< فهرست دروس

درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1403/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد سوم: مفاهیم/فصل دوم: مفهوم وصف /مطلب اول: تحریر محل نزاع«1»

 

فصل: الظاهر أنه لا مفهوم للوصف‌ و ما بحكمه مطلقا

(فصل...):

فصل دوم: مفهوم وصف

یکی از مفاهیمی که درباره آن در علم اصول بحث شده، مفهوم وصف است. همان طور که در گذشته بیان شد محلّ بحث در باب مفاهیم این نیست که مفهوم، حجّت است یا حجّت نیست، بلکه معنای آن این است که آیا مفهوم ثابت است یا ثابت نیست لذا در مفهوم وصف هم همین بحث مطرح می شود که آیا برای وصف، مفهوم ثابت است یا ثابت نیست؟

و همان طور که در بحث از مفهوم شرط نیز بیان شد، بحث در ما نحن فیه در مورد انتفاء سنخ الحکم می باشد نه شخص الحکم چون انتفاء شخص الحکم از موضوع بدون وجود وصف، امری مسلّم و عقلی می باشد کما مرّ بیانه.

بنابراین بحث در مورد این است که اگر مولا بگوید: «أکرم العالم العادل» آیا دلالت بر این دارد که عالم غیرعادل، وجوب اکرام ندارد ولو اینکه منشئی مانند سیادت برای اکرام او وجود داشته باشد یا اینکه چنین دلالتی نداشته و نسبت به وجوب اکرام عالم غیرعادل یا نفی وجوب اکرام او، ساکت است؟

به عبارتی در مورد جمله ای مانند «أکرم العالم العادل» سه دلالت قابل تصوّر می باشد:

1) یکی دلالت منطوقی که دلالت می نماید بر ثبوت وجوب اکرام برای شخص عالمی که از وصف عدالت برخوردار است؛

2) دوم نفی شخص حکم مذکور از عالمی که متّصف به وصف عدالت نمی باشد؛

3) و سوم نفی سنخ حکم و کلیّ وجوب اکرام از عالمی که متّصف به وصف عدالت نمی باشد.

در مورد دلالت منطوقی و همچنین انتفاء شخص حکم، بحثی وجود ندارد و لکن در مورد دلالت سوم یعنی انتفاء سنخ حکم و انتفاء کلیّ وجوب اکرام بحث و اختلاف وجود داشته و محلّ بحث و نزاع در ما نحن فیه می باشد.

قبل از ورود در اصل بحث و بررسی ثبوت یا عدم ثبوت مفهوم برای جملات وصفیه و بررسی ادلّه قائلین به ثبوت یا عدم ثبوت مفهوم وصف، لازم است برای روشن شدن محلّ نزاع در جملات وصفیّه و اینکه مراد از وصف در ما نحن فیه چه می باشد، نکاتی از باب مقدّمه مطرح گردد.

نکته اول: مراد از وصف در ما نحن فیه، خصوص وصف نحوی نمی باشد که از آن به نعت نیز یاد می شود و تابع موصوف می باشد، بلکه مراد از آن وصف بلاغی است یعنی هر وصف معنوی که مفید تقیید می باشد مانند حال، تمییز و مانند آنها لذا مصنّف در ما نحن فیه می فرمایند: «لا مفهوم للوصف و ما بحکمه» و مراد ایشان از «وصف»، وصف نحوی است و مراد از «ما بحکمه»، اموری مانند حال و تمییز است که دلالت بر تقیید دارند. البته همان طور که بعضی از اصولیّون و همچنین بعضی از شارحین متن مصنّف تصریح نموده اند، شرط و غایت از محلّ بحث در ما نحن فیه خارج بوده و به صورت مستقلّ مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. مرحوم مظفّر در این زمینه می فرمایند: «المقصود بالوصف هنا، ما یعمّ النعت و غیره فیشمل الحال و التمییز و نحوهما ممّا یصلح أن یکون قیدا لموضوع التکلیف»

نکته دوم: مراد از وصف در ما نحن فیه، خصوص وصفی نیست که در کلام متکلّم، معتمد بر موصوف ذکر شده است مانند «فی الغنم السائمة زکاة» و مانند «أکرم عالما عادلا»، بلکه شامل وصف غیرمعتمد بر موصوف مانند «أکرم عالما» نیز می شود لذا بعضی از شارحین قید «مطلقا» را در عبارت مصنّف: «الظاهر أنّه لا مفهوم للوصف و ما بحکمه مطلقا»، تفسیر نموده اند به «سواء اعتمد الوصف علی الموصوف أم لم یعتمد علی الموصوف بل کان الوصف نفسه موضوعا للحکم» و مرحوم شیخ انصاری نیز تصریح می نمایند که مواردی مانند «أکرم عالما»، «دخوله فی ما ذکرنا ظاهر»[1] . البته بعضی از علماء مانند محقّق نائینی در «فوائد الاصول»[2] و محقّق خوئی در «محاضرات»[3] قائل به این می باشند که محلّ نزاع در وصف در ما نحن فیه اختصاص به وصفی دارد که معتمد بر موصوف باشد و وصف غیرمعتمد از محلّ نزاع خارج می باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo