< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقی با أحد أطراف علم اجمالی.

قال ره فی العروه المسألة السادسة: ملاقي الشبهة المحصورة لا يحكم عليه بالنجاسة ‌ لكن الأحوط الاجتناب‌.[1]

بحث ما در حکم ملاقی با أحد أطراف علم إجمالی منتهی شد به صورت دوم که اول ملاقات لباس با احد الانائین، حاصل شده بعد علم إجمالی به نجاست احد الانائین قبل از زمان ملاقات حادث شده است یعنی حدوث علم إجمالی متاخر از ملاقات ولی معلوم بالاجمال متقدم بر ملاقات است مثلا در روز پنج شنبه نجاستی در احد الاناین واقع شده ولی ما مطلع نشدیم و در روز جمعه لباس ما با یکی از این دو إناء ملاقات کرد سپس در روز شنبه علم إجمالی حادث شد که در روز پنج شنبه نجاست در یکی از دو إناء واقع شده است در اینجا حدوث علم إجمالی از حیث زمان متاخر از وقوع نجاست در انائین و متاخر از ملاقات عبا با احد الانائین بوده است در فرض مذکور مرحوم آخوند ره مطلقاً قائل به وجوب إجتناب از ملاقی شده در مقابل مرحوم نائینی ره به تبع مرحوم شیخ ره مطلقاً قائل به عدم لزوم إجتناب از ملاقی شده اند وسیدنا الأستاد خویی ره در مسأله تفصیل داده است.

استدلال مرحوم آخوند ره در لزوم إجتناب از ملاقی در فرض مذکور:

در این صورت چون علم إجمالی متاخر از ملاقات است در لزوم إجتناب فرقی بین ملاقیِ و ملاقیَ نیست زیرا روز شنبه در هر صورت علم إجمالی داریم که یا لباس و إناء قرمز که لباس با آن ملاقات کرده نجس شده یا إناء سبز در طرف دیگر، این علم إجمالی منجز تکلیف است که یک طرف آن إناء قرمز و عبا و طرف دیگر آن إناء سبز است به عبارة اخری علم إجمالی داریم که یا ملاقیِ به همراه ملاقیَ «انای قرمز» نجس شده یا إناء سبز که با لباس ملاقات نکرده است «فأحد طرفيه أمران، و الطرف الآخر أمر واحد، و لا فرق في التنجيز بين وحدة كل من الأطراف، و تعدده» سپس مرحوم آخوند ره ما نحن فیه را تشبیه کرده به دو مورد دیگر:

مورد اول: چنانچه یک طرف معلوم بالاجمال ما ظرف کبیر و طرف دیگر آن دو ظرف صغیر باشد در این صورت بلا شک نسبت بین دو إناء صغیر نسبت واحد است و نمی توان یکی از دو انای صغیر را از طرف علم إجمالی خارج کرد بر این اساس إجتناب از هر سه إناء واجب خواهد بود.

مورد دوم: اگر علم إجمالی داریم که یا قضای نماز صبح بر من واجب است یا قضای نماز ظهر و عصر در این صورت هم علم إجمالی منجز بوده و إحتیاط در همه اطراف علم إجمالی واجب است و باید هر سه نماز را قضاء کنیم از همین قبیل است ما نحن فیه که عبا با احد الانائین ملاقات کرده و به مقتضای این علم إجمالی متاخر از ملاقات، تکلیف منجز شده و إجتناب از همه

اطراف من جمله ملاقی واجب است.

استدلال مرحوم نائینی ره در عدم لزوم إجتناب از ملاقی در فرض مذکور:

مرحوم نائینی ره معتقد است که در این صورت می توان مثل صورت اول اصالة الاطهاره را در ملاقی بلا معارض جاری کرد زیرا اصل جاری در ملاقی بالفتح متأخر از اصل جاری در ملاقی بالکسر است و بعد از تعارض اصل طهارت در اطراف علم إجمالی «إناء سبر و إناء قرمز» می توان اصالة الاطهاره را بلا معارض در ملاقیِ جاری کرد و به مقتضای آن ملاقی محکوم به طهارت است زیرا ملاقیِ «عبا» بنفسه طرف علم إجمالی واقع نشده و نجاست در آن بر فرض ملاقات با إناء نجس «فرضاً إناء قرمز» و مسبب از إناء قرمزی است که با آن ملاقات کرده است لا محاله نجاست ملاقی مترتّب و متأخر از انای قرمز است یعنی بین ملاقی و ملاقی در تحقق نجاست سببیت وجود دارد ناگزیر نمی توان هر دو سبب و مسبب را یک طرف علم إجمالی قرار داد بلکه سببیت اقتضا دارد که مسبب متاخر از سبب و نجاست جدیدی باشد که از ملاقات با ظرف قرمز حاصل شده است و در حقیقت اگر ملاقی نجس شده باشد به سبب ملاقات با انای قرمز بوده است در نتیجه چون بین سبب و مسبب تقدم رتبی وجود دارد لا محاله آنچه طرف علم إجمالی واقع شده تنها انای سبز و انای قرمز است ولی خود ملاقی طرف علم إجمالی واقع نشده و نجاست آن حادث و بر فرض اصابت با إناء نجس است و چون معلوم نیست که عبا با إناء نجس ملاقات کرده یا نه؟ به مقتضای اصل طهارت یا إستصحاب طهارت، ملاقِی محکوم به طهارت بوده و إجتناب از آن واجب نیست.

و اما قیاس ما نحن فیه به موردی که یک طرف معلوم به اجمال ما ظرف کبیر و طرف دیگر آن دو ظرف صغیر است و نیز تشبیه به موردی که علم إجمالی داریم یا قضای نماز صبح بر من واجب است یا قضاء نماز ظهر و عصر این قیاس مع الفارق است زیرا مورد اول که یک طرف علم إجمالی دو انای صغیر است در این مورد بین دو انای صغیر ترتبی وجود ندارد همچنان که بین نماز ظهر و عصر در یک طرف علم إجمالی نیز ترتبی وجود ندارد ولی در ما نحن فیه اگر ملاقی نجس شده باشد نجاست آن مسبب و مترتّب از نجاست ملاقیَ می باشد «فكم فرق بين المقام، و المثالين؟! فان نجاسة أحد الإنائين الصغيرين ليست مسببة عن نجاسة الأخر، بل نجاستهما في عرض واحد و كذا ليس وجوب العصر مسبباً عن وجوب الظهر، كي يكون الشك في أحدهما مسببا عن الشك في الآخر فالإنائان و الظهران يكونان طرفا للعلم الإجمالي في عرض واحد،فتكون الأصول متعارضة لا محالة، لکن الملاقی یجری فیه الاصل بلا معارضٍ».

تفصیل مرحوم أستاد خویی ره در فرض مذکور:

مرحوم أستاد خویی ره در این صورت قائل به تفصیل شده و می فرماید در یک صورت حق با مرحوم آخوند ره و در یک صورت حق با أستاد نائینی ره است به این صورت که اگر زمان ملاقات با زمان معلوم بالاجمال متحد باشد حق با مرحوم آخوند ره است و إجتناب از ملاقی واجب است ولی اگر زمان ملاقات با زمان معلوم بالاجمال مختلف باشد و به تعبیر دیگر معلوم بالاجمال سابق

بر زمان ملاقات باشد حق با میرزای نائینی ره است و إجتناب از ملاقی واجب نیست.

توضیح ذلک: در صورتی که روز پنجشنبه احد الانائین متنجّس شده باشد و ما مطّلع نشدیم سپس در روز جمعه عبا با احد الانائین ملاقات کند و در روز شنبه علم إجمالی به نجاست احد الانائین حاصل شود در این صورت معلوم بالاجمال انائین بوده و نجاست عبا قطعا نجاست جدیدی است زیرا وقوع نجس در احد الانائین قبل از ملاقات بوده است و از طرفی مدار در معلوم بالاجمال زمان منکشف «زمان وقوع نجس در احد الانائین» است نه زمان کاشف«نه زمان حدوث علم اجمالی» فلذا اگر هم عبا بواسطه ملاقات با احد الانائین نجس شده باشد نجاست آن نجاست جدید و غیر نجاست معلوم بالاجمال است و چون شک در نجاست آن داریم به مقتضای اصاله الطهاره بلا معارضٍ محکوم به طهارت است.[2]

و اما اگر دو انا داریم یکی سبز و دیگری قرمز که لباسی در آن واقع شده است اگر در روز پنج شنبه نجسی در احد الانائین « انای سبز و انای قرمزی که لباسی در آن است» واقع شود و ما مطلع نشویم و روز شنبه علم إجمالی حادث شد که روز پنج شنبه نجاستی در احد الانائین واقع شده در این صورت إجتناب از ملاقی نیز واجب است زیرا اگر لباس نجس شده باشد نجاست آن متاخر از ملاقات نیست بلکه مسبب از علم إجمالی است زیرا هر کدام از ملاقی و ملاقی طرف علم إجمالی واقع شده اند و علم إجمالی همچنان که تعلق گرفته به نجاست احد الانائین به نجاست ملاقیِ هم تعلق گرفته است و در اینجا دیگر شک در حدوث نجاست جدید غیر از معلوم به اجمال نداریم فلذا اگر لباس نجس شده باشد بلا شک نجاست آن در زمان معلوم بالاجمال بوده و تاخر زمانی ندارد تا به این جا دو صورت از صور ملاقات را بیان کردیم و اما صورت سوّم:

بررسی صورت سوّم: یعنی موردی که علم إجمالی متوسط بین ملاقات و علم به ملاقات واقع شده است مثلا ملاقات با احد الانائین در روز شنبه واقع شده ولی فرد مطلع بر آن نشده است بعد در روز یکشنبه علم إجمالی به نجاست احد الانائین حاصل شده سپس روز دوشنبه علم به ملاقات ملاقی با احد الانائین حاصل شده است در این صورت علم به ملاقات بعد از علم إجمالی حاصل شده ولی خود ملاقات قبل از حدوث علم إجمالی بوده است در اینجا بلا شک نجاست ملاقی نجاست جدید بوده و اصل طهارت بلا محذور در آن جاری می شود تفصیل این صورت در جلسه بعد ان شاء الله تعالی بیان خواهد شد.

مرحوم حکیم ره در مستمسک سه یا چهار صفحه مسأله تقدم و تاخر رتبی را مطرح کرده است و مرحوم أستاد شیخ حسین حلی ره مفصلاً در مورد اتساع و اقسام ثلاثه آن در شرع مقدس بحث کرده است یکی اتساع در مورد حرمت تزویج بنت بنت زوجه بواسطه حرمت ازدواج با بنت زوجه یعنی حرمت تزویج با بنت زوجه اتساع داده شده و شامل بنت بنت زوجه نیز می شود دیگری در مورد حرمت بنت اخت رضایی بواسطه حرمت ازدواج با اخت رضایی و مورد سوّم در مورد بزرگ شدن تنه درخت غصبی که غصب و حرمت آن به بزرگ شدن تنه آن نیز سرایت داده شده و اتساع در موضوع غصب حاصل می شود این بزرگوار بعد از ذکر موارد سه گانه اتساع در شرع مقدس می فرماید چون اتساع در ملاقی با أحد أطراف داخل در هیچ یک از موارد سه گانه اتساع نیست نمی توان حکم به نجاست ملاقی کرد ولی عرض ما به أستاد این است که در موارد سه گانه دلیل و نص بر حرمت داریم نه این که حکم این موارد از باب اتساع در موضوع باشد اما در مورد بزرگ شدن تنه درخت غصبی به دلیل «الزرع للزراع و لو کان غاصبا» و اما در مورد حرمت تزویج با بنت بنت الزوجه که فرقی بین واسطه و غیر واسطه نیست به دلیل آیه شریفه قرآن و در مورد حرمت بنت اخت رضایی به دلیل آیه شریفه که فرمود ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالاَتُكُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ[3]

بنابراین این که أستاد شیخ حسین حلی ره فرموده است ملاقی با أحد أطراف علم إجمالی چون داخل هیچ یک از موارد سه گانه اتساع نیست محکوم به طهارت است این حرف صحیح نیست زیرا بحث ما در إثبات اتّساع موضوع شرعی نیست بلکه بحث در اتساع عرفی است نه این که مراد این باشد که شرعا این اتساع وجود دارد یا ندارد دراین مسأله به همین مقدار اکتفا می کنیم نتیجه بحث این شد که طهارت ملاقی تمام است مگردرمورد دوم از صورت سوّم که زمان معلوم به اجمال با زمان ملاقات متحد باشد که وقوع نجاست وملاقات در یک زمان ولی زمان علم إجمالی متاخر واقع شده است در این صورت ملاقی محکوم به نجاست است.

قبل از بررسی مسأله برای روشن شدن مطلب دو مقدمه ذکر می شود:

مقدمه اول: به طور کلی می توان گفت حکم ملاقی با أحد أطراف علم إجمالی از حیث لزوم و عدم لزوم إجتناب منوط به زمان ملاقات و زمان حدوث علم إجمالی است فلذا حکم مسأله در صور متعدد آن از حیث تقدم و تاخر یا اتحاد زمان ملاقات با زمان حدوث علم إجمالی مختلف می شود تارة ابتدا ملاقات با أحد أطراف حاصل شده بعد علم إجمالی حاصل شده است یعنی زمان ملاقات مقدم بر معلوم بالاجمال بوده و اخری به عکس یعنی اول علم إجمالی حاصل شده بعد ملاقات حاصل شده است و ثالثه زمان ملاقات و زمان معلوم بالاجمال متحد است.

مقدمه دوم: در مسأله دو مبنی داریم یک مبنی آن است که مدار در تنجز علم إجمالی زمانی است که علم إجمالی حادث شده باشد یعنی تنجز معلوم به علم إجمالی معلول حدوث علم إجمالی است مبنای دوم آن است که مدار در تنجز تکلیف زمان وقوع معلوم بالاجمال است ثمره بین این دو مبنی بسیار است به عنوان مثال اگر دو إناء داریم یکی سبز و دیگری قرمز اگر در روز پنج شنبه نجسی در احد الانائین واقع شود و ملاقات هم همان روز حاصل شود ولی آن روز مطلع نشویم و در روز جمعه علم به ملاقات لباس با احد الانائین حاصل شود و در روز شنبه علم إجمالی به وقوع نجس در احد الانائین در روز پنج شنبه حاصل شود در این صورت اگر مبنای ما زمان منکشف باشد إجتناب از ملاقی واجب است زیرا هر کدام از ملاقی و ملاقی در روز پنج شنبه طرف علم إجمالی واقع شده اند و علم إجمالی همچنان که تعلق گرفته به نجاست احد الانائین به نجاست ملاقیِ هم تعلق گرفته است فلذا إجتناب از ملاقی واجب است ولی اگر مبنای ما در تنجز علم إجمالی زمانی باشد که علم إجمالی حادث شده است در این صورت چون زمان ملاقات متقدم بر زمان حدوث علم إجمالی است إجتناب از ملاقی واجب نیست.

در مسجد کوفه شبهای جمعه با سه نفر از طلاب «آیت الله فیاض حفظه الله، مرحوم آیت الله معرفت ره و آقای آصفی» قرار گذاشته بودیم که مباحث فقهی را مطرح و بررسی کنیم از جمله این بزرگواران آیت الله فیاض بودند در مراجعه ای که اخیراً داشتم متوجه شدم این بزرگوار اصرار دارند که مدار در تنجز تکلیف زمان حدوث علم إجمالی است یعنی هر موقع علم إجمالی حادث شود همان زمان تکلیف منجز می شود در مقابل مرحوم أستاد خویی ره که معتقد است مدار در تنجز علم إجمالی زمان منکشف است طبعا اگر امروز علم إجمالی پیدا کردیم که دو ماه قبل یا نماز ظهر قضاء شده یا نماز عصر، در این صورت تکلیف از همان زمان منجز شده نه الآن که علم إجمالی حاصل شده است به نظر ما هم حق با مرحوم أستاد خویی ره است ومبنای آیت الله فیاض صحیح نیست.

بعد ذلک نقول: در صورت سوّم که ملاقات با أحد أطراف علم إجمالی قبل از علم إجمالی ولی علم به ملاقات بعد از علم إجمالی حاصل شده باشد یعنی علم إجمالی متوسط بین ملاقات و علم به ملاقات واقع شده است مثلا در روز شنبه لباس با احد الانائین ملاقات کرده ولی فرد مطلع بر آن نشده است و در روز یکشنبه علم إجمالی به نجاست احد الانائین حاصل شده سپس روز دوشنبه علم به ملاقات ملاقی با احد الانائین در روز شنبه حاصل شده است با این بیان علم به ملاقات بعد از علم إجمالی ولی خود ملاقات قبل از حدوث علم إجمالی حاصل شده است در اینجا بلا شک چون زمان معلوم بالاجمال یعنی نجاست احد الانائین قبل از زمان ملاقات بوده مثلاً روز جمعه یکی از دو إناء متنجّس شده، نجاست ملاقی نجاست جدید محسوب شده و اصل طهارت بلا محذور در آن جاری می شود فلذا چون وقوع نجاست در احد الانائین روز جمعه حاصل شده ولو علم به آن متاخر از ملاقات در روز شنبه بوده است ملاقی محکوم به طهارت است «مرحوم أستاد خویی ره در صورت اول استدراکی داشتند که آن استدراک در صورت سوّم نیز جاری است و البته مرحوم آیت الله تبریزی در مثالی که برای آن ذکر شده مناقشه نموده است» این در صورتی است که زمان ملاقات با زمان معلوم بالاجمال مختلف باشد ولی اگر متحد باشد إجتناب از ملاقی واجب خواهد بود و وجوب إجتناب منوط به آن است که ملاک در تنجز علم إجمالی زمان منکشف باشد لکن بناءاً بر مختار آیت الله فیاض حفظه الله که ملاک در تنجز علم إجمالی زمان حدوث علم إجمالی است در این صورت نیز إجتناب از ملاقی واجب نیست.

اشکال مرحوم تبریزی ره: مرحوم آیت الله تبریزی ره اصل استدراکی را که مرحوم أستاد خویی ره در مسأله ذکر نمودند پذیرفته ولی در مثالی که برای آن ذکر شده مناقشه نموده اند:

استدراک أستاد خویی ره: اگر اصالة الطهارة در طرف ملاقی معارض با اصل دیگری مثل اصالة الاباحة در طرف دیگر باشد در این صورت اصل در طرفین به تعارض تساقط کرده و إجتناب از ملاقی واجب خواهد بود و آن در جایی است که یک طرف شبهه ملاقی باشد و طرف دیگر آن دارای اثر زائد بر احتمال نجاست باشد مثلا اگر علم إجمالی اول مردّد شد بین نجاست لباس خیس از یک طرف و ظرف آب در طرف دیگر یعنی علم إجمالی داریم که یا لباس نجس است یا ظرف آب در اینجا اصل در طرفین بلا شک جاری شده و به تعارض تساقط می کند و إجتناب از هر دو در اعمال مشروط به طهارت واجب است حال اگر لباسِ خیس که طرف علم إجمالی اول است با عبایی ملاقات کند علم إجمالی دومی ایجاد می شود که یا این عبا نجس است یا انائی که طرف علم إجمالی اول بوده است در این صورت إجتناب از ملاقِی یعنی عبا واجب است.

دلیل ذلک: زیرا أصالة الطهارة در طرف عبا معارض با اصالة الحلیه در طرف دیگر آن است که ظرف آب باشد این اصالة الحلیه در طرف عبا جاری نمی شود زیرا پوشیدن عبای نجس حرام نیست بنابراین اصالة الحلیه مختص به آب است که شرب آن اگر معارض نداشت حلال بود ولی اینک که عبا با لباس خیس ملاقات کرده در علم إجمالی دوم «یعنی علم به این که یا آب نجس است یا عبای ملاقات با لباس خیس» أصالة الطهارة در ملاقی با لباس خیس با اصالة الحلیه در آب تعارض نموده و بعد از تعارض و تساقط این اصل طولی تکلیف منجز شده و إجتناب از ملاقی و آب واجب است و در این فرض علم إجمالی دوم مستلزم لزوم إجتناب از ملاقِی «عبا» است.

مناقشه مرحوم تبریزی ره: اصل جاری در طرفین چون یکی سببی و دیگری مسبب است و با جریان اصل در طرف سبب شک ما در طرف مسبب زائل می شود در اینجا اصل سببی بلا معارض جاری می شود زیرا شک ما در حلیّت در طرف آب مسبب از شک در نجاست است و با جریان أصالة الطهارة در طرف عبا منشا شک ما در اباحه که نجاست باشد زائل می شود فلذا أصالة الطهارة در ملاقی بلا معارض جاری می شود.

 


[1] العروة الوثقى (المحشى)، ج‌1، ص: 111.
[2] مرحوم أستاد خویی ره استدراکی را در صورت اول بیان نمودند که در صورت دوم هم جاری و در جلسه قبل بیان شد خلاصه آن این است که دربرخی از موارد اجتناب از ملاقی واجب است و آن درجایی است که اصالة الطهاره در طرف ملاقی معارض داشته باشد و به تعارض تساقط کند.استدراک: نعم لو كان الطرف الآخر مختصا بأصل طولى وقعت المعارضة بينه و بين الأصل في الملاقي، فيجري في هذا القسم ما أسلفناه في الصورة الاولى من القسمين. و مما ذكرنا ظهر الفرق بين المقام، و المثالين الذين قدمنا هما في تقريب ما ذهب اليه صاحب الكفاية «قده» فان الإنائين الصغيرين يكونان معا طرفا للعلم الإجمالي مع الإناء الكبير، و كذا الظهرين مع صلاة الفجر، فالحق في هذا القسم هو ما ذهب اليه شيخنا الأستاذ «قده» من عدم وجوب الاجتناب عن الملاقي، لكن لا بالملاك الذي أفاده من التقدم و التأخر الرتبيين بين الأصل في المتلاقيين، لما نشير الى ضعفه في القسم الثاني من هذه الصورة، بل بالملاك الذي ذكرناه.
[3] سوره نساء آیه 23.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo