< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطَّهارة، أحکام ماء المطر، شرائط التطهير‌ بماء المطر.

از مباحث قبل روشن شد که آب باران به منزله آب جاری دارای مادّه است که خود طاهر بوده و مطهر غیر است مشروط به این که در حال بارش با متنجّس ملاقات کند و عین نجس یا أحد أوصاف ثلاثه نجس در آن نباشد و گفتیم که آب باران به هر مقدار که نفوذ در زمین یا جسم متنجّس کند موجب طهارت آن می شود و این مسأله نفوذ را از روایاتی همچون صحیحه هشام بن سالم إستفاده کردیم که موردش آب بارانی است که بر بام متنجّس به بول باریده و از زیر سقف چکیده است در این روایت حضرت فرمودند: آبی که در سقف متنجّس نفوذ کرده و از زیر آن چکیده، طاهر است و این در حالی است که اعماق سقف، متنجّس به بول است این روایت دلالت دارد بر این که بول نفوذ کرده در سقف بام با رسیدن باران به آن طاهر می شود و نیز إستفاده میشود که آب باران به هر مقدار که در زمین متنجّس نفوذ کند به همان مقدار زمین طاهر خواهد شد.

و همچنین از روایات إستفاده کردیم که اگر حائلی، مانع از بارش مستقیم باران بر متنجّس شود آن آب دیگر أحکام آب باران را نخواهد داشت به عنوان مثال اگر باران بر چوبی ببارد و بعد از آن جدا شده و بر چوب متنجسی که با فاصله در زیر آن قرار دارد بریزد این آب مطهر چوب زیرین نخواهد بود بله اگر حائل بطوری باشد که نزد عرف حائل محسوب نشود چنین آبی حکم آب باران را خواهد داشت مثل بارش باران بر روی برگ درختان و ریختن آن بر روی زمین متنجس.

مرحوم سیّد ره در عروه فروع دیگری را ذکر نموده که با روشن شدن فروعی که در جلسات قبل بیان شد حکم این فروع نیز واضح است و برای یک فقیه و مجتهد لزومی به بررسی از آن ها نیست، به نظر می رسد ذکر این فروع توسّط مرحوم سیّد ره از این جهت بوده که اولاً مسائل مطرح در عروه جامع و کامل باشد ثانیاً برای عوام نیز به عنوان رساله عملیه مورد إستفاده واقع شود.

خاطره: معروف است که صاحب عروه ره به مسجد کوفه رفته و در آنجا برای نوشتن و اتمام کتاب ارزشمند عروة الوثقی معتکف شده و تصمیم گرفتند کتابی جامع در فقه آل محمد با تمام فروع متعدّد و متصور در هر مسأله به رشته تحریر در آوردند این بزرگوار آنقدر در نوشتن جامع این کتاب، اهتمام داشتند که نقل شده به طلاب فرمودند: هر کس فرع جدیدی را در مسائل مختلف فقهی از روایات استخراج کند برای هر فرع جدید یک مجیدیه یعنی یک سکه به او می بخشم از مرحوم شیخ حسین حلّی ره شنیدم که طلاب با تشویق و ترغیب مرحوم سیّد ره به کتاب مستند مراجعه نموده و فروع متعدّد و جدیدی را از آن استخراج نمودند، نقل شده صاحب عروه ره اهتمام زیادی در صرف وقت برای تکمیل این کتاب ارزشمند داشتند تا جایی که وقتی جنازه مرحوم آیة الله میرزا حسن شیرازی ره را از سامرّا به نجف آوردند مرحوم سیّد با این که شاگرد مرحوم میرزا بودند در دَوَرانِ أمر بین شرکت در تشییع جنازه أستاد خود و بین تکمیل کتاب عروة الوثقی که فقه ال محمد است، اشتغال به تکمیل عروه را بر حضور در تشییع جنازه أستاد اختیار نمودند و اما ادامه فروعی که در ضمن مسأله ماء المطر مطرح شده است:

المسألة الثامنه: إذا تقاطر من السقف النجس يكون طاهرا‌ إذا كان التقاطرحال نزوله من السماء سواء كان السطح أيضا نجسا أم طاهرا.‌[1]

ترجمه: اگر آب باران از زیر سقف متنجّس بچکد این آب طاهر خواهد بود مشروط به این که چکیدن آب در حال نزول باران باشد و در این جهت فرقی نیست که در حال بارش سقف طاهر باشد یا متنجس.

توضیح ذلک: آب بارانی که از زیر سقف متنجّس می چکد طاهر است مشروط به این که باران در حال بارش باشد و اما اگر بارش باران متوقف شود و آب جمع شده با نجاست در پشت بام ملاقات کرده و از زیر سقف بچکد چنین آبی علی القاعده متنجّس خواهد بود حکم این مسأله از آن چه قبلاً گفتیم روشن بوده و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.

المسألة التاسعة: التراب النجس يطهر بنزول المطر عليه‌ إذا وصل إلى أعماقه حتى صار طينا.[2]

ترجمه: خاك متنجّس به باريدن باران بر آن طاهر مى‌شود، در صورتی که باران به داخل خاک نفوذ کرده وخاک تبدیل به گِل شود. توضیح ذلک: با بیان مذکور اگر مقداری خاک متنجّس را از اعماق زمین مثل چاه مبالی بیرون بیاورند تطهیر آن خا ک بوسیله آب باران به این صورت است که آب باران به آن ببارد و هر مقدار از خاک که باران در آن نفوذ کند به طوری که تبدیل به گل شود آن مقدار از خاک طاهر خواهد شد.

إن قلت: اگر ارتفاع خاک مثلاً دو متر باشد و آب باران به آن خاک ببارد ولو این که نفوذ در آن کند فقط همان سطح بالای خاک طاهر می شود نه همه خاک های زیرین زیرا آب باران مستقیم به آن ها نباریده است و چون بین خاک های زیرین، خاک واقع در قسمت بالا، حائل شده است آب باران نمی تواند مطهر قسمت زیرین باشد با توجه به این که در مرسله کاهلی آمده است: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ».[3] لازمه این کلام آن است که باران باید مستقیم به خاک ببارد تا رویت صادق بوده و مطهر غیر باشد و الا «ما يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ» صادق نیست در نتیجه سطوح زیرین خاک که باران مستقیم به آن نباریده اگر چه باران به آن سطوح نفوذ کرده باشد طاهر نمی شود.

قلت: در صحیحه هشام بن سالم «فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ»[4] إمام در مورد سطح بام متنجّس به بول که آب باران بر آن باريده و از زير سقف به لباس فرد إصابت کرده، فرمودند در صورتی که آب باران بر بول غلبه داشته باشد لباس محکوم به طهارت است این در حالی است که مقداری بول طبعاً در بام نفوذ کرده است در همین فرض إمام حکم به طهارت آب بارانی کردند که در بام متنجّس نفوذ کرده و به لباس فرد إصابت کرده است از این روایت به خوبی إستفاده می شود که باران تا جایی که در زمین متنجّس نفوذ کند موجب طهارت آن می شودو لازم نیست باران مستقیم به سطوح زیرین زمین ببارد.

بیان مرحوم شهید صدر ره در مسأله: مرحوم شهید صدر ره به طریق دیگری از این إشکال جواب داده و می فرماید اگر آب باران را مطهر غیر بدانیم و در کیفیّت تطهیر خاک به عرف رجوع کنیم بین سطح بالای زمین و سطوح زیرین آن فرقی نگذاشته و در تمام این سطوح حکم به طهارت زمین می کند در صورتی که باران به آن سطح نفوذ کند چرا که «تطهیر کل شیء بحسبه» از این جهت تطهیر لباس به نفوذ باران به داخل آن است و تطهیر ظاهر زمین به رسیدن باران به ظاهر آن و تطهیر اعماق زمین نیز به نفوذ باران به اعماق زمین است.

علاوه بر این که روایت محمد بن اسماعیل عن بعض اصحابنا، دلالت دارد بر این که بارش باران بر خاک متنجّس موجب طهارت آن می شود «فِي طِينِ الْمَطَرِ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِهِ أَنْ يُصِيبَ الثَّوْبَ» که به إطلاق شامل خاک های روی زمین و خاک هایی که در عمق زمین وجود دارد نیز می شود یعنی آب بارن هم مطهر ظاهر و هم مطهر باطن زمین است.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فِي طِينِ الْمَطَرِ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِهِ أَنْ يُصِيبَ الثَّوْبَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ نَجَّسَهُ شَيْ‌ءٌ بَعْدَ الْمَطَرِ فَإِنْ أَصَابَهُ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ كَانَ الطَّرِيقُ نَظِيفاً لَمْ تَغْسِلْهُ.[5]

ترجمه: از موسى بن جعفر نقل شده که در مورد خاک متنجسی که باران بر آن باریده فرمودند: اگر تا سه روز پس از بارش باران لباسی با آن خاک ملاقات کند محکوم به طهارت است مگر این که اطمینان حاصل شود كه آن خاک پس از بارش باران مجدد متنجّس شده است، و اما پس از سه روز اگر آن خاک به لباس برسد تطهیر آن لازم است و اگر جاده و راه پاكيزه باشد و لباس با آن ملاقات کند تطهیر آن لازم نیست.

وجه طهارت تا سه روز به بیان مرحوم آیة اللّه سبزواری ره: علّت این که تا سه روز حکم به طهارت زمین و بعد از آن حکم به نجاست زمین شده، آن است که مورد سؤال مکانی بوده که در معرض نجاست است مثلاً محلّ تردد سگ هاست از این جهت تا سه روز حکم به طهارت شده است چرا که معمولاً حداکثر تا سه روز چنین مکانی طاهر میماند ولی چون مکان در معرض نجاست است به جهت عبور سگ و عوامل نجاست دیگر، بیشتر از این مقدار از زمان معمولاً طاهر نمی ماند.

و اما علّت حکم به نجاست بعد از سه روز با این که یقین به نجاست حاصل نشده از باب تقدیم ظاهر بر أصل است یعنی با این که علم به تنجس مکان حاصل نشده ولی چون محلّ در معرض نجاست است ظاهر بر أصل یعنی إستصحاب عدم تنجس مقدم می شود شاهد بر این کلام آن است که حتی قبل از سه روز نیز حکم به طهارت به حسب ظاهر بوده چرا که فرمودند اگر در بین این سه روز یقین به تنجس زمین حاصل شود إجتناب از آن لازم است از این کلام إستفاده می شود که حکم به طهارت تا سه روز هم در صورتی بوده که علم به نجاست حاصل نشده باشد «إِلَّا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ نَجَّسَهُ شَيْ‌ءٌ بَعْدَ الْمَطَرِ».

المسألة العاشرة: الحصير النجس يطهر بالمطر‌ و كذا الفراش المفروش على الأرض و إذا كانت الأرض التي تحتها أيضا نجسة تطهر إذا وصل إليها نعم إذا كان الحصير منفصلا عن الأرض يشكل طهارتها بنزول المطر عليه إذا تقاطر منه عليها نظير ما مر من الإشكال فيما وقع على ورق الشجر و تقاطر منه على الأرض.‌[6]

ترجمه: حصير و فرشِ متنجس، به باريدن باران بر آن طاهر مى‌شود همچنان که زمين متنجسی که حصیر روی آن واقع شده به شرط رسیدن باران به آن طاهر مى‌شود بله اگر حصير منفصل از زمين باشد و باران بر آن ببارد و از آن تقاطر كند بر زمين متنجس، در طهارت زمين اشكال است نظير آن چه گذشت در مورد بارش باران به برگ درخت و تقاطر از آن بر زمين متنجس.

توضیح ذلک: همانطور که بارش باران به فرش و زمینِ متنجس، موجب طهارت آن می شود، بارش باران بر حصیر متنجّس نیز موجب طهارت آن می شود و اگر چند حصیر روی هم واقع شده و متّصل به هم باشند و باران به عمق عصیرهای زیرین برسد همگی به منزله یک حصیر بوده و به مجرّد نفوذ باران در آن طاهر می شوند و اما در صورتی که حصیر در بلندی باشد و زیر آن حصیر دیگری با فاصله باشد به طوری که آب باران إبتدا بر حصیر بالایی باریده و سپس بر حصیر زیرین سرازیر شود حصیر زیرین طاهر نمی شود زیرا حصیر بالایی حائل و مانع بارش مستقیم باران بر آن شده است.

المسألة الحادية عشرة: الإناء النجس يطهر‌إذا أصاب المطر جميع مواضع النجس منه نعم إذا كان نجسا بولوغ الكلب يشكل طهارته بدون التعفير لكن بعده إذا نزل عليه يطهر من غير حاجة إلى التعدّد.‌[7]

ترجمه: ظرف متنجّس به بارش باران بر آن، طاهر مى‌شود اگر باران به جميع مواضع متنجّس در آن برسد بله هر گاه ظرفی به ولوغ كلب، متنجّس شود در طهارت آن بدون تعفير و خاك مالى إشکال است، ولی اگر بعد از تعفير، باران به آن ظرف ببارد طاهر مى‌شود و نیازی به تعدّد غَسل ندارد.

توضیح ذلک: طبق روایات، در تطهیر ظروف متنجّس به ولوغ کلب، علاوه بر شستن دوبار، تعفیر نیز لازم است لکن برخی گفته اند اگر ظرفی متنجّس به ولوغ سگ شود طبق إطلاق مرسله کاهلی «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ» طاهر بوده و نیازی به تعفیر ندارد زیرا حکم به طهارت در این روایت إطلاق دارد أعم از این که شیء، متنجّس به ولوغ کلب باشد یا متنجّس به دیگر نجاسات، بر أساس إطلاق در این روایت نیازی به تعفیر نیست چنان که نیازی به تعدّد غَسل نیست.

مرحوم شیخ أنصاری ره در طهارت ظرف متنجّس به ولوغ کلب قبل از تطهیر بوسیله آب، تعفیر را لازم می داند چنان که صاحب عروه ره به طور إحتیاط وجوبی حکم به لزوم تعفیر نموده است، زیرا آب باران دخلی در تحقّق شرط تعفیر ندارد و از طرفی در روایات تطهیر ظرفی که متنجّس به ولوغ کلب شده مشروط به تعفیر شده است از این جهت در لزوم رعایت این شرط فرقی بین آب باران و دیگر آب ها نیست زیرا أدلّه تطهیر آب باران تنها جهت تطهیر به آب را بیان نموده و تعفیر دخلی به تطهیر به آب ندارد بر این أساس نمی توان به إطلاق روایت «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ» تمسّک نموده و حکم به سقوط شرط تعفیر در تطهیر به آب باران نمود هذا اولاً.

ثانیاً أدلّه مطهریت آب باران نهایتاً إطلاق دارد و به إطلاق شامل تطهیر ولوغ کلب و دیگر نجاسات به آب باران می شود لکن در طرف دیگر، أدلّه لزوم و اشتراط تعفیر نیز إطلاق دارد أعم از این که تطهیر بوسیله آب باران باشد یا دیگر آب ها در نتیجه در محلّ إجتماع هر دو دلیل تعارض و تساقط کرده و بعد از تعارض مرجع إستصحاب بقاء نجاست در صورت عدم تعفیر است علاوه بر این که لزوم تعفیر موافق با إحتیاط است چرا که اشتغال یقینی یستدعی الفراغ الیقینی و بذلک تم الکلام فی الماء المطر.

فصل في ماء الحمّام: ماء الحمّام بمنزلة الجاري، بشرط اتّصاله بالخزانة، فالحياض الصغار فيه إذا اتّصلت بالخزانة لا تنجس بالملاقاة، إذا كان ما في الخزانة وحده أومع ما في الحياض بقدر الكرّ من غير فرق بين تساوي سطحها مع الخزانة أو عدمه وإذا تنجّس مافيهايطهر.‌[8]

ماء الحمام: صاحب جواهر ره می فرماید اساساً معلوم نیست که حمّام های فعلی خصوصیّات همان حمّام های سابق را داشته باشند تا بتوان أحکام آب حمّام را که در روایات ذکر شده به حمّام های حاضر نیز سرایت دهیم.

سؤال: آیا می توان إستصحاب عدم نقل را جاری نمود؟

اگر در معنای کلمه ای مثل مطر شک کنیم که آیا معنای آن در زمان حاضر همان معنایی است که سابق داشته یا این که به معنای جدیدی نقل داده شده است در اینجا با شک در نقلِ معنا، أصل عدم نقل جاری می شود ولی در ما نحن فیه که شک در کیفیّت تطهیر داریم نمی توانیم با أصل عدم نقل نتیجه بگیریم که بنای حمّام های قدیم و کیفیّت تطهیر در آن مثل حمّام های عصر حاضر و کیفیّت تطهیر در ابن حمّام ها بوده است.

صاحب جواهر مسأله را به صورت علمی بحث نموده و می فرماید: روایاتی که در مورد حمّام وارد شده و حکم به طهارت آب حمّام و عدم إنفعال آن نموده است مثل «ماء الحمّام کماء الجاری» در این روایات روات از إمام در مورد حوضچه های حمّام سؤال کرده اند که آیا با ملاقات نجس منفعل می شوند یا خیر، إمام حکم به عدم إنفعال نمودند.

جواب إمام از دو حال خارج نیست یا اشاره به قضیه خارجیه است یعنی خصوص ملاقات نجس با آب حوض های حمّام های قدیم یا این که اشاره به قضیه حقیقیه است حال اگر کلام إمام اشاره به قضیه خارجیه و شخصیه داشته باشد نمی توان حکم مذکور را برای حمّام های عصر حاضر ثابت نمود ولی اگر اشاره به قضایای حقیقیه داشته باشد می توان أحکام مذکور را

برای حمّام های فعلی نیز ثابت دانست.

قضایای خارجیه و قضایای شخصیه: أحکامی که شارع مقدّس بیان نموده عمدتاً به نحو قضایای حقیقیه است یعنی در مقام جعلِ قانون حکمی را روی موضوع به صورت کلی برده است که با فرض تحقّق موضوع در خارج، حکم فعلی خواهد شد چنین حکمی از زمان پیامبر اکرم الی یوم القیامه ثابت خواهد بود و خصوصیّات موضوع مثل نماز در سفر یا حضر... موجب تغییر حکم یعنی أصل وجوب نماز نمی شود در این صورت مادامی که مصادیق تحت کلی موضوع ثابت باشد حکم نیز ثابت است ولی در قضایای خارجیه با تبدل موضوع حکم نیز ساقط می شود به عنوان مثال اگر مامون سپاهی را برای جنگ در زمان حضرت رضا فرستاده باشد و حضرت در تایید این جنگ فرموده باشند «کل من فی العسکر قتل شهیداً» یعنی هر کس در این جنگ حاضر شده مرگش شهادت است حال اگر مامون سپاه دیگری را به جنگ بفرستد آیا می توان گفت اگر کسی در آن سپاه بمیرد به إستناد کلام إمام شهید محسوب می شود؟ خیر صحیح نیست زیرا حکم روی قضیه خارجیه رفته است.

سؤال: آیا أحکامی که در مورد آب حمّام ذکر شده به نحو قضیه حقیقیه بوده است یا به نحو قضیه شخصیه؟

مشکل اول: حکمی که در مورد حمّام های قبل ذکر شده اگر به صورت قضیه شخصیه باشد نمی توان به حمّام های فعلی سرایت داد ولی اگر به صورت قضیه حقیقیه باشد مثل أدلّه آب جاری که فرمود «کل الماء الجاری یطهر» می توان أحکام حمّام را به حمّام های حاضر نیز سرایت داد و بعید نیست که حمّام های قدیم کیفیّت و بنای خاصی داشته است و جواب إمام نیز در مورد

همان حمّام ها با آن خصوصیّت خاص بوده است.

مشکل دوّم: آیا از روایات إستفاده می شود که آب حمّام مثل آب باران و آب جاری خصوصیّت خاصی دارد یا این که حکم به طهارت آب حمّام از جهت این بوده که معمولاً متّصل به منبعی بوده که به مقدار کر است یعنی به جهت إتّصال به منبع که به قدر چندین کر آب داشته، حکم به عدم إنفعال آب حوضچه های حمّام شده است با این بیان اگر خزینه حمامی کمتر از مقدار کر آب داشته باشد آب حوضچه های متّصل به آن با ملاقات نجس منفعل می شود و نمی توان به إطلاق أدلّه «ماء الحمّام کماء الجاری» أخذ نمود.

مرحوم محقّق ره از برخی روایات إستفاده نموده که آب حوضپه های حمّام خصوصیّت خاصی دارد به طوری که اگر از کر هم کمتر باشد محکوم به طهارت بوده و منفعل نمی شود همچنان که آب باران و آب جاری خصوصیّت داشته و منفعل نمی شود ولو کمتر

از کر باشد و در این جهت به روایاتی نیز تمسّک نموده است از جمله:

صحیحه داوود بن سرحان: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي مَاءِ الْحمّام قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ الْجَارِي.[9]

عن الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: مَاءُ الْحمّام لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَتْ لَهُ مَادَّةٌ.[10]

بررسی سند: مرحوم شیخ أنصاری ره این روایت را به چند دلیل معتبر دانسته است اول این که بکر بن حبیب در أصل بکر بن محمد بن حبیب بوده است و مرحوم کشی ره و نجاشی ره آن را توثیق کرده اند چنان که از خلاصه مرحوم حلی ره إستفاده توثیق می شود، نه بکر بن حبیب که تضعیف شده است ثانیا در سلسله سند روایت، صفوان بن یحیی ذکر شده که از اصحاب إجماع بوده و مرحوم شیخ ره مرسلات صفوان را توثیق نموده است.

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.
[2] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.
[6] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.
[7] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 92.
[8] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 92.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo