< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم جنین سقط شده قبل از دميدن روح از نظر طهارت و نجاست.

المسألة الثامنة: جلد الميتة لا يطهر بالدبغ‌ و لا يقبل الطّهارة شي‌ء من الميتات سوى ميت المسلم فإنه يطهر بالغسل.

در مسأله هشتم گذشت که پوست میته با دباغی طاهر نمی‌شود این امر از دیدگاه شیعه امر مسلمی است در مقابل اکثر مذاهب اهل سنّت از جمله ابوحنیفه قائل به طهارت جلد میته با دباغی شده‌اند به استناد روایتی که در کتب عامه از رسول الله نقل شده است مفاد روایت آن است که رسول الله وقتی عبور کردند به لاشه گوسفندی که روی زمین افتاده بود فرمودند: اگر گوشت آن قابل استفاده نبود چرا صاحبان آن لااقل از پوست آن استفاده نکردند سنی ها گفته‌اند این حیوان میته بوده و چون میته با دباغی طاهر می‌شود از این جهت رسول الله فرمودند: چرا از پوست آن استفاده نکردند با اینکه طهارت آن بوسیله دباغی ممکن بود لکن طبق روایات معتبر نزد ما قضیه مذکور تفسیر شده به اینکه حیوان متعلّق به سوده دختر زمعه همسر رسول الله بوده که آن را ذبح کردند و بعد از اینکه دیدند گوشت آن به جهت لاغری قابل استفاده نیست آن را رها کردند آنگاه رسول الله فرمودند: اگر گوشت آن به جهت لاغری قابل استفاده نبود چرا لا اقل از پوست آن استفاده نکردند در نتیجه مورد روایت حیوانی بوده که ذبح شرعی شده است علاوه بر این، چنان که در بحث دیروز گذشت روایات معتبر و متعدّدی در مسأله وجود دارد که همگی دلالت دارند بر اینکه دباغی موجب طهارت حیوان نمی‌شود.

تتمه‌ای که از مسأله هشتم باقی مانده این است که مرحوم سیّد ره می‌فرماید: میته همه حیوانات نجس است و قابلیت برای تطهیر را ندارد مگر میته مسلمان که طهارت آن به وسیله اغسال ثلاثه محقّق می‌شود در این مطلب خلافی نیست و روایات در این جهت بسیار است حتی نقل شده که وقتی رسول الله صورت فرزندش ابراهیم را که از دنیا رفته بود می‌بوسید برخی از اصحاب عرض کردند یا رسول الله بدن شما نجس می‌شود حضرت در جواب فرمودند: هنوز بدن او کاملاً سرد نشده است در هر حال عمده دلیل بر طهارت میته بعد از اغسال ثلاثه، روایات است از جمله این روایات:

صحیحه مکاتبه صفار: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ رَجُلٌ أَصَابَ يَدَيْهِ أَوْ بَدَنَهُ ثَوْبُ الْمَيِّتِ الَّذِي يَلِي جِلْدَهُ قَبْلَ أَنْ يُغَسَّلَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُ يَدَيْهِ أَوْ بَدَنِهِ فَوَقَّعَ إِذَا أَصَابَ يَدَكَ جَسَدُ الْمَيِّتِ قَبْلَ أَنْ يُغَسَّلَ فَقَدْ يَجِبُ عَلَيْكَ الْغُسْلُ.[1]

مفاد روایت: مقتضای مفهوم در عبارت «إِذَا أَصَابَ يَدَكَ جَسَدُ الْمَيِّتِ قَبْلَ أَنْ يُغَسَّلَ فَقَدْ يَجِبُ عَلَيْكَ الْغُسْلُ»آن است که اگر بعد از اغسال ثلاثه میت، دست فرد با بدن میت ملاقات کند تطهیر آن لازم نیست.

روایت إبراهيم ابن ميمون: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا

عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى جَسَدِ الْمَيِّتِ قَالَ إِنْ كَانَ غُسِّلَ فَلَا تَغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ.[2]

حدیث مزبور ضعيف السند است به إبراهيم بن ميمون که توثیق نشده است.

این دو روایت دلالت دارند بر اینکه بعد از اغسال ثلاثه میّت اگر بدن یا لباس فرد با میت ملاقات کند موجب نجاست آن نمی‌شود چرا که فرمود «إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ»اگر لباس فرد قبل از غسل میت با بدن میت ملاقات کند تطهیر آن لازم است و به مفهوم دلالت دارد که اگر اغسال ثلاثه انجام شده باشد تطهیر ملاقی لازم نیست.

المسألة التاسعة: السقط قبل ولوج الروح نجس‌ و كذا الفرخ في البيض.

ترجمه: جنین سقط شده در رحم قبل از دميدن روح در آن نجس است هم چنين است جوجه مرده‌ای كه در تخم واقع شده است. در این مسأله مرحوم سیّد ره می‌فرماید: جنین سقط شده قبل از دميدن روح در آن محکوم به نجاست است در این جهت خلافی نیست که جنین سقط شده بعد از دمیدن روح، محکوم به نجاست است زیرا میته بر آن صادق است و اما در نجاست جنین قبل از دمیده شدن روح، اختلاف است برخی قائل به طهارت آن شده‌اند به جهت اینکه میته بر آن صادق نیست در مقابل برخی قائل به نجاست آن شده‌اند.

و اما اینکه چه زمان روح در جنین دمیده می‌شود معروف و مشهور آن است که بعد از چهار ماهگی محقّق می‌شود ولی خدا رحمت کند آیة الله شیخ محسنی ره در کتاب خود طبق تحقیقی که کرده می‌گوید این امر قطعی نیست که حتماً در چهار ماهگی روح در جنین دمیده شود در هر حال بحث ما در فرض مسأله این است که قبل از ولوج روح در جنین حکم جنین از نظر طهارت و نجاست چیست؟

بررسی أدلّه نجاست جنین قبل از دمیدن روح در آن:

دلیل أوّل: شکی نیست در اینکه جنین جزئی از اجزای مادر است و در مباحث قبل گذشت که طبق روایات جزء قطع شده از حیوان زنده در دام و نیز الیات قطع شده از حیوان محکوم به میته بودن و محکوم به نجاست است بنابراین چون جنین جزئی از مادر محسوب می‌شود از این جهت محکوم به نجاست است صاحب جواهر بر این إستدلال چهار إشکال نموده است:

أوّلاً: جنین جزئی از اجزای بدن انسان یا حیوان محسوب نمی‌شود بلکه موجود مستقلی است و شکم مادر تنها ظرف از برای آن است که جنین در آن رشد و نمو می‌کند و به منزله تخم مرغ است که موجود مستقلی است و ثمره حیوان محسوب می‌شود.

ثانیاً: به فرض اینکه جنین جزئی از بدن مادر باشد ولی فرض آن است که روح در آن دمیده نشده است و در مباحث قبل گذشت که اجزای ما لا تحله الحیوه مثل مو و ناخون بلا إشکال محکوم به طهارت است.

ثالثاً: أدلّه‌ای که دلالت دارند بر نجاست قطعه مبانه حیوان، این أدلّه منصرف از مورد جنین است و شامل آن نمی‌شود زیرا مورد آن روایات قطعه جدا شده از حیوان در صید است و یا موردش الیات مبانه از حیوان است نه جنینی که در رحم انسان یا حیوان

مرده است تا اینکه حکم جزء مبانه را داشته باشد.

رابعاً: اگر حکم به نجاست جنین قبل از دمیدن روح شود و جنین دارای استخوان هم باشد «معمولاً در قبل از چهار ماهگی لا اقل استخوان جمجمه جنین قدری تشکیل شده است» در این صورت به إجماع مرکب باید حکم به وجوب غسل مسّ میت نیز بشود زیرا هر انسانی که حکم به نجاست آن شود غسل مسّ میت نسبت به آن نیز واجب است وحال آن که مستدل ملتزم به این مطلب نیست و کسی هم قائل نشده است به وجوب غسل مسّ میت نسبت به کسی که دستش ملاقات با جنین قبل از ولوج روح کرده باشد.

دلیل دوّم: إستدلال محقّق همدانی ره بر نجاست جنین قبل از ولوج روح:

محقّق همدانی ره از راه دیگری حکم به نجاست جنین نموده است در روایات وارد شده است که «ذكاة الجنين ذكاة أمه» یعنی جنین قابلیت تذکیه را دارد و تذکیه آن بوسیله تذکیه مادر آن محقّق می‌شود و نیازی به تذکیه مجزای از تذکیه مادر ندارد بنابراین طهارت و نجاست جنین منوط به تذکیه و عدم تذکیه مادر است و اگر حیوانی ذبح شود و در شکم آن جنینی باشد آن جنین به منزله مذکّی و محکوم به طهارت و حلیّت است ولی اگر مادر جنین بدون ذبح مرده باشد جنین داخل شکم او هم در حکم تابع مادر است در واقع جنین دو قسم است مذکّی و میته، جنین مذکّی جنینی است که مادر آن تذکیه شده باشد و جنین غیر مذکّی آن است که مادر آن تذکیه نشده باشد خواه به موت حتف انف بمیرد یا مادر مرده باشد وچون میته است حکم به نجاست آن می‌شود.

مناقشه مرحوم استاد خویی ره در إستدلال مذکور:

مَقسَم در حیوان مذکّی و میته حیوانی است که روح در آن دمیده شده باشد بنابراین حیوانی که روح در آن دمیده نشده تکه‌ای گوشت مشتمل بر استخوان بیش نیست بنابراین إطلاق مذکّی و میته بر آن صحیح نخواهد بود تا بگوییم اگر مادر تذکیه شده باشد جنین نیز مذکّی و محکوم به طهارت و حلیّت اکل است و اگر مادر تذکیه نشده باشد جنین نیز غیر مذکّی و محکوم به نجاست و حرمت اکل است بنابراین مورد روایت، جنین حیوانی است که قابلیت برای تذکیه را داشته باشد در این صورت تذکیه آن تابع تذکیه مادر است فلذا شامل نمی‌شود جنین قبل از ولوج روح را که قابلیت برای تذکیه را ندارد و به عبارة اخری وقتی جنین

مذکّی نبود میته محسوب می‌شود و میته هم محکوم به نجاست است.

بیان استاد أشرفی :

در دفاع از محقّق همدانی ره به استاد عرض می‌کنیم روایت در این جهت إطلاق دارد و شامل می‌شود جنینی را که روح در آن دمیده نشده باشد زیرا به طور مطلق فرموده است «ذكاة الجنين ذكاة أمه» و نفرموده که زکات خصوص جنین روح دار به وسیله زکات مادر محقّق می‌شود بنابراین جنین مطلقا طبق این روایات بوسیله ذبح مادر محکوم به طهارت و حلیّت است و این إشکال استاد به محقّق همدانی ره وارد نیست فتأمّل چه آن که ظاهراً کسی فتوی به حلیّت جنین قبل از ولوج روح نداده است.

دلیل سوّم: آخرین دلیلی که بر نجاست جنین قبل از ولوج روح إقامه شده و مرحوم استاد خویی ره آن را پذیرفته است[3] صدق عنوان میته برجنین است در نتیجه إطلاقات أدلّه نجاست میته شامل آن می‌شود زیرا تقابل بین میته حیوان زنده، تقابل عدم و ملکه است میته به حیوانی إطلاق می‌شودکه دارای روح نباشد اعم ازحیوانی که روح داشته وبا مردن روح از بدنش خارج شده است و حیوانی که قابلیت تلبس به روح را داشته باشد ولو بالفعل دارای روح نباشد و هنوز روح در آن دمیده نشده و مرده به دنیا آمده است.

از همین قبیل است اراضی موات که به زمین مرده و یا به تعبیر دیگر به زمین بی آب و درخت إطلاق می‌شود اعم از اینکه سابقا در آن کشاورزی می‌شده ولی رها شده و خشک شده است یا از أوّل بی آب و درخت بوده است و یا مثل اعمی و بصیر که از اظهر مصادیق عدم و ملکه است زیرا اعمی إطلاق می‌شود هم به کسی که از أوّل کور به دنیا آمده است و هم إطلاق می‌شود به کسی که بینا بوده و به جهت عارضی کور شده است در ملکه وجود معتبر است ولی در عدم وجود لازم نیست.[4] از همین قبیل است میته و حی که نسبت بین آن دو عدم و ملکه است یعنی میته تنها به انسان یا حیوانی إطلاق نمی‌شود که سابقاً واجد روح بوده است بلکه شامل می‌شود حیوانی را که از أوّل حیات نداشته و روح در آن دمیده نشده است ولی قابل برای حیات را داشته است بنابراین چون میته شامل جنین نیز می‌شود به مقتضای إطلاقات أدلّه نجاست میته جنین نیز محکوم به نجاست است ضمناً می‌توان از عنوان جیفه نیز برای نجاست جنین قبل از ولوج روح استفاده کرد به دو روایت دراین جهت اشاره می‌شود:

1. عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَمْرٍو الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ فِي الْمَاءِ يَمُرُّ بِهِ الرَّجُلُ وَ هُوَ نَقِيعٌ فِيهِ الْمَيْتَةُ وَ الْجِيفَةُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ كَانَ الْمَاءُ قَدْ تَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَلَا تَشْرَبْ وَ لَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَتَغَيَّرْ رِيحُهُ وَ طَعْمُهُ فَاشْرَبْ وَ تَوَضَّأْ.[5]

2. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: كُلَّمَا غَلَبَ الْمَاءُ عَلَى رِيحِ الْجِيفَةِ فَتَوَضَّأْ مِنَ الْمَاءِ وَ اشْرَبْ فَإِذَا تَغَيَّرَ الْمَاءُ وَ تَغَيَّرَ الطَّعْمُ فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.[6]

مفاد روایت: اگر جنین قبل از ولوج روح در چاه بیافتد چون بر آن میته صادق است طبق إطلاق این روایت تطهیر چاه لازم است واین روایت به دلالت التزامی دلالت بر تنجّس مطلق میته و من جمله جنین دارد و اگر فاضاً میته بر جنین صادق نباشد ولی جیفه بر آن صادق است زیرا دارای بوی متعفن ولو بعد از یکی دو روز است منتها جیفه غیر مذکّی از تحت این دو روایت خارج میشود زیرا شیء طاهر با متعفن شدن متنجّس نمی‌شود ولی جیفه غیر مذکّی تحت إطلاق دو روایت فوق باقی خواهد ماند و موجب حکم به نجاست خواهد شد.[7]

 


[4] مناقشه شهید صدر ره در استدلال مذکور:و هذا الوجه و ان كان متينا صغرى لكنه ممنوع كبرى، إذ لا يوجد لدينا مطلقات تدل على نجاسة كل ميتة كي يرجع إليها، و انما هي روايات متفرقة في موارد مختلفة كلها من الموت بعد ولوج الروح و فعليتها، و احتمال الفرق بينها و بين المقام موجود عقلا و عرفا.و دعوى التمسك بإطلاق كلمة الجيفة في رواية حريز عن الصادق عليه السلام: «كلما غلب الماء على ريح الجيفة فتوضأ من الماء و اشرب فإذا تغير الماء و تغير الطعم فلا توضأ منه و لا تشرب»حيث دلت بإطلاقها على نجاسة كل جيفة و هو شامل للجنين الذي لم تلجه الروح، مدفوعة: بأن هذه الرواية ليست مسوقة لبيان نجاسة الميتة، و انما هي مسوقة لبيان حكم آخر هو اعتصام الماء و عدم انفعاله الا بالتغير فلا يكون في مقام البيان من ناحية النجاسة ليتمسك بإطلاقها، و لذا عبر بالجيفة و هو عنوان كما ينطبق على الميتة ينطبق على المذكى الطاهر أيضا.. ‌بحوث في شرح العروة الوثقى، ج‌3، ص: 152‌
[7] بیان استاد خویی ره در جواب از مناقشه ای که در این جهت شده است: ربما يناقش في هذا الوجه بأنه لا إطلاق في أخبار نجاسة الميتة بحيث يشمل غير المسبوق بالحياة، لاختصاصها بوقوع مثل الإنسان، أو الدابة أو الفأرة، أو السنور، و نحو ذلك في البئر، أو بمثل الفأرة تقع في ماء، أو زيت، أو سمن، و نحو ذلك، فتختص دلالتها بنجاسة الميتة من الحيوان المسبوق بالحياة كالأمثلة المذكورة، فلا تعم محل الكلام.و يندفع: بأنه يكفينا ما في بعض الأخبار من ترتّب النجاسة على عنوان الميتة، كما ورد ذلك في بعض أخبار تغير الماء بالميتة كصحيحة أبي خالد القماط أنه سمع أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:«في الماء يمر به الرجل، و هو نقيع فيه الميتة، و الجيفة؟ فقال أبو عبد اللّه إن كان الماء قد تغير ريحه، أو طعمه فلا تشرب، و لا تتوضأ، و إن لم يتغير ريحه، و طعمه فاشرب و توضأ».فإنها تدل على نجاسة مطلق الميتة، فتشمل السقط، و دعوى الانصراف إلى ميتة الحيوان غير مسموعة لعلها ناشئة من كثرة الاستعمال، فلو كان فهو انصراف بدوي.و نحوها ما اشتملت على لفظ الجيفة كنفس الصحيحة.و صحيحة حريز عن أبى عبد اللّه انه قال: «كلما غلب الماء على ريح الجيفة فتوضأ من الماء و اشرب، فإذا تغير الماء، و تغير الطعم فلا توضأ منه، و لا تشرب». بل هي أولى بالاستدلال على المطلوب، لعدم توهم اعتبار سبق الحياة في صدق عنوان «الجيفة» على شي‌ء، و لا يحتمل نجاسة الشي‌ء حال كونه جيفة و طهارته قبل صيرورته جيفة. بل هو إما جيفة لنجس من الأول أو لطاهر كذلك، فالسقط إذا أنتن يصدق عليه الجيفة و يشمله الحكم بالنجاسة في هذا الحال و قبله لما ذكر. نعم نخرج عن هذا الإطلاق بما دل على طهارة ميتة ما لا نفس له مطلقا و لو أنتنت، و بما دل على طهارة المذكى و لو صار نتنا فيبقى الباقي تحت الإطلاق و منه جيفة السقط.و الظاهر أن أحسن ما يمكن الاستدلال به لنجاسة السقط هو إطلاق ما دل على نجاسة الجيفة، بل الميتة، و منه يظهر حكم الفرخ في البيض قبل ولوج الروح فيه، لأنها أيضا من الجيفة، فالأقوى هو النجاسة فيهما، و إن تأمل بعضهم في الاستدلال عليها حتى انه تشبث بذيل الإجماع المدعى في المقام، أو ارتكاز المتشرعة مع عدم الحاجة إلى شي‌ء منهما كما ذكرنا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo