< فهرست دروس

درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/لزوم بهره مندی از دنیا /

 

آیه سوم: ﴿وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾

در بخشی از آیه 77 سوره قصص چنین آمده است: ﴿وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾ نصیبت را از دنیا فراموش نکن. برای درک معنای صحیح این آیه، لازم است آیه‌ی قبل از آن معنا شود، در آیه 76 آمده: ﴿إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ﴾[1] قارون یکی از ثروتمندان قوم موسی (ع)‌ بود که بر آنان طریق ظلم و طغیان را در پیش گرفت. ما آن قدر به او گنج و مال دادیم که بر دوش کشیدن کلید آن گنج‌ها، صاحبان قوت را خسته می‌کرد. هنگامی که قومش به او گفتند: شادی غرورآمیز (به ثروت خود) نداشته باش که خدا هرگز مردمی که مغرورانه شادی می‌کنند را دوست نمی‌دارد.

در برخی روایات آمده قارون از بنی اسرائیل، و پسر خاله حضرت موسی (ع) بود که به قوم او ظلم می‌کرد.
- کلمه «عُصْبه» به معنای مردان قوی است.
- «أُولِي الْقُوَّةِ» به معنای صاحبان قوت است.
در برخی روایات وارد شده:

«وَ مَا يَكُونُ أُولُوا قُوَّةٍ إِلاَّ عَشَرَةَ آلاَفٍ»[2]
قدرت کمتر از ده‌هزار نفر نمی‌باشد.

احتمالا قوت صاحبانِ قدرت به اندازه ده هزار نفر است یا اینکه تعداد آنان ده هزار نفر است. چون تعبیر قوت بکار برده شده است، منظور تعداد آنان است. «عصبة» به معنای جمعی از مردان نیرومند است که قوت آنان اندازه ده هزار نفر از انسان‌های عادی باشد. صاحبان قدرت از حمل کلید‌های گنج قارون خسته می‌شدند.

منظور آیه از اینکه خداوند انسان‌هایی که مغرورانه شاد هستند را دوست ندارد، این نیست که شادی را دوست ندارد. بلکه شادی‌ای که معلول غرور و به خود بالیدن از مال زیاد یا تکبر است، مراد است. طوری که فرد بخاطر زیادی مال حالت مستی به خود گرفته باشد. در روایتی چنین آمده است:

«وَ اَلْفَرَحُ مَكْرُوهٌ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[3]
شادی نزد خداوند عز و جل مکروه است.

منظور از شادی در روایت فوق، شادی همراه با غفلت از یاد خدا، غرور، تکبر و فخرفروشی باشد.

در روایتی دیگر آمده است:

«أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ اَلْمَالِ وَ لاَ تَدَعْ ذِكْرِي عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ كَثْرَةَ اَلْمَالِ تُنْسِي اَلذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْكَ ذِكْرِي يُقْسِي اَلْقُلُوبَ»[4]
خداوند به حضرت موسی (ع)‌ وحی کرد: ای موسی به زیادی مال شادمان نباش و بر خود مبال و ياد مرا درهرحال رها نکن زيرا زیادی مال، گناهان را به فراموشی وا می‌دارد و رها كردن ياد من قلب‌ها را سخت و تيره كند.

در آیه بعد (آیه 77 سوره قصص) چنین آمده است: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ و به هر چیزی که خدا به تو عطا کرده، بکوش تا (ثواب و سعادت) دار آخرت را تحصیل کنی و لیکن بهره‌ات را هم از دنیا فراموش مکن و (تا توانی به خلق) نیکی کن چنانکه خدا به تو نیکویی و احسان کرده و هرگز در روی زمین فتنه و فساد برمینگیز، که خدا مفسدان را ابدا دوست نمی‌دارد.

امکاناتی که خداوند در دنیا به آدمی می‌دهد، ابزار است و نباید آن را هدف دانست. این امکانات ابزار خوبی برای رسیدن به خانه آخرت هستند. برخی از پیامبران به ثروتمندان قوم خود تذکر می‌دادند از آن چه خداوند به آنان داده، انفاق کنند. آنان در جواب می‌گفتند: اگر خدا می‌خواست خودش به آنان عطا می‌کرد. این جواب مغالطه است و مغالطه‌ی آن این است که بین عالم تشریع و تکوین تفکیک نکرده است. اگر خداوند تکوینا می‌خواست همه را غنی می‌کرد در حالی که چنین چیزی را نخواسته است. اما خداوند تشریعا می‌خواهد همه وضع خوبی داشته باشند. از این جهت به ثروتمندان دستور داده به فقیران انفاق کنند. همه این‌ها امتحان است.

روایت دیگری در ذیل آیه است:

«جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي عِظْنِي مَوْعِظَةً فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَام: ... إِنْ كَانَتِ الْعُقُوبَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَا ذَا؟»[5]
شخصی خدمت امام صادق (ع)‌ رسید و گفت: پدر و مادرم به فدای شما باد، موعظه‌ای به من کنید. حضرت فرمودند: ... اگر عقوبت از ناحیه خداوند است و جهنم برحق است، شادمانی ما برای چیست؟

چه ضمانتی وجود دارد که ما بهشتی باشیم و دچار عقوبت الهی نشویم؟ پس مؤمن همیشه باید بین حالت خوف و رجا باشد.

حال سوالی مطرح می‌شود و آن این است که آیه‌ی ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾ سخن چه کسی است؟ طبق آیه 80 سوره قصص: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ سخن صاحبان علم و موحدین قوم حضرت موسی (ع)‌ بوده است. البته احتمال دارد سخن حضرت موسی (ع)‌ نیز بوده باشد. موحدین قوم حضرت موسی (ع)‌ دست پرورده او بودند و قرآن نیز گفته آنان را تأیید کرده است.

شاهد ما از آیه طبی، این بخش از آیه است: ﴿وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾ که نصیب خود را از دنیا فراموش نکن. روایتی داریم که سلسله سند آن از برخی ائمه اطهار (ع)‌ به امیرالمؤمنین (ع)‌ می‌رسد. در این روایت حضرت مصادیق این آیه را ذکر کردند:

«فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيا، قَالَ: لاَ تَنْسَ صِحَّتَكَ وَ قُوَّتَكَ وَ فَرَاغَكَ وَ شَبَابَكَ وَ نَشَاطَكَ أَنْ تَطْلُبَ بِهَا اَلْآخِرَةَ»[6]
حضرت امیرالمؤمنین (ع)‌ در تفسير قول خداى عز و جل که فرمود بهره خود را از دنيا فراموش مكن، فرمود: فراموش مكن تندرستى خود و قوت (نیرو) و فراغت و جوانى و نشاط‌ خود را كه طلب آخرت كنى.

بنابراین آیه ﴿وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيا﴾ آیه‌ای طبی است و مصداق‌های نامبرده برای آیه، همگی جنبه‌های طبی دارند. اگر چه در ظاهر مشخص نیست.

سوالی مطرح می‌شود و آن این است که نصیب ما در دنیا چیست که نباید آن را فراموش کنیم؟‌
عقلای قوم حضرت موسی‌ (ع)‌ به قارون گفتند:‌ آن چیزی که خداوند به تو داده در راه آخرت صرف کن. منظور این نیست که همه ثروتش را به فقرا بدهد، بلکه نصیبش را نباید فراموش کند. بخشی از ثروت را باید خرج خورد و خوراک و غذاهای سالم کرد. باید با ورزش، قوت به دست آورد. برای استفاده مفید از فرصت‌ها برنامه‌ریزی کرد. از جوانی‌ و عوامل نشاط‌زا استفاده کرد. گاهی لازم است برای به دست آوردن نشاط هزینه کند و به مسافرت برود. اگر نشاط تحقق یابد، فرد از عهده بقیه امور برمی‌آید. سلامتی، قوت، فراغت، جوانی و نشاط ابزار بدست آوردن آخرت هستند. چنانچه فردی سلامتی نداشته باشد نمی‌تواند بخوبی نماز بخواند و نفس انسان مشغول جسمش می‌شود. در روایت آمده است:

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : يُؤْتَى يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بِرَجُلٍ فَيُقَالُ اِحْتَجَّ فَيَقُولُ يَا رَبِّ خَلَقْتَنِي وَ هَدَيْتَنِي فَأَوْسَعْتَ عَلَيَّ فَلَمْ أَزَلْ أُوسِعُ عَلَى خَلْقِكَ وَ أُيَسِّرُ عَلَيْهِمْ لِكَيْ تَنْشُرَ عَلَيَّ هَذَا اَلْيَوْمَ رَحْمَتَكَ وَ تُيَسِّرَهُ فَيَقُولُ اَلرَّبُّ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَعَالَى ذِكْرُهُ: صَدَقَ عَبْدِي أَدْخِلُوهُ اَلْجَنَّةَ»[7]

از مصادیق «وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ»، حیف و میل کردن، اسراف و اجحاف در حق مظلومان و محرومان است که در حقیقت احجاف در حق خود فرد است. منظور از فساد نیز فساد اقتصادی، فرهنگی و ... در جامعه است. آلوده کردن هوا،‌ هلاک کردن حرث و نسل، ناسالم کردن تغذیه مردم نیز از مصادیق فساد است.
در روایتی آمده است:

«فَسَادُ اَلظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ اَلْبَاطِنِ وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ وَ مَنْ خَانَ اَللَّهَ فِي اَلسِّرِّ هَتَكَ اَللَّهُ سِتْرَهُ فِي اَلْعَلاَنِيَةِ وَ أَعْظَمُ اَلْفَسَادِ أَنْ يَرْضَى اَلْعَبْدُ بِالْغَفْلَةِ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى، وَ هَذَا اَلْفَسَادُ يَتَوَلَّدُ مِنْ طُولِ اَلْأَمَلِ وَ اَلْحِرْصِ وَ اَلْكِبْرِ، كَمَا أَخْبَرَ اَللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ قَارُونَ فِي قَوْلِهِ: "وَ لا تَبْغِ اَلْفَسادَ فِي اَلْأَرْضِ إِنَّ اَللّهَ لا يُحِبُّ اَلْمُفْسِدِينَ" وَ كَانَتْ هَذِهِ اَلْخِصَالُ مِنْ صُنْعِ قَارُونَ وَ اِعْتِقَادِهِ، وَ أَصْلُهَا مِنْ حُبِّ اَلدُّنْيَا وَ جَمْعِهَا وَ مُتَابَعَةِ اَلنَّفْسِ وَ هَوَاهَا، وَ إِقَامَةِ شَهَوَاتِهَا وَ حُبِّ اَلْمَحْمَدَةِ وَ مُوَافَقَةِ اَلشَّيْطَانِ وَ اِتِّبَاعِ خُطُوَاتِهِ وَ كُلُّ ذَلِكَ مُجْتَمِعٌ تَحْتَ اَلْغَفْلَةِ عَنِ اَللَّهِ وَ نِسْيَانِ مِنَنِهِ»[8]
فساد ظاهر از فساد باطن است. هر کس باطنش را اصلاح کند، خداوند ظاهرش را اصلاح می‌کند. هر کس در پنهان به خداوند خیانت کند، پرده آبرویش را کنار می‌زند و آبرویش را آشکارا می‌برد و بزرگ‌ترین فساد این است که انسان راضی شود که از خدا غافل باشد و این فساد نشأت یافته از آرزوهای طولانی و حرص و طمع طولانی و کبر و تکبر است. آنچنان که خداوند راز آن را در قصه قارون ذکر می‌کند: دنبال فساد در زمین نباش چرا که خداوند مفسدین را دوست ندارد. این خصوصیات حرص، کبر و آرزوهای طول و دراز در قارون بود و اصل آن به علت دنیا دوستی، متابعت از هوای نفس، بر پا داشتن شهوات نفس، عشق به ستايش شدن، پیروی از شیطان و دنباله‌روی از او (پا گذاشتن جای پای شیطان) و همه این‌ها تحت عنوان غفلت از خداوند و قیامت و فراموش کردن نعمت‌های الهی و اینکه از جانب اوست، جمع شده است.

اگر از ظاهر فردی، ظلم و فسق و فجور می‌بارد به این علت است که ابتدا لباس توحیدش را در آورده است.

در آیه 78 سوره قصص چنین آمده است:‌ ﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي ۚ أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد! در جواب او گفته شد: آیا ندانست که خدا پیش از او چه بسیار امم و طوایفی را که از او قوت و ثروت‌شان بیشتر بود هلاک کرد؟ و هیچ از گناه بدکاران سؤال نخواهد شد.

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده: «كَانَ يَعْمَلُ الْكِيمِيَاءَ»[9] قارون گفت: این اموال را به واسطه‌ی علم خودم از علم کیمیا به دست آورده‌ام.

به قارون گفته شد: ﴿أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ این سخن، می‌تواند گفته‌ی خداوند متعال، حضرت موسی (ع)‌ یا عقلای قوم او باشد.

«وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ» دو معنا دارد:

    1. هنگام قیامت از گناه مجرمان سوال نخواهد شد و بدون سوال به جهنم می‌روند.

    2. در رابطه با گناه گذشتگان از اینان سوال نخواهد شد. از هر کسی راجع به گناه خودش سوال خواهد شد.

در آیه 79 سوره قصص چنین آمده:‌ ﴿فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ﴾ روزی قارون با لباس زینتی و تجمل بسیار به طوری که لباسش روی زمین کشیده می‌شد، بر قومش در آمد، مردم دنیا طلب (که او را دیدند) گفتند: ای کاش همان قدر که به قارون از مال دنیا دادند، به ما هم عطا می‌شد چرا که او بهره بزرگ و حظّ وافری را داراست.

انسان نباید طالب دنیا را مغبوط خود قرار دهد. در روایتی حضرت امیرالمؤمنین (ع) در مورد فرد شایسته‌ی غبطه فرموده است‌:

«الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِينُهُ»[10]

باید برای دنیاطلبان غصه و نه غبطه خورد. زیرا خودشان را ضایع کرد‌ه‌اند.

آیه 80 سوره قصص: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾
یا پرستان) گفتند: وای بر شما، ثواب خدا برای آن کس که به او ایمان آورده و نیکوکار گردیده بسی بهتر است، ولی هیچ کس جز آنان که صبر پیشه کنند بدان ثواب و مقام نائل نخواهند شد.

آیه 81 سوره قصص:‌ ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ﴾ پس از اندک زمانی ما هم او را با خانه و گنج و دارایی‌اش به زمین فرو بردیم و غیر از خدا، هیچ کسی را نداشت که او را یاری کند و خود هم نتوانست خویش را یاری دهد.

خداوند به قارون امداد و نصرت نرساند. خود او نیز نتوانست به خودش کمک کند. همچنین هیچ گروهی هم نتوانست به او یاری برساند.

آیه 82 سوره قصص: ﴿وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ﴾
صبح کردند آنان که روز گذشته (ثروت و) مقام او را آرزو می‌کردند با خود می‌گفتند: ای وای (بر ما و آرزوهای ما) گویی خداست که هر که از بندگان خود را بخواهد روزی فراوان دهد و (هر که را خواهد) تنگ روزی کند، اگر نه این بود که خدا بر ما منّت گذاشت (و غرور و ثروت قارون نداد) ما را هم (مثل او) در زمین فرو بردی! ای وای که گویا کافران را هرگز فلاح و رستگاری نیست!


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo