< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اجزاء در مقام اثبات

صاحب کفایه فرمودند[1] به حسب عالم ثبوت یک مامور به به امر اضطراری چهار صورت دارد که صورت چهارم آن این است که این عمل بخشی از ملاک عمل واقعی را داشته باشد و بخشی را نداشته باشد ولی قابل برای تدارک باشد و لازم التدراک هم باشد مثلا اگر صلاة با طهارت مائیه صد درجه مصلحت داشته باشد صلاة با طهارت ترابیه پنجاه درجه مصلحت داشته باشد و ما بقی از کف می رود ولی می تواند در آخر وقت آن را تدارک کند اینجا بدار علی القاعده جائز است یعنی می توان سرعت در اتیان به عمل اختیاری جائز است منتهی بعد از قدرت پیدا کردن بر انجام عمل واقعی آن را اتیان کند تا ما بقی مصلحت تدارک شود .

اینجا استاد خوئی مناقشه ای داشتند[2] که بازگشت آخوند به تخییر در واجب است که مبادرت به عمل اضطراری در اول وقت و دوم اتیان به عمل واقعی در آخر وقت و این از قبیل تردد واجب بین دو امر مرکب استقلالی است و تخییر بین دومرکب استقلالی قطعا غلط است مثل اینکه بگوئیم که انسان مخیر است که در رکعت سوم و چهارم یک مرتبه تسبیح اربعه بگوید یا سه مرتبه، اینها استقلالی هستند ومثل نماز مرکب ارتباطی نیستند و اگر یک تسبیح خواندیم یکی ساقط می شود و اگر بیشتر خواند همان مقدار ساقط می شود بنابراین در مرکبات ارتباطی از قبیل تخییر بین قصر و تمام در مسجد کوفه معقول است که تخییر باشد مثلا بگوید مخیری نماز ظهر را قصر بخوانی یا تمام ولی در مرکبات استقلالی تخییر غلط است مثلا بگوید مخیری پنج روز روزه بگیری یا شش روز زیرا بازگشت آن به وجوب اقل و استحباب اکثر است .

بنابراین روی این اصل ثابت شده در اصول تخییر بین اقل و اکثر در واجبات استقلالی معقول نیست بنابراین نظر آخوند در صورت چهارم اشتباه است و معنا ندارد که بگوئیم هم واجب است صلاة با شرائط اضطراری و نماز با طهارت ترابیه در اول وقت و هم اتیان با طهارت مائیه با تمام اجزاء و شرانط .

بله مگر آنگاه که بگوئید برای اینکه فضیلتی داشته باشد بدار کند ولی واجب اصلی همان واجب در آخر وقت است که جامع با طهارت مائیه باشد زیرا ما گفتیم که اگر ماهیتی دارای افراد طولیه وعرضیه بود ولو یک فرد از افراد طولیه مقدور بود امر به آن واجب صحیح است و صلاة هم افراد زیادی دارد که گر چه افراد در اول وقت غیر مقدور است ولی افراد آخر وقت مقدور است پس امر به صلاة با طهارت ترابیه منجز و فعلی است منتهی مکلف در آخر وقت قادر می شود و این تکلیف منجز و فعلی است و نمی تواند فاقد طهارت مائیه مجزی از صلاة واقعی باشد .

پس اینکه بگوئیم واجب ما تخییری باشد بین بدار در اول وقت و اتیان در آخر وقت این غلط است .

تا اینجا سخن در عالم ثبوت بود که چهار گونه تصور می شد .

 

اما به حسب عالم اثبات

مرحوم آخوند[3] ما از اطلاق دلیل استفاده می کنیم که مامور به اضطراری کافی است و اگر کسی در اول وقت مامور به اضطراری را اتیان کرد کافی است و مجزی است و در آخر با رفع اضطرار اعاده واجب نیست مثلا صلاة با طهارت ترابیه که به مقتضای اطلاق ادله که فرمود ﴿فلم تجدوا ماءا فتیمموا﴾[4] که مقید به آخر وقت نشده است بلکه فرموده اگر در زمان اول وقت آب نداشتید تیمم کنید و از طرفی در دلیل منفصلی رسول گرامی فرمود «یکفیک الصعید عشر سنین»[5] یعنی اگر شما اگر ده سال آب نداشتی می توانی با تیمم نماز بخوانی و کافی است و اطلاق این دلیل می گوید در هر وقت آب نبود تیمم کن و در دلیل دوم هم فرمود التراب یکفیک عشر سنین که این دلیل بر اجزاء است و ناگزیر به صریح فرمایش رسول مجزی است و قضا و اعاده ندارد

شاهد دوم هم این است که اگر بنا بود اعاده لازم باشد برای کسی که اول وقت تیمم کرده لازم بود دلیلی قائم شود که چنین دلیلی نداریم

و نیز برای قضای امر در خارج وقت که به امر جدید است دلیلی نیامده است و اقتضای این دو دلیل اجزاء عمل اضطراری از عمل واقعی است و یا لااقل در صلاة ترابیه مجزی است لفقدان الدلیل .

پس در مقام اثبات باید دنبال دلیل خاص گشت .

 

مناقشه استاد خوئی[6]

آیه شریفه فرموده فلم تجدوا ماءا یعنی اگر آب پیدا نکری تیمم کنید و صلاة واجب ماهیت بین طلوع و غروب شمس است و اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان و ما زمانی فاقد الماء خواهیم بود که در سراسر وقت فاقد الماء باشیم زیرا قدرت بر فرد ما از طبیعی کفایت می کند بر صدق واجد الماء و وظیفه نماز با طهارت مائیه است بنابراین مقتضای اطلاق بدار نیست بلکه مقتضای اطلاق عدم وجدان ماهیت صلاة در بین افراد طولی و عرضی موجود است بنابراین اگر در هیچ فردی آب پیدا نشد به تیمم منتقل می شود و فرض این است که برخی از افراد با طهارت طولیه مقدور است در آخر وقت .

پس اطلاقی در آیه نیست تا بتوان به اقتضای آن حکم به اجزاء عمل اضطراری از عمل واقعی کرد .

بله لو خلی و طبعه این دلیل آخوند ناتمام است .

آری[7] اگر فرضا مصلحت دیگری قائم شد به جای مصلحت واقع و آن بتواند تدارک فائت کند اینجا به خاطر امر دیگر مجزی است مثل تقیه که خود آن بنفسها دارای مصلحت ملزمه است پس اگر امر به نماز تقیهای کردند و لو در آخر وقت رفع تقیه شود ولی چون خود تقیه بنفسها دارای ملاک ملزم است پس به خاطر امر خارج از صلاة اول وقت نماز اضطراری متکتفا باید بخواند اما اجزاء نه به خاطر اتیان به اصل صلاة است اما به خاطر مصلحت ملزمه دیگری است پس صلاة متکتفا مصداق صلاة واقعی نیست .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo