< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم آب مشتبه در شبهه محصوره و غیر محصوره

المسالة الاولی: إذا اشتبه نجس أو مغصوب في محصور‌كإناء في عشرة، يجب الإجتناب عن الجميع و إن اشتبه في غير المحصور كواحد في ألف مثلا لا يجب الإجتناب عن شي‌ء منه[1]

سخن در عدم وجوب إحتیاط در شبهات غیر محصوره بود مرحوم صاحب عروه ره در ضمن مسأله دوم فرمودند که اگر آب نجس يا آب غصبى مشتبه شود در تعداد غير محصوری از آب ها مثل هزار ظرفِ آب، إستعمال هر يك از آن ها برای وضو یا غسل جايز خواهد بود به این مناسبت وارد بحث اصولی شده و تعریف شبهه محصوره را بیان می کنیم مرحوم سید ره به عنوان مثال در شبهه غیر محصوره،مشتبه شدن یک ظرف آب در بین هزار ظرف آب را بیان نمودند ذکر این مثال اشاره به تعریف شبهه غیر محصوره طبق نظر مرحوم سید ره دارد چنان که در کتاب سیوطی آمده که گاه ذکر مثال راهی برای تعریف موضوع و تعیین مراد است.

مرحوم أستاد شیخ حسین حلی ره می فرماید: بازگشت کلام سید ره در عروه و مثالی که بیان نموده به کلام مرحوم شیخ انصاری ره در تعریف شبهه غیر محصوره است که فرموده: شبهه غیر محصوره آن است که اطراف شبهه، آن قدر زیاد باشد که عقلا نسبت به احتمال حرام در آن اعتنا نمی کنند به عنوان مثال اگر یک ظرف نجس در بین هزار ظرف غیر نجس مشتبه شود احتمال وجود نجس در هر یک از ظروف عند العقلاء آن قدر ضعیف است که به این احتمال ترتیب اثر نداده و اعتنا نمی کنند این مطلب اشاره دارد به همان حساب احتمالات که به عنوان یکی از أدلّه قوی بر إثبات صانع حکیم نیز بیان شده است.

حساب الاحتمالات: یکی از مثال هایی که برای آن ذکر شده آن است که اگر ده برگه در اختیار فردی باشد که از یک تا ده روی آن ها نوشته شده سپس یکی از کاغذ ها را بدون نظر کردن به شماره آن، بردارد در این صورت چند درصد احتمال دارد که به حسب تصادف عدد یک باشد طبعا 10 درصد و به تعبیر دیگر یک در ده، حال اگر خواسته باشد دو تا از کاغذ ها را بردارد چند درصد احتمال دارد که به حسب تصادف به ترتیب اول عدد یک و بعد عدد دو باشد؟ یک در صد احتمال دارد و هکذا تا برسد به این که هر ده کاغذ را به ترتیب بردارد در اینجا چند درصد احتمال دارد که به حسب تصادف به ترتیب از یک تا ده را بردارد؟ این احتمال بسیار بسیار ضعیف است و یک در ده میلیون خواهد شد.

یکی از بهترین أدلّه إثبات صانع همین حساب الاحتمالات است جای دوری نمی رویم و این قاعده ریاضی را در بدن انسان پیاده می کنیم: در بدن انسان میلیارد ها سلول وجود دارد که از حدود 200 نوع مختلف تشکیل شده است مثل سول های سیستم عصبی ، گلبول های قرمز، سلول های چربی، سلول های قلب ، سلول های سیستم تنفسی... هر نوع از این سلول ها خود از حدود ده ماده تشکیل شده است مثل منیزیوم ، پتاسیوم ،کلسیوم، اکسیژن... وظیفه و نقشی که هر نوع از سلول ها ایفا می کند متفاوت با کارکرد نوع دیگر سلول ها در بخش های دیگر بدن است از طرفی هر یک از سلول ها در ترکیبات خود کمیت خاصی را دارد که اگر آن ترکیب تغییر پیدا کند آن سلول دیگر زنده نخواهد بود.

حاصل مطلب: این مقدار از سلول ها با همان کارکرد متفاوت و ترکیبات خاصی که دارند در حیات، بقا و سلامت انسان موثر واقع شده اند و اگر بنا باشد همه سلول ها با همان مقدار معین از ترکیبات خود به صورت تصادف و اتفاقی و بدون صانع حکیم بوجود آمده باشند احتمال بسیار بسیار ضعیفی است بنابر حساب احتمالات قریب به یک در میلیاردم خواهد شد که همه سلول ها با همان ترکیبات خاص خود که حیات سلول ها به آن بستگی دارد بوجود آمده باشند حال اگر این مسأله را در مجموع عالم محاسبه کنیم چه می شود که میلیاردها ستاره و سیاره در حال گردش در آسمان هستند و هر کدام حساب و کتاب معین و دقیق و منظّمی دارند و بدون هیچ تصادف و تخلّل در تاخیر، در آن چه برای آن تعیین شده اند در سیر و حرکت می باشند.

از همین قبیل است شبهه محصوره که اگر یک ظرف آب نجس در بین دو ظرف مردّد شود اگر خواسته باشیم یکی از این آب ها بخوریم چند درصد احتمال دارد که به حسب تصادف همان آب نجس باشد احتمال 50 درصد است این احتمال قوی می باشد و اگر یک ظرف نجس در بین سه ظرف باشد احتمال تصادف با حرام کمتر می شود تا این که اگر یک ظرف نجس در بین هزار ظرف طاهر باشد این احتمال تصادف با نجس بسیار بسیار ضعیف بوده و عقلا نسبت به آن ترتیب اثر نمی دهند فلذا علت عدم تنجز شبهه محصوره عدم اعتنای عقلاست از این جهت حکم به عدم تنجز علم إجمالی در اطراف شبهه غیر محصوره شده است.

نظر مرحوم آخوند ره در مساله: کمیّت در اطراف علم إجمالی اثری ندارد زیرا علم خاصیت کشف عن الواقع را دارد و موجب تنجیز تکلیف می شود لکن در شبهه غیر محصوره به خاطر این که برخی از افراد از محل ابتلاء خارج هستند یا مستلزم عسر و حرج است این علم إجمالی منجز نخواهد بود.

فرمایش مرحوم نائینی ره در مساله: وجوب موافقت قطعیه در اطراف علم إجمالی مبتنی بر حرمت مخالفت قطعیه است یعنی از آن جا که در علم إجمالی مخالفت قطعیه عقلاً قبیح است موافقت قطعیه نیز لازم است مثلا اگر علم إجمالی داریم به وجود یکی از دو تکلیف نماز جمعه یا نماز ظهر در این صورت مخالفت قطعیه حرام و به تبع آن موافقت قطعیه هم واجب است زیرا ترک هر دو طرف علم إجمالی عند العقل قبیح و موجب قطع به مخالفت با تکلیف منجز است و اگر یکی از دو طرف علم إجمالی ترک شود احتمال ترک تکلیف منجز وجود دارد و چون تکلیف منجز شده عقل حکم می کند به این که نباید تکلیف منجر را ترک نمود مگر با وجود مؤمّن در نتیجه مخالفت قطعیه در اطراف علم إجمالی قطعاً جائز نیست زیرا مخالفت با تکلیف منجز بوده و عقلا قبیح و مرتکب آن مستحق عقاب است و اما لزوم موافقت قطعیه از آن جهت است که تکلیف منجز شده و ارتکاب أحد أطراف علم إجمالی نیاز به مومّن دارد و چون فرض آن است که مؤمن نداریم زیرا جریان اصل مومن در بعض اطراف علم إجمالی دون بعض آخر مستلزم ترجیح بلا مرجح است و اجرای اصل نافی تکلیف در همه اطراف موجب مخالفت قطعیه با علم به وجود حرام بوده و قطعاً جاری نخواهد شد.

بنابراین نمی توان اصل نافی تکلیف را در همه اطراف و نه در بعض اطراف جاری نمود زیرا ترجیح بلا مرجح است ناگزیر جریان در همه اطراف هم چون موجب مخالفت قطعیه با تکلیف منجز است جاری نخواهد شد در نتیجه باید در همه اطراف علم إجمالی تکلیف منجز بوده و إحتیاط یعنی موافقت قطعیه نسبت به ترک همه اطراف علم إجمالی واجب خواهد بود مراد از تنجّز تکلیف آن است که در دیدگاه عقل عذری در ارتکاب أحد أطراف وجود نداشته باشد و در این جهت فرقی بین علم إجمالی و علم تفصیلی در تنجز تکلیف نیست.

آیا می توانیم به مقتضای اصل برائت مرتکب یکی از اطراف علم إجمالی شویم؟ آیا موافقت قطعیه واجب است؟

خیر جائز نیست زیرا جریان اصل در أحد أطراف ترجیح بلا مرجح است چنان که اصل برائت در همه اطراف جاری نمی شود زیرا مستلزم مخالف قطعیه با تکلیف منجّز است فلذا لزوم موافقت قطعیه از این جهت است که بعد از تنجز تکلیف، مومّنی در ارتکاب أحد أطراف علم إجمالی نداریم و به جهت عدم وجود مومن موافقت قطعیه واجب خواهد بود هذا اذا کان الشبهة محصورة و اما در شبهات غیر محصوره آیا مومّن وجود دارد یا خیر؟

حکم مسأله در شبهات غیر محصوره: شکی نیست در این که بسیاری از اطراف شبهه غیر محصوره در حرام مشتبه قابل ارتکاب نیست پس مخالفت قطعیه آن عادتاً به خاطر غیر محصوره بودن ممکن نیست در نتیجه اصل نافی تکلیف در همه اطراف جاری نمی شود تا مخالفت قطعیه حاصل شود زیرا بعض اطراف محتمل الحرمه مقدور است در نتیجه در این موارد غیر مقدور نوبت به اجرای اصل نافی تکلیف مثل اصل برائت نمی رسد تا بگوییم جریان اصل در بعض دون بعض الآخر ترجیح بلا مرجح است و چون در همه اطراف اصل جاری نمی شد مانعی نیست از جریان اصل نافی در بعض اطراف که مقدور است و علی هلذا موافقت قطعیه لازم نخواهد بود «لجریان الاصل النافی فی بعض الاطراف من دون تعارض و تساقط» با این بیان جریان اصل در دیگر افراد علم إجمالی بلا معارض جاری شده و ارتکاب آن ها جائز و به منزله شبهه بدویه است. [2]

 


[1] العروة الوثقى (المحشى)، ج‌1، ص: 106.
[2] تعریف شبهه محصوره در کلام فقهای امامیه رضوان الله تعالی علیهم اجمعيّن: مدارك العروة: و ضابط كون الشبهة محصورة هو إمكان امتثال التكليف المردد بين الأطراف بدون مانع شرعي أو عقلي و أما ضابط كون الشبهة غير محصورة بعد مسلمية عدم وجوب الاحتياط فيها في الجملة فقد اختلفوا فيه:فقال بعضهم: ان الضابط فيها بلوغ كثرة الأطراف إلى حد يلزم من الاحتياط فيها العسر و الحرج. و فيه ان المانع المزبور ليس مختصا بغير المحصورة بل قد يوجد في المحصورة أيضا، فبين قاعدة العسر و الشبهة الغير المحصورة عموم من وجه، فلا يكون الضابط جامعا و لا مانعا.و قال بعضهم: ان الضابط فيها هو ان يبلغ أطراف العلم مرتبة من الكثرة يكون احتمال الضرر في كل واحد من الأطراف ضعيفا، بحيث لا يعتد به العقلاء و لا يحكمون بلزوم رفعه، فيندرج في قاعدة القبح بلا بيان، فتكون الشبهة في المقام بحكم الشبهة البدوية في عدم لزوم الاحتياط. و فيه ان احتمال الضرر الأخروي- و إن كان ضعيفا- يجب الاحتراز عنه و لا يجوز الاقتحام فيه بلا مؤمن.و قال بعضهم: إن الميزان فيها بلوغ كثرة الأطراف إلى حد لا يمكن جمع الأطراف في الاستعمال عادة، و إن كان كل من الأطراف قابلا للاستعمال منفردا و محلا للابتلاء. و فيه ما لا يخفى، ضرورة ان كل أحد بحسب العادة يقدر على استعمال جميع الألبان التي في بلدته إذا علم أن أحدها نجس لا بنحو شرب كل قصعة تماما فيمتنع الجمع في الشرب، بل بمعنى انه يقدر على أخذ شي‌ء يسير من كل لبن من الألبان و لو بمقدار رأس أنملة فيجمعها في ظرف واحد و يشربها شربة واحدة و قال بعضهم: ان الضابط بلوغ الكثرة إلى مرتبة يكون عدم الحكم في كل واحد من الأطراف مظنونا. و فيه أنه قريب من الوجه الثاني، فيرد عليه ما يرد على الوجه الثاني.و الأظهر في الضابط أن يقال: ان المدار في كون الشبهة غير محصورة كونها بالغة في الكثرة حدا يحصل فيه أحد الموانع من لزوم الحرج أو الضرر أو خروج بعض الأطراف عن محل الابتلاء. و بعبارة أخرى: ان كثرة الأطراف تكون منشأ لأحد الموانع الشرعية أو العقلية لا مجرد وجود الموانع المزبورة و إن لم يكن المنشأ هو الكثرة- فتأمل جيدا.و أما حكم الشبهة الغير المحصورة من حيث جواز المخالفة القطعية و عدمه فنقول: لا ريب في عدم وجوب الموافقة القطعية الوجدانية فيها و لكن الموافقة الاحتمالية لازمة بحكم العقل، و لا يجوز المخالفة القطعية- كما في مخالفة العلم التفصيلي- لامتناع الأذن في المعصية، لأن المفروض كون متعلق العلم الإجمالي تكليفا فعليا و الضرورات تتقدر بقدرها. و أما قول الماتن «قده» في بيان غير المحصور و مثله كواحد في ألف فهو من باب المثال لا الضابط الكلي لغير المحصور لأنه ليس جامعا و لا مانعا. مدارك العروة ج‌2، ص: 53السید الحکیم ره: ضابط غير المحصورة ان تبلغ كثرة الأطراف حدا يوجب خروج بعضها عن محل الابتلاء. منهاج الصالحين المحشى للحكيم ج‌1، ص:26‌قال الشهید الصدر ره: و ذلك لان ضابط الشبهة غير المحصورة هو كثرة أطراف العلم الإجمالي إلى درجة توجب الاطمئنان الشخصي بعدم الانطباق على كل طرف فإن كثرة الأطراف و ان كان من المستحيل ان تؤدى الى القطع بعدم الانطباق على الطرف، كما برهنا على ذلك في مذهبنا الذاتي في المنطق، و لكنها تؤدي إلى الاطمئنان بالعدم و ضعف احتمال الانطباق جدا، و هو كاف للتأمين و الحجية و ترتيب آثار الإطلاق على فرد واحد، إذ يحصل بعد الوضوء به الاطمئنان الفعلي بالوضوء بالماء المطلق و هو حجة. بحوث في شرح العروة الوثقى، ج‌2، ص: 219‌منهاج الصالحین آیت الله خویی ره: و ضابط غير المحصورة أن تبلغ كثرة الأطراف حدا يوجب خروج بعضها عن مورد التكليف، و لو شك في كون الشبهة محصورة، أو غير محصورة فالأحوط- استحبابا- إجراء حكم المحصورة. منهاج الصالحين للخوئي ج‌1، ص:20‌قال المحقق ره فی المهذب: لا وجه لتحديد غير المحصور بحد خاص، إذ رب واحد في ألف يكون من المحصور، و رب واحد في خمسمائة مثلا يكون من غير المحصور، فالمناط أن تكون كثرة الأطراف بحيث لم ير العقلاء العلم الإجمالي فيها منجزا، و أقدموا بارتكازاتهم على ارتكاب بعضها بلا تردد منهم في ذلك، فلا نحتاج حينئذ في إثبات عدم تنجز العلم الإجمالي في غير المحصور إلى إقامة دليل من الخارج، بل يكون نفس ثبوت موضوع عدم الابتلاء دليلا لإثبات عدم تنجز العلم فيه.ثمَّ إنّ المتيقن من بناء العقلاء في غير المحصور إنّما هو عدم وجوب الموافقة القطعية. و أما المخالفة القطعية، ففيه إشكال. و لو شك في شبهة أنّها‌ من المحصور، أو من غيره، فالأحوط الاحتياط، لما ذكرناه في الأصول فراجع.منهاج الصالحین آیت الله سیستانی: و ضابط غير المحصورة أن تبلغ كثرة الأطراف حدا يوجب كون احتمال النجاسة مثلا في كل طرف موهوما لا يعبأ به العقلاء. و لو شك في كون الشبهة محصورة، أو غير محصورة فالأحوط وجوبا إجراء حكم المحصورة. منهاج الصالحين للسيستاني ج‌1، ص: 29‌فقه الشیعه آیت الله خلخالی ره: .الشبهة غير المحصورة لهما‌ الحكم بعدم وجوب الاجتناب عن أطراف الشبهة في المثال المذكور في المتن- أى الواحد في ألف- يبتنى على «كبرى» عدم تنجيز العلم الإجمالي في الشبهات غير المحصورة و «صغرى» أن الواحد في ألف من الشبهة غير المحصورة- دائما- و كلتاهما قابلتان للمنع.ما هي الشبهة غير المحصورة؟ أما الكبرى فلعدم ثبوتها بدليل، لأن ما يستدل به عليها من أنه لو بلغ أطراف العلم الإجمالي من الكثرة بمقدار كان احتمال انطباق المعلوم بالإجمال على كل واحد من الأطراف ضعيفا بحيث عد من الموهوم في نظر العقل لم يكن العلم الإجمالي منجزا، و إن لم يكن هناك مانع آخر عن التنجيز، كالحرج، أو الاضطرار، أو الخروج عن محل الابتلاء، و نحو ذلك- بدعوى:استقرار بناء العقلاء على عدم الاعتناء بمثل هذا الاحتمال الموهوم، كما يظهر ذلك بمشاهدة عملهم في الأمور الخارجية، كما لو حصل لهم العلم الإجمالي بوجود فاكهة مضرة بين ألف- مثلا- فإنهم لا يعتنون بهذا الاحتمال و يأكلون منها، فلو علم بوجود إناء نجس، أو مغصوب بين ألف جرى فيه ذلك، و لا يجب الاجتناب عن شي‌ء من الأطراف.فممنوع لما حققناه في الأصول- بما لا مزيد عليه- من أنه لا عبرة بضعف الاحتمال، و قوته في تنجيز العلم الإجمالي بوجه، سواء أ كان الضعف ناشئا من كثرة الأطراف، أم غيرها من الأمور الأخر، بل الملاك فيه تعارض الأصول في أطرافه، و بعد تساقطها بالمعارضة يكون احتمال التكليف منجزا في كل واحد من الأطراف، لعدم المؤمّن حينئذ، من دون فرق بين قوة الاحتمال، و ضعفه فيها، كما هو الحال في الشبهة المحصورة، كما لو كان التكليف موهوما في بعض أطرافها لعلة خارجية، و مظنونا في الآخر كذلك، فلا فرق بين المحصور و غيره من هذه الجهة، كما أنه لا فرق بينهما من حيث التمكن من الموافقة القطعية فقط، أو المخالفة القطعية كذلك، أو هما معا، لتنجز التكليف في جميع الصور الثلاث، و لا بد من ترتيب كلا الأثرين إن أمكن، و إلا فيترتب الممكن منهما. و السر فيه هو أن مجرد احتمال التكليف في كل واحد من الأطراف يوجب التنجيز بعد سقوط المؤمّن بالمعارضة، فيجب الاجتناب عنه، و لو لم يتمكن من المخالفة القطعية للمعلوم بالإجمال بارتكاب جميع أطراف العلم الإجمالي بالحرمة- كما في المثال- فان الشخص لا يتمكن من الشرب من جميع ألف إناء- عادة- إلا أنه مع ذلك يجب الموافقة القطعية‌بالاجتناب عن الجميع، إذ لا ملازمة بين الأثرين، فسقوط الأول بالعجز لا يوجب سقوط الثاني- على ما قررناه في محله- فتحصل مما ذكرنا: أن كبرى عدم تنجيز العلم الإجمالي في الشبهة غير المحصورة بملاك كثرة الأطراف الموجبة لضعف الاحتمال، كما عن بعض، أو بملاك الملازمة بين وجوب الموافقة القطعية، و حرمة المخالفة القطعية، كما عن آخرين، غير تامة.و «توهم» ثبوت بناء العقلاء على عدم الاعتناء بالاحتمال الضعيف على وجه الإطلاق «ممنوع» و من هنا نراهم يعتنون بالاحتمالات الضعيفة في الأمور المهمة الدنيوية، كالموت، و نحوه، و العقاب الأخروي أولى بذلك.المناقشة في الصغرى و أما الصغرى فوجه المنع عنها أن الواحد من الألف لا يكون دائما من الشبهة غير المحصورة، بل يختلف الحال فيه باختلاف الموارد، فان الواحد في الألف إن كان في مثل شاة من ألف شياه البلد، أو في امرأة من ألف نساء البلد، كما لو علم إجمالا بحرمة إحداها عليه، لوقوع رضاع محرم بينهما- مثلا- صح عده من الشبهة غير المحصورة، و هب أنه لا يجب الاجتناب عن أطرافها. و أما إذا كان في مثل حبة من ألف حبة أرز فلا يصح عده من الشبهة غير المحصورة جزما، و من هنا لا يحتمل أحد عدم وجوب الاجتناب عن طعام من الأرز في إناء علم بنجاسة حبة واحدة منها، مع أن في الإناء آلافا من الحبات، بل ربما يشتمل على الملايين، كما لو كانت في قدر كبير، و نحوه. مع وضوح وجوب الاجتناب عن مثل القدر المذكور.فالمتحصل من جميع ما ذكرنا: أنه يجب الاجتناب عن الإناء النجس، أو المغصوب المردد بين ألف، إما لمنع الصغرى، أو هي مع الكبرى، و قد بسطنا الكلام في تحديد الشبهة غير المحصورة على اختلاف المشارب فيها في بحث الأصول، و تخرجنا هناك بأنه لا مفهوم محصل لها، و أنه لا يفرق الحال في وجوب الاجتناب بين موارد العلم الإجمالي بوجه، فلاحظ. فقه الشيعة، كتاب الطهارة، ج‌2، ص: 207‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo