< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: حکم میته حیوانی که دارای نفس سائله «خون جهنده» است.

بعد فراغ از نجاست منی بحث ما طبق ترتیب کتاب شریف عروه در قسم چهارم از نجاسات است که عبارت باشد از میته حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوان دارای نفس سائله که بدون ذبح شرعی مرده است اعم از حلال گوشت و حرام گوشت.

قال السید ره فی العروة: الرابع الميتة من كل ما له دم سائل‌حلالا كان أو حراما و كذا أجزاؤها المبانة منها و إن كانت صغارا عدا ما لا تحله الحياة منها كالصوف و الشعر و الوبر و العظم و القرن و المنقار و الظفر و المخلب و الريش و الظلف و السن و البيضة إذا اكتست القشر الأعلى سواء كانت من الحيوان الحلال أو الحرام و سواء أخذ ذلك بجز أو نتف أو غيرهما نعم يجب غسل المنتوف من رطوبات الميتة و يلحق بالمذكورات الإنفحة و كذا اللبن في الضرع و لا ينجس بملاقاة الضرع النجس لكن الأحوط في اللبن الإجتناب خصوصا إذا كان من غير مأكول اللحم و لا بد من غسل ظاهر الإنفحة الملاقي للميتة هذا في ميتة غير نجس العين و أما فيها فلا يستثنى شي‌ء.

ترجمه: چهارم از نجاسات ميته حيوانى است كه خون جهنده دارد اعم از حرام گوشت و حلال گوشت و همچنين اجزايى كه از ميته جدا شده هر چند كوچك باشد مگر اجزايى كه حيات در آن حلول نمی کند مانند پشم، مو،كرك، پر، استخوان، شاخ ، منقار، دندان، ناخن، چنگال، سُم و بيضه كه پوست بالايى آن بسته باشد،اجزای مذكوره از نجاست میته استثناء شده و محکوم به طهارت است خواه از حیوان حلال گوشت باشد یا حرام گوشت، خواه به طريق بريدن از حیوان جدا شود خواه به طريق كندن، لكن در صورت کنده شدن از حیوان بايد موضع إتّصال این اجزا را به میته تطهیر کرد حتى موى و پشم و كرك و پر و همچنين در بيضه بايد آن را از رطوبات ميته شست و در حكم طهارت اجزای مذكوره، انفحه است یعنی شيردان بره و بزغاله كه مشتمل است بر پنير مايه اگر چه از ميته جدا شود لكن بايد ظاهر آن را كه ملاقات با ميته نجس كرده تطهیر کرد و همچنين شيرى كه در پستان ميته وجود دارد به ملاقات محل و موضع خروج، نجس نمى‌شود لكن أحوط إجتناب از آن است خصوصاً اگر از غير مأكول اللحم باشد، استثنای اجزاء مذكوره از حکم نجاست ميته در صورتی است كه ميته از حیوان نجس العين نباشد و إلا جميع اجزاء آن نجس خواهد بود مثل كافر و سگ و خوك اگر چه از اجزایی باشد که حيات در آن حلول نكرده باشد.

بیان استاد أشرفی : نجاست میته حیوانی که خون جهنده دارد امر مسلمی است روایات در این جهت آن قدر زیاد است که جای هیچ گونه تشکیک در نجاست میته و مناقشه سندی نسبت به برخی از این روایات باقی نمی گذارد این روایات خود به نه طائفه تقسیم می شوند:

1. طائفه أوّل روایاتی است که در باب منزوحات بئر وارد شده است[1] در این روایات امر شده به نزح آب از چاهی که میته برخی از حیوانات در آن واقع شده است از این دسته روایات استفاده می شود که میته حیوان خاص خصوصیت ندارد اگر چه در برخی از این روایات اسم میته خاصی مثل موش یا سگ برده شده است لکن از مجموع این روایات برداشت می شود که ملاک در أمر به نزح، وقوع مطلق میته در چاه است علاوه بر این که در برخی از روایات مثل موثقة عمار در صورت وقوع مطلق میته در چاه نیز امر به نزح شده است: «مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا يَقَعُ فِي بِئْرِ الْمَاءِ فَيَمُوتُ».

موثقة عمار ساباطی: «عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ وَ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ طَيْراً فَوَقَعَ بِدَمِهِ فِي الْبِئْرِ فَقَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا دِلَاءٌ هَذَا إِذَا كَانَ ذَكِيّاً فَهُوَ هَكَذَا وَ مَا سِوَى ذَلِكَ مِمَّا يَقَعُ فِي بِئْرِ الْمَاءِ فَيَمُوتُ فِيهِ فَأَكْثَرُهُ الْإِنْسَانُ يُنْزَحُ مِنْهَا سَبْعُونَ دَلْواً وَ أَقَلُّهُ الْعُصْفُورُ يُنْزَحُ مِنْهَا دَلْوٌ وَاحِدٌ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فِي مَا بَيْنَ هَذَيْنِ».[2]

کیفیت استدلال: امر به نزح آب از چاهی که در آن میته واقع شده است ارشاد به نجاست میته است موید بر این کلام آن است که در برخی از روایاتِ منزوحات بئر، میته در ردیف دیگر نجاسات مثل خون و منی ذکر شده است چنان که در صحیحه زراره آمده است «قَالَ الدَّمُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَيِّتُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ فِي ذَلِكَ كُلُّهُ وَاحِدٌ يُنْزَحُ مِنْهُ عِشْرُونَ دَلْواً».

صحیحه محمد بن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الْمَيْتَةُ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهَا رِيحٌ نُزِحَ مِنْهَا عِشْرُونَ دَلْواً.[3]

صحیحه زید شحام: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْفَأْرَةِ وَ السِّنَّوْرِ وَ الدَّجَاجَةِ وَ الْكَلْبِ وَ الطَّيْرِ قَالَ فَإِذَا لَمْ يَتَفَسَّخْ أَوْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُ الْمَاءِ فَيَكْفِيكَ خَمْسُ دِلَاءٍ وَ إِنْ تَغَيَّرَ الْمَاءُ فَخُذْ مِنْهُ حَتَّى تَذْهَبَ الرِّيحُ.[4]

موثقه عمار ساباطی: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْخُنْفَسَاءِ وَ الذُّبَابِ وَ الْجَرَادِ وَ النَّمْلَةِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ يَمُوتُ فِي الْبِئْرِ وَ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ شِبْهِهِ قَالَ كُلُّ مَا لَيْسَ لَهُ دَمٌ فَلَا بَأْسَ بِهِ. [5]

صحیحه علی بن جعفر: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍقَالَ:سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ شَاةً فَاضْطَرَبَتْ فَوَقَعَتْ فِي بِئْرِ مَاءٍ وَ يُتَوَضَّأُ مِنْ ذَلِكَ الْبِئْرِ قَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا مَا بَيْنَ الثَّلَاثِينَ إِلَى الْأَرْبَعِينَ دَلْواً ثُمَّ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا وَ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ دَجَاجَةً أَوْ حَمَامَةً فَوَقَعَتْ فِي بِئْرٍ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهَا قَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا دِلَاءٌ يَسِيرَةٌ ثُمَّ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا.[6]

ترجمه: على بن جعفر از موسى بن جعفر سؤال كرد كه مردى گوسفندى را سر بريده و آن حيوان دست و پا زده و در چاه افتاده است آيا مي توان از آب آن چاه براى وضو استفاده كرد؟ حضرت در جواب فرمودند: از آب آن چاه سى تا چهل دلو بكشند، سپس از آن وضو بگيرند.

متقدمین از فقهای امامیه عمدتاً از روایات منزوحات بئر استفاده کرده اند که وقوع میته در چاه موجب تنجس آن می شود و طهارت آب چاه به نزح تعداد معیّن دلو آب از چاه است یعنی تعداد نزح دلو نسبت به نوع حیوانی که در چاه واقع شده مختلف است لکن متاخرین با توجه به أدلّه ای که دلالت دارد آب چاه به جهت إتّصال به ماده متنجّس نمی شود در مقام جمع بین این روایات و روایات منزوحات بئر، روایات منزوحات بئر را حمل بر استحباب نموده اند.

ان قلت: روایاتی که در آن حکم شده به عدم انفعال آب چاه به جهت إتّصال به ماده این روایات دلالت دارد بر این که وقوع میته درآب چاه موجب تنجس آب چاه نمی شود درنتیجه نمی توان روایات منزوحات بئر را به عنوان دلیل بر نجاست میته ذکر نمود.

قلت: ممکن است امر به نزح به جهت رفع قذارتی باشد که از ملاقات آب چاه با نجس حاصل شده است نه این که امر به نزح به جهت تنجس آب چاه باشد مرحوم استاد خویی ره معتقد است که امر به نزح در این روایات امر مولوی نیست تا در جمع بین این روایات و روایاتی که حکم به عدم انفعال آب چاه نموده روایات نزح را حمل بر استحباب نماییم بلکه ازروایات استحباب شرطی نزح استفاده می شود به این معنی که رفع کراهت استفاده از آب چاه مشروط به نزح آب از چاهی است که در آن میته یا دیگر نجاسات واقع شده است یعنی با نزح آب از چاه قذارت و خللی که از ملاقات آب چاه با میته یا دیگر نجاسات حادث شده مرتفع می شود به عبارة اخری رفع این قذارت مشروط به نزح تعداد معینی دلو از چاه است اگر چه وقوع نجس در آب چاه به مرتبه تنجس آب چاه و حرمت استفاده از آن نرسیده باشد. [7]

ثانیاً در برخی از روایاتِ منزوحاتِ بئر، میته در ردیف دیگر نجاسات مثل خون و خنزیر ذکر شده است از این امر استفاده میشود

که امر به نزح نه به جهت تنجس آب چاه است بلکه به جهت رفع قذارتی است که منتسب به وقوع نجس در چاه است اگر چه به جهت إتّصال به ماده آب چاه متنجّس نمی شود از جمله این روایات:

صحیحه حریز: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ بَشِيرٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  بِئْرٌ قَطَرَتْ فِيهَا قَطْرَةُ دَمٍ أَوْ خَمْرٍ قَالَ الدَّمُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَيِّتُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ فِي ذَلِكَ كُلُّهُ وَاحِدٌ يُنْزَحُ مِنْهُ عِشْرُونَ دَلْواً فَإِنْ غَلَبَ الرِّيحُ نُزِحَتْ حَتَّى تَطِيبَ.[8]

لو سلّمنا روایاتی که در آن حکم شده به عدم انفعال آب چاه به جهت إتّصال به ماده از این روایات استفاده می شود که آب چاه با وقوع میته در آن متنجّس نمی شود و طبعاً روایات منزوحات بئر را نمی توان به عنوان دلیل بر نجاست میته ذکر نمود لکن طائفه دوم روایات دلالت دارد بر این که اگر آب کثیر متغیّر به اوصاف میته شود، شرب از آن و وضو با آن جائز نخواهد بود مگر بعد از زوال تغیّر،از این روایات استفاده می شود که میته نجس است زیرا اگر میته نجس نمی بود نباید تغیُّر آب کثیر به اوصاف میته سبب حکم به عدم جواز شرب و عدم جواز وضو با آب کثیری شود که متغیر به اوصاف میته شده است زیرا تغیُّر به غیر اوصاف نجس مانع از جواز شرب و مانع از جواز وضو نیست مگر این که آب به حد مضاف برسد در نتیجه این دسته روایات نیز دلالت بر نجاست میته دارد.

2. طائفه دوم روایاتی است که دلالت دارد بر نجاست آب کثیری که یکی از اوصاف ثلاثه آن متغیر به اوصاف میته شده است در این روایات نهی شده از شرب و وضو با این آب و یا امر به اعاده وضو شده است حتی امر به اعاده نماز شده در صورتی که فرد با این آب وضو گرفته و نماز خوانده است لا محاله نهی از شرب و وضو با این آب ارشاد به نجاست میته است.

صحيحة حريز: محَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي صحیحه حریز: عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: كُلَّمَا غَلَبَ الْمَاءُ عَلَى رِيحِ الْجِيفَةِ فَتَوَضَّأْ مِنَ الْمَاءِ وَ اشْرَبْ فَإِذَا تَغَيَّرَ الْمَاءُ وَ تَغَيَّرَ الطَّعْمُ فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.[9]

موثقة سماعة: بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ بِالْمَاءِ وَ فِيهِ دَابَّةٌ مَيْتَةٌ قَدْ أَنْتَنَتْ قَالَ إِذَا كَانَ النَّتْنُ الْغَالِبَ عَلَى الْمَاءِ فَلَا يَتَوَضَّأْ وَ لَا يَشْرَبْ.[10]

صحيحة أبي خالد: عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى‌ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ فِي الْمَاءِ يَمُرُّ بِهِ الرَّجُلُ وَ هُوَ نَقِيعٌ فِيهِ الْمَيْتَةُ وَ الْجِيفَةُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنْ كَانَ الْمَاءُ قَدْ تَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَلَا تَشْرَبْ وَ لَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَتَغَيَّرْ رِيحُهُ وَ طَعْمُهُ فَاشْرَبْ وَ تَوَضَّأْ. [11]

3. طائفه سوّم روایاتی است که در آن امر شده به دور ریختن غذا یا آبگوشتی که در آن موش مرده واقع شده است و طائفه چهارم روایاتی است که دلالت دارد بر نجاست روغن مایعی که موش مرده در آن واقع شده است و در صورت جامد بودن روغن، امر به اراقه و دور ریختن آن قسمتی شده که با میته ملاقات کرده است به برخی از این روایات اشاره می شود:

صحیحه زرارة: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَينَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: إِذَا وَقعَتِ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَمَاتَتْ فِيهِ فَإِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِهَا وَ مَا يَلِيهَا وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَلَا تَأْكُلْهُ وَ اسْتَصْبِحْ بِهِ وَ الزَّيْتُ مِثْلُ ذَلِكَ.[12]

صحیحه زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي‌ عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَينَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: إِذَا وَقعَتِ الْفَأْرَةُ فِي السَّمْنِ فَمَاتَتْ فَإِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِهَا وَ مَا يَلِيهَا وَ كُلْ مَا بَقِيَ وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَلَا تَأْكُلْهُ وَ اسْتَصْبِحْ بِهِ وَ الزَّيْتُ مِثْلُ ذَلِكَ.[13] ، [14]

صحيحة الحلبي: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الْفَأْرَةِ وَ الدَّابَّةِ تَقَعُ فِي الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ

فَتَمُوتُ فِيهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ سَمْناً أَوْ عَسَلًا أَوْ زَيْتاً فَإِنَّهُ رُبَّمَا يَكُونُ بَعْضَ هَذَا فَإِنْ كَانَ الشِّتَاءُ فَانْزِعْ مَا حَوْلَهُ وَ كُلْهُ وَ إِنْ كَانَ الصَّيْفُ فَارْفَعْهُ حَتَّى تُسْرِجَ بِهِ وَ إِنْ كَانَ ثَرْداً فَاطْرَحِ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ وَ لَا تَتْرُكْ طَعَامَكَ مِنْ أَجَلِ دَابَّةٍ مَاتَتْ عَلَيْهِ.

موثقه سکونی: عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ  أَنَّ عَلِيّاً  سُئِلَ عَنْ قِدْرٍ طُبِخَتْ وَ إِذَا فِي الْقِدْرِ فَأْرَةٌ قَالَ يُهَرَاقُ مَرَقُهَا وَ يُغْسَلُ اللَّحْمُ وَ يُؤْكَلُ. [15]

موثقة سماعة: عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّمْنِ تَقَعُ فِيهِ الْمَيْتَةُ فَقَالَ إِنْ كَانَ جَامِداً فَأَلْقِ مَا حَوْلَهُ وَ كُلِ الْبَاقِيَ فَقُلْتُ الزَّيْتُ فَقَالَ أَسْرِجْ بِهِ. [16]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْيَقْطِينِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ وَقَعَتْ فَأْرَةٌ فِي خَابِيَةٍ فِيهَا سَمْنٌ أَوْ زَيْتٌ فَمَا تَرَى فِي أَكْلِهِ؟ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ لَا تَأْكُلْهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ الْفَأْرَةُ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَتْرُكَ طَعَامِي مِنْ أَجْلِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ  إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ وَ إِنَّمَا اسْتَخْفَفْتَ بِدِينِكَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْمَيْتَةَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ.[17]

4. دسته چهارم روایاتی است که در آن نهی شده از اکل در ظروف اهل کتاب در صورتی که از آن ظروف به عنوان اکل میته یا دم و لحم خنزیر استفاده شده باشد:

صحيحة محمد بن مسلم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا  قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ آنِيَةِ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَقَالَ لَاتَأْكُلُوا فِي آنِيَتِهِمْ إِذَا كَانُوا يَأْكُلُونَ فِيهَا الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ‌.[18]

5. طائفه پنجم روایاتی است که در آن نهی شده از انتفاع دنبه ای که از میته جدا شده یا روغنی که از میته تهیه شده است حتی در برخی از روایات نهی از استصباح از آن نیز شده است به جهت این که در معرض اصابت با لباس یا بدن فرد است:

صحیحه حسن بن علی وشاء: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ  فَقُلْتُ إِنَّ أَهْلَ الْجَبَلِ تَثْقُلُ عِنْدَهُمْ أَلَيَاتُ الْغَنَمِ فَيَقْطَعُونَهَا قَالَ هِيَ حَرَامٌ قُلْتُ فَنَصْطَبِحُ بِهَا فَقَالَ أَمَا تَعْلَمُ أَنَّهُ يُصِيبُ الْيَدَ وَ الثَّوْبَ وَ هُوَ حَرَامٌ.[19]

کیفیت استدلال: معللاً ذلک بأنه يصيب الثوب و اليد و هو حرام و ظاهره إرادة النجاسة و إلا فالحرمة التكليفية غير محتملة، ضرورة جواز تنجيس اليد أو الثوب بأي نجاسة كانت.

6. طائفه ششم روایاتی است که دلالت دارد بر این که اگر غلاف شمشیر از جلد میته تهیه شده باشد و با لباس فرد ملاقات کند نماز با آن جائز نیست و باید با لباس دیگری نماز خواند این روایات نیز ظهور در نجاست میته دارد:

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ قَاسِمٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا  أَنِّي أَعْمَلُ أَغْمَادَ السُّيُوفِ مِنْ جُلُودِ الْحُمُرِ الْمَيْتَةِ فَتُصِيبُ ثِيَابِي فَأُصَلِّي فِيهَا فَكَتَبَ إِلَيَّ اتَّخِذْ ثَوْباً لِصَلَاتِكَ فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي  كُنْتُ كَتَبْتُ إِلَى أَبِيكَ  بِكَذَا وَ كَذَا فَصَعُبَ عَلَيَّ ذَلِكَ فَصِرْتُ أَعْمَلُهَا مِنْ جُلُودِ الْحُمُرِ الْوَحْشِيَّةِ الذَّكِيَّةِ فَكَتَبَ إِلَيَّ كُلُّ أَعْمَالِ الْبِرِّ بِالصَّبْرِ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَإِنْ كَانَ مَا تَعْمَلُ وَحْشِيّاً ذَكِيّاً فَلَا بَأْسَ.[20]

7. طائفه هفتم روایاتی است که دلالت دارد اگر حیوانی که نفس سائله ندارد در آب واقع شود موجب فساد آب نمی شود این روایات به مفهوم دلالت دارد بر تنجس آب هنگام وقوع میته در آن «لا‌ يفسد الماء إلا ما كانت له نفس سائلة»

موثقه مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَا يُفْسِدُ الْمَاءَ إِلَّا مَا كَانَتْ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ.[21]

8. طائفه هشتم روایاتی است که نهی شده از نماز در جلد میته اگر چه ماکول اللحم باشد:

صحيحة محمد بن مسلم: قال: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجِلْدِ الْمَيِّتِ أَ يُلْبَسُ فِي الصَّلَاةِ إِذَا دُبِغَ قَالَ لَا وَ لَوْ دُبِغَ سَبْعِينَ مَرَّةً.[22]

صحیحه ابن ابی عمیر: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي الْمَيْتَةِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْهُ وَ لَا شِسْعٍ. [23]

 


[1] وسائل الشیعة ج1 ص131 و 134 و 136 و 141 روایات باب15 و 17 و 18 و 21 من أبواب الماء المطلق.
[7] هذا المقدار كاف في كونه أثرا لنجاسة ما وقع في البئر و إن لم ينفعل به ماؤها، إذ لا فرق في كون‌ النزح من آثار نجاسة الملاقي للبئر بين كونه مطهرا للماء أو رافعا لقذارته الحاصلة بالملاقاة مع النجس.على أن في الروايات الدالة على تنجس ماء البئر بالتغير بالميتة غنى و كفاية، لما فيها من الأمر بالنزح الى أن يطيب الماء و يزول تغيره.. فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌2، ص: 368‌
[14] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: يَا حَفْصُ مَا أَنْزَلْتُ الدُّنْيَا مِنْ نَفْسِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ إِذَا اضْطُرِرْتُ إِلَيْهَا أَكَلْتُ مِنْهَا. وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج24، ص103، أبواب، باب6، ح6، ط آل البيت.
[17] . همان ص206 حدیث2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo