< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حکم منکر معاد و منکر ضروری دین.

قال السید ره فی العروة: المراد بالكافر من كان منكراً للُالوهيّة أو التوحيد أوالرسالة [1] أو ضروريّاً من ضروريّات الدين مع الالتفات إلى كونه ضروريّاً، بحيث يرجع إنكاره إلى إنكار الرسالة؛ والأحوط[2] الاجتناب عن منكرالضروري مطلقاً و إن لم يكن ملتفتاً إلى كونه ضروريّاً.

مرحوم سیّد ره می‌فرماید: مراد از كافر كسى است كه منکر الوهيت يا وحدانیت «یگانگی»خداوند یا رسالت رسول الله باشد و يا منکر یکی از ضروريات دين باشد با التفات به ضرورى بودن آن، به طوری که بازگشت آن به انكار رسالت رسول الله باشد مثل اینکه متعمّداً منکر نماز شود با اینکه می‌داند نماز از ارکان مسلّم دین مبین إسلام است چنین شخصی نیز کافر بوده و محکوم به احکام کفّار است و بلکه احوط در اجتناب از مطلق منكر ضرورى دین است ولو عالم به ضرورى بودن آن نباشد.

در این عبارت مرحوم سیّد ره چند چیز را موجب برای کفر دانسته است اوّل إنکار خداوند که در اعلی درجه کفر است دوّم إنکار توحید یعنی اعتقاد به شریک برای خداوند سوّم إنکار نبوت رسول الله که منکر یکی از این سه امر قطعا در زمره کفار است.

مرحوم استاد خویی ره ذیل کلام مرحوم سیّد ره می‌فرماید: تعجب است که مرحوم سیّد ره و بسیاری از فقها منکرِ معاد را به عنوان مستقل موجب برای کفر به شمار نیاورده‌اند با اینکه منکر معاد نیز طبق آیات شریفه قرآن کافر محسوب می‌شود «و معروف است که اصول دین سه چیز است: توحید، معاد، نبوت و اصول مذهب شیعه[3] هم دو چیز است: عدل و إمامت» زیرا در بسیاری از آیات شریفه قرآن منکر معاد قرین منکر خدا ذکر شده و از این امر استفاده می‌شود که اعتقاد به معاد جزء اصول مسلّم إسلام است و إنکار آن مستقلاً موجب برای کفر است و اما آیات شریفه قرآن:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أولي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾.[4]

مفاد آیه شریفه: در آیه شریفه اعتقاد به معاد در ردیف ایمان به خداوند ذکر شده است بنابراین همچنان که منکر خدا کافر است منکر معاد نیز کافر محسوب می‌شود.

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾.[5]

﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَ لاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ..﴾[6] .

کیفیت استدلال: بر زنان واجب است که قبل از ازدواج، عدّه نگاه دارند، و عدّه زن حامله به وضع حمل محقّق می‌شود حال در آیه شریفه خداوند متعال می‌فرماید: براى زنان حلال نيست كه آنچه را خدا در رحم آنان آفريده، هنگام ازدواج جدید كتمان كنند «و با کتمان حمل ازدواج کنند» در آیه شریفه بعد از حکم به حرمت کتمان حمل، ایمان به معاد قرین ایمان به خداوند ذکر شده

است ﴿إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ چنان که در آیه بعد نیز این دو قرین یکدیگر ذکر شده است.

﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ...﴾[7]

مناقشه مرحوم شهید صدر ره در کلام استاد خویی ره:

مرحوم شهید صدر ره در اینکه إنکار معاد به عنوان یکی از ارکان اسلام، موجب برای کفر شود إشکال نموده و می‌فرماید: به استناد آیات شریفه مزبور نمی‌توان قائل شد به اینکه اعتقاد به معاد دخیل در إسلام و از ارکان إسلام است به طوری که إنکار آن به عنوان مستقل موجب برای کفر شود و اما اینکه در آیه شریفه بعد از حکم به حرمت کتمان حمل، ایمان به قیامت قرین ایمان به خدا ذکر شده از این جهت نیست که ایمان به معاد از اصول اعتقادات إسلام است بلکه این تقارن تنها در مقام تهدید نسبت به کتمان حمل ذکر شده است که اگر به حقیقت ایمان به خداوند و روز قیامت دارید نباید حمل را مخفی نگاه داشته و منکر آن شوید بنابراین این امر دخلی ندارد به اینکه ایمان به معاد جزء اعتقادات اصلی إسلام است از همین قبیل است آیات دیگر که در مقام تهدید یا موعظه نسبت به ارتکاب برخی از محرمات، ایمان به خدا مقارن با اعتقاد به معاد بیان شده است یعنی کسی که ایمان به خداوند و روز قیامت دارد باید از چنین معاصی إحتراز کند.

مرحوم شهید صدر ره در ادامه می‌فرماید: بهتر این بود که استاد خویی ره بجای آیات مذکور به آیه ذیل استناد می نمودند: ﴿إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾[8] در آیه شریفه ایمان به خداوند و قیامت دو رکن اصلی ایمان و در عرض هم ذکر شده است و إنکار یکی از آن دو منقصت بزرگی در فرد شمرده شده است.

مرحوم شهید ره می‌فرماید: به استناد این آیه هم نمی‌توان قائل شد به اینکه معاد جزء اصول دین است و إنکار آن مستقلاً موجب برای کفر است آری می‌توان گفت چون معاد از بدیهات و ضروریات همه ادیان بوده و همه انبیای الهی در کنار دعوت به خدا دعوت به معاد هم می نمودند بر این اساس، إنکار معاد بازگشتش به إنکار رسالت و بلکه إنکار همه انبیای سلف است و از این جهت موجب برای کفر است در نتیجه نزاع در حقیقت لفظی است زیرا همگی قائلند که منکر معاد کافر است لکن برخی آن را به طور مستقل جزء اصول إسلام دانسته‌اند مثل سیدنا الاستاد خویی ره و برخی به استناد اینکه بازگشت آن به إنکار رسالت است حکم به کفر منکر معاد نموده‌اند.[9]

بررسی حکم منکر ضروری دین.

سؤال این است که آیا غیر از سه مورد مزبور در حقیقت إسلام چیز دیگری هم معتبر است تا إنکار آن موجب برای کفر شود یا خیر؟ نقل شده که شخص متدینی فرد صاحب کرواتی را دید که موهای خود را بلند و جمع کرده است سپس در مقام عتاب و سرزنش به او گفت مگر کافر شده‌ای که اینچنین خود را آراسته ای؟ جوان در جواب گفت چطور می‌شود که بواسطه یک فُکُل کافر شوم! شاعر گفتگوی این دو فرد را به شعر سروده است:

در شهر قم آن شیخ که گوید سخن از دین *** افکند نظر بر فُکُلِ بنده مسکین

گفت این چی یه‌ای مرد ملاعین *** گفت این فکل است این فکل است این

گفتا که فکل را چه بُوَد ربط به ذو النار *** مُسلم به فُکل کِی شود در زمره کفار

در این امر اتّفاق است که منکر ضروری دین فی الجملة ملحق به کفار است ولی اینکه مراد از ضروری دین چیست و آیا منکر ضروری دین شامل جاهل قاصر هم می‌شود یا خیر در این جهت اختلاف است مرحوم سیّد ره منکر ضروری دین را با التفات و علم به ضروری بودن آن ملحق به کفار دانسته است چون بازگشت آن به إنکار رسالت رسول خدا است.

مرحوم والد ما در تقریرات درس آیت الله سید ابوالحسن اصفحانی ره می نویسد اگر چه این امر مسلّم است که منکر ضروری

دین فی الجمله ملحق به کفار است لکن کلمات فقها در مسأله در غایت تشویش است که اوّلاً مراد از منکر ضروری دین که حکم به کفر وی شده چیست آیا منکر ضروری دین، تنها منحصر در فردی است که متعمّداً منکر ضروری دین شده یا اینکه شامل می‌شود حتی کسی را که جاهل به ضروری بودن حکم باشد به عبارت دیگر آیا منکر ضروری دین تنها مختص به جاهل مقصر است یا شامل جاهل قاصر هم می‌شود؟ مرحوم شیخ انصاری ره معتقد است که منکر ضروری دین اگر جاهل قاصر باشد جهل او موجب برای کفر نمی‌شود.

ثانیاً علت حکم به کفر نسبت به منکر ضروری دین چیست آیا تنها از این جهت است که بازگشت آن به إنکار رسالت رسول الله است یا خیر چنین نیست بلکه اگر کسی منکر یکی از ضروریات إسلام شود این هم موجب برای کفر است اگر چه بازگشت آن به إنکار رسالت نباشد به عبارت دیگر آیا بازگشت إنکار ضروری دین به إنکار رسالت موضوعیّت دارد یا خیر؟ قبل از هر چیز باید روایات ذکر شده در مورد منکر ضروری دین بررسی شود تا ببینیم از این روایات چه استفاده می‌شود بنده چند روایت را در این جهت گلچین کرده ام که به عرض می رسد:

صحیحه محمد بن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ [10] وَ التَّسْلِيمُ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْرُ.

مفاد روایت: إمام می‌فرماید: هر آنچه چه ناشی از اقرار و تسلیم در مقابل خداوند باشد از لوازم ایمان است و هر آنچه که ناشی از إنکار خداوند باشد از لوازم کفر است از این روایت استفاده می‌شود که منکر احکام ثابت دردین ملحق به کفار است.

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ سُنَنُ رَسُولِ اللَّهِ كَفَرَائِضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فَرَائِضَ مُوجَبَاتٍ عَلَى الْعِبَادِ فَمَنْ تَرَكَ فَرِيضَةً مِنَ الْمُوجَبَاتِ فَلَمْ يَعْمَلْ بِهَا وَ جَحَدَهَا كَانَ كَافِراً وَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ بِأُمُورٍ كُلُّهَا حَسَنَةٌ فَلَيْسَ مَنْ تَرَكَ بَعْضَ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عِبَادَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بِكَافِرٍ وَ لَكِنَّهُ تَارِكٌ لِلْفَضْلِ مَنْقُوصٌ مِنَ الْخَيْرِ.[11]

مفاد روایت: در این روایت ترک هر فریضه‌ای که به همراه جهد و إنکار باشد موجب برای کفر ذکر شده است ولی ترک مستحبات ولو اینکه همراه إنکار باشد موجب برای کفر شمرده نشده بلکه تنها مانع خیر ذکر شده است.

صحیحه زراره: بِالْإِسْنَادِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنّٰا هَدَيْنٰاهُ السَّبِيلَ إِمّٰا شٰاكِراً وَ إِمّٰا كَفُوراً قَالَ إِمَّا آخِذٌ فَهُوَ شَاكِرٌ وَ إِمَّا تَارِكٌ فَهُوَ كَافِرٌ. [12]

قال فی الوسائل: التَّرْكُ هُنَا مَخْصُوصٌ بِمَا كَانَ عَلَى وَجْهِ الْإِنْكَارِ أَوِ الْكُفْرُ بِمَعْنًى آخَرَ غَيْرِ مَعْنَى الِارْتِدَادِ لِمَا مَضَى.

و عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَوْ أَنَّ الْعِبَادَ إِذَا جَهِلُوا وَقَفُوا وَ لَمْ يَجْحَدُوا لَمْ يَكْفُرُوا. [13]

مفاد روایت: إمام می‌فرماید: اگر بندگان نسبت به حکمی از احکام جاهل باشند و در آن توقّف کنند و درمقام إنکار بر نیایند موجب برای کفر آنان نمی‌شود مرحوم استاد خویی ره به استناد این روایت و روایات دیگر معتقد است که جاهل قاصر کافر نیست زیرا جحد در صورتی صادق است که شخص از روی علم چیزی را إنکار کند چنان که خداوند فرمود: ﴿و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم﴾.

و عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَرْتَكِبُ الْكَبِيرَةَ فَيَمُوتُ هَلْ يُخْرِجُهُ ذَلِكَ مِنَ الْإسلام وَ إِنْ عُذِّبَ كَانَ عَذَابُهُ كَعَذَابِ الْمُشْرِكِينَ أَمْ لَهُ مُدَّةٌ وَ انْقِطَاعٌ؟ فَقَالَ مَنِ ارْتَكَبَ كَبِيرَةً مِنَ الْكَبَائِرِ فَزَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ أَخْرَجَهُ ذَلِكَ مِنَ الْإسلام وَ عُذِّبَ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ كَانَ مُعْتَرِفاً أَنَّهُ ذَنْبٌ وَ مَاتَ عَلَيْهَا أَخْرَجَهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُخْرِجْهُ مِنَ الْإسلام وَ كَانَ عَذَابُهُ أَهْوَنَ مِنْ عَذَابِ الْأوّل.[14]

مفاد روایت: راوی از إمام سؤال نمود در مورد کسی که مرتکب کبیره شده است آیا اگر در آن حال بدون توبه از دنیا برود از إسلام خارج شده و مثل مشرکین و کفار در قیامت معذب خواهد بود یا خیر؟ «چنان که خوارج معتقدند ارتکاب کبیره موجب خروج فرد از إسلام شده و محدور الدم است یعنی قتلش واجب است» إمام در جواب فرمودند: مرتکب کبیره اگر منکر حرام بودن آن باشد و آن را حلال بشمارد چنین شخصی از إسلام خارج شده است «محکوم به کفر است» ولی اگر منکر حرام بودن آن نشده باشد حین الارتکاب تنها از ایمان خارج شده است نه از إسلام و در هر حال عذاب فرد دوّم آسان تر از أوّلی است که جاهد و منکر است.

عَنْهُ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فِي حَدِيثٍ فَقِيلَ لَهُ أَ رَأَيْتَ الْمُرْتَكِبَ لِلْكَبِيرَةِ يَمُوتُ عَلَيْهَا أَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ عُذِّبَ بِهَا فَيَكُونُ عَذَابُهُ كَعَذَابِ الْمُشْرِكِينَ أَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ قَالَ يَخْرُجُ مِنَ الْإسلام إِذَا زَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ وَ لِذَلِكَ يُعَذَّبُ بِأَشَدِّ الْعَذَابِ وَ إِنْ كَانَ مُعْتَرِفاً بِأَنَّهَا كَبِيرَةٌ وَ أَنَّهَا عَلَيْهِ حَرَامٌ وَ أَنَّهُ يُعَذَّبُ عَلَيْهَا وَ أَنَّهَا غَيْرُ حَلَالٍ فَإِنَّهُ مُعَذَّبٌ عَلَيْهَا وَ هُوَ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنَ‌ الْأوّل وَ يُخْرِجُهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ لَا يُخْرِجُهُ مِنَ الْإِسْلَامِ.[15]

الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الصَّادِقِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: يَخْرُجُ مِنَ الْإِيمَانِ بِخَمْسِ جِهَاتٍ مِنَ الْفِعْلِ كُلُّهَا مُتَشَابِهَاتٌ مَعْرُوفَاتٌ الْكُفْرِ وَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالِ وَ الْفِسْقِ وَ رُكُوبِ الْكَبَائِرِ فَمَعْنَى الْكُفْرِ كُلُّ مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللَّهُ بِهَا بِجِهَةِ الْجَحْدِ وَ الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التَّهَاوُنِ فِي كُلِّ مَا دَقَّ وَ جَلَّ وَ فَاعِلُهُ كَافِرٌ وَ مَعْنَاهُ مَعْنَى كُفْرٍ مِنْ أَيِّ مِلَّةٍ كَانَ وَ مِنْ أَيِّ فِرْقَةٍ كَانَ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ بِهَذِهِ الصِّفَاتِ فَهُوَ كَافِرٌ إِلَى أَنْ قَالَ فَإِنْ كَانَ هُوَ الَّذِي مَالَ بِهَوَاهُ إِلَى وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ الْمَعْصِيَةِ بِجِهَةِ الْجُحُودِ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التَّهَاوُنِ فَقَدْ كَفَرَ وَ إِنْ هُوَ مَالَ بِهَوَاهُ إِلَى التَّدَيُّنِ بِجِهَةِ التَّأْوِيلِ وَ التَّقْلِيدِ وَ التَّسْلِيمِ وَ الرِّضَا بِقَوْلِ الْآبَاءِ وَ الْأَسْلَافِ فَقَدْ أَشْرَكَ.[16]

مفاد روایت: در این روایت إمام می‌فرماید: پنج چیز موجب برای خروج از ایمان می‌شود: کفر، شرک، ضلال و فسق و ارتکاب گناهان کبیره سپس در مقام توضیح می‌فرماید: مراد از کفر در مقابل إسلام هر معصیتی است که شخص از روی جهد و إنکار و یا استخفاف به دستور الهی مرتکب آن شود.

فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ وَ أَوْرَدَهُ فِي جَامِعِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْإسلام قَبْلَ الْإِيمَانِ وَ هُوَ يُشَارِكُ الْإِيمَانَ فَإِذَا أَتَى الْعَبْدُ بِكَبِيرَةٍ مِنْ كَبَائِرِ الْمَعَاصِي أَوْ صَغِيرَةٍ مِنْ صَغَائِرِ الْمَعَاصِي الَّتِي نَهَى اللَّهُ عَنْهَا كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ وَ ثَابِتاً عَلَيْهِ اسْمُ الْإسلام فَإِنْ تَابَ وَ اسْتَغْفَرَ عَادَ إِلَى الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُخْرِجْهُ إِلَى الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ الِاسْتِحْلَالِ وَ إِذَا قَالَ لِلْحَلَالِ هَذَا حَرَامٌ وَ لِلْحَرَامِ هَذَا حَلَالٌ وَ دَانَ بِذَلِكَ فَعِنْدَهَا يَكُونُ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإسلام إِلَى الْكُفْرِ.[17]

 


[1] الخوئي: أو المعاد‌.
[2] مكارم الشيرازي: استحباباً‌.
[3] یعنی آنچه که امامیه را از دیگر مذاهب اسلامی متمایز می‌کند.
[9] بحوث في شرح العروة الوثقى، ج‌3، ص: 292‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo