< فهرست دروس

درس اصول فقه استاد علیرضا اعرافی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: اصول/ حجیت قول خبره/

 

مقدمات

مبحثی که آغاز شد حجیت قول کارشناس و خبره بود، مقدماتی قرار بود ذکر بکنیم تا به اصل بحث بپردازیم.

مقدمه اول

اولین مقدمه این بود که این مبحث هم وجه اصولی و هم وجه قاعده فقهیه دارد برای اینکه بحث کارشناس هم در ابواب متعدد فقه مورد ابتلاست و احیاناً مطرح شده است شبیه آن تقویم مقوم در أرش جنایات و امثال اینها و از آن طرف در اصول در قول لغوی و قول رجالی و پاره‌ای از موارد دیگر این داستان مطرح است.

بنابراین در این قاعده هم از یک منظر قاعده فقهیه است و از یک منظر قاعده اصولیه است، دو وجه در آن وجود دارد.

مقدمه دوم: اقسام خبر

این بود که اقوال حاکیه از یک واقع که به دست ما می‌رسد یا اخباری که به معنای عام که به دست ما می‌رسد علی قسمین است بعضی خبر حسی است و بعضی خبر حدسی است و اصطلاحاً آن اولی را خبر می‌گویند، یا خبر واحد و احیاناً بینّه هم به این ملحق می‌شود و دومی را حدس می‌گویند و امور حدسیه که کارشناسی و خبرویت در آن نقش دارد.

به یک اصطلاح عام همه اینها اخبار است جمله‌های خبریه است اخبار است اما به معنای خاص آن قسم اول خبر می‌شود و قسم دوم نظر یا رأی یا حدس می‌شود.

از این جهت است که هم واژه خبر اصطلاحات متعدد دارد، اینجا معنای خاصی را مقابل آن کارشناسی به کار می‌رود همان‌طور که آن حدس و نظر اصطلاحات متعددی دارد اینجا مقابل خبر خاص به کار می‌رود و اراده می‌شود از آن ما یحکی عن امرٍ مع اعمال الفکر و النظر این حدسی این‌جوری است.

نکته اول: ملاک خبر

گفتیم در اینجا ملاک روش کشف است نه فقط آن مکشوف، روش و ابزار و شکل شناخت و کشف است لذا می‌گویند خبر گزارش عن حسٍ است، یعنی با ابزار حس گزارش می‌دهد، آن دومی عن حدسٍ و فکرٍ و اعمال نظرٍ است تمرکز روی شیوه است برای اینکه الان کسی می‌گوید باران می‌آید مکشوف یک واقعیت عینی است و همه می‌توانند ببینند، منتهی این را دو جور می‌شود نقل کرد یک وقتی من دیده‌ام و می‌گویم باران می‌آید، یک وقتی یکی با حدس و گمان می‌گوید باران می‌آید، این دومی حدسی است و این خبر نیست علی‌رغم اینکه مکشوف یک امر حسی است.

و لذا در تمایز خبر حسی و خبر حدسی نباید به مکشوف نگاه کرد بلکه باید به کاشف نگاه کرد، ملاک ابزار کشف مستند نقل من هست، اگر ابزار کشف من و خبر من، رؤیت من بوده است و گفته‌ام باران می‌آید این خبر حسی می‌شود، اگر همین امر را با حدس و تخمین‌ها و با شواهد می‌گوید باران می‌آید این حدسی می‌شود.

مرز اینها ضمن اینکه جدایی‌هایی دارد در جاهایی دشواری‌هایی دارد.

یک مطلب اینکه ملاک تفکیک خبر حدسی و حسی چیست؟ آن روش کشف و اخبار است نه اینکه مفاد چه باشد، بنابراین در امور محسوسه می‌توانیم خبر حسی داشته باشیم و خبر حدسی داشته باشیم البته در امور غیر محسوسه، غالباً حدسی است.

پس تا اینجا گفتیم خبر حسی و خبر حدسی داریم و نکاتی ذیل این ذکر می‌کنیم یکی اینکه تفاوت اینها به کاشف و شیوه کشف است.

نکته دوم: مقصود از حس

این است که این حسی که اینجا گفته می‌شود مقصود حواس ظاهری است، آن احساسات باطنی یا شهود عرفانی و کشف کذایی مقصود نیست و اینکه چیزی با شهود کشف بکند و نقل بکند خبر اصولی نیست و به اصطلاح خاص آن را خبر نمی‌گویند.

نکته سوم: درجات حس ظاهری

این است که حس ظاهری هم درجات و مراتب دارد، یک حس در واقع غیر مسلح است و یک حس مسلح وجود دارد آیا هر دو مراد است یا اینکه اولی مراد است؟

قطعاً آن اولی داخل در بحث است و مورد شمول بحث است که حس ظاهری، اما آن حس مسلح، حسی که به شکل مسلح انجام می‌گیرد آن علی اقسامی است.

یک وقتی آن حس مسلح به‌گونه‌ای است که همه می‌توانند به آن مسلح بشوند و ببینند

یک وقتی آن حس مسلح نیاز به تخصص و مهارت ویژه دارد که بتواند تشخیص بدهد.

به عبارت دیگر اگر آن ابزار مسلح یک چیز شمول و عموم پیدا کرده است و تخصصی در کاربرد آن لازم نیست این ملحق به حس عمومی ظاهری می‌شود. مثلا این دوربین‌ها برای دیدن ماه الان تقریباً این‌طوری است.

اما اگر آن دوربین یا ابزاری که می‌خواهد با آن حس بکند یک ابزار ویژه‌ای است و همه هم نمی‌توانند بروند پشت دستگاه بگویند من دیدم، نیاز به دقت‌های خاصی دارد آن ملحق به این نمی‌شود.

بنابراین نکته سوم این است که حسی که اینجا ملاک خبری شدن شئ است و خبر عن حسٍ را درست می‌کند و داخل در خبر واحد و امثال اینها می‌شود حسی است که علی الاصول قابل شمول و تعمیم باشد. و این هم شامل حس‌های غیر مسلح می‌شود و هم نوعی از حس‌هایی که با ابزار انجام می‌شود اما ابزاری که شمول دارد و تخصص ویژه‌ای در استفاده از آن لازم نیست.

چیزی که نیاز به مهارت‌آموزی و تخصص و دانشی دارد که یک تکلفی در آن وجود دارد این ملحق به نظر می‌شود و الا یک بنّا اگر کسی بگوید چیزی که شأنیت شمول عمومیت دارد آن وقت دایره خیلی وسیع می‌شود به نظر آن مشمول این خبر در اینجا نیست.

اینکه تفاوت بین خبر و خبره گذاشته شده است، در خبر حجیت خبر واحد و اخبار خیلی روان همه قائل‌اند، سیره دارد و… خیلی راحت است علت این است که یک امری است که علی الاصول در دسترس است، خطایی در آن خیلی زیاد نیست لذا آنجا به سهولت می‌گوید حجت است اما وقتی وارد کارشناسی می‌شود می‌بیند که دست‌انداز خیلی زیاد دارد برای اینکه در کارشناسی شهود و تماشای واقع به شکل عریان و در دسترس همه نیست، اعمال نظر و رأی که تابعی از شخص متفکر است در آن دخالت دارد و لذا می‌گوییم رأی فقیه و مجتهد و متخصص که برای دیگری معتبر است دلیل این است که همه نمی‌توانند یاد بگیرند. ملاصدرا هم این را می‌گفت همه بروند خودشان مجتهد بشوند یکی از چیزهایی که ملاصدرا مورد اتهام است این بحث اجتهاد و تقلید است که قبول نداشته است و می‌گفته است افراد باید تحقیق بکنند.

این تحقیق را همه افراد که نمی‌توانند انجام بدهند و الا درست این است که هر چیزی را آدم خودش بفهمد، منتهی چون نمی‌شود می‌گوید این، ولی در خبر این نیست، خبر می‌گوید چیزی که به آن اعتماد داری قاعدتاً یک واقعیت را لمس کرده است واقعیت آشکاری را برای شما نقل می‌کند، اعتماد بکن.

هم آنجا خیلی زود وثوق پیدا می‌شود اگر بگوییم حتی وثوق می‌خواهیم، ضمن اینکه حتی وثوق هم آنجا شرط نیست بنا بر نظر کثیری از آقایان در خبر واحد، چرا همه این سهولت، سهولت وثوق و سهولت اعتبار حجیت در خبر حسی، به خاطر این است که حس است، یک امر مکشوف است، فقط اعتماد به آن داشته باش، همانی که اگر تو هم جای او بودی این را می‌دیدی، ولی در نظر و رأی علمی و تخصصی این‌جور نیست که اگر تو جای او بودی این را می‌دیدی، هر چقدر این آدم مورد اعتماد باشد اگر این مقدمات را طی می‌کرد جور دیگر نتیجه می‌گرفت، اگر جای شیخ انصاری بودم جور دیگر نتیجه می‌گرفتم.

تا مقدمه اول این بود که این قاعده هم اصولی است و هم فقهی است

مقدمه دوم هم این است که دو قسم خبر هست، از هم جدا می‌شود؛ خبر عن حسٍ و خبر عن حدسٍ

خبر عن حسٍ، خبری است که حس عمومی که مشترک است و یا نوعی وضوح دارد مبنای پیدایش آن محتوا و نقل شده است و حدسی آن است که به نحوی رأی و نظر و تخصص و مهارت خاصی در آن دخالت دارد.

مقدمه سوم:

نکته اول: حالات مواجهه با خبر

این است که مواجهه با قول و خبری که به دست ما می‌رسد از نظر احوال علمی چند قسم است شش هفت حالت در برابر خبری که به دست ما می‌رسد می‌توانیم داشته باشیم، وقتی کسی می‌گوید باران می‌آید ما نسبت به این محتوا و گزاره‌ای که به دست ما رسیده است یکی از این احوال را داریم. این تقسیم واضحی است که در کلمات آمده است.

حالت اول: قطع به خبر

یک بار این است که ما علم به معنای قطع و دقیق علم به مفاد داریم، به هر دلیل اینکه او گفت باران می‌آید من از قول او به علم رسیدم، از قول او با قرائن و شواهدی به علم رسیدم. این یک حالت است که قطع است

حالت دوم: اطمینان به خبر

این است که من نسبت به این گزاره‌ای که به دستم رسید اطمینان دارم، در باب اطمینان ما سال قبل یا دو سال قبل مفصل راجع به حجیت اطمینان بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که حجیت نوعی حجت است

حالت سوم: ظن به خبر

نسبت به این خبر نه یقین پیدا کردم و نه اطمینان بلکه ظن به مفاد آن خبر دارم، ظن به اینکه باران می‌آید،

حالت چهارم: شک به خبر

این است که ظن هم تولید نکرد یک مطلبی را مطرح کرد و من نسبت به آن حالت شک دارم. اینها عرفی است.

حالت پنجم: وهن به خبر

نه تنها علم و اطمینان و ظن ندارم، بلکه شک هم نیست، یک وهم به آن دارم. من نسبت به آن که او برای من نقل کرده است سی چهل درصد صحت آن را می‌دهم و ظن به خلاف دارم، وهم به او و ظن به خلاف دارم.

حالت ششم: اطمینان به خلاف

او گفته است باران می‌آید ولی من اطمینان دارم که باران نمی‌آید، احتمال ضعیفی در برابر اطمینان در برابر قول مخبر دارم.

حالت هفتم: علم به خلاف

می‌دانم که این اشتباه می‌کند.

این هفت حالتی است که در برابر خبر واحد یا بینّه یا خبر حدسی در انسان متصور است، هر گزاره خبری که به دست انسان برسد چه عن حسٍ باشد و چه عن حدسٍ و هر تقسیمی در آن جاری بشود و هر قسمی از تقسیمات گزاره داشته باشد یکی از این هفت حالت را دارد.

نکته دوم:

این است که بعضی از اینها در غیر از علم، (دو تا علم بود یکی علم به مفاد خبر یا علم به کذب خبر، علم به صدق و علم به کذب دو حالتی بود که در دو طرف این هفت تا و طیف قرار دارد)

پنج حالتی که میانه این دو علم موافق و مخالف بود تقسیم به نوعی و شخصی دارد. ظن به مفاد این خبر وجود دارد، ظنی که من با نوع در آن مشترک هستم، هر کسی که در جای من باشد این ظن را پیدا می‌کند و گاهی هم ظن شخصی است، عرف به طور عام ظن به وفاق یا خلاف پیدا نمی‌کند منتهی من که مستمع و دریافت‌کننده بودم به دلایل ویژه‌ای ظن به وفاق یا خلاف دارم یعنی ظن شخصی دارم. این تقسیمی است که در آن پنج حالت وجود دارد. حالات میانه دو قسم است، حالاتی که شخصی است یا نوعی است.

در قطع هم متصور است منتهی خود شخص نمی‌تواند این را تفکیک بکند و الا فی الواقع همین‌طور است قطع یا قطع شخصی است به دلیل اینکه این قطاع است ولی این مقدمات دست نوع داده بشود به آن قطع پیدا نمی‌کند و خود شخص با ملاحظاتی که در اصول بحث شد و یک مقدار جای مداقه و اختلاف نظر هست ولی رایج این است که خود شخص نمی‌تواند بگوید این قطع شخصی است یا نوعی است وقتی او دارد می‌گوید همه باید این را بگویند. ولی فی الواقع و نفس الامر دو طرف قطع هم این حالت را دارد.

آن پنج حالت میانه تقسیم می‌شود به شخصی و نوعی و خود شخص ظان و متوهم و شاک هم می‌فهمد این تقسیم را و می‌تواند در خودش تشخیص بدهد و لذا تقسیمی است که هم نفس الامری است و عند الظان هم متصور است.

اما در دو قطعی که قطع به وفاق یا خلاف یا صدق و کذب بود تقسیم به شخصی و نوعی در نفس الامر گرچه وجود دارد اما در نگاه قاطع نه، سخت است.

بنابراین آن پنج حالت میانه دو قسم است که طبعاً می‌شود ده حالت و آن دو حالت نفس الامرش دو نوع است ولی برای خود شخص قاطع این طور نیست.

نتیجه

با این دو نکته که در مقدمه سوم گفتیم به این بحث می‌رسیم که وقتی سخن از حجیت خبر یا حدس است در قیاس با این حالات چه وضعی دارد؟

اینجاست که باید گفت آنجا که قطع باشد به صدق یا کذب، آنجا خیلی تعبیر حجیت نمی‌شود، آنجا که قطع دارد یعنی حجیت به این نسبت داده می‌شود، آن قطع حجت است، آن را کنار می‌گذاریم، صورت قطع که صورت اول و آخر باشد خیلی اهمیتی ندارد.

اما حالات پنج‌گانه میانی در باب حجیت خیلی جای توجه دارد و اقوال متعددی با توجه به این احوال پنج‌گانه که دو حالت تقسیم به شخصی و نوعی هم داشت و ده تا می‌شد وجود دارد.

وقتی می‌گوییم خبر حجت است، آیا علی الاطلاق حجت است غیر از آنجا که قطع به خلاف دارد، این یک نظر است می‌گوید خبر حجت است فقط مشروط به این که حالت هفتم را نداشته باشد قطع به خلاف نباشد، این یک رأی است که دایره حجیت را وسیع می‌داند می‌گوید خبر واحد یا بینّه حجت است مگر اینکه علم به خلاف داشته باشید مثل آنکه در روایت محمد بن قیس بود که می‌گفت اضلاع زن و مرد متفاوت است آنجا ما قطع داشتیم که این‌طوری نیست، این خبر حجت نیست اگر قطع به خلاف بود حجت نیست.

بقیه آن شش حالت همه حجت است حتی آنجایی که اطمینان به خلاف دارد می‌گوید حجت است، عقلا می‌شود گفت حجت است، این احتمالی است که حداکثری در حجت است

در برابر احتمال اول که حجیت را روی همه حالات می‌برد اعم از شخصی و نوعی، فقط قطع به خلاف را کنار می‌گذارد همه آن‌ها را مشمول حجیت خبر یا حدس است در برابر این احتمال اول حداکثری حجیت خبر یا حدس، احتمال دوم قرار می‌گیرد که عکس این است، می‌گوید خبر آنجایی حجت است که علم تولید بکند، این احتمال قائلی ندارد.

احتمال سوم می‌گوید خبر وقتی حجت است که اطمینان بیاورد این حجت است، که در واقع حجت یعنی اطمینان و وثوق است که خبر بماهوهو چیز نیست.

آن احتمال دوم خیلی معنایی ندارد و خیلی مهم نیست، احتمال اول و سوم خیلی جاها مطرح است، احتمال اول هم نادراً ممکن است کسی به آن قائل باشد ولی خیلی نیست، ولی احتمال سوم کسی بگوید خبر حجت است مادامی که تولید وثوقی بکند که حجیت آن هم برمی‌گردد به حجیت اطمینان. و هکذا احتمالات دیگری که اینجا مطرح است.

این احوال در اقوال و احتمالات حجیت دخالت دارد انواع احتمالات که بعضی از آن‌ها آرایی وجود دارد در باب حجیت اینها وجود دارد مثلا حجیت خبر واحد مشروط به عدم ظن به خلاف است این خیلی رایج است و جاافتاده است خیلی‌ها می‌گویند خبر واحد حجت است مشروط به ظن و اطمینان و علم به خلاف، آن سه حالت آخری نداشته باشید، بقیه چهار حالت معتبر است. این خیلی چیز جاافتاده‌ای است.

در مقابل هم یک نظر است که می‌گوید حجیت محدود به آنجایی است که علم یا وثوق یا ظن به وفاق داشته باشید این دوتا از چیزهایی است که در افواه مطرح است.

می‌خواهم بگویم طیفی از احتمالات اینجا مطرح می‌شود که از نظر عقلی خیلی متعدد است چهار پنج تا فی الواقع قائل دارد این چند تایی که قائل دارد و قابل طرح است:

۱- این است که می‌گوید حجیت خبر از باب وثوق (البته وثوق نوعی) است مرحوم آخوند هم شاید از اینها باشد شاید آقای صدر هم این را بگوید.

۲- این است که حجیت خبر در جایی است که ظن به وفاق آن باشد، یا علم یا اطمینان یا ظن به وفاق باشد. این هم قائلانی دارد.

۳- یکی از قول‌های جاافتاده این است که ظن به خلاف نباشد، ظن یا اطمینان یا علم به خلاف نباشد.

اینها چند قولی است که در خبر و بعضی در حدس و نظر کارشناس هم قائل دارد، این تصویری که ما می‌کنیم برای این است که راه برای بحث‌های آینده باز کنیم.

هفت حالت را گفتیم و این احوال حالت شخصی و نوعی داشتند بخصوص در آن پنج تا که خود شخص هم می‌فهمد و بر اساس این فروض اقوال و احتمالاتی در حجیت خبر و حدس متصور است، شاید ده بیست احتمال اینجا متصور است ولی پنج شش قول در این احتمالات رایج است و شکل گرفته است که چندتا را عرض کردم.

این دورنما را دادیم که هم به درد خبر واحد می‌خورد و هم حدس و همین‌طور در امارات دیگر این بحث مطرح است. اماره‌ای که دست شخص می‌رسد یکی از این هفت حالت را دارد، شهرت است، سیره و… فعلاً در خبر و حدس گفتیم ولی می‌شود تعمیم داد همین را به هر اماره‌ای که واصل می‌شود و حجیت اینها چه در دایره‌ای قائل می‌شویم احتمالات بسیار متعددی دارد. اقوال هم پنج شش تا مهم دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo