< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: کتاب طهارت، أحکام آب چاه

در عصر أئمّه و در اعصار گذشته تا عصر متاخر و زمانی که ما در نجف طلبه بودیم در بلاد مختلف حتی در همین مشهد مقدس مردم از آب چاه داخل منزل یا از آب چاه هایی که در مسیر مسافرین حفاری شده بود إستفاده می کردند طبعاً این سؤال پیش می آمد که اگر نجاستی در چاه واقع شود آیا آب چاه متنجّس می شود تا این که وضو و غسل و شرب از آن چاه جائز نباشد یا این که متنجّس نمی شود.

قدمای از فقهای امامیه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین طبق روایاتی که در ابواب منزوحات البئر وارد شده قائل به تنجس آب چاه هنگام ملاقات با نجس شده اند در مقابل متاخرین از فقهای امامیه در این مطلب خدشه نموده اند و به جهت إتّصال آب چاه به ماده قائل به بقاء طهارت آب چاه هنگام ملاقات با نجس شده اند مگر در صورت تغییر آب چاه به یکی از اوصاف ثلاثه نجس که در این صورت حکم به تنجس آب چاه نموده او طهارت آن را متوقف بر نزح آب از چاه و بازگشت آن به حالت اولیه دانسته اند طبعاً این سؤال پیش می آید که با روایات متعدد در حد تواتر که دلالت دارند به تنجس آب چاهِ ملاقی با نجس، چه باید کرد؟ روایاتی که دلالت بر انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس دارند خود به چند طائفه تقسیم می شوند:

طائفه أوّل روایاتی است که در خصوص منزوحات بئر وارد شده و دلالت دارد بر این که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس میشود و در طهارت آن لازم است نزح انجام پذیرد این روایات به دلالت مطابقی دلالت بر لزوم نزح و به دلالت التزامی دلالت بر تنجس آب چاه هنگام ملاقات با نجس دارند زیرا امر به نزح از چاه در این روایات ارشاد به نجاست آن است مثل این که اگر در روایتی از امام سؤال شود که لباسم خونی شده آیا می توانم با آن نماز بخوانم و امام در مقام جواب بفرمایند: اغسل بالماء این امر به دلالت مطابقی دلالت بر لزوم شستن لباس و به دلالت التزامی دلالت بر تنجس لباس دارد.

این روایات نیز در حد تواتر در باب 16 تا باب 22 در وسائل ذکر شده و نسبت به وقوع نجاسات مختلف امر به نزح به تعداد معيّنی شده است و امر به نزح به دلالت التزامی ارشاد به نجاست لباس هنگام ملاقات با چاه متنجّس و عدم جواز شرب آب چاه ملاقی با نجس و عدم جواز غسل و وضو با آن است برخی از این روایات دلالت دارد بر این که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود حتی در صورت عدم تغییر به اوصاف ثلاثه نجس.

قرینه أوّل این که امام می فرماید: اگر آب چاه با ملاقات نجس متغیر نشود باید مثلا چهل دلو از آب چاه نزح شود و اگر متغیّر شود طهارت آن به نزح مجموع آب چاه است این تقابل بین تغییر آب به صفات نجس و عدم تغییر دلالت بر تنجس آب چاه حتی در صورت عدم تغییر دارد از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ أَوِ الطَّيْرِ قَالَ إِنْ أَدْرَكْتَهُ قَبْلَ أَنْ يُنْتِنَ نَزَحْتَ مِنْهَا سَبْعَ دِلَاء.[1]

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ قَالَ إِذَا مَاتَتْ وَ لَمْ تُنْتِنْ فَأَرْبَعِينَ دَلْواً وَ إِذَا انْتَفَخَتْ فِيهِ وَ نَتُنَتْ نُزِحَ الْمَاءُ كُلُّهُ.[2]

از این روایت إستفاده می شود که طهارت آب چاه هنگام ملاقات با میته موش اگر به حد تعفّن نرسد به نزح چهل دلو محقّق می شود و اگر متغیر و متعفن شود طهارت آن به نزح تمام آب چاه است.

قرینه دوم روایت ذیل است که دلالت دارد بر این که اگر حیوان میته ای در چاه بیافتد ابتدا باید نزح و سپس وضو بگیرد.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ ...سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ دَجَاجَةً أَوْ حَمَامَةً فَوَقَعَتْ فِي بِئْرٍ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهَا؟ قَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا دِلَاءٌ يَسِيرَةٌ ثُمَّ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا.[3]

از این روایت إستفاده می شود که اگر نجاستی در چاه افتاد ابتدا باید نزح شود و بعد از نزح وضو بگیرد این روایت دلالت دارد که کشیدن دلو از چاه به جهت طهارت آب چاه لازم است به طوری که اگر نزح نشود آب چاه محکوم به نجاست است.

قرینه سوّم این که در برخی روایات تصریح شده که امر به نزح به جهت طهارت آب چاه بیان شده است از جمله این روایات:

صحیحه علی بن یقطین: بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ ‌أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبِئْرِ تَقَعُ فِيهَا الْحَمَامَةُ وَ الدَّجَاجَةُ وَ الْفَأْرَةُ أَوِ الْكَلْبُ أَوِ الْهِرَّةُ؟ فَقَالَ يُجْزِيكَ أَنْ تَنْزَحَ مِنْهَا دِلَاءً فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَهِّرُهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.[4]

قرینه چهارم بر لزوم نزح، روایت إِسْمَاعِيل بْنِ بَزِيع است که امام بعد از سؤال راوی : «مَا الَّذِي يُطَهِّرُهَا حَتَّى يَحِلَّ الْوُضُوءُ مِنْهَا لِلصَّلَاةِ» در مقام جواب فرمودند: يُنْزَحُ دِلَاءٌ مِنْهَا. در این روایت امام نجاست آب چاه را در ذهن راوی هنگام ملاقات با نجس نفی نکردند بلکه در تایید کلام راوی امر به نزح دلو نمودند که ظهور دارد بر تقریر آن چه در ذهن راوی بوده است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى رَجُلٍ أَسْأَلُهُ أَنْ يَسْأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنِ الْبِئْرِ تَكُونُ فِي الْمَنْزِلِ لِلْوُضُوءِ فَيَقْطُرُ فِيهَا قَطَرَاتٌ مِنْ بَوْلٍ أَوْ دَمٍ أَوْ يَسْقُطُ فِيهَا شَيْ‌ءٌ مِنْ عَذِرَةٍ كَالْبَعْرَةِ وَ نَحْوِهَا مَا الَّذِي يُطَهِّرُهَا حَتَّى يَحِلَّ الْوُضُوءُ مِنْهَا لِلصَّلَاةِ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ فِي كِتَابِي يُنْزَحُ دِلَاءٌ مِنْهَا.[5]

این روایات دلالت دارد به این که آب چاه با ملاقات نجس می شود و طهارت ان متوقف بر نزح چند دلو از چاه است.

مرحوم حکیم ره دو جواب از روایات مذکور ذکر نموده است:

جواب اول: این روایات خود در تعداد نزح نسبت به برخی از نجاسات اختلاف دارند این اختلاف دلیل بر آن است که أصل نزح لازم نیست زیرا در ضوابط قانونی تردید معنی ندارد از این جهت می توان روایات نزح را حمل بر استحباب نمود و اما مناقشه دوم این که روایات نزح به مقتضای جمع عرفی حمل بر نجاست مرحله ضعیفه می شود.

مناقشه مرحوم أستاد خویی ره: أستاد خویی ره در هر دو جواب مناقشه نموده است:

اما مناقشه در جواب أوّل این که در علم اصول ثابت شده که هر گاه در موضوعی دو امر یکی با قلت و دیگری با کثرت وارد شده باشد اقل حمل بر وجوب و اکثر حمل بر استحباب می شود نه این که رفع ید از ظهور در أصل مفاد امر شود.

و اما مناقشه در جواب دوم این که حمل بر مرتبه ضعیفه نجاست که قابل جمع با طهارت باشد ممکن نیست زیرا طهارت و نجاست متضادند و در شریعت إسلام نمی شود یک شیء هم طاهر باشد و هم دارای نجاست ولو در مرتبه ضعیفه، به نظر ما براستی طهارت و نجاست مراتب دارد و لذا در بعضی روایات کلمه انجس به صورت اسم تفضیل نسبت به ناصبی وارد شده است و نیز کلمه طهور را بعضی گفته اند مبالغه در طهارت است لذا مرحوم شهید أوّل ره کلام أستاد را ردّ کرده اند.

علاوه بر این که اساساً نمی توان گفت روایات نزح امر تعبّدی است زیرا از تقابل موردی که آب چاه تغییر کرده به صفات نجس و امر به نزح شده و موردی که تغییر نکرده ، إستفاده می شود که حکم مسأله تعبّد محض صحیح نیست زیرا برخی از اوامر و نواهی کاملاً ظهور در ارشادیت دارند نه تعبّدیت مثل این که امام بفرماید: «کَبِّرَ فی کلِ رکوعٍ و سجودٍ» این سنخ از روایات دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد. مثل امر به رکوع و سجده در نماز که می خواهد بگوید رکوع یا سجده از اجزای نماز است نه این که مراد این باشد که رکوع و سجود امر مستقل دارند نه این که حکم تعبّدی نیستند بلکه ارشاد به جزئیت دارد و امر به نزح در روایات ارشاد به مقدیت حصول طهارت دارند.

جمع بین روایاتی که دلالت بر انفعال دارند و بین روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارند چیست؟

این دو دسته از روایات تعارض دارند و وجه جمعی بین این دو دسته روایات وجود ندارد چرا که دسته أوّل روایات دلالت بر عدم نجاست آب چاه و دسته دوم دلالت بر تنجس آن دارند فلذا بعد از تعارض رجوع به مرجحات می شود اولین مرجح موافقت با کتاب است و حکم به طهارت آب چاه ملاقی با نجس به جهت موافقت با آیات شریفه قرآن مقدم می شود که فرمود: ﴿انزلنا من السماء ماء طهورا ﴾[6] ﴿و یُنزّل مِنَ السَّماء ماءاً لِیُطَهَّرَ﴾[7] که طبق این دو آیه شریفه همه آب ها طاهرند چرا که مبدا همه آب ها آب باران است و از طرفی حکم به تنجس آب چاه هنگام ملاقات با نجس موافق با فتوای عامه است چرا که همه عامه قائلند که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود بنابراین روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارد به جهت موافقت با کتاب و مخالف با عامه مقدم می سود بر روایاتی است که دلالت بر انفعال آب چاه دارد.

به نظر ما نمی شود این همه روایات در باب منزوحات را نفی کرد و وجوب تعبّدی محض که معنی ندارد در نتیجه یا ارشاد است به حکم عقل و حمل بر استحباب می شود یا حمل می شود به صورتی که موجب تغییر آب چاه به یکی از اوصاف ثلاثه نجس شود سرانجام می توان بین طائفه اولی که ظهور در وجوب نزح داشت با روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه داشت را به این کیفیّت جمع نمود.

طائفه دوم روایاتی ایت که تصریح شده در آن به فساد آب چاه هنگام با ملاقات نجس:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ و عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا أَتَيْتَ الْبِئْرَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ فَلَمْ تَجِدْ دَلْواً وَ لَا شَيْئاً تَغْرِفُ بِهِ فَتَيَمَّمْ بِالصَّعِيدِ فَإِنَّ رَبَّ الْمَاءِ رَبُّ الصَّعِيدِ وَ لَا تَقَعْ فِي الْبِئْرِ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَى الْقَوْمِ مَاءَهُمْ.[8]

این حدیث شریف دلیل است بر این که اب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود زیرا فرمود در حال جنابت وارد جاه نشوید که اب فاسد می شود زیرا جنب که معولا لباس و یا بدنش ملوث به نجس شده امام نهی از دخول در چاه کرده و این دلالت دارد بر این که نجاست بدن جنب موجب نجاست آب چاه می شود.

اشکال أستاد أشرفی مگر جنب بدنش همیشه نجس است بلکه سابق مرسوّم بود مردم قبل از قلیل موضع نجاست را تطهیر می کردند و از روایات هم این معنی بر می آید که قبل از غسل تطهیر می کردند و آمدن جنب در چاه ملازم با تنجس اب نیست ثانیا فساد علی القوم نه از جهت ملاقات با نجاست است زیرا اگر چنین می بود غسل فرد باطل می شد اگر اب چاه نجس می شد واین که تعلیل نکردند و نفرمودند غسل باطل می شود دلیل بر این است که اب نجس نشده در نتیجه جمله «لَا تُفْسِدْ عَلَى الْقَوْمِ مَاءَهُمْ» مراد این باشد از نظر استغذار حاصل از گل های چاه بوده است و الا باید میفرمودند غسل باطل است در نتیجه این روایت هم دلالت بر نجاست اب چاه ندارد و الحمد لله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo