< فهرست دروس

درس خارج فقه تربیتی استاد علیرضا اعرافی

91/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ارشاد جاهل/ دلیل روایی/-

 

آيات و روايات مربوط به ادله قاعده ارشاد جاهل همراه با حدود و قيود روايات و استثنائات مربوط به اينها بحث شد، چون يک آيه قرآني به عنوان يکي از ادله مورد بحث قرار نگرفته بود، بحث حاضر راجع به آيه ششم قرآني به عنوان يکي از دلايل قاعده ارشاد جاهل مي‌باشد، این آیه شریفه ممکن است برای وجوب ارشاد مورد استدلال قرار گیرد.

دلیل ششم: وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ

 

﴿وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[1]

نکات موجود در آيه:

    1. ظهور امر در وجوب

اولین جهت که از جهات واضحه آیه است، اين است که امر در آیه ظهوردر وجوب دارد، «ولتکن منکم امة»، اینجا امر غایب دارد، منتهی امر در غایب، با امر مخاطب فرقی نمی‌کند.

متعلق امر هم، ولو این‌که «کون/باشيد» است، اما چون «کان» ناقصه مي‌باشد، امر روی آن نمی‌رود، بلکه امر، روی خبر فعل ناقصه می‌آید، و متعلق امر، همان خبر فعل ناقصه است، و چون فعل ناقصه، فعل ربطی مي‌باشد، لذا متعلق امر نمی‌شود، و متعلق امر، همان دعوت و امر به معروف و نهی از منکر مي‌باشد، به اين بيان که دعوت به خیر کنید، مثل اين‌که اگر بگوید «کن عالماً»= تعلّم، یا «ولتکن منکم عالماً»= عالم شوید.

خلاصه: امر ظهور در وجوب دارد، و متعلق وجوب هم خبر کون یعنی دعوت (یدعون، یأمرون و ینهون) می‌باشد.

    2. تعارض بين ظهور امر در وجوب و اطلاق خیر

با توجه به مقدمه اول که در «ادعوا الي الخير» يا «فليدعوا الي الخير» امر ظهور در وجوب داشت و وجوب هم متعلق به دعوت شد، بين ظهور امر در وجوب و اطلاق خير، تعارض پيش مي‌آيد،

برای این‌که می‌گوید باید دعوت به نیکی‌ها کنید؛ چون نیکی‌ها شامل واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات می‌شود؛ لدا این دو قابل جمع نیستند، دعوت به همه خوبی‌ها،حتی مستبحات واجب است، و ارتکاز قطعیه وجود دارد که دعوت به مستحبات، واجب نیست. بين ظهور امر در وجوب با اطلاق متعلقش تعارض پیش مي‌آيد، این بحث در ﴿یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر﴾ هم وجود دارد؛ چون معروف و منکر هم، اعم از محرمات و واجبات است، و شامل مستحبات و مکروهات هم می‌شود، ولی امرش واجب است، ظهور امر، روی دعوت آمده است.

تعارض به این شکل است:

ظهور امر در وجوب، با اطلاق است، ظهور خیر هم در واجبات و مستحبات، با اطلاق است، لذا این دو تعارض، تعارض هم‌وزن هستند، این‌جور نیست که دلالت يکي، لفظی وضعی باشد، و دلالت ديگري،اطلاقی و مقدمات حکمت باشد، بلکه این دو با مقدمات حکمت هستند.

دليل ظهور«ولتکن یدعون» در وجوب، و اطلاق «خير» بدليل مقدمات حکمت مي‌باشد، و شامل واجبات و مستحبات است؛ چون مقدمات حکمت می‌گوید شامل همه اینها می‌شود، این‌ها از لحاظ منبع ظهوری، این‌جور نیست که یکی وضعی و دیگری اطلاقی باشد، هرجا تعارض بین ظهور وضعی و اطلاقی باشد، وضع بر اطلاق مقدم می‌شود، ولی وقتی هر دو وضعی یا هر دو اطلاقی و مقدمات حکمت شدند، این‌ها هم‌کفه می‌شوند. اصولا دلالت لفظی وضعی، ظهور بالاتری دارد و قرینه‌اي می‌شود تا مقدمات حکمت یاری نشود، ولی اینجا از آن موارد نیست، بنابراین ترجیح این‌ها قرائن ویژه‌ای را می‌طلبد، مثلا در طلب العلم فریضة، گفته شد که فریضةٌ یک تأکیدی دارد، و شاید ظهورش، لفظی باشد؛ لذا ظهور آن در وجوب مقدم بر اطلاق علم مي‌باشد، و مقصود، مطلق علم نيست، بلکه علوم واچب و ضروری و تکالیف واجب را فریضه می‌خواند.

حلّ تعارض

الف: ظهور در وجوب اقواست

در احتمال اول، ممکن است گفته شود، بدليل تأکيدات و برخي قرائن متصل مثل(صيغه ولتکن منکم أمة» و قرائن منفصل مثل «ارتکازات وجود در باب امر به معروف و نهي از منکر»، ظهور آيه در وجوب اقوي مي‌شود. بر طبق اين احتمال، شامل فعل واجب و ترک محرمات مي‌شود، هرچند شايد نتوان به اين حد از قرائن اکتفا نمود.

فعل واجب و ترک محرمات را شامل می‌شود، ولی شاید نتوان به این حد از قرائن اکتفا کرد ممکن است گفت مرتبه جامع را شامل شود.

ب: استعمال در جامع وجوب و ندب

ممکن است به دليل قرائن و ارتکازاتی گفته شود«ولتکن منکم امة» در جامع بين وجوب و استحباب، استعمال شده است، و قرائن عقلي و ارتکازي تعيين کننده وجوب و استحبابشان مي‌شود و دعوت به خیر در جايي واجب است که خیر یا معروف و منکر، واجب یا حرام باشد، و این دعوت و امر و نهی در جايي مستحب است که خیر و معروف و منکر، امر مکروه یا مستحب باشد، در اينجا گفته مي‌شود این در جامع به کار رفته است، ولی در عین‌حال همزمان قابل تطبیق است.

ج: ظهور در جامع رجحان

احتمال سوم که اظهر است، این آیه کاری به استحباب و وجوب ندارد، بلکه آیه، بيانگر جامع رجحان است، و این جامع، در جاهایی با وجوب و در مواردي با استحباب سازگار است، ولی وجوب و استحباب از خود این استفاده نمی‌شود.

بنابر‌اين در تعارض ظهور امر در وجوب، و ظهور در خیر در اطلاق شمولیش نسبت به مستحب و ... نمی‌توان ترجیحی قائل شد، و حلّ این تعارض از میان این وجوه بدين شکل شد که این امر در در جامع رجحان و طلب که هم با وجوب و هم با استحباب سازگار است، استعمال شده، منتهی جایگاه وجوب و استحبابش باید از قرائن دیگر استفاده شود، مثل خوبی امر به معروف و نهی از منکر، که خوبی، يک جامعی است که در جاهایی مستحب، و در جاهایی واجب است.

    3. نوع«مِن» در عبارت «منکم»

دو احتمال در «من» بيان شده است:

1ـ من تبعیضیه؛ همه امت، مقصود نيست، بلکه برخی از امت اقدام به این دعوت کنند. بر طبق اول: « امتي که برخي از شماها هستيد».

2ـ من بیانیه نشویه؛ همه امت مقصود است، و تبعیضي وجود ندارد، همه امت دعوت به خیر کنید. بر طبق احتمال دوم: « امتي که عبارت است از شماها»

نظر مرحوم علامه در مورد تبعيضيه و نشويه بودن «من»

مرحوم علامه مي‌فرمايند: تبعيضيه يا نشويه بودن «من» در اينجا خيلي مهم نيست و هيچ فرقي بين اين دو نيست، و در هر دو صورت، يک معني بدست مي‌آيد؛ برای این که اگر «من»، بيانيه باشد، خطاب به همه امت می‌کند که همگان دعوت به خیر کنند، ليکن قرینه قطعیه برای وجوب کفائی بودن آن وجود دارد؛ چون دعوت به خير، مثل دفن ميت است.

بيان ذلک: اصل در تکاليف، عينيت است، ولي در دو حالت، کفائي می‌شود:

الف: اين‌که به صراحت، دليل بر کفائي بودن ذکر شود.

ب: دليل خاصي کفائي بودن را ذکر نکرده، ولي قرينه عقليه، واجبات را کفائي مي‌کند.

در اينجا هم قرينه عقليه وجود دارد که می‌گوید بايد اين شخص را به اين خير دعوت کنيد، و اگر اين آقا را به اين خير دعوت کرد، تکليف ساقط می‌شود، و این دعوت هم انحلالی است که این شخص را، به اين خیر دعوت کنید، و حداقل فرد تکلیف که انجام شد، تکلیف محقق می‌شود، بنابراین:

ـ اگر «مِن» بیانیه باشد، باز واجب کفائی است،خطاب به همه به نحو واجب کفائي است.

ـ اگر «من» تبعيضيه باشد، ولو خطاب به گروهی باشد، اما در اینجا مردد بين اشخاص است، هر‌ کس و هر‌ گروهي انجام دهد، بنابراين اينجا هم کفایی می‌شود، بنابراین در هر دو حالت، این واجب یا مستحب، کفایی می‌شود و همه، مخاطب امر می‌شوند؛ ولذا اثر فقهی در تعیین هر یک از این دو وجود ندارد، و در هر دو صورت، يک نتيجه حاصل مي‌شود، هر چند تفاوت بياني دارد.

4ـ سه امر مستقل دعوت، امر و نهی

ظاهر این است که هر کدام از «يدعون، يأمرون و ينهون، تکلیف خاصی و مستقلي هستند، کما این‌که گفته شد که این تکلیف، انحلالی است، و به تعدد معروف‌ها و منکرها ، امر متعدد مي‌شود، یک عام استغراقی است که به تعدد خیرات و مکلفین و معروف‌ها و منکرها، این حکم تعدد دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo