< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/03/27

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست اجمالی موضوعات مطرح در سال تحصیلی 98،99:

کتاب طهارت: احکام آب ها: آب حمّام، آب چاه، طرق إثبات نجاست،حرمت شرب آب نجس،حکم سقی آب نجس به حیوانات، و اطفال و سقی به ناسی، جاهل و غافل، حکم آب مستعمل در رفع حدث یا رفع خبث، حکم آب مستعمل در تجدید وضو و در غسل مستحبی و مستعمل در رفع حدث اکبر، حکم آب مستعمل در استنجاء، حکم غساله نجس، شرائط طهارت آب استنجاء، حکم غساله مردّد بین غساله إستنجاء و غساله سایر نجاسات. احکام آب استنجاء، أحکام آب مشکوک، حکم آب مشتبه در شبهه محصوره و غیر محصوره، حکم آب مردّد بین مطلق و مضاف، حکم آب مردّد بین متنجّس و غصب، حکم ملاقی با أحد أطراف علم اجمالی، حکم وضو با آب مشتبه ،حکم إتلاف مال مشتبه. حکم سؤر و نیم خورده حیوانات، حکم سؤر حائض متهمه و مطلق افرادی که متهم به عدم رعایت طهارت و نجاستند،

بررسی نجاسات دوازده گانه، اول و دوم: بول و غائط، حکم فضله پرندگان حرام گوشت، حکمِ بول پرندگان حرام گوشت، حکمِ بول حیوانات حرام گوشت بالحرمة العرضیه، حکم بول و روث حیوانات مکروه اللحم «اسب، الاغ و أستر». حکم فضولات حیواناتی که خون جهنده ندارند «ابوال ما لا نفس له» ملاقات با نجس در باطن بدن، حکم خرید و فروش بول و غائط حیوانات حلال گوشت و حرام گوشت، حکم بول و روث حیوان مردّد بین حلال گوشت و حرام گوشت، حکم اکل حیوان مردّد بین حلال گوشت و حرام گوشت. حکم فضله حیوان مردّد بین حیوان دارای نفس سائله و فاقد آن،

سوم از نجاسات منی انسان و حیوان، حکم مذي، وذي و ودي‌ از نظر طهارت و نجاست.

چهارم از نجاسات میته حیوانات دارای نفس سائله «خون جهنده» حکم جلد میته، أجزای مباینه از میته، مستثنیات میته: أجزای مبانه صغیر که حیات در آن حلول نمی کند مثل صوف، شعر، وبر، عظم، قرن، منقار، ظفر، مخلب، ريش، ظلف، سن، بيضة، فأرة المسك «مشکدان آهو». فأرة المسك و أقسام ثلاثه آن، بررسی حکم «فأرة المسك» طبق مقتضای قاعده و مقتضای روایات، أقسام اربعة مُشک.

موضوع: فأرة المسك، أقسام اربعة مُشک.

به حول و قوه الهی سال تحصیلی 98،99 را به پایان رساندیم ان شاء الله، اواخر شهریور ادامه بحث طهارت را شروع خواهیم کرد. خلاصه و جمع بندی از مباحث گذشته: صحبت در دو صحیحه علی بن جعفر و صحیحه عبد الله جعفر بود در صحیحه اول به طور مطلق حکم به جواز حمل فَأْرَةُ المِسْك در نماز شده و در صحیحه دوّم حکم جواز مقیّد به تذکیه حیوان شده است گفتیم إستناد به إطلاق در طرف مفهوم در عبارت «لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ ذَكِيّاً» برای اثبات نظریه کاشف اللثام ره در حکم به نجاست مطلق فأرة المسك اعم از آهوی زنده و میته، در صورتی صحیح است که ضمیر در عبارت «إذا كان ذكيا» عائد به خود حیوان باشد با این بیان تنها در صورتی که حیوان تذکیه شده باشد فأرة المسك محکوم طهارت است در غیر این صورت محکوم به نجاست است.

لکن این امر قطعی نیست و إحتمال دارد ضمیر در عبارت «إذا كان ذكيا» عائد به «ما معه فی الصلوة» باشد یعنی «اذا کان ما معه مِن فَأْرَةُ الْمسْك ذَكِيّاً فلا باس به» در این صورت تذکیه در فَأْرَة المسْك معنی ندارد و تذکیه با معنای طهارت سازگار است با این بیان جواب إمام ناظر به این است که اگر فَأْرَة المسْك طاهر باشد همراه داشتن آن در نماز منعی ندارد و اما اگر نجس باشد بواسطه ملاقات با میته، همراه داشتن آن در نماز جائز نخواهد بود و این مطلب دخلی به إشتراط تذکیه حیوان در طهارت فَأْرَة المسْك ندارد بنابراین چون عائد ضمیر در صحیحه مجمل است برای اثبات نجاست فأرة المسک جدا شده از آهوی زنده نمی توان به این روایت إستناد کرد.

در نهایت چون در صحیحه علی بن جعفر به طور مطلق حکم به عدم باس نسبت به حمل فأرة المسک شده است «سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةِ الْمِسْكِ تَكُونُ مَعَ مَنْ يُصَلِّي وَ هِيَ فِي جَيْبِهِ أَوْ ثِيَابِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ» أعمّ از این که از حیوان مذکّی باشد یا از حیوان زنده، حکم می کنیم به طهارت فأرة المسک مبانه در حال حیات و اما روایاتی که در آن حکم شده به نجاست الیات مبانه از حیوان یا حکم شده به نجاست اعضای مبانه از حیوان در دام، این دو دسته روایات منصرف از فأرة المسکی است که در معرض انفصال از بدن آهو بوده و به منزله ثمره آن محسوب می شود.

و اما فأرة المسک در صورتی که از میته جدا شود مرحوم سیدنا الأستاد ره می فرماید دو إحتمال در مسأله وجود دارد:

إحتمال اول این که بگوییم چون تمام أجزای میته نجس است علی القاعده فأرة المسک مبانه از میته نیز محکوم به نجاست است و هذا الإحتمال هو الاظهر، اما مشک داخل آن اگر به صورت منجمد باشد محکوم به طهارت است ولی به جهت ملاقات مشک با پوست میته باید ظاهر آن تطهیر شود ولی اگر مشک داخل پوست به صورت مایع باشد به جهت ملاقات آن با جلد میته نجس شده و قابلیّت برای تطهیر را ندارد.

إحتمال دوّم آن است که بگوییم فأرة المسك چون به طبع اولیه در معرض جدا شدن از حیوان است این عضو به منزله ثمره حیوان محسوب می شود نه عضو مبانه از میته با این بیان حکم به طهارت آن می شود و أدلّه نجاست میته شامل آن نمی شود اما متن دو صحیحه:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةِ الْمِسْكِ تَكُونُ مَعَ مَنْ يُصَلِّي وَ هِيَ فِي جَيْبِهِ أَوْ ثِيَابِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ. [1]

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا مُحَمَّدٍ يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يُصَلِّيَ وَ مَعَهُ فَأْرَةُ الْمسْك فَكَتَبَ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ ذَكِيّاً. [2]

مسأله الثانیة: مسألة فأرة المسك المبانة من الحي طاهرة على الأقوى‌ و إن كان الأحوط الاجتناب عنها نعم لا إشكال في طهارة ما فيها من المسك و أما المبانة من الميت ففيها إشكال و كذا في مسكها نعم إذا أخذت من يد المسلم‌ يحكم بطهارتها و لو لم يعلم أنها مبانة من الحي أو الميت‌.

مرحوم سید ره بعد از این که حکم به طهارت فأرة المسك مبانه از حیوان حیّ را اقوی شمرده و احتیاط را در اجتناب از آن دانسته می فرماید: در این فرض که نافه در حال حیات از آهو جدا شود مشک داخل آن بلا إشکال طاهر است «نعم لا إشكال في طهارة ما فيها من المسك» و اما اگر فأرة المسك از آهوى مرده جدا شود در حکم به طهارت آن و طهارت مُشك داخل آن اشكال است آری! مشكى كه از دست مسلم گرفته شده و معلوم نيست از حىّ تهیه شده يا از ميته، محکوم به طهارت است.

سؤال: آیا هر مُشکی که از آهو به دست آید طاهر است یا خیر طهارت آن تنها اختصاص به برخی از أقسام آن دارد؟

پیامبر اکرم پیوسته خود را به مشک معطّر می نمودند حتی هنگام خروج از منزل به همراه خود منسکه ای را حمل می نمودند تا پیوسته معطّر باشند و در این سیره،درسی است برای همه ما، ولی متاسفانه برخی از اهل علم نه تنها خود را معطّر نمی کنند بلکه دهانشان به جهت این که مسواک نمی زنند بدبو و متعفن است و این خود موجب انزجار و تنفر دیگران درروابط اجتماعی است.

خدا رحمت کند أستاد خویی ره پیوسته خود را معطّر می نمودند در برخی از روایات آمده است که رسول الله بخشی از اموال خود را اختصاص به خرید عطر می دادند و ظاهر خود را در آب صاف رؤیت کرده و مرتب می کردند و وقتی از علت آن سؤال می شد می فرمودند شأن پیامبر به عنوان رسول الله باید طوری باشد که مردم از معاشرت با او لذت ببرند نه موجب انزجار و تنفّر مردم باشد به یاد دارم در نجف اشرف که بودیم چند روزی به جهت مشغله کاری، طلبه ای را به جای خود برای منبر و سخنرانی فرستادم بعد از مدتی مردم اعتراض کردند که این فرد چه کسی است که برای سخنرانی فرستاده اید او ظاهری شلخته و نامرتب دارد.

خلافی نیست در این که مشک داخل فأرة المسک فی الجمله طاهر است بلکه از تذکره و منتهی نقل اجماع شده است مستند آن سیره مستمره مسلمین است که از مشک إستفاده نموده و با آن معامله شیء طاهر را می کنند و طبق روایات رسول الله علاقه زیادی به مشک و عطریات داشتند و پیوسته خود را بدان معطّر می نمودند: [3] [4]

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ مُمَسَّكَةٌ إِذَا هُوَ تَوَضَّأَ أَخَذَهَا بِيَدِهِ وَ هِيَ رَطْبَةٌ فَكَانَ إِذَا خَرَجَ عَرَفُوا أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ بِرَائِحَتِهِ.[5]

روي أنّ النّبيّ كان يحبّه «أی یحب المسک». [6]

عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمِّهِ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ: كَانَتْ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَارُورَةُ مِسْكٍ فِي مَسْجِدِهِ فَإِذَا دَخَلَ لِلصَّلَاةِ أَخَذَ مِنْهُ فَتَمَسَّحَ بِهِ.[7]

محقق همدانی ره در مصباح الفقیه برای مُشک های موجود در بازار چهار قسم ذکر نموده و مرحوم شهید غروی ره و آیت الله خلخالی ره در تقریرات خود این چهار قسم را از کتاب الطهارة مرحوم شیخ نقل نموده اند و مرحوم شیخ ره آن را از کتاب تحفه مرحوم حکیمِ مؤمن که کتاب طبی است و به صورت فارسی به رشته تحریر در آمده نقل نموده است.

مرحوم شیخ ره در کتاب الطهارة خود می نویسد مشکی که متعارف در خرید و فروش بوده تنها بعضی از أقسام مشک بوده است و أقسام غیر متعارف آن محکوم به نجاست است. بررسی أقسام اربعة مُشک:

قسم اول مشک ترکی: مشکی است که از خون حیض یا بواسیر آهو که روی زمین ریخته و خشک شده به دست آمده است برخی آن را از کوه ها جمع آوری کرده و از آن إستفاده می کنند «الاول: المسك التركي، و هو دم يقذفه الظبي بطريق الحيض أو البواسير، فينجمد على الأحجار».

خداوند متعال این خاصیت را در قسم خاصی از آهوان ماده قرار داده که حتی خون حیضی که از مقعد این حیوان خارج میشود معطّر است مثل مشکی که در فارة المسک وجود دارد لکن این خون چون از حیوانی است که نفس سائله دارد علی القاعده محکوم به نجاست است و خون متخلف در بدن هم نیست تا حکم به طهارت آن بعد الذبح شود و خشک شدن آن هم موجب برای استحاله آن نمی شود زیرا اسنتحاله تحول در موضوع است لذا مرحوم شیخ و سیدنا الأستاد حکم به نجاست آن نموده اند.

قسم دوّم مشک هندی: مشکی است که از ترکیب خون ذبیحه آهو با پشکل حیوان به دست می آید رنگ این نوع از مشک قرمز متمایل به سبز است و برخی از مردم بعد از ترکیب این دو در خارج بدن حیوان از آن به عنوان عطر إستفاده کرده و در بازار خرید و فروش می کنند «الثاني: الهندي، و لونه أخضر، دم ذبح الظبي، المعجون مع روثه و كبده، أو لونه أشقر» این قسم از مشک نیز علی القاعده نجس است زیرا از خون حیوانی تهیه شده که نفس سائله دارد.

مرحوم أستاد خویی ره بعد از بیان قسم اول و دوّم حکم به نجاست هر دو قسم نموده و می فرماید: «و هذان مما لا إشكال في نجاستهما لإطلاق أدلة نجاسة الدم و الانجماد أو الخلط بشي‌ء آخر ليسا من المطهرات و لا مما يوجب الاستحالة لا سيما في الفرض الثاني، غاية ما هناك أنه دم ذو رائحة طيبة».

بیان محقق همدانی در حکم دو قسم مذکور: مرحوم همدانی ره معتقد است که قسم اول و دوّم محکوم به طهارت است زیرا در این دو قسم استحاله واقع شده است به طوری که دیگر به آن دم خالص و یا دم مخلوط با چیز دیگر طلاق نمی شود بلکه بر آن تنها إطلاق مشک می شود و معتقد است که این دو نوع از مشک علی القاعده محکوم به طهارت است.

مناقشه أستاد اشرفی : در این قسم استحاله ای محقق نشده و صورت نوعیه خون تغییر نکرده است و از طرفی خون متخلف در بدن آهو هم نیست تا حکم به طهارت آن بعد از ذبح شود بلکه تنها خون با پشکل حیوان ترکیب شده است و اگر صِرف ترکیب نجس با شیء دیگر موجب طهارت شیء نجس شود لازمه اش آن است که اگر شراب با چیز دیگری ترکیب شود به طوری که دیگر بر آن إطلاق شراب نشود حکم به طهارت آن کنیم و حال آن که صِرف ترکیب نجس با شیء دیگر از مطهرات نیست

تا در صورت ترکیب با شیء دیگر حکم به طهارت آن کنیم.

قسم سوّم مشک: خونی است سیاه رنگ که بواسطه فشار دادن اطراف ناف در فارة المسک جمع می شود «الثالث: دم يجتمع في سرّة الظبي بعد صيده يحصل من شقّ موضع الفأرة و تغميز أطراف السّرّة حتّى يجتمع الدم فيجمد، و لونه أسود» در این قسم مرحوم أستاد خویی ره می فرماید اگر حیوان تذکیه شده باشد این خون متخلف در بدن آن نیز طاهر است[8] ولی اگر تذکیه نشده باشد و در حال حیات جدا شود و یا از میته جدا شود محکوم به نجاست است.

بیان أستاد اشرفی : محقق همدانی ره معتقد است که این نوع از مشک طاهر است زیرا این امر مسلم است که خون متخلف در بدن بعد از تذکیه محکوم به طهارت است و اما در صورت عدم تذکیه نجاست آن مبتنی بر آن است که استحاله در آن محقق نشده باشد و یا اگر محقق شده به صورت مایع باشد که در این صورت به جهت ملاقات با میته نجس است و اما اگر استحاله در آن محقق شده باشد و یا به صورت جامد در بدن حیوان باشد محکوم به طهارت است زیرا در صورت تحقق استحاله دیگر به آن خون صادق نیست تا حکم به نجاست آن شود البته باید ظاهر آن را به جهت ملاقات با میته تطهیر کرد.

اما به نظر ما وجهی برای طهارت این قسم از مشک نیز وجود ندارد و تنها مورد چهارم مشک اصلی بوده و طاهر است که به تدریج در نافه آهو به طور طبیعی وبواسطه فعل و انفعالاتی در بدن حیوان حاصل می شود و این که محقق همدانی إحتمال استحاله در این قسم را داده بعید به نظر می رسد.

قسم چهارم مشک: خونی است که در نافه و مشک دان آهو به طور طبیعی جمع شده و از بدن آهو جدا می شود «الرابع: مسك الفأرة، و هو دم يجتمع في أطراف سرّته ثمّ يعرض للموضع حكّة يسقط بسببها الدم مع جلدة هي وعاء له» این قسم از مشک به منزله ثمره ای است که از حیوان جدا می شود و قدر متیقن از مشک طاهر همین قسم است و معمولاً بادیه نشینان از بیابان ها جمع می کننداین قسم از مشک قطعاً طاهر است حال یا تخصیصا ازحکم نجاست خون خارج شده است یا تخصّصاً زیرا ممکن است خداوند متعال در نافه این خاصیت را قرار داده که صورت نوعیه خون در آن تغییر کرده و به صورت مشک در بیاید.

محقق همدانی ره می فرماید با تحقق استحاله در تمام أقسام اربعه وجهی برای تفصیل بین أقسامه اربعه وجود ندارد و تمام أقسام آن محکوم به طهارت است و بر فرض عدم تحقق استحاله چون دلیل بر طهارت مُشک اجماع است و مجمعین موضوع حکم را خصوص مورد خاصی از انواع مشک ذکر ننموده اند می توان به إستناد اجماع حکم به طهارت تمام أقسام اربعه نمود و از طرفی سیره متشرعه نیز مقیّد به قسم خاصی از أقسام مشک نشده است بلکه هر آنچه بر آن صدق مشک می کرده مورد إستفاده متشرعه بوده و با آن معامله شیء طاهر را می کردند و بین اصناف آن فرقی نمی گذاشتند «فلا يتوهّم أنّ بناءهم على طهارة ما يتعاطونه من يد المسلمين، لقاعدة اليد‌ و أصالة الطهارة الجارية عند إحتمال كونه من القسم الطاهر، لأنّ الاعتماد على القاعدتين فرع تحقّق التردّد، كما في نجاسته العرضيّة، و قد أشرنا إلى أنّهم لا يتوهّمون نجاسته الأصليّة» بنابراین تمام أقسام چهارگانه به جهت استحاله علی القاعده محکوم به طهارت است و نهایتاً در صورت شک به مقتضای اصل، محکوم به طهارت است.[9] [10]

مناقشه أستاد اشرفی: اجماع دلیلی لبی است و باید به قدر متیقن آن اخذ کرد که همان قسم چهارم باشد در نتیجه نمی توان به إستناد اجماع قائل به طهارت تمام أقسام اربعه شویم و سیره هم نمی تواند دلیل بر طهارت أقسام اربعه باشد زیرا سیره گاه ناشی از غفلت است چرا که مشک در بازار خرید و فروش می شود ولی نه خریدار و نه فروشنده توجهی ندارند که ممکن است این مشک از خون آهو تهیه شده باشد نه از ماده ای که در مشک دان حیوان جمع شده است فلذا سیره ای که ناشی از غفلت باشد چنین سیره ای نمی تواند دلیل و منشا برای حکم شرعی به طهارت أقسام اربعه مشک باشد آری اگر سیره ناشی از توجه متشرعه باشد چنین سیره ای حجت است مثل توجه عامه متشرعه به این که ذبیحه باید ذبح شرعی شده باشد.

بله مشک خریداری شده از بازار مسلمین به مقتضای قاعده ید و قاعده سوق المسلمین محکوم به طهارت است چرا که این دو اماره بر طهارت هستند چنان که در مورد پنیر مایه در مباحث قبل روایتی ذکر شد که إمام در حکم به طهارت پنیر مایه خریداری شده از بازار مسلمین تمسّک به قاعده سوق المسلمین نمودند «لَوْ لَمْ يَجُزْ هَذَا مَا قَامَتْ لِلْمُسْلِمِينَ سُوقٌ‌» با این حال تمسک به قاعده ید و سوق المسلمین نیز در صورتی صحیح است که التفات به طهارت آن باشد ولی اگر فروش آن در بازار مسلمین با غفلت محض نسبت به طهارت آن باشد نمی توان به إستناد آن حکم به طهارت مطلق مشک خریداری از سوق المسلمین کرد البته در مباحث قبل گفتیم بعید نیست که حکم به طهارت مشک جامد داخل در بدن میته کنیم البته تطهیر ظاهر آن به جهت ملاقات با میته لازم است و بهذا ینتهی الکلام فی المیتة که دو مسأله از آن به عرض رسید به حول و قوه الهی باقیمانده آن موکول به سال تحصیلی جدید خواهد شد و الحمد الله رب العاملین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


[3] .فقه شيعه، ج‌22، ص809‌
[4] در منابع فقه شیعه آمده است: سيد ولى اللّٰه رضوى در كتاب مجمع البحرين در فضائل السبطين روايت مى‌كند كه: «يك نفر مسيحى به عنوان نمايندۀ پادشاه روم به سوى يزيد آمد ادامه مى‌دهد تا آنجا كه وى به يزيد گفت: اى يزيد! بدان كه من در زمان پيامبر براى تجارت به مدينه آمدم و مى‌خواستم هديه‌اى براى پيامبر ببرم از ياران حضرت پرسيدم كه وى چه هديه‌اى را بيشتر دوست دارد؟ پاسخ گفتند: عطر را بيش از هداياى ديگر دوست دارد!دو ظرف مشك و مقدارى عنبر برداشتم و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم آن روز وى در خانۀ ام سلمه بودبا مشاهدۀ جمال پيامبر نور چشمانم افزايش يافت و بر سرور و شادمان‌ايم افزوده گرديد و قلبم وابسته محبت و دوستى او گرديد سلام كردم و عطرها را در برابرش بر زمين گذاردمپيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين چيست؟ گفتم: هديۀ ناچيزى كه به حضورت آورده‌ام!پيامبر پرسيد: نامت چيست؟گفتم: عبد الشمس [بنده خورشيد] فرمود: من تو را عبدالوهاب [بندۀ خداوند بخشنده] مى‌نامم اگر اسلام را از من بپذيرى، هديه‌ات را مى‌پذيرم »‌.
[6] العزيز شرح الوجيز، ج1، ص42.
[8] مرحوم استاد خویی ره می فرماید: .طهارت در این صورت مشروط به این است که خون در فأرة قبل از ذبح بوسیله فشار دادن اطراف شکم حیوان در فأره جمع شده باشد تا خون متخلف از ذبح شمرده شود ولی اگر بعد از ذبح بوسیله فشار دادن اطراف ناف خون منتقل به آن شود در این صورت حتی بعد از ذبح نیز نجس خواهد بود
[10] «نعم، قد يقوى في النظر- بمقتضى الحدس- عدم حصول الاستحالة في القسم الثاني، بل عدم كونه مصداقا حقيقيّا للمسك، بل هو مسك مصنوع باق على نجاسته و أمّا ما عداه من الأقسام فربما يحتمل عدم كونه من أصله دما حقيقيّا، بل هو شي‌ء مخلوق في الظبي الخاصّ شبيه بالدم ربما يقذفه بطريق الحيض و نحوه، أو يجتمع في سرّته فينفصل، فعلى هذا مقتضى الأصل طهارته، و اللّه العالم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo