< فهرست دروس

درس فقه استاد علیرضا اعرافی

1402/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 


موضوع: فقه/نکاح/مبحث نگاه/حکم نظر به مماثل/ادله

مقدمه

بحث در روایت حفص بن بختری از امام صادق علیه السلام بود که می‌فرمایند: «لاَ يَنْبَغِي لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَنْكَشِفَ بَيْنَ يَدَيِ اَلْيَهُودِيَّةِ وَ اَلنَّصْرَانِيَّةِ فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ».[1]

بحثی در لاینبغی بود و بعد یک بحث در انکشاف بود و بحث دیگر در یهودیه و نصرانیه بود و بحث چهارم در ارتباط با این تعلیل در ذیل آیه بود که فرمود: «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ». این تعلیل محل سؤال است که آیا علت به معنای خاص است یا حکمت است آیا قرینیتی دارد بر این‌که این حکم حرمت است یا کراهت است یا قرینیت است بر این‌که اینجا حکم شرعی وجود دارد یا نه؟ یکی دو نکته ذیل این بحث را عرض کنیم تا به نکات اصلی برسیم.

نکته اول در تعلیل

ازواجهن آیا خصوصیتی دارد یا باید از آن‌هم الغای خصوصیت کرد چون دارد «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ». شرایط جسمی و بدنی زن مسلمان را برای همسرانشان توصیف می‌کند همسر ویژگی دارد یا نه؟ ممکن است الغای خصوصیت شود اگر زن کافره اوصاف را برای غیر همسر مثل پدر و برادرش یا مرد دیگر که ربطی به زن مسلمان ندارد و محرم نیستند و در معرض افتتان و امثال این‌ها قرار دارد نقل می‌کند آن‌هم حکمش همین است یا نه؟ ظاهر این است که فرقی نمی‌کند بیان ازواج بیان عنوان غالبی است نه عنوان احترازی و چون غالباً این نوع مباحث در بین زن و شوهر است و بیشتر در دسترس‌اند ازلحاظ نقل این مباحث، ازواج را آورده است وگرنه چه فرقی می‌کند اگر یصفن ذلک لرجال آخرین از غیر محارم خودش آن‌ها احترازی که ندارند برای رفیق‌های مردی که دارد تعریف می‌کند.

پس در اینجا الغای خصوصیت می‌شود و شامل غیر ازواج از طبقات و گروه‌های دیگر که در معرض افتتان هستند می‌شود و روح جمله این‌طور است یصفن ذلک لرجال آخرین. این‌یک نکته است در تعلیل که الغای خصوصیت از ازواج است و موضوعیت برای رجال دیگر است که در معرض افتتان ممکن است قرار بگیرند

نکته دوم در تعلیل

ظاهر ازواجهن شوهران این زنان‌اند که کافرند زن کافره برای شوهر خود نقل می‌کند که انصرافش به این است که شوهر کافر است ولی سؤال این است که توصیف برای ازواج کافر مقصود است یا رجال کافر مقصود است یا اعم از این است که ازواج مسلمان باشند چون مواردی تجویزشده است که زوج مسلمان باشد و زن یهودیه یا نصرانیه باشد حداقل بعضی فتاوا وجود دارد و ظاهراً همین درست باشد چون جمع بین روایات در ازدواج با زن یهودیه و نصرانی و اهل کتاب ازدواج با آن‌ها جایز است منتها با کراهتی که دارد. اگر ازواجهن کافر نیستند و مسلمان‌اند یا گفتیم ازواج اینجا خصوصیت ندارد و الغای خصوصیت می‌کنیم ازواج موضوعیت ندارد و رجال دیگر است و ممکن است رجال مسلمان باشد این سؤال مطرح می‌شود که مقصود مردان غیرمسلمان است یا اطلاقی در آن هست و شامل مردان مسلمان‌ هم می‌شود. علی‌القاعده باید بگوییم انصراف به کفار دارد لفظ را که بگیریم بعد از الغای خصوصیت لفظ اصلی را که بگیریم که رجال دیگر باشد ممکن است بگوییم اطلاقی دارد اما مناسبات حکم و موضوع و فضای روایت انصرافی درست می‌کند که نگاه او به زن مسلمان راهی باز می‌کند که وضع زن مسلمان ازلحاظ ویژگی جسمی به مردان کافر منتقل شود ازاین‌جهت نمی‌شود اطلاق را پذیرفت این‌یک وجه است برای انصراف که فضا و مناسبات حکم و موضوع اقتضا می‌کند که مراد مردان غیرمسلمان باشند که با نقل او در معرض افتتان قرار می‌گیرند ممکن است کسی در نقطه مقابل بگوید روح مسئله افتتان و امثال این‌ها و آن حتی در مردان مسلمان‌ هم متصور است که او نقل کند و آن‌ها در معرض افتتان قرار بگیرند و وجهش این است که آن زن چون وثاقت و امانت ندارد ویژگی‌های بدنی و جسمی او را برای دیگران نقل می‌کند و بحث آن نیست که طرف مقابل چه کسی است بحث این است که این شخصی که می‌بیند وثاقت و امانت ندارد چون ویژگی‌های اسلام و مسلمانی در او نیست که او را بازدارد برای هرکسی که در معرض افتتان است چه مسلمان باشد چه کافر و لذا مناسبات حکم و موضوع در اینجا نیست که رجال را به مردان غیرمسلمان منصرف کنیم و وجهی برای انصراف نیست. آنچه نکته محوری است این است که زن مسلمان نیست و تقیدات رعایت شرایط بین زن و مرد را اعتقاد ندارد منقل می‌کند، در این نقطه محوری فرقی بین منقول علیه و موصوف علیه چه کسی باشد نیست مسلمان باشد یا کافر باشد چون در معرض افتتان ‌همه هستند مهم این است که کسی که نقل می‌کند یهودیه یا نصرانیه است.

 

سؤال: پس باید بین زن کافره و زن مسلمه‌ای که وثاقت ندارد نباید فرقی باشد.

جواب: بله این را بحث می‌کنیم

این هم نکته دوم که بعید نیست که وجه دوم را بپذیریم و انصرافی نداشته باشیم ازواجهن هرکسی باشد رجالی که با او در ارتباط است و وصف را برای آن‌ها بیان می‌کند هرکسی باشد فرقی ندارد مهم این است که این زن وثاقت ندارد. این هم نکته دوم است و وجه دوم که اطلاق است بعید نیست و انصراف شاید خیلی قوی نباشد.

 

سؤال: ...

جواب: بله شاید دیگران‌ هم همین به ذهنشان بیاید ولی دقتی که می‌کنیم آن وضوح را نمی‌بینیم گرچه وجهش همچنان در ذهن هست و آن وجه این است که می‌خواهد مرزی بین مسلمان و غیرمسلمان بگذارد و این فضای روایت است و می‌خواهد ویژگی زن مسلمان به مرد کافر نرسد. این به این برمی‌گردد که می‌خواهد بین کافر و مسلمان فرق بگذارد که باید در این صورت انصراف را در نظر بگیریم یا اینکه می‌خواهد در معرضیت افتتان مورد تأکید قرار دهد این هم یک مطلب دوم است که مثل قبلی نیست که واضح عبور کردیم و یک توقفٌ ما داریم.

 

نکته سوم در تعلیل

این زنانی که واصفه هستند و توصیف می‌کنند فرض شده که کافره هستند اما ممکن است کسی بگوید روح این حکمت یا علت هرچه باشد، این است که «يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ». آیا یصفن ذلک لازواجهن موضوعیت دارد یا این‌که علت و حکمت واقعی معرضیت افتتان است؟ احتمال اول در این بحث سوم در تعلیل آن است که یصفن ذلک لازواجهن موضوعیت دارد و این‌که آن زن امانت‌دار نیست باعث شده که شارع محدودیتی قرار دهد این ملاک اصلی در تعلیل است و احتمال دوم این است که این تنهایی ملاک نیست و ملاک این واسطیت زن واسطه و احتمال افتتان موصوف علیه است و این دو روح علت و حکمت است ولو این‌که در عبارت فرموده است «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ»ولی درواقع انهن ذلک لازواجهن و آن ازواج لااقل در معرض افتتان هستند و این‌یک احتمال دیگر است که وجه علیت ترکیبی از توصیف و احتمال افتتان آن‌ها باشد و وجه سوم هم این است که این‌ها همه مقدمه است و علت همان احتمال افتتان است و هر جا احتمال افتتان باشد ملاک است. این هم یک سؤال دیگر است که در اینجا وجود دارد و ممکن است کسی بگوید ترجیح بدهد احتمال دوم را که «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ» و این احتمالاً در معرض افتتان قرار می‌دهد.

 

سؤال: ...

جواب: چرا ولی تفاهم‌های عرفی این است احتمال اول اصاله موضوعیه اصالة آنچه بیان‌شده است همان تمام مراد است و نباید چیز دیگری ضمیمه کرد ولی این‌که کسی دنبال احتمال دو و سه می‌رود به دلیل صرف این‌که او توصیف می‌کند چنین چیزی در آن هست و لذا آن‌که می‌رسد به افتتان شاید دخالت داشته باشد و کسی احتمال دوم را ترجیح دهد و الا اگر کسی برای خودش توصیفی درست کند همان اولی کافی است و ممکن است کسی این‌طور بیان کند اصل این‌که او توصیف می‌کند ولو افتتان نباشد

 

نکته چهارم در تعلیل

آیا روایت نگاهی به افتتان دارد یا نه؟ نگاهی به افتتان و ربیه و احتمال طمع دارد یا می‌خواهد چیز دیگری بگوید و آن این است که ویژگی‌های این برای غیرمسلمان بیان نشود ولو این‌که تأثیری ندارد مثلاً زن زشتی است و هیچ تأثیری در افتتان و شهوت و امثال این‌ها ندارد یا این‌که توصیف از باب این‌که مقدمه‌ای و مسیری برای افتتان است وجود دارد. ممکن است کسی بگوید بر اساس مناسبات حکم و موضوع و قرائن حالیه احتمال دوم را بگوید و بگوید این توصیف چیزی در آن نیست جز این‌که به سرانجام افتتان می‌رسد و این را تداعی می‌کند و این نکته ایجاد می‌شود که یصفن را به‌تنهایی علت نداند و احتمال قبلی را تأیید کند و بگوید هردو را تعلیل بداند یصفنَ ای که مقدمه افتتان است تعلیل است نه خود یصفن و ممکن است کسی احتمال دیگری را تقویت کند و بگوید شارع برای این‌که بین مسلمان و غیرمسلمان مرزبندی کند این را منعی کرده است در حد حرمت یا کراهت و می‌گوید «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ». و نمی‌خواهد شکل برای غیرمسلمان نسبت به زنان مسلمان پیدا شود والا صرف توصیفی که به سرانجام افتتان نینجامد یا اصلاً احتمال افتتان و ایجاد شهوت نباشد منعی ندارد.

پس این‌که یصفن گفته است و چیز دیگری نگفته است به دلیل این است که افتتان و ایجاد شهوت ملاک نیست ممکن است این احتمال را کسی بگوید و ممکن است کسی بگوید فضای روایت فضای افتتان است.

این نکته چهارم پایه نکته سوم است و می‌شود این دو نکته را جابجا کرد و باید در اینجا انتخاب کرد که «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ» ناظر به مباحث جنسی و شهوت و افتتان است و این موجب می‌شود که یصفن به‌تنهایی موضوعیت نداشته باشد و باید گفت یصفن و هذا التوصیف قد یوجب الافتتان و احتمال دوم این است که کاری به مقوله‌های جنسی ندارد و می‌خواهد مرزی بین زن مسلمان و مرد کافر نگه دارد و محدودیتی ایجاد می‌کند.

 

سؤال: ...

جواب: این نسبتش من وجه است یا مطلق است ولی در آنجا در قواعد شاید بتوان گفت این روایت شامل آن قاعده نیست و می‌توان گفت من وجه است و معارضی ایجاد شود ولی این خیلی در بحث مؤثر نیست.

 

سؤال: ...

جواب: بله همین است درواقع جایگاه حرمت زن و این‌که فاصله باشد بین این‌ها و کفار.

 

سؤال: ...

جواب: در این جهت فرقی ندارد نکته پنجم همین است که شما می‌فرمایید.

 

نکته پنجم در تعلیل

اگر این زنی که در اینجا هست زن مسلمانی است ولی مسلمان غیرامینه‌ای است ممکن است روایت این را هم بگیرد یعنی «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ» با الغای چند خصوصیت روحش این است که کسی که به بدن این زن نگاه می‌کند زن غیر مأمونه است که به خاطر لاابالی بودن به مرد کافر یا غیر کافر منتقل می‌کند کسی که در معرض این انتقال گری و توصیف است باید از او تحفظ شود و لذا لازم است همه خصوصیت‌ها را الغای کنیم هر جا هر زنی که مأمونه نیست مراد است در اینجا البته این خلاف آن است که شما می‌فرمایید. می‌خواهد بگوید زن را نباید در معرض افتتان قرار داد ولو این‌که واصفه مسلمان لاابالی باشد.

آیا می‌شود در اینجا گفت «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ» روحش این است که هرجایی که احتمال دارد در معرض افتتان قرار بگیرد مشمول این است؟

 

سؤال: الغای خصوصیت نشده است و العلة تعمم و تخصص امر واضحی اتفاق می‌افتد ...

جواب: بله به نحوی این‌طور است یعنی «فَإِنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأَزْوَاجِهِنَّ» را ادامه احتمال قرار می‌گیرد و بگوییم با افتتان مقصود است و یصفن ذلک موجب افتتان شدن است

 

سؤال: آن را هم نگوییم خود توصیف را موضوعیت قرار دهیم.

جواب: بله العلة تعمم و تخصص می‌شود. یعنی همین کلام را بگیریم و علت بگیریم و همه خصوصیات را محور قرار دهیم

 

سؤال: با توجه به دو نکته یکی این‌که مصداق تشریع داریم نیازی به الغای خصوصیت نداریم و هر جا ارتکاز داشته باشیم مقدمات حکمت تمام نیست این در فضای ارتباط بین مسلمان و کافر است و همین باعث می‌شود ساکت نسبت به مسلمان یا جایی که مؤمنه هست باشد فقط رابطه را بیان می‌کند.

جواب: علت شدنش جوری میگوییم که ارتکاز نداشته باشد آنکه امام تأکید دارد همان علت است توصیفی که موجب افتتان بشود نباید باشد چرا علت را در مورد زنان کافره گفته است؟ چون این‌ها بیشتر اهل این حرف‌ها هستند وگرنه خصوصیت ندارد و علت تعمم و تخصص یعنی می‌گوید همین زن‌ها هم اگر معلوم است که در این مسیر نیست اشکالی ندارد و اگر غیر این زنان از مسلمانان در معرض‌اند اشکال دارد این ارتکاز تضاد ندارد و روایت قاعده‌ای بیان می‌کند می‌گوید هر جا دیدید زنی که امینه نیست حضور دارد در مقابل او تحفظ کن.

 

سؤال: خود ارتکاز جهت می‌دهد

جواب: ما در کبری قبول داریم که ارتکاز جهت می‌دهد ولی اینجا چند ارتکاز داریم یک ارتکاز این است که روایت می‌خواهد مرز مسلمان و کافر را چیز ویژه‌ای قرار دهد اگر بگویید این ارتکاز قوی است مناسبات حکم و موضوع روایت این را ایها می‌کند در اینجا انهن یصفن ذلک حالت حکمت پیدا می‌کند و علیت به آن صورت ندارد و اصل صدر روایت است و ارتکاز دیگر این است شارع در اینجا آنچه برایش مهم است وقوع انسان در مسائل شهوانی و افتتان اصل است و الا در خارج که می‌بینیم و مشکلی ندارد در مورد غیرمسلمان بیشتر وقوع دارد اگر اصل آن باشد که در ارتکازات هم وجود دارد آن‌وقت همین آخری علت است هرجایی همه بدن را در معرض دید زنی قرار دهد که امان و وثاقتی در او نیست در آنجا تحفظ کن.

 

سؤال: همین‌که چند ارتکاز است اجمال نمی‌شود؟

جواب: بله می‌خواهیم اجمالی درست کنیم

بنابراین ما یک بحث در مورد ازواجهن کردیم و دو سه بحث کردیم و همه این‌ها مقدمه شد که برسیم به این بحث اصلی که آیا این روایت و حدیث شریف ناظر است به این‌که محدودیتی بین مسلمان و کافر ایجاد کند یا نقطه اصلی این است که اقداماتی که موجب ایجاد شهوت می‌شود را می‌خواهد محدود کند یا یک معجونی از این دو تا است.

 

سؤال: ...

جواب: از حیث مسلمان و کافر تأکید می‌کند یا حیث اصاره شهوت احتمال اصاره شهوت چون اصاره شهوت قطعی نیست.

 

سؤال: لاینبغی در کراهت بود یا حرمت؟

جواب: تأیید و تقویت کردیم حرمت را تا آخر خط ولی آخرش دیروز گفتیم ولکن فی النفس شیء ما نمی‌توانیم اطمینان پیدا کنیم به قواعدی که ساختیم و احتمال می‌دهیم همان مرجوحیت مشترکه را بگوید ما گفتیم الآن ما این‌طور تبادر می‌کنیم و در ازمنه قبل هم بوده و صدور نص هم بوده است البته احتمال در حرمت هم داریم اما همین موجب اجمالی می‌شود و قدر متیقنش کراهت می‌شود.

 

نکته دیگر این است که مسائل دیگر که در نکته یک و دو و سه و چهار گفتیم ملاحظه کردید ولی نکته اصلی این است که این روایت مربوط مستوریت زن و مردی است از حیث جهاتی که بین زن و مرد است یا حیث ستر بین مسلم و کافر مقصود است؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo