< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطَّهارة، أحکام ماء المطر، شرائط التطهیر بماء المطر

هل یشترط جریان الماء فی عاصمیة ماء المطر أم لا؟

بین شیعه و سنی این أمر مورد إتّفاق است که آب باران خصوصیّت عاصمیت را داشته و با ملاقات نجس متنجّس نمی شود بلکه علاوه بر آن، مطهر غیر است و در مطهریت آب باران آیه شریفه کفایت است ﴿وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً﴾[1] بنابر این که طهور به معنای طاهر لنفسه و مطهّر للغیر باشد چنان که در إبتدای بحث طهارت از لغت و روایات چنین استظهار نمودیم: قال فی الصحاح: الطَّهُورُ ما يُتَطَهَّرُ به كالفَطور و السَحُور و الوَقود.[2] و فی کتاب العین: الطَّهُورُ: اسم للماء «الذي يُتَطَهَّرُ به» كالوضوء «للماء الذي يتوضأ به» و كل ماء نظيف اسمه طَهُور.[3]

از طرفی دو مسأله مورد بحث قرار گرفته است:

مسأله اول آن است که اگر در صدق آب باران در جایی شک کنیم حکم مسأله چیست؟ مثل این که از آسمان چند قطره آب بدون استمرار ببارد و کثیر هم نباشد و شک کنیم که آیا بر چنین آبی عرفاً و لغتاً ماء المطر صادق است یا خیر؟

مسأله دوّم شک در عاصمیت شرعی آب باران است یعنی بر فرض صدق عنوان ماء المطر در لغت و عرف، شک کنیم که آیا بر این مقدار از بارش أحکام آب باران جاری می شود یا خیر؟ آیا بر بارش چند قطره نیز مطر در لسان شرع صادق است تا حکم عاصمیت و مطهریت للغیر بر آن جاری شود یا خیر؟ آیا در ترتّب أحکام باران شروط دیگری معتبر است؟ آب باران که در روایات برای آن أحکامی ذکر شده به چه آبی إطلاق می شود؟

مرحوم صاحب جواهر ره شش تا هفت قول در مسأله ذکر نموده است در بین این اقوال برخی از بزرگان شروطی را در عاصمیت و مطهریت آب باران للغیر ذکر نموده اند که این قیود را بررسی می کنیم:

شرط اول: اولین شرطی که ذکر شده آن است که آب باران باید جریان از ناودان «میزاب» داشته باشد و اگر آب باران به مقداری باشد که در زمین نفوذ کرده و از ناودان جاری نشود در این صورت عاصمیت و مطهریت للغیر ندارد این قول منسوب به مرحوم شیخ طوسی ره است مستند این قول برخی از روایات است که گمان شده به حسب ظاهر دلالت بر اشتراط جریان آب باران از میزاب دارد از جمله این روایات:

1. صحیحه هشام بن حکم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي مِيزَابَيْنِ سَالا أَحَدُهُمَا بَوْلٌ وَ الْآخَرُ مَاءُ الْمَطَرِ فَاخْتَلَطَا فَأَصَابَ ثَوْبَ رَجُلٍ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ. [4]

2. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَوْ أَنَّ مِيزَابَيْنِ سَالا أَحَدُهُمَا مِيزَابُ بَوْلٍ وَ الْآخَرُ مِيزَابُ مَاءٍ فَاخْتَلَطَا ثُمَّ أَصَابَكَ مَا كَانَ بِهِ بَأْسٌ.[5]

3. عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا قَالَ مَا بِذَا بَأْسٌ لَا تَغْسِلْهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ.[6] در این حدیث عنوان سیلان آمده است.

کیفیّت استدلال: عاصمیت آب باران در این سه روایات «البته به فرض این که مراد از عبارتِ-يَسِيلُ عَلَيَّ- ریزش از ناودان باشد» در فرضی ذکر شده که از ناودان جاری شود یعنی أصل اولی در آب بارانی که خاصیت عاصمیت و مطهریت للغیر را

دارد آن است که از ناودان جاری شود در غیر این صورت عاصمیت ندارد.

مناقشه أستاد أشرفی : این قید بلا إشکال نمی تواند بعنوان شرط در عاصمیت آب باران باشد زیرا در روایت اول و روایت سوّم قید جریان از ناودان در سؤال راوی ذکر شده نه در کلام إمام تا بتوان از آن اشتراط جریان از ناودان را إستفاده نمود و ذکر قید جریان از ناودان در سؤال راوی دلیل بر این نیست که در آب باران جریان از ناودان شرط است بلکه قید جریان تنها موردِ سؤال راوی بوده است از طرفی قطعاً مرحوم شیخ ره هم به این أمر توجه داشته که برخی بام ها یا ناودان ندارد و یا ناودان آن مسدود شده و قابلیت جریان آب باران در آن نیست حال نمی توان گفت در چنین مواردی به صرف عدم جریان از ناودان، آب باران عاصمیت ندارد هیچ فقیهی بلکه به قول أستاد خویی ره هیچ متفقهی چنین حکمی نمی کند که جریان از ناودان خصوصیّت در اعتصام آب باران دارد و اما روایت دوّم اگر چه قید جریان در کلام إمام آمده است لکن به عنوان فرض مسأله مطرح شده است به این صورت که اگر از یک ناودان آب باران و از دیگری بول جاری شود و بول در آب باران مستهلک شود در این مورد لباسی که با این آب ملاقات کرده محکوم به طهارت است نه این که جریان از ناودان خصوصیّت داشته باشد.

شرط دوّم: دوّمین شرطی که در کلمات برخی از بزرگان ذکرشده آن است که نفس سریان و جریان معتبر در عاصمیت و مطهریت آب باران است«نه خصوص جریان از میزاب» این قول منسوب به ابن حمزه ره است مستند این قول برخی از روایاتی است که به حسب ظاهر دلالت بر اشتراط جریان در عاصمیت و مطهریت آب باران دارد چرا که به صورت قضیه شرطیه آمده است«إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ» و به مقتضای مفهوم آن، آب بارانی که جریان ندارد عاصمیت نداشته و مطهر غیر نخواهد نبود از جمله این روایات:

صحیحه علی بن جعفر: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ فِيهِ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَاءُ أَ يُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأَ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ فِي مَاءِ الْمَطَرِ وَ قَدْ صُبَّ فِيهِ خَمْرٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ هَلْ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ فَقَالَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ وَ لَا رِجْلَهُ وَ يُصَلِّي فِيهِ وَ لَا بَأْسَ بِهِ..[7]

رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَيُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ.[8]

عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ.[9]

مناقشه أستاد أشرفی در دلالت روایات مذکور بر مدّعی:

قید جریان «إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ» در این روایات اگر چه به صورت قضیه شرطیه و در کلام إمام ذکر شده است لکن در جواب می گوییم اگر مراد از شرط جریان، جریان فعلی باشد چند مورد نقض وجود دارد از جمله این که اگر زمینی رملی باشد و یا در أثر خشک سالی ترک داشته باشد به طوری که هر مقدار باران به آن ببارد در آن نفوذ کرده و بر آن جاری نمی شود لازمه این قید آن است که چنین آبی ولو به شدت هم ببارد أحکام آب باران را نخواهد داشت و این أمر در غایت بُعد است، مورد دیگر از موارد نقض آن است که آب باران به صورت رشح دائم باریده و در زمین نفوذ کرده ولی جاری نشود در چنین مواردی قطعا

أحکام آب باران بر آن مترتّب می شود در صورتی که جریان ندارد.

به نظر می رسد که قید جریان در این روایات کنایه از کثرت آب باران است چنان که در صحیحه هشام بن سالم قید کثرت ذکر شده است «فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ»[10] خصوصا با توجه به این که مورد این روایات آب بارانی است که در پشت بام با نجاست ملاقات کرده و طبع قضیه آن است که اگر آب باران به قدری کم ببارد که در زمین نجس فرو رفته و جاری نشود در این صورت منفعل از نجاست شده و متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس می شود ولی اگر آب باران کثیر باشد به طوری که غالب بر بول یا دیگر نجاسات باشد در این صورت طبعا جریان داشته و متغیّر به أحد أوصاف ثلاثه نجس نمی شود.

در نتیجه چون مورد سؤال در روایاتی که قید جریان در آن آمده غالبا از آب بارانی بوده که با نجاست پشت بام ملاقات کرده از این مطلب إستفاده می شود که قید جریان در این روایت اشاره به کثرت آب باران و غلبه آن بر نجاست دارد به طوری که نجس در آن مستهلک شود تا این که متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس نشود بر خلاف موردی که آب باران به قدری کم باشد که در زمین نفوذ کرده و متأثّر از بول یا غائط شود که در این صورت قطعاً آب باران منفعل خواهد شد چرا که حتی آب جاری در صورت تغییر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس منفعل می شود فلذا قید جریان در این روایت اشاره دارد به کثرت آب باران و غلبه آن بر نجاست، شاهد بر این برداشت روایات ذیل است:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ خَارِجاً فَتَمْطُرُ السَّمَاءُ فَتَقْطُرُ عَلَيَّ الْقَطْرَةُ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ.[11]

در این روایت سؤال شده از مستراحی که خارج از خانه بوده «پشت بام» و آب باران بر آن باریده و قطره ای از آنجا به لباس شخص چکیده که حضرت فرمودند لباس طاهر است از این عبارت إستفاده می شود که آب باران کثیر بوده و از بام به زیر سقف سرایت کرده و ملوّث و متغیّر به نجاست نبوده است یعنی مقدار باران کم نبوده که تنها در سقف نفوذ کند که در این صورت متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس می شود و چنان که قبلاً گفتیم آب کر و حتی آب جاری چنانچه متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس شود منفعل می شود.

مشابه همین تعبیر در روایت علی بن جعفر آمده که راوی سؤال می کند «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ

الثَّوْبَ أَيُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ» حضرت در جواب می فرماید «قَالَ إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ».[12]

از این روایات نیز إستفاده می شود که آب باران کثیر که بواسطه جریان بر نجاست غلبه دارد تنها عاصمیت دارد و اما اگر آب باران به قدری کم باشد که نجاست بر آن غلبه کرده و یکی از أوصاف ثلاثه آب تغییر پیدا کند در این صورت عاصمیت نداشته و با ملاقات نجس منفعل می شود.

بنابراین قید جریان در این روایات دلیل بر آن نیست که در عاصمیت آب باران جریان شرط است بلکه ذکر این قید از این جهت است که اگر جریان نباشد خواه و ناخواه آب متغیّر می شود حال با توجه به این که در روایات حد خاصی برای آب مطر در عاصمیت ذکر نشده نتیجه می گیریم که مدار در عاصمیت، صدق عرفی ماء المطر است خواه جریان داشته باشد خواه به جهت خصوصیّت زمین جریان ندشته باشد مثل این که زمین ترک خورده و یا به جهت خصوصیّت باران «مثل این که باران به صورت نم نم باریده و در زمین نفوذ کرده» جریان ندارد در نهایت از أدلّه استیناس می شود که آب بارانی عاصمیت دارد که عرفاً ماء المطر بر آن صادق باشد مشروط به این که متغیّر به یکی أوصاف ثلاثه نجس نشود آری کثرت در آن شرط است از این جهت که اگر نسبت به نجاست کمتر باشد متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس می شود یا در نجاست مستهلک شده و از این جهت محکوم به نجاست است.

إن قلت: اشتراط جریان در روایات مذکور اشاره به استمرار بارش آب باران است یعنی در صورتی آب باران عاصمیت داشته و مطهر غیر است که آب باران در حال بارش باشد و اما اگر آب باران متوقف شده و در جایی جمع شود در این صورت چون آب باران جریان ندارد حکم آب باران را نخواهد داشت به عبارت دیگر قید جریان در روایات کنایه از بارش آب باران است به این معنی که عاصمیت آب باران تنها در هنگام نزول باران است ولی در صورت توقف باران دیگر عاصمیت ندارد با این بیان مراد از قید جریان بارش باران است نه جریان بر روی زمین.

قال المحقّق الهمدانی ره: لكنّ الذي يغلب على الظنّ أنّ غرضهم التنبيه على الفرع الذي نبّهنا عليه من أنّ الماء الجاري من الميزاب و نحوه ما دام معتصما بالقطرات النازلة من السماء بحكم الماء الجاري، لا أنّه يعتبر في مطهّريّة ماء المطر الجريان مطلقا أو من خصوص الميزاب.[13]

قلت: این حمل در غایت بعد است و نمی توانیم جریان آب را به نزول آب از آسمان حمل نموده و بگوییم مراد از قید جریان، بارش باران است به این معنی که آب باران تنها در حال بارش عاصمیت دارد و به مجرّد قطع باران دیگر عاصمیت ندارد چنین حملی صحیح نیست زیرا معمولاً از بارش باران تعبیر به جریان آب نمی شود.

مسأله دیگر آن است که اگر بارش باران قطع شده و آب باران در جایی جمع شود یا بر روی زمین جاری شود آیا چنین آبی خاصیت عاصمیت را دارد یا خیر؟ برخی گفته اند این آب همان آب مطر است که به منزله آب جاری بوده و با ملاقات نجس منفعل نمی شود.

در جواب می گوییم: آب جاری هم اگر منقطع از مادّه شود و کمتر از کر باشد به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود در نتیجه الحاق این آب به آب جاری یا آب باران صحیح نیست زیرا دارای مادّه نمی باشد و از طرفی بعد از قطع بارش دیگر بر آن، آب باران صادق نیست تا این که حکم آن را داشته باشد و به صرف این که قبلاً آب باران بوده نمی توان آن را آب باران شمرد و إلّا همه آب های بیابان از باران است از این جهت حکم آب قلیل را خواهد داشت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo