمی است سفید، شفاف، متبلور، دارای بوی تند، نافذ و طعم تیز و معطر. سبک‌تر از آب است و در مجاورت هوای آزاد فرار می‌باشد.»

این احتمال نیز وجود دارد که به این اعتبار باشد که سبک‌تر از آب و راحت الحلقوم و راحت الهضم است. هر چه آب سبک‌تر باشد، راحت‌تر هضم می‌شود.

«کافور معمولا چون مخلوط و غیر خالص به بازار عرضه می‌شود باید با آزمایش‌هایی از درجه خلوص آن اطمینان حاصل کرد. روش‌های مختلفی برای این آزمایشات هست از جمله اگر کافور را روی یخ و برف بگذارند و آتش بزنند، اگر مانند شمع مشتعل شد، خالص است والا غیر خالص می‌باشد.

کافور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی ایران سرد و خشک است. از نظر خواص حکما طب سنتی معتقدند که فرح آور است و مقوی دماغ و قلب و برای رفع تب‌های عفونی و ذات الجنب و زخم‌های ریه، سل و اسهال گرم مفید است. رفع تشنگی و مسکّن التهاب کبد و کلیه و سوزش مجاری ادرار است. اگر با گلاب و گل سرخ به پیشانی مالیده شود، مسکن سردرد گرم می‌باشد. اگر با آب گشنیز و سرمه ساییده و مخلوط کرده و به چشم مالیده شود، باعث جلوگیری از برآمدن دانه در پلک می‌گردد و اگر دانه برآمده است، فروکش می‌کند. اگر قطره‌ی محلول آن با آب گشنیز تازه در گوش ریخته شود برای تسکین درد گوشِ گرم و قطع خونریزی از بینی نافع است. غرغره آن با گلاب برای تسکین سردرد، دندان کرم خورده و زخم‌های دهان مفید است. پاشیدن گرد آن روی زخم‌ها و جراحت‌های بد، در مورد زخم‌های گرم و جراحات تازه و قطع خون و تسکین درد آن‌ها نافع است.

برای سرد مزاجان مضر است و معده را ضعیف می‌کند و نیروی جسمی را کاهش می‌دهد. استشمام بیش از اندازه‌ی آن موجب سفید شده مو، پیری، قطع اشتها، قطع نسل و تولید سنگ مثانه و سنگ کلیه است. لذا در این موارد باید ادویه گرم مانند گل قند (گل سرخ با قند نیشکر)، روغن سوسن، بنفشه و نرگس خورده شود. شیخ الرئیس ابوعلی سینا معتقد است اگر کافور در حد اعتدال خورده شود، برای تقویت قلب و روح مفید است و در مزاج‌های گرم برای تعدیل گرمی مزاج مؤثر و نافع است ولی در مزاج‌های سرد باید مخلوط با داروهای گرم خورده شود مانند مشک و زعفران و خشکی آن را با مخلوط کردن با روغن بنفشه و شب‌بو تعدیل کرد. مقدار خوراک آن تا 5/0 گرم است. اگر 10 گرم آن خورده شود خطرناک است و قاطع نیروی جنسی می‌شود، ایجاد اختلال و فساد در معده و مسمومیت می‌کند. مواد ناسازگار: کافور را نباید با سقز یا سمغ‌های سقزی مصرف نمود.»

کافور در روایات

راوی می‌گوید:

«دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ يَشْتَكِي عَيْنَيْهِ فَقَالَ لَهُ أَيْنَ أَنْتَ عَنْ هَذِهِ اَلْأَجْزَاءِ اَلثَّلاَثَةِ اَلصَّبِرِ وَ اَلْكَافُورِ وَ اَلْمُرِّ فَفَعَلَ اَلرَّجُلُ ذَلِكَ فَذَهَبَتْ عَنْهُ»[3]
مردی بر امام صادق (ع) وارد شد و از چشم‌ درد شکایت داشت. به او فرمودند: چرا از این سه چیز استفاده نمی‌کنی؟ صبر زرد، کافور و مُرّ مکی، مرد این کار را کرد و بیماری چشمش برطرف شد.

در این روایت نحوه استفاده از آن قید نشده که به چه صورت باشد. اینکه به صورت ضماد باشد، دور چشم مالیده شود یا‌ روی پلک مالیده شود، ذکر نشده است. اما به وسیله روایات دیگر می‌شود برداشت کرد که منظور سرمه کشیدن است و همچنین نوع بیماری فرد قید نشده است که ضعف بینایی،‌ عفونت در چشم،‌ خشکی چشم یا رطوبت زیاد چشم بوده است. روایت اطلاق دارد و شامل همه این موارد می‌شود.

در روایت دیگری راوی می‌گوید:

«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ لَنَا فَتَاةً كَانَتْ تَرَى الْكَوْكَبَ مِثْلَ الْجَرَّةِ قَالَ نَعَمْ وَ تَرَاهُ مِثْلَ الْحُبِ ‌قُلْتُ إِنَّ بَصَرَهَا ضَعُفَ فَقَالَ اكْحُلْهَا بِالصَّبِرِ وَ الْمُرِّ وَ الْكَافُورِ أَجْزَاءً سَوَاءً فَكَحَلْنَاهَا بِهِ فَنَفَعَهَا»[4]
به امام صادق (ع) عرض کردم: دختری جوان دارم که ستاره‌ها را به اندازه یک کوزه می‌بیند. حضرت فرمودند: مانند خمره می‌بیند. عرض کردم: چشمانش ضعیف شده است. فرمودند: با صبر زرد، مُرّ مکی و کافور به طور مساوی ترکیبی درست شود و به خوبی آسیاب و الک شود و سرمه‌ای تهیه شود و سرمه به چشمش بکشد. ما هم با آن‌ها سرمه کشیدیم و برای او مفید واقع شد.

در این دو روایت کافور به عنوان جزئی از داروی چشم معرفی شده است. در روایات وارد شده به بدن فرد متوفی باید سدر و کافور مالیده شود. پس کافور یکی از گیاهان مورد تأیید در طب اسلامی به حساب می‌آید. منشأ وحیانی و روایی دارد. به صورت تجربی، خواص درمانی برای آن ذکر شده است و باب تجربه هم چنان به روی بشر باز است و افراد می‌توانند روی آن کار کنند.

برخی از مفسرین معتقدند ذکر نام زنجبیل در قرآن به این علت است که عرب‌ها به زنجبیل عنایت ویژه‌ای داشتند و هر چیزی که بو و مزه‌ی زنجبیل بدهد، برایشان جذاب و دلنشین است. چون مخاطب تنها عرب‌ها نبودند و قرآن در صدد ایجاد جذابیت برای همه انسان‌ها است. شاید بتوان گفت منظور از «مِزَاجُهَا كَافُورًا» طبع آب است یعنی آب چشمه خنک است و بوی زنجبیل یا طعم آن را می‌دهد. به هر حال خدای متعال به نحوی آن را طراحی کرده که باید بسیار دلنشین باشد زیرا قرآن در مقام بیان ویژگی‌ها و نعمت‌های بهشتیان است. قطعا دو چشمه، سلسبیل (که جامی از آب آن گرفته می‌شود) مزاجش زنجبیل است و چشمه‌ای که عباد الله از آن استفاده می‌کنند، مزاجش کافور است. بایستی این دو چشمه امتیاز‌های خاصی داشته باشند، خنکی زیاد، روشنی زیاد، بوی کافور و از این قبیل باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo