< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقاتِ شیء با خون در داخل بدن، فروع دیگر مسأله.

المسألة الثانیة عشر: إذا غرز إبرة أو أدخل سكينا في بدنه أو بدن حيوان‌ فإن لم يعلم ملاقاته للدم في الباطن فطاهر و إن علم ملاقاته لكنه خرج نظيفا فالأحوط‌ الاجتناب عنه.

ترجمه: اگر سوزن يا چاقو در بدن انسان یا حیوانی فرو رود و بعد از بيرون آمدن ظاهر آن آلوده به خون نباشد چنانچه ملاقات آن با خون در باطن، معلوم نباشد در این صورت محکوم به طهارت است﴿لأصالة عدم ملاقاته للدم، أو استصحاب الطّهارة، أو قاعدتها﴾ و أمّا اگر معلوم باشد كه ملاقات كرده ولی ظاهر آن آلوده به خون نباشد در این صورت احوط در اجتناب از آن است «وجه إحتیاط در کلام مرحوم سیّد ره مبتنی بر آن است که آیا خون داخل بدن نجس است یا خیر و آیا ملاقات در باطن موجب نجاست ملاقی می‌شود یا خیر؟»

المسألة الثالثة عشر: إذا استهلك الدم الخارج من بين الأسنان في ماء الفم فالظاهر طهارته، بل جواز بلعه نعم لو دخل من الخارج دم في الفم فاستهلك فالأحوط الاجتناب عنه و الأوّلى غسل الفم بالمضمضة أو نحوها.

ترجمه: هر گاه از بين دندان‌ها خون بيرون آيد و در آب دهان مستهلك شود پس ظاهر طهارت آن بلكه جواز فرو بردن آن است آری! اگر خونی از خارج بدن، داخل دهان شده و مستهلك در آن شود، احوط در اجتناب از آن است و بهتر آن است كه به وسیله مضمضه «و بیرون ریختن آب دهان به دفعات» و مانند آن، دهان تطهير شود «وجه إحتیاط در کلام مرحوم سیّد ره مبتنی بر آن است که آیا ملاقات در باطن موجب نجاست ملاقی می‌شود یا خیر؟».

چند فرع فقهی از بحث نجاست خون در مسأله دوازدهم و سیزدهم باقی مانده که شدیداً محل ابتلاست و باید بررسی شود که آیا می‌توان راه حلی برای طهارت آن پیدا کرد یا خیر محکوم به نجاست است قبل از نقد و بررسی دو مسأله مزبور پنج نکته به عنوان مقدّمه به عرض می‌رسد:

نکته اوّل: اگر ملاقیِ و ملاقیَ «بول یا خون یا غائط یا منی» هر دو داخلی و ملاقت در باطن بدن باشد در این صورت ملاقِی با نجس داخلی محکوم به طهارت است مثل ملاقات مذی، ودی و وذی با مجرای بول در باطن، که بعد از خروج از بدن حکم به طهارت آن می‌شود اگر چه هنگام خروج از بدن ملاقات با مجرای بول کرده است زیرا أوّلاً: دلیلی بر نجاست بول و غائط و خون و منی داخل بدن نداریم ثانیاً: بر فرض نجاست بول و غائط موجود در بدن، دلیلی بر انفعال ملاقی با آن در داخل بدن نداریم بلکه به عکس روایات دلالت دارد بر عدم نجاست شیء طاهری که از مجرای بول و غائط خارج شده است مثل مذی و ودی و وذی با اینکه این رطوبت ها قطعاً از مجرای بول و منی خارج شده و ملاقات با مجرای بول و منی کرده است و مثل آب تنقیه با اینکه بلا شک از مجرای غائط خارج شده است بنابراین متلاقیان اگر در داخل بدن باشند بلاشک محکوم به طهارت است.

نکته دوّم: روایاتی که در مورد خون یا بول و غائط و یا منی وارد شده است از این روایات به برهان إنّی کشف از نجاست آن ها می‌شود به عنوان مثال در روایات آمده است که «اغسل ثوبک من ابوال ما لا یاکل» از امر به تطهیر لباس ملوّث به بول کشف می‌شود که بول محکوم به نجاست است.

و همچنین روایاتی که حکم به عدم لزوم تطهیر ملاقِی داخلی با بول یا منی یا خون...نموده است از این روایات به برهان إنّی کشف می‌شود که اگر شیئی در داخل بدن ملاقات با یکی از نجاسات مثل بول و غائط و خون کند موجب تنجّس آن نمی‌شود چنان که در روایات حکم به عدم لزوم تطهیر لباس ملوّث به مذی، ودی و وذی شده است «سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَنِ الْمَذْيِ فَقَالَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ ثَوْبٌ وَ لَا جَسَدٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمُخَاطِ وَ الْبُصَاقِ». [1] با اینکه این رطوبات قطعاً از مجرای بول و منی خارج شده و با آن ملاقات کرده است و نیز از روایاتی که حکم نموده به طهارت شیشه حقنه و آب تنقیه و یا دانه‌ای که از مخرج خارج شده و ملوّث به غائط نشده است از این روایات کشف می‌شود که خون و بول و غائط داخل بدن محکوم به طهارت است و یا لا اقل موجب نجاست ملاقی با آن در داخل بدن نمی‌شود.

نکته سوّم: خون خارج شده از لثه ها چنانچه در آب دهان مستهلک شود و موضوع آن منعدم شود آب دهان محکوم به طهارت است زیرا حکم نجاست روی موضوع خون رفته است حال اگر خون با إستهلاک از بین برود حکم نجاست نیز مرتفع خواهد شد بر این اساس اگر خون یا بول در آب جاری و یا آب کر مستهلک شود آن آب محکوم به طهارت است لکن در آب قلیل چون دلیل داریم که آب قلیل با ملاقات نجس متنجّس می‌شود إستهلاک نجس در آن موجب طهارت آن نمی‌شود بلکه با وقوع نجس در آب قلیل حکم به نجاست آن می‌شود به مقتضای مفهوم در عبارت «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ». [2]

نکته چهارم: در صورتی که ملاقِی خارجی و نجس داخلی باشد مثل ملاقات آلت تنقیه با مجرای غائط در فرضی که آلت تنقیه بعد از خروج ملوّث به غائط نباشد و یا مثل سوزنی که برای تزریق داخل بدن شده و با خون ملاقات کرده است در این فرض مرحوم سیّدنا الاستاد ره قائل به تفصیل شده است به این صورت که اگر اثر نجاست در ملاقیَ وجود داشته باشد به طوری که محسوس به یکی از حواس ظاهری باشد محکوم به نجاست است و إلا حکم به طهارت آن می‌شود زیرا در صورت وجود اثر نجاست در آن، أدلّه سرایت نجاست شامل آن می‌شود از همین قبیل است خون لثه که با دندان مصنوعی ملاقات کرده است که اگر در دهان اثر نجاست وجود داشته باشد محکوم به نجاست است و اما در صورتی که اثر نجاست در ملاقِی نباشد محکوم به طهارت است و دلیلی بر نجاست آن نداریم و أدلّه سرایت نجاست شامل این مورد نمی‌شود.

نکته پنجم: معروف و مشهور آن است که خون داخل بدن مطلقاً محکوم به طهارت است لکن مرحوم استاد خویی ره نسبت به خون داخل بدن تفسیری دارند که منشا برای تفصیل در مسأله شده است و آن این است که اگر خون از محل أوّلیه خود که عروق باشد خارج شود مثل اینکه خون از لثه ها خارج شود ولی هنوز داخل در فضای دهان باشد، این خون، حکم خون خارج از بدن را دارد و خون مسفوح محسوب می‌شود از این جهت ولو اینکه هنوز داخل در بدن «داخل دهان» است محکوم به نجاست است به عبارة اخری مدار در خارج بودن خون، خروج از بدن نیست بلکه مدار خروج از محل اصلی آن است که عروق باشد و با خروج خون از محل اصلی خون مسفوح محسوب شده و محکوم به نجاست است.

بعد هذه المقدّمات نقول:

1. خونی که از لابلای دندان خارج شده و در فضای دهان آمده است بنابر مبنای استاد خویی ره مبنی بر اینکه اگر خون از مجرای عروق و رگها خارج شود دم مسفوح محسوب می‌شود این خون محکوم به نجاست است لکن چون این خون ملاقات با آب دهان کرده و ملاقِی یعنی آب دهان داخل در بدن است و ملاقات هم در باطن بدن محقّق شده، موجب نجاست آب دهان نمی‌شود بلکه حکم به طهارت ملاقِی با آن یعنی آب دهان می‌شود البته در صورتی که خون به مقداری باشد که مستهلک در آب دهان شود زیرا إستهلاک به معنای منعدم شدن موضوع است و اگر خون مستهلک شد موضوع منعدم شده و حکم هم که عبارت از نجاست باشد لا محاله معدوّم خواهد شد از همین قبیل است شیشه تنقیه که ملاقات با مجرای غائط کرده است ولی چون ملاقات در داخل بوده موجب تنجّس آن نمی‌شود همچنین سوزنی که به بدن انسان تزریق شده و با خون ملاقات کرده چون ملاقات در باطن بوده محکوم به طهارت است.

ولی ا گر خون خارج از لثه ها با دندان مصنوعی و یا لقمه غذا ملاقات کند چنانچه خون لثه ها به مقداری باشد که محسوس به حواس ظاهری نباشد یعنی بو یا طعم و یا رنگ خون را نداشته باشد و مستهلک در آب دهان شود در این صورت دندان مصنوعی و لقمه غذا محکوم به طهارت است.

و أمّا اگر خون از لثه ها بیرون بیاید و با آب دهان مخلوط شود ولی خون در دهان محسوس به حواس ظاهری باشد یعنی بو یا طعم و یا رنگ خون را داشته باشد چه داخل دهان باشد و چه آب دهان را خارج کند در هر دو صورت آب دهان و دندان مصنوعی و لقمه غذای همراه آن محکوم به نجاست است.

2. بزاق دهان شارب الخمر طاهر است زیرا ملاقات بزاق دهان با خمر در باطن بدن بوده است و شرط نجاست، سرایت در

خارج بدن است و دلیلی بر تنجّس باطن بدن نداریم مگر در صورتی که نجاست به صورت محسوس به حواس ظاهری باشد شاهد بر این کلام روایتی است که در آن حکم به طهارت بزاق دهان شارب الخمر شده است و اگر داخل دهان با ملاقات نجس متنجّس می‌شد حکم به نجاست بزاق دهان شارب الخمر می‌شد «عن عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ يَشْرَبُ الْخَمْر فَبَصَقَ فَأَصَابَ ثَوْبِي مِنْ بُصَاقِهِ قَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ».[3] حکم به طهارت در اینجا از باب إستهلاک خمر در آب دهان نیست بلکه به جهت ملاقات درباطن است بر این اساس چاقو یا سوزنی که داخل بدن می‌شود اگر باخون ملاقات کند و خون محسوس به حواس ظاهری نباشد موجب نجاست آن نمی‌شود مگر اینکه هنگام بیرون آمدن نجاست در آن محسوس به حواس ظاهری باشد.

تا به اینجا حکم ملاقی معلوم شد که اگر ملاقِی و ملاقیَ هر دو داخلی باشند در این صورت ملاقِی با نجس داخلی محکوم به طهارت است مثل ملاقات ودی و مذی با مجرای بول در باطن، که بعد از خروج از بدن حکم به طهارت آن می‌شود و أمّا اگر ملاقِی داخلی و نجس خارجی باشد مثل اینکه فرد شیء نجسی مثل آب نجس یا خمر را بنوشد در این فرض اگر چه دهان و دندان فرد با نجس ملاقات کرده است ولی چون ملاقات در داخل بدن بوده علی القاعده حکم به نجاست ملاقی یعنی دهان و دندان ها نمی‌شود در صورتی که نجاست محسوس به حواس نباشد ولی اگر نجاست در دهان محسوس باشد و شیء خارجی مثل لقمه یا دندان مصنوعی با آن ملاقات کند حکم به نجاست آن می‌شود.

 


[1] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَنِ الْمَذْيِ فَقَالَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ ثَوْبٌ وَ لَا جَسَدٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمُخَاطِ وَ الْبُصَاقِ. بَابُ أَنَّ الْمَذْيَ وَ الْوَذْيَ وَ الْوَدْيَ وَ الْإِنْعَاظَ وَ النُّخَامَةَ وَ الْبُصَاقَ وَ الْمُخَاطَ لَا يَنْقُضُ شَيْ‌ءٌ مِنْهَا الْوُضُوءَ. وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 276‌ ح1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo