< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم غُلات از نظر طهارت و نجاست.

در مراجعه‌ای که به فرمایشات فقها و برخی از روایات در رابطه با غُلات داشتم معلوم شد که مراد از غُلات در کلام رجالیین و فقها غالباً قسم سوّم از أقسام ثلاثه غُلات است که مرحوم شیخ صدوق ره ذکر نموده است یعنی کسانی که معتقدند معرفت ائمه و عشق و محبت به آنان کافی در عمل است و نیازی به انجام اعمال عبادی مثل نماز و روزه نیست شبیه این اعتقاد را فرقه اسماعیلیّه فعلی در کشور ایران دارند که قائلند تنها باید نائب آقا خان را شناخت و او را بزرگ دانست و بعد از شناخت او خواندن نماز و اعمال عبادی دیگر ضرورتی ندارد زیرا به دستور آقا خان همه تکالیف از پیروانش برداشته شده است.

البته برخی از فرقه اسماعیلیه چنین تفکر فاسدی را ندارند بلکه خود را متعهد و ملتزم به دستورات دین می‌دانند و اما شاهد بر اینکه مراد از غُلات در کلام رجالیین این قسم از غُلات بوده عباراتی است که مرحوم شیخ صدوق ره در کتاب من لا یحضر الفقیه نسبت به برخی از روات ذکر نموده است:

ما رواه أحمد بن الحسين الغضائريّ عن الحسن بن محمّد ابن بندار القمّيّ قال: «سمعت مشايخي يقولون: إنّ محمّد بن أورمة لمّا طعن عليه بالغلوّ بعث إليه الأشاعرة ليقتلوه، فوجدوه يصلّي اللّيل أوّله إلى آخره ليالي عدّة فتوقّفوا عن اعتقادهم» [1]

مفاد عبارت مذکور: از این کلام استفاده می‌شود که مراد از غُلات کسانی هستند که اهل نماز و اعمال عبادی نبوده‌اند چرا که در این روایت أشاعره وقتی می‌بینند که محمّد بن أورمة مشغول عبادت و بندگی است از تعرض به او به گمان اینکه فرد غالی بوده، منصرف می‌شوند و یا در روایت بعدی هنگامی که به محمد بن سنان نسبت غلو داده می‌شود احمد بن ملیک در مقام دفاع از او می‌گوید معاذ الله من خود احکام طهارت را از او یاد گرفته ام از این عبارت و امثال آن به دست می‌آید که غُلات افراد غیر متعهد و غیر ملتزم به رعایت احکام بوده‌اند لذا احمد بن ملیک می‌گوید چطور محمد بن سنان از غُلات باشد با اینکه او معلم من در آموزش احکام وضو بوده است: في فلاح السائل عن الحسين بن أحمد المالكيّ قال: «قلت لأحمد بن مليك الكرخيّ عمّا يقال في محمّد بن سنان من أمر الغلوّ فقال: معاذ اللّه هو علّمني الطهور».[2]

قال الشیخ الصدوق ره: إلى غير ذلك من الأخبار الّتي تدلّ على أنّ المراد بالغلو و الغالي في كتب القدماء من الرّجاليّين هذا المعنى لا الأوّلان و اشتبه الأمر على بعض المتأخّرين ره و زعم أنّ المراد بالغالي المعنيان الأوّلان، فلذا طعن على القدماء قدّس اللّه أسرارهم و قال: «رميهم بعض الرّواة بالغلو لنقلهم بعض المعجزات عنهم أو اعتقادهم في الإمام أنّه يعلم الغيب أو نظير ذلك» و هذا قول غير

سديد و سوء ظنّ بمشايخ الحديث و الأجلّاء، عصمنا اللّه منه. [3]

علاوه بر اینکه مرحوم شیخ طوسی ره در أمالی و مرحوم طبرسی ره در احتجاج همین معنی از غُلات را تقویت نموده‌اند مشابه این تفکر الآن هم در برخی از شیعیان وجود دارد که پایبند به نماز و احکام شرعی نیستند و معتقدند که هر گناهی که فرد انجام دهد باکی نیست در صورتی که محبت و معرفت به اهل بیت را داشته باشد به استناد اینکه می‌گویند ﴿من بکی للحسین وجبت علیه الجنه﴾ و ظاهراً غُلات در روایات نیز به این دسته از مردم اشاره دارد و چنین تفکری در زمان إمامان معصوم هم وجود داشته چنان که در روایت کافی به آن اشاره شده است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ حَدِيثٌ رُوِيَ لَنَا أَنَّكَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْشَرِبُوا الْخَمْرَ فَقَالَ لِي إِنّٰا لِلّٰهِ وَإِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَكُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ.[4]

محمد بن مارد مى گويد به إمام صادق  عرض كردم: نقل شده از شما که فرموده ايد: «وقتى كه إمامت ما را شناختید، هر چه می‌خواهيد انجام دهيد؟» إمام صادق  فرمودند: آرى، من اين سخن را گفته ام ابن مارد عرض کرد اگر چه فرد زنا كند يا دزدى نمايند يا شراب بنوشند؟ إمام صادق  با شنيدن اين سخن «در حالى كه دگرگون شده بودند»كلمه استرجاع را به زبان آوردند: ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾«اشاره به اين كه چنين تهمتى به ما، مصيبت بزرگی است» آن گاه فرمودند: «سوگند به خدا کسانی که چنین نسبت دروغی را به ما داده‌اند با ما به انصاف رفتار ننموده‌اند سپس فرمودند: خود ما نیز براى اعمالمان، بازخواست مى شويم چطور از كردار دوستان ما بازخواست نمى شود؟ سپس فرمودند: مراد من از این کلام این بوده که هنگامى كه إمامت ما را شناختید، آنچه خواهید از عمل خیر انجام بدهید، كم باشد يا زياد، از شما پذيرفته مى شود ولى اگر إمامت ما را نشناخته باشید، كردار نيك شما هر مقدار که باشد، قبول درگاه الهى واقع نمى گردد ﴿إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ﴾ نه اینکه با قبول ولایت ما هر چه گناه کنید منعی ندارد.

نقل شده در نجف اشرف در کوچه مستوفی شخصی بود به نام ساباط علی آقا که او از لات‌های درجه یک نجف و اهل شراب و خلاف‌های متعدّدی بود شبی جلوی آشیخی را گرفته و می‌گوید امشب شب عاشورا «یا شاید شب تاسوعا»است و تو حتماً باید برای من روضه بخوانی هر چه شیخ اصرار کرد که این جا موقعیت چنین کاری نیست زیرا منبری وجود ندارد که بر آن روضه بخوانم او قبول نکرد و با اصرار زیاد درخواست کرد که روی کمر او بنشیند و روضه بخواند و بعد هنگام روضه خواندن گریه شدیدی هم نمود فردای آن روز یا چند روز بعد که آن فرد لات از دنیا می‌رود او را در خواب می‌بینند که به جهت گریه‌ای که در آن شب نموده بود در برزخ جایگاه خوبی نصیب وی شده است.

امثال این قضیه بسیار نقل شده و این منشا شده که حتی گاه برخی از شیعیان ابراز محبت و علاقه به اهل بیت خصوصاً إمام حسین را کافی در عمل بدانند و شاید منع از مجالست و همنشینی با غُلات در روایات اشاره به چنین افرادی داشته است لکن این گروه چون منکر الوهیت خداوند و رسالت رسول الله نیستند بلکه اعتقاد به توحید و رسالت و إمامت ائمه دارند نمی‌توان حکم به کفر اصطلاحی و نجاست آنان کرد و نهایتاً این افراد منکر ضروری دین هستند از طرفی خیلی هم ثابت نیست که إنکار هر ضروری دین و یا ترک هر ضروری دین، موجب برای کفر اصطلاحی شود علاوه بر اینکه در این جهت بحث است که آیا إنکار ضروری عند المتشرعه موجب برای کفر است یا ضروری عند المرتکب و آیا حکم به کفر ضروری دین تنها مختص به جاهل مقصر است یا شامل جاهل قاصر هم می‌شود.

مضاف بر این إنکار ضروری دین طبق برخی از روایات در صورتی موجب برای کفر است که از روی تعمد و جحد و إنکار باشد و چنین افرادی معمولاً تعمدی در عقیده ناصحیح خود ندارند بلکه چنین عقیده‌ای ناشی از داستان‌هایی است که در این جهت شنیده‌اند مثل اینکه نقل شده عده‌ای فرد شراب خواری را از مجلس إمام حسین بیرون کردند و بعد در خواب به شدت مذمت شدند که چرا او را از مجلس إمام حسین بیرون کردید اگر چه او فرد گنهکاری بوده است.

البته روایت دیگری هم در مسأله وجود دارد که ناظر به قسم اوّل و دوّم از غُلات است نه قسم سوّم از غُلات بنابراین به طور قطع نمی‌توان گفت که غُلات در کلمات متقدمین یا رجالیین تنها شامل می‌شود قسم سوّم از أقسام ثلاثه‌ای که مرحوم شیخ صدوق ره ذکر نموده است از جمله:

وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ احْذَرُوا عَلَى شَبَابِكُمْ الْغُلَاةَ لَا يُفْسِدُونَهُمْ، فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ، يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ، وَ يَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ، وَ اللَّهِ إِنَّ الْغُلَاةَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصٰارىٰ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا ثُمَّ قَالَ إِلَيْنَا يَرْجِعُ الْغَالِي فَلَا نَقْبَلُهُ، وَ بِنَا يَلْحَقُ الْمُقَصِّرُ فَنَقْبَلُهُ. فَقِيلَ لَهُ: كَيْفَ ذَلِكَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: لِأَنَّ الْغَالِيَ قَدِ اعْتَادَ تَرْكَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ، فَلَا يَقْدِرُ عَلَى تَرْكِ عَادَتِهِ، وَ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)

أَبَداً، وَ إِنَّ الْمُقَصِّرُ إِذَا عَرَفَ عَمِلَ وَ أَطَاعَ.[5]

مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قُلْ لِلْغَالِيَةِ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ فَإِنَّكُمْ فُسَّاقٌ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ.[6]

بنابراین در روایات إطلاقی در این جهت وجود ندارد تا شامل همه أقسام غُلات شود زیرا غالی به معنای گسترده لغوی آن حتی شامل می‌شود کسی که دیگری را واجد صفت یا عنوانی بداند که متصف به آن صفت یا عنوان نیست به چنین کسی هم لغتاً إطلاق غالی می‌شود و از روایت اخیر هم نمی‌توان استفاده عموم کرد زیرا معلوم نیست مراد از فردی که جامع بین کافر و فاسق و مشرک باشد چه کسی است «فُسَّاقٌ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ» و اینکه حضرت فرمودند: به آنان این کلام را بگو... معلوم نیست که إمام  اشاره به چه افرادی از غُلات در آن زمان نموده‌اند بنابراین نمی‌توان حکم کرد که هر فرد غالی محکوم به کفر است چون إطلاقی در این جهت وجود ندارد در نهایت قدر مسلم از غُلاتی که حکم به کفر و نجاست آنان شده کسانی هستند که اعتقاد آنان به نحوی است که بازگشت آن به إنکار ربوبیت خداوند یا رسالت رسول الله باشد ولی مراتب دیگر غلو که ملازمه‌ای با نفی الوهیت و نفی نبوت ندارد دلیلی بر کفر آن مراتب نداریم و دونه خرط القتاد.

برخی از کلمات در ادعیّه به حسب ظاهر دلالت دارد به چیزی شبیه به غلو که البته این کلمات نیز قابل برای توجیه و تأویل است از جمله آن دعایی است که در هر روز از ماه مبارک رجب وارد شده و برگرفته از توقیعی است که إمام عصر به یکی از نوّاب خاص خود نوشته‌اند و مرحوم شیخ عباس قمی ره در مفاتیح متعرّض آن شده است:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ‌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَبِذَلِكَ أَسْأَلُكَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بِمَقَامَاتِكَ وَ عَلَامَاتِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.[7]

در این دعا به إمامان معصوم عرض می‌کنیم که خداوند شما را معادن کلمات خود قرار داده است﴿فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ﴾ مراد از کلمات موجودات عالم است و از آن استفاده می‌شود که آن بزرگواران مستقلاً خالق موجودات عالم هستند چنان که در آیه شریفه کلمات الله تفسیر به مخلوقات خداوند شده است﴿وَلَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[8]

لکن در خود این دعا عبارتی وجود دارد که این إحتمال را نفی می‌کند﴿إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ﴾در این عبارت نفی الوهیت از ائمه و إثبات بندگی برای آنان شده است و از طرفی منعی نیست که این بزرگواران به اراده و خواست الهی به عنوان بهترین بندگان خداوند چنین مقامی به آنان موهبت شده باشد البته نه به طور استقلالی بلکه به اراده و خواست خداوند باری تعالی.

از جمله کلماتی که به حسب ظاهر از آن استفاده غلو می‌شود نامه‌ای است که امیرالمومنین علی به معاویه نوشته اند: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُصَنَائِعُ لَنَا»[9] [10] برخی از این کلام حضرت استفاده کرده‌اند که خداوند أمر خلقت، رزق و روزی بندگان و تمام امورات بندگانش را به امیر المومنین علی و بعد از او به ائمه تفویض نموده است به این معنی که خداوند خالق امیرالمومنین علی و ائمه بوده و خلقت بقیه مخلوقات و روزی آنان به آن بزرگواران واگذار شده است به طوری که دیگر خداوند دخل و تصرفی در عالم هستی ندارد.

و یا در روایت دیگری آمده است «إياكم و الغلو فينا قولوا انا عبيد مربوبون، و قولوا في فضلنا ما شئتم».[11] یعنی برای ما مقام الوهیت قائل نشوید و ما را از مرز بندگی خارج ندانید بعد از آن هر چه می‌خواهید از مقامات در مورد ما بگویید.

و یا در زیارت إمام حسین که از اصح زیارت در مفاتیح است آمده است: ﴿إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ﴾ یعنی آنچه را که شما ائمه دین اراده کنید خداوند نیز اراده می‌کند و همه تقدیرات عالم از شما صادر می‌شود.

جواب از عبارت مذکور در زیارت واضح است زیرا به قرینه جمله اخیر «الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ» استفاده می‌شود که مراد از اراده ، در جمله اوّل اراده تشریعی بوده است.

جواب کلی از عبارات مذکور: مانعی ندارد که ائمه در امور تکوینی هم مظهر قدرت الهی باشند و خداوند به آنان این موهبت را نموده باشد که آنچه را اراده کنند خداوند نیز طبق اراده آنان اراده کند و این نیست مگر به جهت جایگاه والایی که ائمه دین در نزد خداوند متعال به عنوان عبادِهِ المکرمین دارند اما این بدان معنی نیست که آنان مستقلا در مقابل «و در عرض» قدرت الهی چنین قدرتی دارند و از طرفی جای هیچگونه شکی نیست که تمام امور عالم تنها به دست خداوند و منسوب به خداوند است ولی در عین حال امور دنیا به دست برخی از مخلوقاتش به عنوان سبب و با اراده و اذن الهی انجام شود چنان که مرگ در برخی از آیات شریفه قرآن تنها به خداوند نسبت داده شده و در برخی دیگر از آیات به ملک الموت و در برخی دیگر نیز به فرشتگان نسبت داده شده است از این جهت که با اراده و اذن الهی انجام می‌شود﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا﴾[12] ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ﴾[13] بنابراین بُعدی ندارد که تمام امور به دست خداوند باشد «أذمة الامور طُرّاً بِیدِهِ وَ الکُلُّ مستمدة ٌمِن مَدَدِه» ﴿و الی الله ترجع الامور﴾ و در عین حال به ارادةُ الله برخی از امور به دست ائمه انجام شود.

از همین قبیل است علم ائمه دین نسبت به آینده که طبق آیات شریفه قرآن هیچ کس مطلع بر غیب نیست ولی با این حال خداوند اگر اراده کند که کسی مطلع بر غیب شود منعی ندارد و این امور با علم الهی و قدرت الهی و مُلک الهی منافاتی ندارد زیرا آن بزرگواران مستقلا چنین مقامی را ندارند بلکه به خواست و اراده الهی چنین مقاماتی به آنان واگذار شده است چنان که حضرت عیسی طبق آیات شریفه قرآن به اذن الهی از غیب خبر می‌ داد و مریض ها را شفا می‌داد و مردگان را نیز زنده می‌کرد: ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ﴾[14] از همین قبیل است اسناد مرگ به ملک الموت و فرشتگان در روایت ذیل وجه اسناد مرگ به ملک الموت یا فرشتگان بیان شده است با اینکه مرگ و زندگی در حقیقت تنها به دست خداوند است:

سُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اللّٰهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهٰا وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ يَتَوَفّٰاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلٰائِكَةُ طَيِّبِينَ وَ الَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلٰائِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنٰا وَ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ تَرىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلٰائِكَةُ وَ قَدْ يَمُوتُ فِي السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ فِي جَمِيعِ الْآفَاقِ مَا لَا يُحْصِيهِ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَكَيْفَ هَذَا؟ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِمَلَكِ الْمَوْتِ أَعْوَاناً مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَقْبِضُونَ الْأَرْوَاحَ بِمَنْزِلَةِ صَاحِبِ الشُّرْطَةِ لَهُ أَعْوَانٌ مِنَ الْإِنْسِ يَبْعَثُهُمْ فِي حَوَائِجِهِ فَتَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ يَتَوَفَّاهُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَعَ مَا يَقْبِضُ هُوَ وَ

يَتَوَفَّاهَا‌ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَكِ الْمَوْتِ.[15]

ترجمه: از إمام صادق سؤال شد درمورد فرمايش خداوند عزّوجلّ که می‌فرماید:﴿اللّٰهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهٰا﴾[16] يعنى: تنها مرگ به دست خدا انجام می‌شود ولی در جای دیگر مي فرمايد: ﴿قُلْ يَتَوَفّٰاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ﴾[17] یعنی ملك الموت كه بر شما را قبض روح مي كند و در جای دیگر مي فرمايد: ﴿الَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلٰائِكَةُ طَيِّبِينَ﴾[18] يعنى: فرشتگان شما را قبض روح مي كنند و باز مي فرمايد: ﴿الَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلٰائِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ﴾ [19] يعنى: فرشتگان آنان را قبض روح مي كنند در حالى كه بر خويشتن ستم‌كرده‌اند و باز در جاى ديگر مي فرمايد: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنٰا﴾[20] «اینکه در آیات شریفه قرآن گاه مرگ نسبت به خداوند داده شده و گاه به ملک الموت و فرشتگان مراد از این کلام چیست؟ حضرت فرمودند: همه این ها بواسطه اعوان ملک الموت انجام می‌شود ولی چون با نظارت و دستور ملک الموت انجام می‌شود صحیح است به ملک الموت نسبت داده شود ولی در حقیقت حیات و مرگ تنها به ید قدرت الهی است و دیگران تنها مأموران اجرای فرامین خداوند هستند.

 


[10] شرح الكافي، المازندراني، الملا صالح‌، ج2، ص252. مراده إن من طلب العلم و الحكمة و أسرار الشريعة فليرجع إلينا و ليسأله عنّا فإنّا موارده و الناس بتعليمنا يعلمون و بهدايتنا يهتدون.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo