درس خارج فقه - اجتهاد و تقلید استاد علیرضا اعرافی
93/11/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه / اجتهاد و تقلید / مسأله احتیاط
اشاره
در رجوع به اصول عملیه در بحث مانحن فیه، سه دیدگاه مطرح بود:
1 ـ تقدم اصاله التعیین (نائینی): در موارد تردید بین تعیین و تخییر، جانب تعیین مقدم است.
2 ـ اصاله التخییر (خویی و مرتضی حائری): ما نحن فیه از قبیل شک بین اقل و اکثر ارتباطی است و اصل، جریان برائت در قید زاید است و در نتیجه تخییر مقدم بر تعیین است. پس اولاً: ما نحن فیه مصداق تعیین و تخییر نیست، بلکه مصداق اقل و اکثر است؛ ثانیاً: بر فرض که مصداق تعیین و تخییر باشد، اصل، تقدیم جانب تخییر است.
3 ـ توجه به منشأ شک (استاد اعرافی):
اگر منشأ شک وجوه سوم، چهارم و پنجم (قصد وجه، قصد تمیز، استناد عمل به امر معلوم) باشد، شک از قبیل شک اقل و اکثر است و جانب تخییر مقدم میشود و نسبت به اکثر برائت جاری میشود. اگر منشأ شک، وجه اول (تکرار احتیاطی لعب به امر مولا) یا وجه دوم (اجماع) باشد، شک از قبیل تعیین و تخییر است (نه اقل و اکثر) چراکه نتیجه تابع اخس مقدمات است.
جمع بندی مقام سوم:
فتحصل مما ذکرنا، در مقام سوم (احتیاط در عبادات) وجوه پنجگانه جواب داده شد، اظهر در وجه ششم این است که احتیاط به مثابه عِدل اجتهاد و تقلید قابل قبول است؛ زیرا مهم آن است که عمل به خاطر مولا انجام شود و سایر شرایط (قصد وجه و ...) چندان مهم نیست.
نکات تکمیلی مقام سوم:
نکته اول: بعد ثبوت اینکه احتیاط عِدل اجتهاد و تقلید است و فرض اینکه واجبات تخییریه دو نوع است: 1) همه اقسام مساوی باشند، 2) گاهی یک طرف افضل است؛ حال پرسش دیگری مطرح میشود که آیا هر سه قسم (اجتهاد، تقلید و احتیاط) مساوی هستند؟ یا احتیاط افضل است؟ این سؤال در مقام اول و دوم و سوم قابل طرح است.
پاسخ: در پاسخ چند احتمال قابل طرح و بررسی است:
احتمال اول: احتیاط افضل است.
ممکن است کسی احتیاط را افضل بداند زیرا انسان با احتیاط به متن واقع میرسد؛ در حالیکه در تقلید و اجتهاد به حجت شرعی دست مییابد و معلوم نیست واقع را استیفاء نماید. پس احتیاط وصول به واقع است علی نحو القطع، لذا رجحان دارد.
احتمال دوم: احتیاط افضل نیست.
اولاً: احتیاط افضل نیست، زیرا در عبادات احتیاط به معنای توصّل الی الواقع نیست. وجوه احتیاطی با استدلال اجتهادی پاسخ داده شد و البته ممکن است همین وجوه بیان شده منطبق با واقع باشد یا نباشد. گاهی احتیاط (تکرار) انسان را به واقع نمیرساند. در معاملات نیز تکرار و احتیاط منجز نیست، گرچه از باب اجتهاد پاسخ داده شد.
ثانیاً: احتیاط حواشی ثانویه داشت، احتیاط میتوانست معروض یکی از هشت عنوان ثانوی شود و در نتیجه احتیاط مرجوح یا حرام داریم؛ پس افضل بودن احتیاط معلوم نیست. احتمال وجود عناوین ثانویه و مصداقیت آن عناوین، موجب میشود احتیاط افضل نباشد.
ثالثاً: احتمال میدهیم که شارع مقدس بناء را بر عدم احتیاط گذاشته باشد تا زندگی بشر آسان و روان باشد؛ زیرا «شریعت سهله سمحه» موجب میشود ملتزم به احتیاط تکراری نباشیم. پس احتیاط افضل نیست.
نکته دوم: در صورت عدم افضلیت احتیاط، آیا جامع بین اجتهاد و تقلید افضل است؟ زیرا نوعی شناخت واقع در آن وجود دارد و اینکه دانستن معارف دینی (به خصوص به شیوه اجتهادی) ارجحیت دارد.
پاسخ:
اجتهاد افضل است، اما افضلیت آن به معنای لزوم عمل به آن نیست. پس افضلیت دانایی روشن و قابل دفاع است؛ اما افضلیت استناد عمل بر دانایی و اجتهاد معلوم نیست. مگر اینکه «العمل علی بصیره» رجحان داشته باشد، در این صورت عمل اجتهادی نیز افضل میشود.
البته عنوان ثانوی هست که روش اجتهادی، مقدمه ترویج آموزش و تعلیم و تربیت میباشد، بنابراین دانستن راجح است؛ اما افضلیت عمل بر مبنای همان علم، جای سؤال دارد.
ملاحظه: ما هیچ کدام از احتیاط، اجتهاد و تقلید را افضل نمیدانیم، گرچه اجتهاد بنفسه اولویت دارد؛ اما سرایت افضلیت به عمل بر مبنای اجتهاد جای بحث دارد.