< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلق و مقیّد – اسم جنس

خلاصه مطالب گذشته: مطلق و مقیّد امور روشنی هستند. بازگشت مطلق به لفظ نیست بلکه معنایی است که شیوع در افراد مختلف دارد نه اینکه لفظ بما هو لفظ مورد نظر باشد. اگر معنای لفظ، مقیّد و منحصر شد میشود غیر مطلق. مطلق و مقیّد گاهی ممکن است صفت حکم باشند. مانند: (إذا زالت الشمس وجبت الصلاتان) که زوال شمس قید وجوب صلاة است. گاهی قید برای متعلّق حکم است. مثلاً: (أعتق الرقبة المؤمنة). و گاهی قید برای مکلّف است. مثلاً: در نماز مکلّف قیدی ندارد ولی در حج بر مکلّف مقیّد به قید استطاعت، حج واجب میشود. اطلاق در جایی است که دلیل به حکم و موضوع و مکلّف مقیّد نشده باشد. طبعاً روشن است به قول مرحوم امام خمینی قدس سره اطلاق و تقیید دو صفت اضافی هستند. مثلاً: (أعتق رقبة مؤمنة)، (رقبة) از حیث ایمان مقیّد است ولی از حیث عالم بودن و جاهل بودن و رومی بودن و زنگی بودن مطلق است. پس نسبت بین اطلاق و تقیید نسبت اضافی است.

نسبت بین اطلاق و تقیید: حضرت استاد دام ظله میفرمایند: نسبت بین اطلاق و تقیید شبیه ملکه و عدم ملکه است. یعنی اطلاق و تقیید در جایی است که قابلیت تقیید باشد. ولی اگر مقیّد نشد میشود مطلق. نسبت بین مطلق و مقیّد مانند سواد و عدم سواد سلب و ایجاب نیست. بلکه اطلاق، عدم تقیید است در جایی که تقیید در او راه داشته باشد.

لایقال: اطلاق و تقیید مربوط به معنا است و هر معنایی قابلیت تقیید را دارا است.

فإنّه یقال: مثلاً: قصد امر در متعلّق تکلیف محال است. پس نه اطلاق راه دارد و نه تقیید. لذا در ادله در جایی تمسک به اطلاق صحیح است که تقیید ممکن باشد. در قصد امر تمسک به اطلاق غلط است.

اسماء مطلقه: بزرگان اسامی خاصی را نام برده اند که به حسب اصل وضع دلالت بر اطلاق دارند. از قبیل اسامی اجناس و نکره و حتی علَم جنس. ولی غالباً علَم شخص را جزء این الفاظ به شمار نیاورده اند. در صورتی که علَم شخص هم به اعتبار احوال او قابل اطلاق و تقیید است.[1] مثلاً: (أکرم زیداً) میتواند مقیّد شود به (إذا کان عالماً) و یا (إذا کان جائیاً).

اسم جنس: مراد از جنس، جنس منطقی نیست. بلکه مراد، اسامی است که برای جنس از اجناس و یا صنفی از اصناف و یا نوعی از انواع و یا حتی اعتباریات وضع شده است. از قبیل انسان و حیوان و نبات و رجل و مرأة و عالم . ملکیت و زوجیت.

اختلاف در این است که آیا اسامی اجناس وضع شده اند برای مفهوم ماهیت مهمله و یا وضع شده اند برای ماهیت مقیّد به قید اطلاق و یا برای ماهیت لابشرط مقسمی.

از فرمایشات مرحوم محقّق نایینی چنین برمی آید که اسماء اجناس اعم از کلی طبیعی است و کلی طبیعی صادق بر کثیرین بوده که همان لابشرط قسمی است. زیرا کلی طبیعی همیشه کلی جامع بین افراد خارجیه است که قابل صدق بر آنها باشد. در نتیجه ایشان قائلند اسماء اجناس به ازاء لابشرط مقسمی وضع شده اند.[2]

مرحوم محقّق خویی به تبع بعضی از محقّقین میفرمایند: اسماء اجناس برای ماهیات مهمله وضع شده اند[3] که دلالت میکند به اصل ماهیت. نه در آن قید سریان و شیوع در نظر گرفته شده و نه قید تقیید به لحاظ خاصی حتی اصل لحاظ بر ذات و ذاتی در نظر گرفته نشده است. تمام این لحاظات جدا از اصل ماهیت است. در نفس ماهیت هیچ یک از لحاظات جزء او نیست.

به فرموده حضرت استاد دام ظله: اسماء اجناس وضع شده اند برای ماهیات مهمله بدون هیچ لحاظ شیئی از خصوصیاتی که غیر از اصل معنا است. زیرا میبینیم که کلمه انسان هم بر فرد اطلاق میشود. مانند: (الإنسان موجود). و هم بر کلی انسان اطلاق می شود مانند: (الإنسان غیر البقر). و هم بر مفهوم خودش حمل میشود. مانند: (الإنسان بشر) و (الإنسان حیوان). اگر انسان همراه یکی از قیود باشد در غیر آن قید باید استعمالش مجاز باشد. اگر معنای انسان مفهوم و ماهیت انسان و موجود ذهنی باشد اطلاق آن بر موجود خارجی مجاز است. اگر انسان ساری در همه افراد باشد اطلاق آن در فرد زید باید مجاز باشد. و حال اینکه بر تمامی این حملها در تمامی این لحاظات انسان صادق است. اعم از اینکه حمل اولی ذاتی باشد (حیوان ناطق یا بشر) و یا به حمل شایع صناعی باشد. (زید انسان). حمل سریانی باشد (الإنسان سار فی افراده) و چه در ذهن باشد. پس معنای اسم جنس عبارت است از صرف ماهیت که همه انواع استعمالات بدون عنایت به قرینه بکار گرفته میشود. پس کلمه اسم جنس برای اصل ماهیت وضع شده است. یعنی ماهیت مهمله.

تفاوت علَم جنس و اسم جنس از جهت معنی: اگر علم جنس و اسم جنس متفاوت هستند پس چطور به یک شکل حمل میشوند و بر یک حیوان مفترس اسم جنس را حمل کرده و میگوییم: (هذا أسد) و علم جنس نیز قابل حمل است (هذا أسامة).

تفاوت اول: مرحوم حائری در کتاب درر میفرمایند:[4] در علم جنس لحاظ ماهیت دخیل بوده و لحاظ ماهیت جزء معنای اوست و این لحاظ، همان وجود و تعیّن ذهنی است. ولی در اسم جنس، لحاظ، دخیل نیست.

مناقشه: اگر لحاظ که عبارت است از وجود ذهنی جزء معنی علم جنس باشد پس اگر به حیوان مفترس گفتیم: (هذا أسامة) باید (أسامة) در اینجا مجاز باشد. زیرا گفتید: (اسامة) همین حیوان مفترس است به قید وجود ذهنی. آنچه مقیّد به وجود ذهنی است بر موجود خارجی صدق نمیکند مگر بعد از تجرید از قید لحاظ ذهنی. حال اگر تجرید کردید پس مجاز است. در حالی که همان طور که به حیوان مفترس خارجی میگوییم: (هذا أسد) میگوییم: (هذا أسامة).

تفاوت دوم: مرحوم امام خمینی قدس سره میفرمایند:[5] اگر انسان را لحاظ کردیم با تمایز از سایر اجناس حیوانات علَم جنس است. اما اگر در لحاظ ما حتی تعیّن در مقابل اجناس دیگر هم لحاظ نشود این اسم جنس است.

توجه: اگر تعیّن به وسیله تنوین یا الف و لام باشد خارج از مفهوم اسم جنس است.


[1] مناهج‌ الوصول، السيد روح الله الخميني، ج2، ص314.
[4] درر الفوائد، الشیخ عبدالکریم الحائری، ج1، ص199.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo