< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطّهارة، الطّهارة فی اللغة و الإصطلاح، هل یکون الماء طاهرا بنفسه مطهراً لغیره أم لا؟

به إتّفاق شیعه و سنی و به إستناد آیات و روایات، آب مطلق، مطهر از حدث و خبث است با این حال بزرگان در کلمه طهور و إستعمال آن به صورت متعدّی نکات ادبی را ذکر کرده اند که بیان آن خالی از فائده نیست.

إشکال: از کلمه طهور در آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» طبق قواعد علم نحو، نمی توان مطهِّر بودن آب را إستفاده نمود زیرا کلمه طهور بر وزن فعول صیغه مبالغه بوده و ریشه آن طُهر است و همچنان که طُهر فعل لازم و به معنای پاک بودن شیء است نه متعدی تا مطهر غیر باشد، کلمه طهور نیز لازم بوده و نمی توان از آن معنای فعل متعدی را إستفاده نمود و اما این که کلمه طهور به صیغه مبالغه ذکر شده این هم دلیل بر مطهریت للغیر نیست بلکه تنها دلالت بر مبالغه و شدت در طهارت آب دارد مثل کلمه ضروب که دلالت بر شدت ضرب دارد.

جواب: طهور بر وزن فعول صیغه مبالغه است و مبالغه در طهارت معنی ندارد که مثلاً گفته شود فلان شیء بسیار پاک است زیراشیء یا پاک است یا پاک نیست از این جهت مبالغه در شیءِ طاهر بازگشتش به تعدیه فعل و نتیجه اش مُطَهِّر بودن برای غیر است علاوه بر این که در بسیاری از روایات کلمه طهور به معنای متعدی و مطهّر غیر إستعمال شده است از جمله: «جُعِلَ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[1] در روایات مذکور کلمه طهور در معنای متعدّی إستعمال شده است و زمین به عنوان یکی از مطهّرات ذکر شده که نجاست پا بوسیله راه رفتن در آن مرتفع می شود در نتیجه کلمه طهور در آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» نیز دلالت بر مطهریت للغیر دارد.

روایت نبویّ: عَنْ النبی قَالَ طَهُورُ إِنَائِكُمْ إِذَا وَلَغَ فِيهِ الْكَلْبُ أَنْ يُغْسَلَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ بِالْمَاءِ‌.[2]

در این روایت نیز کلمه طهور به معنای مطهّریت للغیر إستعمال شده و دلالت دارد بر طهارت ظرفی که با آب دهان سگ نجس شده و بوسیله آب و خاک پاک می شود ، چنان که توبه مطهر از گناه شمرده شده «التوبة طهور للمذنب».[3] یا إستعمال نوره، مطهر بدن شمرده شده گر چه مفعول به آن به جهت اختصار و معلوم بودن آن حذف شده است:

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: بَعَثَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ابْنَ أَخِيهِ فِي حَاجَةٍ فَجَاءَ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَدِ اطَّلَى بِالنُّورَةِ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ النُّورَةَ طَهُورٌ. [4]

عن النّبيّ انّه قال: التّراب طهور المسلم و لو إلى عشر حجج ما لم يحدث أو يجد الماء[5]

در این روایت نیز کلمه طهور در معنای متعدی إستعمال شده است و کلمه مسلم مفعول به آن است.

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ‌ ‌فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ بَنُو إِسْرَائِيلَ إِذَا أَصَابَ أَحَدَهُمْ قَطْرَةُ بَوْلٍ قَرَضُوا لُحُومَهُمْ بِالْمَقَارِيضِ وَ قَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِأَوْسَعِ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَكُمُ الْمَاءَ طَهُوراً فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ. [6]

در این روایت آب به عنوان موهبت بزرگ إلهی و مطهر بدن در امت پیغمبر اکرم ذکر شده در مقابل برخی از اقوام گذشته که طهارت بدن آنان بوسیله بریدن عضو صورت می گرفته است.

از مجموع روایات مذکور إستفاده می شود که کثیراً مّا کلمه طهور به صورت متعدی و مطهر غیر إستعمال شده است در نتیجه این که برخی گفته اند کلمه طهور به صورت متعدّی و مطهّر غیر إستعمال نشده، صحیح نیست.

برخی گفته اند کلمه طهور اسم آلت است یعنی چیزی که بوسیله آن دیگر أشیاء پاک می شود که با این معنی علی القاعده کلمه طهور، به معنای متعدی و مطهر للغیر «ما یُطَهِّرُ به» است مثل وقود به معنی وسیله ای که بوسیله آن آتش افروزی می شود و هکذا کلمه غسول یعنی ما یغسّل به، گرچه برخی در مقام جواب گفته اند: وزن فعول به معنای اسم آلت إستعمال نمی شود بلکه چنین استعمالی خلاف قاعده است زیرا إستعمال اسم آلت تنها به سه وزن مِفعل و مِفعله و مِفعال متعارف است.

بیان مرحوم شیخ طوسی ره: این که گفته شده اگر اسم فاعل در کلمه ای متعدی نباشد صیغه مبالغه آن نیز متعدی نخواهد بود این کلام غلط است زیرا کثیراً ما اسماء به صیغه مبالغه مثل فعول برده شده و با این حال إفاده تعدیه نموده است گر چه

أصل آن لازم بوده است:

قال الشیخ: الطَّهُورُ هُوَ الْمُطَهِّرُ فِي لُغَةِ الْعَرَبِ فَيَجِبُ أَنْ يُعْتَبَرُ كَمَا يَقَعُ عَلَيْهِ اسْمُ الْمَاءِ بِأَنَّهُ طَاهِرٌ مُطَهِّرٌ... لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ إِنَّ الطَّهُورَ لَا يُفِيدُ فِي لُغَةِ الْعَرَبِ كَوْنَهُ مُطَهِّراً لِأَنَّ هَذَا خِلَافٌ عَلَى أهل اللُّغَةِ لِأَنَّهُمْ لَا يَفْرُقُونَ بَيْنَ قَوْلِ الْقَائِلِ هَذَا مَاءٌ طَهُورٌ وَ هَذَا مَاءٌ مُطَهِّرٌ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ كَيْفَ يَكُونُ الطَّهُورُ هُوَ الْمُطَهِّرَ وَ اسْمُ الْفَاعِلِ مِنْهُ غَيْرُ مُتَعَدٍّ وَ كُلُّ فَعُولٍ وَرَدَ فِي كَلَامِ الْعَرَبِ مُتَعَدِّياً لَمْ يَكُنْ مُتَعَدِّياً إِلَّا وَ فَاعِلُهُ مُتَعَدٍّ فَإِذَا كَانَ فَاعِلُهُ غَيْرَ مُتَعَدٍّ يَنْبَغِي أَنْ يُحْكَمَ بِأَنَّ فَعُولَهُ غَيْرُ مُتَعَدٍّ أَيْضاً أَ لَا تَرَى أَنَّ قَوْلَهُمْ ضَرُوبٌ إِنَّمَا كَانَ مُتَعَدِّياً لِأَنَّ الضَّارِبَ مِنْهُ مُتَعَدٍّ وَ إِذَا كَانَ اسْمُ الطَّاهِرِ غَيْرَ مُتَعَدٍّ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ الطَّهُورُ أَيْضاً غَيْرَ مُتَعَدٍّ.

قِيلَ لَهُ هَذَا كَلَامُ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ مَعَانِيَ الْأَلْفَاظِ الْعَرَبِيَّةِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَا خِلَافَ بَيْنَ أهل النَّحْوِ أَنَّ اسْمَ الْفَعُولِ مَوْضُوعٌ لِلْمُبَالَغَةِ وَ تَكَرُّرِ الصِّفَةِ أَ لَا تَرَى أَنَّهُمْ يَقُولُونَ فُلَانٌ ضَارِبٌ ثُمَّ يَقُولُونَ ضَرُوبٌ إِذَا تَكَرَّرَ مِنْهُ ذَلِكَ وَ كَثُرَ وَ إِذَا كَانَ كَوْنُ الْمَاءِ طَاهِراً لَيْسَ مِمَّا يَتَكَرَّرُ وَ يَتَزَايَدُ فَيَنْبَغِي أَنْ يُعْتَبَرَ فِي إطلاق الطَّهُورِ عَلَيْهِ غَيْرُ ذَلِكَ وَ لَيْسَ َلِكَ إِلَّا أَنَّهُ مُطَهِّرٌ وَ لَوْ حَمَلْنَاهُ عَلَى مَا حَمَلْنَا عَلَيْهِ لَفْظَةَ الْفَاعِلِ لَمْ يَكُنْ فِيهِ زِيَادَةُ فَائِدَةٍ وَ هَذَا فَاسِدٌ وَ أَمَّا مَا قَالَهُ السَّائِلُ إِنَّ كُلَّ اسْمٍ لِلْفَاعِلِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُتَعَدِّياً فَالْفَعُولُ مِنْهُ غَيْرُ مُتَعَدٍّ فَغَلَطٌ أَيْضاً لِأَنَّا وَجَدْنَا كَثِيراً مَا يَعْتَبِرُونَ فِي أَسْمَاءِ الْمُبَالَغَةِ التَّعْدِيَةَ وَ إِنْ كَانَ اسْمُ الْفَاعِلِ مِنْهُ غَيْرَ مُتَعَدٍّ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ الشَّاعِرِحَتَّى شَآهَا كَلِيلٌ مُوهِناً عَمِلٌ بَاتَتْ طِرَاباً وَ بَاتَ اللَّيْلَ لَمْ يَنَمِ.[7]

برخی گفته اند در شعر عرب کلمه طهور به معنای مطهر غیر إستعمال شده است: إِلى رُجَّح الأَكفالِ، هِيفٍ خُصُورُها، عِذابُ الثنايا ريقهن طَهُورُ[8]

إشکال: أوّلاً ممکن است إستعمال کلمه طهور در شعر مذکور از باب ضرورت شعری یعنی درست کردن قافیه باشد چنان که گفته شده: چون که قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ آید ثانیاً این که کلمه طهور در شعر مذکور به معنای متعدی إستعمال شده باشد أوّل کلام است و شاید مراد این است که دهان محبوب نهایت پاکیزگی را دارد نه این که مطهّر غیر باشد.

جواب أستاد أشرفی :

مبالغه و شدت در طهارت به این است که شیء مطهر غیر باشد زیرا به قول مرحوم أستاد خویی ره طهارت و نجاست دو إعتبار است و در إعتبار مبالغه نیست گر چه ممکن است متعلّق إعتبار أمر شدیدی باشد علاوه بر این نقض کرده اند که اگر طهور به معنای لازم باشد چرا در برخی موارد إستعمال به معنای لازم غلط است مثل شجرٌ طهورٌ و صحیح آن است که گفته شود شجرٌ طاهرٌ، در نتیجه نمی توان گفت که کلمه طهور دلالت بر مطهریت غیر ندارد بلکه دلالت طهور بر مطهریت غیر یا از جهت این است که به صیغه مبالغه ذکر شده و مبالغه در طهارت بالإلتزام در دلالت بر مطهریت غیر دارد.

یا از جهت این است که أصل و ریشه کلمه اگر چه به معنای فعل لازم است ولی چون به هیئت خاصی برده شده إفاده معنای متعدی می دهد زیرا هیئات تنها دلالت بر اسناد مسند به مسند الیه و معنای گنجانده شده در مادّه آن ندارند بلکه گاه هیئت دلالت بر معنای مازاد بر انتساب مادّه به فاعل دارد مثل این که اسم زمان و مکان دلالت بر زمان و مکان نیز دارد و هکذا کلمه طهور که به هیئت فعول ذکر شده علاوه بر این که دلالت دارد بر معنای طهارت، دلالت بر مطهریت غیر نیز دارد و هیچ جای بعدی ندارد که کلمه ای به مادّه اصلیش دلالت بر معنای لازم داشته باشد ولی به هیئت خاصی دلالت بر معنای متعدی داشته باشد چنان چه بعض محققین از تلامیذ مرحوم آخوند ره گفته اند.

إن قلت: إستناد به آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» برای مطهریت مطلق آب صحیح نیست زیرا دلیل اخص از مدّعی است چه آن که در آیه شریفه تنها آب باران مطهر غیر ذکر شده است نه مطلق آب ها.

قلت: آب های موجود در زمین نیز در حقیقت همان آب های آسمانی هستند و این که بعضی گفته اند آب باران بواسطه تبخیر آب های دریاها به صورت متراکم به ابر تبدیل شده و سپس بوسیله برخورد با هوای سرد تبخیر و به صورت برف و باران فرود می آید خیر این أمر مسلّم نیست بلکه مرحوم صدوق ره آن را رد کرده است بلکه شاید به عکس باشد و همه آب های زمین نازل از باران باشد نه این که از خصوص آب های تبخیر شده زمینی باشد چنان که بعضی از علماء زمین شناسی گفته اند در نتیجه آیه شریفه شامل آب های زمینی نیز می شود شاهد این کلام روایتی است که در تفسیر آیه شریفه در

تفسیر علي ابن إبراهيم قمي از إمام باقر ذکر شده است: «هي الأنهار و العيون و الآبار»[9] .

علاوه بر این که از آیه شریفه «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ» نیز إستفاده می شود که آب آسمان شامل آب های زمین نیز می شود زیرا معمولاً آبیاری گیاهان و درختان بوسیله آب های زمینی صورت می گیرد لذا در این آیه شریفه آبیاری درختان به آب آسمانی نسبت داده شده است و قوله تعالی « وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ

فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ»[10] دلالت دارد که آب زمین از آسمان است.

و با صرف نظر از این کلام أستاد خویی ره می فرماید انزال آب از آسمان تنها به معنای فرو فرستادن آب از آسمان نیست بلکه ممکن است کلمه إنزال کنایه از خلق و تدبیر آب باشد چنان که در مورد حدید می فرماید: «و انزلنا الحدید» و نیز می توان بواسطه إجماع مرکّب و قول به عدم فصل مطهریت آب را برای مطلق آب ها از آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» إستفاده نمود.

توضیح ذلک: هر کس آب باران را مطهر غیر می داند مطلق آب ها را نیز مطهر غیر می داند یعنی در مسأله کسی قائل به تفصیل نشده است حال اگر مطهریت آب باران به آیه شریفه ثابت شود مطهریت دیگر آب ها به إجماع مرکّب و قول به عدم فصل ثابت خواهد شد.

إن قلت: اگر هم بپذیریم که آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» دلالت بر مطهریت غیر دارد لکن چون از جهت ادبی کلمه ماء، به صورت نکره در سیاق إتّصاف ذکر شده، این أمر دلالت دارد بر این که ما از آسمان یک آب مطهر فرو فرستادیم در نتیجه این کلام دلالت ندارد که هر آبی که از آسمان نازل شود مطهر غیر است.

قلت: بلا إشکال این آیه در مقام امتنان است چنان که آیه شریفه «انا علی ذهاب به لقادرون» در مقام تهدید است و اگر در مقام امتنان باشد با یک فرد از افراد آب که آن هم مجهول هم باشد سازگار نیست سرانجام آیه شریفه به ضمیمه آیات و روایات متعدّد و نیز إجماعات دلالت دارد بر مطهریت آب للغیر.

کلام برخی از أهل لغت:

الصحاح: الطَّهُورُ: ما يُتَطَهَّرُ به، كالفَطور و السَحُور و الوَقود. قال اللّٰه تعالى: وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً.[11]

کتاب العین: الطَّهُورُ: اسم للماء «الذي يُتَطَهَّرُ به» كالوضوء «للماء الذي يتوضأ به» و كل ماء نظيف اسمه طَهُور.[12]

مفردات القرآن: قال أصحاب الشّافعيّ: الطَّهُورُ بمعنى المُطَهِّرِ، و ذلك لا يصحّ من حيث اللّفظ لأنّ فَعُولا لا يُبْنَى من أَفْعَلَ و

فَعَّلَ، و إنما يبنى ذلك من فَعُلَ.و قيل: إنّ ذلك اقتضى التَّطْهِيرَ من حيث المعنى، و ذلك أنّ الطَّاهِرَ ضربان: ضربٌ لا يتعدّاه الطّهارة كطَهَارَةِ الثّوبِ فإنه طَاهِرٌ غيرُ مُطَهَّرٍ به، و ضرب يتعدّاه، فيجعل غيره طَاهِراً به، فوصف اللّه تعالى الماء بأنّه طهور تنبيها على هذا المعنى.[13]

تاج العروس: قد يكونُ الطَّهُورُ: اسم ما يُتَطَهَّرُ بهِ، كالفُطُورِ السَّحُورِ و الوَجُورِ، و السَّعُوطِ.و قد يكون صِفَةً، كالرَّسُولِ، و على ذٰلك قوله تعالى: وَ سَقٰاهُمْ رَبُّهُمْ شَرٰاباً طَهُوراً تنبيهاً أَنَّه بخِلافِ ما ذُكِرَ في قوله: وَ يُسْقىٰ مِنْ مٰاءٍ صَدِيدٍ قاله المصنّفُ في البَصَائر أو الطَّهُورُ: هو الطّاهِرُ في نفْسِه لمُطَهِّرٌ لِغَيْرِه قال الأَزْهَرِيّ: و كلّ ما قِيلَ في قَوْله عزَّ و جَلَّ وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً فإِنّ الطَّهُورَ في اللّغَةِ هو الطّاهِرُ المُطَهِّرُ؛ لأَنّه لا يكونُ طَهُوراً إِلّا و هو يُتَطَهَّرُ بهِ، كالوَضُوءِ: هو الماءُ الذي يُتَوَضَّأُ به، و النَّشُوقِ: ما يُسْتَنْشَقُ به، و الفَطُور؛ ما يُفْطَر عليه من شَرَاب أَو طَعَام.[14]

المصباح المنیر للفیومی: «طَهُورٌ» قِيلَ مُبَالَغَةٌ و إِنَّهُ بِمَعْنَى طَاهِرٍ وَ الْأَكْثَرُ أَنَّهُ لِوَصْفٍ زَائِدٍ قَالَ ابْنُ فَارِسٍ قَالَ ثَعْلَبٌ «الطَّهُورُ» هُوَ الطَّاهِرُ فِى نَفْسِهِ الْمُطَهِّرُ لِغَيْرِهِ وَ قَالَ الْأَزْهَرِىُّ أَيْضاً «الطَّهُورُ» فِى اللُّغَةِ هُوَ الطَّاهِرُ المُطَهَّرُ قَالَ وَ فَعُولٌ فى كَلَامِ الْعَرَبِ لِمَعَانٍ مِنْهَا فَعُولٌ لِمَا يُفْعَلُ بِهِ مِثْلُ «الطَّهُورِ» لِمَا يُتَطَهَّرُ بِهِ و «الْوَضُوءُ» لِمَا يُتَوَضَّأُ بِهِ و «الفَطُورُ» لِمَا يُفْطَرُ عَلَيْهِ وَ «الْغَسُولُ» لِمَا يُغْتَسَلُ بِهِ و يُغْسَلُ بِهِ الشَّىْ‌ءُ و قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ «هُوَ الطَّهُورُ مَاؤُهُ»‌ أَىْ هُوَ الطَّاهِرُ الْمُطَهِّرَ قَالَهُ ابنُ الْأَثِيرِ قَالَ وَ مَا لَمْ يَكُنْ «مُطَهِّراً» فَلَيْسَ بِطَهُورٍ» وَ قَال الزَّمْخْشَرِىُّ «الطَّهُورُ» الْبَلِيغُ فِى الطّهارة قَالَ بَعْضُ الْعُلَمَاءِ وَ يُفْهَمُ مِنْ قَوْلِهِ «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» أَنَّهُ طَاهِرٌ فِى نَفْسِهِ مُطَهِّرٌ لِغَيْرِهِ لِأَنَّ قَوْلَهُ «مَاءٌ» يُفْهَمُ مِنْهُ أَنَّهُ طَاهِرٌ لِأَنَّهُ ذُكِرَ فِى مَعْرِضِ الامْتِنَانِ وَ لَا يَكُونُ ذلِكَ إلَّا بِمَا يُنْتَفَعُ بِهِ فَيَكُونُ طَاهِراً فِى نَفْسِهِ.

و قَوْلُهُ «طَهُوراً» يُفْهَمُ مِنْهُ صِفَةٌ زَائِدَةٌ عَلَى الطّهارة و هِىَ الطَّهُورِيَّةُ فَإِنْ قِيلَ فَقَدْ وَرَدَ «طَهُورٌ» بِمَعْنَى طاهِرٍ كَمَا فِى‌قَوْلِهِ «رِيقُهُنَّ طَهُورٌ»‌فَالْجَوَابُ أَنَّ وُرُودَهُ كَذَلِكَ غَيْرُ مُطَّرِدٍ بَلْ هُوَ سَمَاعِىٌّ وَ هُوَ فِى الْبَيْتِ مُبَالَغَةٌ فِى الْوَصْفِ أَوْ وَاقِعٌ مَوْقِعَ طَاهِرٍ لِإِقَامَةِ الْوَزْنِ وَلَوْ كَانَ طَهُورٌ بِمَعْنَى‌ طَاهِرٌ مُطْلَقاً لَقِيلَ ثَوْبٌ طَهُورٌ وَ خَشَبٌ طَهُورٌ وَ نَحْوُ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ مُمْتَنِعٌ و «طَهُورُ إِنَاءِ أَحَدِكُم» أَىْ مُطَهِّرُهُ و «الْمِطْهَرَةُ» بِكَسْرِ الْمِيمِ الْإِدَاوَةُ و الْفَتْحُ لُغَةٌ وَ‌مِنْهُ «السِّوَاكُ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ» بِالْفَتْحِ و كُلُّ إِنَاءٍ يُتَطَهَّرُ بِهِ «مَطْهَرَةٌ» و الْجَمْعُ «الْمَطَاهِرُ».[15]


[2] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل.، ج‌2، ص: 603‌، مسند أحمد، ج2، ص427، صحيح مسلم، ج1، ص162،
[3] . در پاورقی کتاب جواهر آمده است: لم نجده بعينه، و في البحار 6: 33، حدیث 45:«التوبة مطهّرة من دنس الخطيئة»..جواهر الكلام في ثوبه الجديد، ج‌1، ص:57
[5] . منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج‌3، ص:. 110‌، سنن أبي داود 1: 90 حديث 332، سنن النّسائي 1: 171، سنن الدّار قطنيّ 1: 187 سنن البيهقيّ 1: 217
[9] تفسير القمي ج‌2 ص91 /.
[14] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌7، ص: 151‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo