< فهرست دروس

درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1403/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد سوم: مفاهیم /فصل اول: مفهوم شرط /مطلب چهارم: تداخل یا عدم تداخل مسببات«3»

 

و التحقيق أنه لما كان ظاهر الجملة الشرطية حدوث الجزاء عند حدوث الشرط بسببه[1] أو بكشفه[2] عن سببه[3] و كان قضيته[4] تعدد الجزاء عند تعدد الشرط، كان[5] الأخذ بظاهرها إذا تعدد الشرط حقيقة[6] أو وجودا[7] محالا؛ ضرورة أن لازمه[8] أن يكون الحقيقة الواحدة مثل الوضوء بما هي واحدة في مثل «إذا بلت فتوضأ» و «إذا نمت فتوضأ» أو فيما إذا بال مكررا أو نام‌ كذلك[9] محكوما بحكمين متماثلين و هو[10] واضح الاستحالة كالمتضادين.

(و التحقیق...):

بیان نظریه مصنّف

مصنّف ابتدا دو مقدّمه ذکر می کنند و بعد با توجّه به مقدّمات مذکور و عدم جواز اخذ به ظاهر جملات شرطیّه، سه راهکار برای قول به تداخل مسبّبات ارائه می دهند و سپس درصدد نقد و بررسی این راهکار ها برآمده و راهکار جدیدی برای صحّت اخذ به ظاهر جملات شرطیّه بیان می کنند که نتیجه آن عدم تداخل مسبّبات می باشد؛ لذا مناسب این است که هر قسمت از کلام مصنّف به صورت مستقلّ مطرح شود تا اینکه نظریه ایشان به خوبی روشن گردد.

(أنّه لمّا کان...):

بیان دو مقدّمه:

1) قضیه شرطیّه در حدوث جزاء عند تحقّق شرط، ظهور دارد و معنای حدوث این است که وجود مسبوق به عدم تحقّق پیدا می کند لذا هرگاه شرطی حاصل شود، جزاء آن نیز حادث می شود خواه شرط مذکور سبب برای جزاء باشد و خواه کاشف از سبب باشد.

2) همان طور که اجتماع متضادّین محال است و طبیعت واحد نمی تواند متعلّق دو حکم متضادّ واقع گردد، اجتماع متماثلین نیز محال است و طبیعت واحد نمی تواند متعلّق دو حکم متماثل قرار گیرد.

فلا بد على القول بالتداخل من التصرف فيه[11] إما بالالتزام بعدم دلالتها[12] في هذا الحال[13] على الحدوث[14] عند الحدوث[15] بل على مجرد الثبوت،

با توجّه به این دو مقدّمه گفته می شود: در مواردی مانند «إذا بلت فتوضّأ» و «إذا نمت فتوضّأ» ما نمی توانیم به ظاهر این جملات شرطیّه عمل نماییم چون لازمه آن این است که اگر شخصی هر دو سبب از او صادر شود یا یک سبب، دو یا چند مرتبه از او صادر شود، ماهیّت واحد مثل وضو دو حکم متماثل پیدا کند، درحالی که بیان شد اجتماع دو حکم متماثل مانند اجتماع دو حکم متضادّ محال است لذا همان طور که در بحث اجتماع امر و نهی بیان شد، ماهیّت واحد مثل صلاة نمی تواند هم حرام باشد و هم واجب، در ما نحن فیه نیز گفته می شود: ماهیّت واحد مثل وضو نمی تواند دو وجوب مستقلّ داشته باشد.

(فلا بدّ ...):

بیان سه راهکار

با توجّه به اینکه ظاهر جملات شرطیّه اقتضاء اجتماع دو حکم متماثل را در طبیعت واحد دارند و اجتماع دو حکم متماثل در طبیعت واحد مانند اجتماع دو حکم متضادّ، محال می باشد لذا باید از ظهور جملات شرطیّه رفع ید شود و قول به تداخل مسبّبات پذیرفته شود لذا مصنّف درصدد بیان راهکارهای مختلف برای قول به تداخل مسبّبات برآمده و در این زمینه سه راهکار را ارائه می دهند و آن راهکارها عبارتند از:

1) از ظهور قضیه شرطیّه در حدوث جزاء عند حدوث شرط، رفع ید می کنیم و می گوییم قضایای شرطیّه در این موارد، ظهور در حدوث جزاء ندارند، بلکه ظهور در ثبوت جزاء دارند و ثبوت اعمّ از حدوث و بقاء است لذا اگر شرط اول مانند بول محقّق شد، وجوب وضو حادث می شود و در صورت حدوث شرط دیگر مانند نوم، وجوب وضو ثابت و باقی می ماند نه اینکه حدوث پیدا می کند تا اینکه اجتماع دو حکم متماثل لازم بیاید. به عبارت دیگر شرط اول، علّت محدثه به حساب می آید و شرط دوم علّت مبقیه به حساب می آید و روشن است که مانعی ندارد یک شرط و سبب، باعث حدوث معلول گردد و شرط دیگر باعث و استمرار آن معلول باشد.

 

أو الالتزام بكون متعلق الجزاء و إن كان واحدا صورة[16] إلا أنه[17] حقائق متعددة حسب تعدد الشرط متصادقة على واحد فالذمة و إن اشتغلت بتكاليف متعددة حسب‌ تعدد الشروط إلا أن الاجتزاء بواحد لكونه[18] مجمعا لها[19] كما في «أكرم هاشميا» و «أضف عالما» فأكرم العالم الهاشمي بالضيافة؛ ضرورة[20] أنه بضيافته[21] بداعي الأمرين يصدق أنه امتثلهما و لا محالة يسقط الأمر بامتثاله و موافقته و إن كان له امتثال كل منهما على حدة كما إذا أكرم الهاشمي بغير الضيافة و أضاف العالم الغير الهاشمي.

(أو الالتزام...)

2) از ظهور جزاء در واحد بودن مسبّب به لحاظ طبیعت و ماهیّت عمل رفع ید می کنیم تا اجتماع مثلین لازم نیاید به این صورت که اگرچه وضو به حسب ظاهر یک طبیعت واحد می باشد ولی در واقع دارای حقایق و ماهیّت های متعدّد است و هر شرطی یک ماهیّت و حقیقت را طلب می کند و لکن اگر مکلّف در مقام امتثال یک وضو بگیرد، هر دو وجوب امتثال شده است مانند اینکه مولا بگوید: «أکرم هاشمیّا» و سپس بگوید: «أضف عالما» و مکلّف یک عالم هاشمی را به واسطه ضیافت اکرام نماید، هر دو تکلیف از او ساقط می گردد و لازم نیست که یک مرتبه شخص هاشمی را بدون ضیافت اکرام کند و سپس عالم غیرهاشمی را با ضیافت یا غیرضیافت اکرام نماید.

 


[1] أی بسبب حدوث الشرط؛ متعلّق بـ«حدوث الجزاء».
[2] أی حدوث الشرط.
[3] أی حدوث الجزاء.
[4] أی اقتضاء ظاهر الجملة الشرطیّة.
[5] جواب «لمّا».
[6] مثل نوم و بول.
[7] همانند نومی که تکرار شود یا بولی که تکرار شود یا زلزله ای که تکرار شود و وجوب نماز آیات را به دنبال داشته باشد.
[8] یعنی لازمه اخذ به ظاهر جمله شرطیّه.
[9] أی مکرّرا.
[10] أی اجتماع الحکمین المتماثلین.
[11] ظاهر الجملة الشرطیّة.
[12] أی الجملة الشرطیّة.
[13] أی فی ما إذا تعدّد الشرط حقیقة أو وجودا.
[14] أی حدوث الجزاء.
[15] أی حدوث الشرط.
[16] یعنی در شکل ظاهری.
[17] أی متعلّق الجزاء.
[18] أی الواحد.
[19] یعنی تکالیف متعدد.
[20] تعلیل برای «کما...».
[21] یعنی عالم هاشمی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo