< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم اهل کتاب از نظر طهارت و نجاست.

بحث ما در رابطه با حکم اهل کتاب از نظر طهارت و نجاست بود یکی از أدلّه‌ای که برای نجاست أهل کتاب بدان تمسّک شده آیه 28سوره توبه است که در آن صراحتاً حکم به نجاست مشرکین شده است﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ و از طرفی طبق آیه شریفه که فرمود ﴿وَ قٰالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّٰهِ وَ قٰالَتِ النَّصٰارىٰ الْمَسِيحُ ابْنُ اللّٰهِ﴾[1] یهود و نصاری نیز داخل در مشرکین هستند به جهت اینکه یهودیان عُزیر را فرزند خداوند می‌دانند و نصاری مسیح را فرزند خداوند و مجوسیان نیز معتقد به دو مبدا خیر و شر در عالم به نام یزدان و اهریمن هستند از این جهت یهودیان، نصاری و مجوسیان مشرک محسوب شده و نیز طبق آیه 31سوره توبه که پس از ذکر حالات یهود و نصاری در آخر آیه فرمود: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلٰهاً وَاحِداً لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ تعریضی به آنان زده است که یهود و نصاری مشرکند بنابراین طبق آیه 28 سوره توبه اهل کتاب نیز محکوم به نجاست هستند.

و نیز طبق آیه شریفه ﴿وَ قَالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ یهود و نصاری داخل در مشرکین هستند زیرا اهل کتاب در مقابل حضرت ابراهیم ذکر شده‌اند و از تقابل اهل کتاب با حضرت ابراهیم که موحد بوده و لحظه‌ای به خداوند شرک نورزیده، استفاده می‌شود که اهل کتاب از زمره مشرکین بوده و محکوم به نجاستند.

جواب از آیات مذکور در جلسه قبل گذشت که آیا به غیر از عبده أوثان «بت پرستان» إطلاق مشرک می‌شود تا نجاست ثابت برای مشرکین شامل دیگر أقسام شرک بشود یا اینکه مشرک تنها به بت پرستان حقیقتاً إطلاق می‌شود صاحب تفسیر کنز العرفان ره فرمودند: إطلاق شرک به اهل کتاب در برخی از آیات شریفه قرآن به معنای شرک اصطلاحی عبادت غیر خدا نیست بلکه مراد شرک در اطاعت از رهبانیون اهل کتاب است «و هذ شرک فی الاطاعة لا شرک فی العبادة» همچنان که إطلاق شرک به کسی که سلطنت الهی را نپذیرفته و یا ریاکار است به معنای اصطلاحی شرک نیست بلکه شرک عملی است بر این اساس از أدلّه و روایات استفاده می‌شود که شرک بر دو قسم است یکی شرک در عبادت و دیگری شرک در عمل یا اطاعت و در برخی از روایات حتی نسبت به کسی که بگوید اگر فلانی نبود من هلاک می‌شدم یا بگوید اگر فلان کار نمی‌شد من به نتیجه نمی‌رسیدم، به چنین کسی نیز إطلاق شرک شده و این گفتار وی نوعی از شرک خفی محسوب شده است و این غیر از شرک اصطلاحی در عبادت غیر خداست.[2]

لذا صاحب کنز العرفان ره بعد از ذکر آیات شریفه قرآن می‌فرماید: از مجموع آیات استفاده می‌شود که شرک اصطلاحی تنها در

عبادت ما سوی الله إستعمال شده است یعنی کسانی که در عبادتِ خود، غیر خدا را شریک قرار داده‌اند و اگر گاهاً در غیر این مورد إستعمال شده مراد شرک در عمل بوده نه شرک در عبادت و اما نفی شرک از حضرت ابراهیم به جهت مقایسه با مشرکین در زمان خود ابراهیم بوده است که به عبادت ماه و خورشید و ستارگان مشغول بودند به علاوه بت خانه داشتند که حضرت ابراهیم بعد از آنکه فرمود: ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ﴾[3] بت‌های آنان را شکست نه اینکه نفی شرک از حضرت ابراهیم به جهت مقایسه با اهل کتاب بوده تا نتیجه بگیریم که اهل کتاب مشرک هستند.

آری از اهل کتاب تنها کسانی که قائلند که عزیر یا مسیح خود خداوند است این گروه جزء مشرکین محسوب می‌شوند ولی ماسوای این گروه داخل در مشرکین نیستند اگر چه برخی مطلق کفار را به همه أقسام آن داخل در مشرکین دانسته‌اند لکن این کلام صحیح نیست.

بحث فعلی ما در این است که مراد از نجاست در آیه شریفه چیست ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ آیا مراد نجاست اصطلاحی عند المتشرعه در مقابل طهارت شرعیه است یا اینکه مراد از نجاست، قذارت معنوی مشرکین است که اگر اهل کتاب را داخل در مشرکین بدانیم و نجاستی که برای مشرکین ثابت است برای اهل کتاب هم ثابت بدانیم لکن بگوییم مراد از نجاست در آیه شریفه قذارت معنوی است به استناد این آیه شریفه نمی‌توان حکم به نجاست اهل کتاب نمود بلکه حتی نمی‌توان حکم به نجاست اصطلاحی عند المتشرعه برای مشرکین نمود چنان که عامه قائل به آن هستند.

برخی از بزرگان در دلالت آیه شریفه بر نجاست مشرکین إشکال کرده‌اند به این مراد از نجاست مشرکین درآیه شریفه نجاست عرضی است نه نجاست اصطلاحی و برخی دیگر گفته‌اند مراد از نجاست در آیه شریفه قذارت معنوی است نه نجاست عینی مثل بول و کلب، بنابراین آیه شریفه دلالت بر نجاست مشکرین ندارد اصل إشکال را ذکر نموده سپس به بررسی از این دو إشکال می‌پردازیم:

إشکال اوّل: کلمه نجس به فتح جیم مصدر است و إطلاق آن بر ذات یعنی فرد مشرک نیاز به تقدیر کلمه «ذو» دارد همچنان که اگر کلمه عدل به معنای مصدری آن حمل بر ذات شود لازم است که کلمه «ذو» را در تقدیر بگیریم و بگوییم زیدٌ ذو عدل و الا حمل صحیح نمی‌باشد و اگر به تقدیر ذو گرفتیم أدنی ملابست کافی در صدق نجاست بر مشرکین است ولو نجاست عرضیه حاصل از إستعمال نجاسات باشد.

با این بیان از آیه شریفه نمی‌توان استفاده کرد که مشرکین نجاست ذاتی مثل نجاست سگ و خوک دارند بلکه نجاست آن ها عرضی است این نجاست عرضی در اهل کتاب به جهت عدم إحتراز آنان از نجاساتی مثل خمر و لحم خنزیر و میته است از این

جهت طبق آیه شریفه تنها می‌توان حکم به نجاست عرضی مشرکین نمود فضلاً از اهل کتاب.

جواب استاد أشرفی : در عربی حمل مصدر بر ذات بدون تقدیر «ذو»شایع است و چنین حملی دلالت بر مبالغه دارد بر این اساس اگر گفته شود «زید عدلٌ» یعنی عدالت زید به قدری شدید است که گویا مجسمه عدل است فلذا اگر کلمه نجَس به فتح جیم و به معنای مصدری آن إستعمال شده باشد دلالت بر مبالغه در نجاست دارد یعنی مشرکین عین نجس و در غایت نجاست هستند و به این جهت نباید نزدیک مسجد الحرام شوند و اگر هم امر دائر شود بین تقدیر کلمه «ذو» و عدم تقدیر، حمل مصدر بر ذات بدون تقدیر اوّلی است زیرا اصل عدم تقدیر است علاوه بر اینکه تقدیر ذو که از آن نجاست عرضی استفاده می‌شود با حکم مذکور در آیه شریفه یعنی عدم جواز دخول در مسجد الحرام مناسبتی ندارد زیرا آنچه منشا برای حرمت دخول مشرکین در مسجد الحرام شده، نجاست ذاتی مشرکین بوده است نه تلوّث آن ها به نجاست و اگر اینطور می‌بود نهی از دخول مطلق نجاسات در مسجد الحرام می‌شد نه خصوص مشرکین.

به علاوه صاحب قاموس گفته است که «نجس» بر وزن «حسن» صفت مشبهه است که دلالت دارد بر ذات متصف بر صفت زیبایی، یعنی ذات متصف به نجاست از این جهت حمل آن بر ذات صحیح است با این بیان نیز حمل آن بر مشرکین بدون تقدیر منعی ندارد علاوه بر اینکه در برخی از قرائات کلمه نجس به کسر جیم نیز آمده است.

إشکال دوّم به بیان مرحوم استاد خویی ره:

مراد از نجس در آیه شریفه نجاست اصطلاحی نیست زیرا در زمان نزول آیه شریفه حقیقت شرعیه در معنای اصطلاحی نجس ثابت نبوده است زیرا احکام شرعی من جمله طهارت و نجاست از احکامی بوده که به تدریج بیان شده و لااقل إحتمال اینکه در زمان نزول آیه شریفه مراد نجاست اصطلاحی نبوده وجود دارد فلذا نجاست در آیه شریفه حمل بر معنای لغوی آن یعنی قذارت معنوی می‌شود و از طرفی مقتضای مناسبت حکم و موضوع آن است که نجاست در آیه شریفه در همین معنای لغوی یعنی قذارت معنوی إستعمال شده باشد زیرا به جهت فساد عقیده مشرکین حکم به حرمت دخول مشرکین در مسجد الحرام شده است «نه به جهت نجاست ظاهری آنان» چرا که کعبه خانه توحید و مرکز عبادت است و شایسته نیست کسانی که اعتقاد دارند به شریک برای خداوند، داخل آن شوند و اما نجاست اصطلاحی موجبی برای منع از دخول مشرکین به جهت آن در مسجد الحرام وجود نداشته است و اگر اینطور بود باید از دخول مطلق نجاسات در مسجد الحرام منع می‌شد اگر چه موجب هتک نباشد در نتیجه نجاست در آیه شریفه دخلی به معنای نجس مصطلح عند المتشرعه ندارد.

جواب استاد أشرفی :

آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ در سال هشتم یا نهم هجری قمری نازل شده که رسول الله در مدینه

بودند و به امیرالمومنین علی دستور دادند که سوره توبه و آیه مذکور را در مکه بر روی کوه صفا قرائت نماید در آن زمان احکام طهارت و نجاست فی الجمله تبیین شده بود و مردم آشنای با احکام نجاست بودند در نتیجه نجاست در آیه شریفه می‌تواند به معنای مصطلح شرعی آن باشد و اگر هم حقیقت شرعیه و نجاست اصطلاحی در زمان نزول آیه شریفه ثابت نباشد لکن حقیقت متشرعه قطعاً ثابت است چنان که در الفاظی مثل صلوة و صوم ابتدا إستعمال در مفاهیم شرعی شده و سپس حقیقت شرعیه در معانی خاص پیدا کرده است بنابراین با إثبات حقیقت متشرعه و اصل عدم نقل می‌توان گفت در زمان نزول آیه شریفه نیز خداوند نجاست را به همان معنای متبادر عند المتشرعه همراه با قرینه إستعمال نموده است از باب اینکه تدریجا در ذهن متشرعه آن معنا به حسب کثرت إستعمال متعین می‌شود.

إشکال دیگر به کلام استاد خویی ره آن است که این چه قذارت معنوی است که در کفار منشا برای حرمت دخول آنان در مسجد الحرام شده است و اگر مراد از نجاست قذارت معنوی مشرکین باشد این معنی مناسبت با احکام ذکر شده برای مشرکین ندارد مثل حرمت دخول در مسجد الحرام زیرا این قذارت معنوی نمی‌تواند علت برای متع از دخول در مسجد الحرام باشد و الا لازم است کسانی که قذارت معنوی دیگری را دارند مثل اینکه اخلاق ناپسنده دارند از دخول در مسجد منع شوند ولو اینکه مسلمان باشند ولی این إشکال چندان متّجه به نظر نمی‌رسد.

بنابراین از آیه شریفه استفاده می‌شود که لا اقل مشرکین محکوم به نجاست اصطلاحی هستند و اگر هم کسی در دلالت آیه شریفه برنجاست اصطلاحی إشکال کند لکن نزد إمامیّه این امر اتفاقی ومسلّم است که مشرکین محکوم به نجاست مصطلح ظاهری هستند.

و اما اینکه آیا کفار از اهل کتاب نیز داخل در مشرکین هستند یا خیر، اگر چه برخی خواسته‌اند از آیات شریفه قرآن و إطلاق مشرک به اهل کتاب در برخی از آیات شریفه استفاده کنند که اهل کتاب هم ملحق به مشرکین هستند مثل آیه ﴿وَ قَالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ زیرا در آیه مذکور تنها تبعیت از ملت ابراهیم طریق هدایت ذکر شده و او هرگز به خداوند شرک نورزید و از تقابل اهل کتاب با ابراهیم که موحد بوده برخی استفاده نموده‌اند که اهل کتاب نیز ملحق به مشرک هستند.

لکن در جواب گفتیم نفی شرک از ابراهیم به جهت مقایسه با مشرکین در زمان خود ابراهیم بوده است که به عبادت ماه و خورشید و ستارگان مشغول بودند نه از جهت مقایسه با اهل کتاب علاوه بر اینکه در آن زمان یهود و نصاری وجود نداشته بلکه تنها مشکرین بوده‌اند و حضرت ابراهیم در تمام احتجاجات در مقابل مشرکین به اصطلاح شرعی یعنی بت پرستان إقامه دلیل نموده است در نتیجه از این آیه نمی‌توان استفاده نمود که یهود و نصاری داخل در مشرکین و محکوم به نجاستند.

 


[2] نکته.: موارد دیگری از شرک وجود دارد از جمله شرک در امید به غیر خدا و شرک در انجام عمل که از آن تعبیر به ریا می‌شود

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo