< فهرست دروس

درس تفسیر ابوالقاسم علیدوست

1400/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم/ فلسفه تفسیر/ ظرفیت شناسی قرآن کریم

لقد تجلی الله لخلقه بکلامه و لکنهم لا یبصرون

توفیق خدای بزرگ یاری کرد که بحثی را چهارشنبه ها علی الحساب با عنوان کلی تفسیر قرآن، و عنوان های جزئی تر داشته باشیم. بحث را من از ظرفیتی که قرآن دارد شروع می کنم. ظرفیت شناسی قرآن ... قران کریم از غیر متناهی است.من الله است و چون از غیر متناهی است، و تجلی کرده این غیر متناهی در قرآن ... لذا قرآن هم شده غیر متناهی...حدیثی که خوانده شد و منسوب است به امام صادق علیه السلام می تواند شاهد این ادعا باشد....لقد تجلی الله لعباده ...نفرمود: تجلی الرحمن یا تجلی الغفور ...الله بنا بر نظر مشهور اسم علم است برای ذات مقدس الهی و در آن تمام صفات جمال و جلال نهفته است.این کلام اگر منحصر به قرآن نباشد، بدون ریب و تردید ، قرآن را در بر می گیرد البته انسان ها متفاوتند ولی عموم مردم لا یبصرون ....از رسول خدا داریم : فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل الله علی خلقه ...شخصی از امام صادق علیه السلام سوال کرد(حدیث از امام رضا علیه السلام از پدر بزرگوار از امام صادق علیهما السلام) ما بال القرآن لا یزداد عند النشر و الدراسة الا غضاضه؟ فقال: لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامة...

این است که باید گفت:

گمان مبر، که به پایان رسیده کار مغان ....هزار باده ناخورده در رگ تاک است

ما با چنین کتابی (جاودانه ، جهانی و خالد ) طرف هستیم.این حدیث را هم در ختم صحبتم بخوانم ...که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند : ان القرآن ظاهره انیق، و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الا به ...

در طول تاریخ هم این غیر متناهی مورد بحث قرار گرفته است.از عصر رسالت تا پایان غیبت صغری اوائل قرن چهارم حدود دویست و هشتاد مفسر شناسایی شدند با حدود چهل و هشت کتاب باقی مانده ... متاسفانه از این تعداد، حدود دویست و سی اثر از بین رفته است. و البته بقیه مانده است...قرآن لا یتناهی است چون از لا یتناهی است. و البته در این باره صحبت خواهیم کرد.

مطلب دیگری که هست که به نوعی در ادامه همین حساب می شود این که لایتناهی بودن قرآن، معنایش این نیست که حساب و کتاب هم نداشته باشد، از شخصی به نام عبیدالله بن عباس نقل می کنند که حتی متناقض ها هم منسوب به قرآن است.البته ما این طور حرف نمی زنیم و نمیدانم آن بنده خدا هم منظور ش همین بوده یا می خواسته بگوید برداشت های مختلفی که می تواند همه در طول هم قرار گیرند همه منسوب به قرآن اند..ما می گوییم می شود قرآن را تفسیر کرد ان هم تفاسیر مختلف ...اما یک مرز دارد و یک خط قرمز دارد و آن این که د رتضاد با مسلمات عقل و شرع نباشد یا در تضاد با مسلمات تاریخ یا مسلمات تجربه نباشد ....در حدی که بتوان اقامه دلیل کرد یا بتوان به بطون قرآن نسبت داد منتها گاه می توان به صورت قاطع نسبت داد و گاه یک جا نسبت ظنی و گاه در در ادامه بحث ظرفیت شناسی قرآن، حد احتمال می توان برخی مطالب را نسبت داد ....

من همین جا گلایه کنم، از برخی از عالمان و بزرگان با این که در طول تاریخ همین الان اشاره کردیم، که مفسران چه کردند یا فقیهان چه زحماتی کشیدند و چه مقدار از آیات الاحکام، بحث کردند اما باید عذر و تقصیر محضر این کتاب شریف برد ، سوگمندانه رفت خدمت قرآن و از قرآن از بابت برخی کم کاری ها عذر خواهی کرد ... همین هفته بود که داشتم به مناسبت بحث روش شناسی اجتهاد، و این که از ظرفیت قرآن آن گونه که باید استفاده نشده ، من البته این را داخل پرانتز بگویم که گاهی برخی جوانها، یا آن هایی که سنی هم دارند ولی جوانی می کنند گاه حملاتی را به فقها می کنند، و می گویند مثلا فقهای ما از قرآن استفاده نکردند، این قضیه گاه از مرز انصاف بیرون میرود و من این را حساسم اما در اصل باید پذیرفت ... یک بحثی را شیخ اعظم دارد در کتاب مکاسب که آیا می شود سلاح را به قاطعان طریق فروخت؟ اول ابراز تامل می کند و بعد حدیث تحف العقول را مطرح می کند و آخر کار هم می گوید من تامل دارم، بحث این است که در این جا محضر شیخ اعظم باید عرض کرد که جناب شیخ فرض شما این است که فروش سلاح هیچ مبرر خارجی ندارد، مثلا سلاح به آن گروه بدهیم که بیفتد به جان آن گروه!! نه فرض شما این است که یک گروه قاطع الطریق فاسد فاسق که نیاز به سلاح دارد، و یک حدادی یا یک تفنگسازی سلاح این ها را تامین می کند و گاه منحصر به این آدم است کما این که فرض شیخ هم اعم است. سوال این است که آیا این جا باید رفت سراغ روایت تحف و بعد هم این جا گفته شود، روایت سندا ضعیف است؟! و آقای ایروانی هم بگوید اصل روایت بودنش هم معلوم نیست! و متن یکی از علماست و بیشتر به آن شبیه است ... بعد هم بگوییم نهایت حدیث هم حرمت تکلیفی می آورد نه بطلان وضعی ... و آخر کار هم بگوییم تامل!! ... پس آیات قرآن چه می شود؟ چرا در این جا به قرآن تمسک نمی کنید؟ شما اصولی هستید نه اخباری ... و قرآن در این باره مطلب دارد، مقاصد قرآن، احکام قرآن در این جا به کار می آید ... آیا مصداق ظلم هست یا نه؟سوال این است که این کار عدلٌ ام غیر عدل؟ آیا آیات قرآن درباره عدل مطلبی ندارد؟ این جاست که باید با همه احترامی که به بزرگان قائل هستیم اما باید عرض کرد حجم قرآن را با ید ظرفیت شناسی قرآن را در نظر گرفت قرآن شمس است قرآن قمر است ... و الشمش و ضحیها و القمر اذا تلیها ذیل آیه، روایت هست که منظور از شمس، پیامبر است و قمر علی ابن ابیطالب است. اشکال ندارد بگوییم خود قرآن هم شمس است.لا یزداد الا غضاضه شمس تکراری و خسته کننده نمی شود.شمس ، مشمول مرور زمان نمی شود شما هر روز خورشید را می بینید و هر روز هم احساس طراوت می کنید.قران این گونه است؛و ظرفیت دارد برای مسائل مختلفی که به هر حال در دوره های مختلف مطرح می شود.

قرآن لا یتناهاست؛ مکاسب شیخ وقتی نوشته شد، واقعا یک تحول بود؛ مکاسب شیخ را وقتی با کتابهای دیگر مقایسه می کنید متوجه می شوید ... یا رسائل شیخ همین طور اما بعدا چقدر بحث ها آمد که دیگر آن جلوه اول را نداشت و مباحثی مطرح شد که در این دو کتاب نبود ... به گونه ای که باید گفت رسائل و مکاسب برای آن بحث ها ابتدای خوبی است نه انجام خوبی ... اما قرآن این طور نیست هم ابتدای خوبی است هم واسط خوبی است هم انجام نیکی است. این مطالب را به عنوان مطلب اول درس امروز من حساب کنید؛ و عنوانی را هم که به ان میدهید ظرفیت شناسی قرآن باشد ...

هدف

مساله دوم این است که هدف ما چیست؛ هدف ما حتی الامکان، گفتگو از مباحثی که بزرگان تاکنون داشته‌اند، نیست. زیاد به بحث های لغوی نمی پردازیم، از اقوال و تتبع در آیات نسبت به بزرگان سعی می کنیم ، پرهیز کنیم، زیاد بحثهای تاریخی نخواهیم داشت؛ بحثی که به گمان ما ثمره علمی دارد، ولی ثمره عملی خاصی ندارد، باز حتی الامکان پرهیز می شود ... فرصتها فرصتی نیست که هر کسی بخواهد به همه این ها بپردازد؛ حتی اگر مطلبی به چند دلیل قابل اثبات است، یک دلیل انتخاب می‌شود و بقیه فاکتور گرفته می‌شود.

اما آن چه هدف است: یک؛ بیان پرتوی و شمه ای از آیات قرآن، نکات اعتقادی، فقهی ، حقوقی، اخلاقی (فردی و اجتماعی) یا سیاسی یا کشف سیستم های اسلامی از قرآن، کشف نظام ... سعی می کنیم حتی الامکان از این ها گفتگو شود.طرح شبهات ... برخی از شبهات مخصوصا شبهات معاصر اگر ذیل آیات باشد، سعی می کنیم مطرح کنیم یا روایاتی که ذیل آیات است؛ گاهی برخی گفته اند ما چهار هزار روایت ذیل آیات داریم (این عدد نباید دقیق باشد) و نکته دیگر ما فلسفه تفسیر است؛ فلسفه تفسیر اصطلاحی است و کلا فلسفه های مضاف کارشان این است که بیرون یک دانش یا غیر دانش می ایستند و ناظرا به آن دانش، مطالب کلی را بیان می کنند که شکل بسیط و قدیمی آن همان رئوس ثمانیه علوم است. ما اگر تفسیر قرآن را یک دانش حساب کنیم، نکاتی که داخل تفسیر نمی رود اما ناظرا به تفسیر قرآن مطرح می شود، می شود فلسفه های مضاف که نمونه بارز آن همان موضوع ظرفیت شناسی قرآن است.این از مسائل تفسیر قرآن است.

بحثهای فلسفه تفسیر اگر بخواهد مطرح شود، خودش می شود یک پروژه ... و چون درس ما هفته ای یک روز است خود این بحث اگر پنجاه جلسه را بخواهد می شود نزدیک به دو سال که باید به آن اختصاص داد!! ومن دوست ندارم این مقدار در فلسفه تفسیر معطل شوم، علیرغم این که کار سترگی است ولی هر چیزی حدی دارد؛ ما یک سری بحثهای فلسفه تفسیر را اول می گوییم؛ ولی لابلای بحثهای قرآنی، که وقتی وارد خود ذی المقدمه شدیم اگر جایی لازم شد، ممکن است حتی یک جلسه را اختصاص دهیم به یک بحث فلسفه تفسیر و جمعش به این است که یک چند جلسه ای را داشته باشیم، تا بتوانیم به نتیجه برسیم.

پس شد بیان خود آیات، من گفتم پرتوی و شمه ای و گرنه آن روایت چیست که حبر الامه ابن العباس آمد خدمت امیر المومنین علیه السلام، گفت برایم ا زتفسیر بگویید. فرمود : بنشین. اولین آیه چیست؟ بسم الله الرحمن الرحیم و اولین کلمه چیست؟ بسم و اولین حرف چیست؟ بــ ... حضرت شروع کرد از بای بسم الله ... بنده مقاله ای در این باره دارم که اگر بگردید پیدا می کنید، چاپ هم شده و بعد تا صبح امام از بای بسم الله مطلب گفتند و به سین هم نرسیدند بعد صبح شد و به او گفتند ابن عباس برو!!ابن عباس که یک طلبه تازه به دوران رسیده نیست! او حبر الامه است اما وقتی نزد امام قرار می گیرد ، آن طوری است تازه ابن عباس !! اگر مثل امام صادق مخاطب امیرالمؤمنین بود که محشر دیگری بر پا می شد و لذا فرمود: اگر می خواستم پر می کردم هفتاد شتر از تفسیر فاتحه الکتاب (لو شئت لاوقرت سبعین بعیرا من تفسیر فاتحة الکتاب). آن قصه مسندی که مرحوم آقای حکیم نقل می کند، مرحوم آقای نایینی از ملافتحعلی سلطان آبادی که در جاهای مختلف من عرض کردم، این ها همه شاهد بر این است که این قرآن، ظرفیت ها دارد و ما فقط شمه ای را بیان می کنیم ...کار دوم ؛ بحث شبهات بود و کار سوم فلسفه تفسیر و کار چهارم سر کشیدن به روایات ذیل آیات این هم ما عنایت داریم حالا اگر نکاتی دیگر هم بود انشا الله در ادامه عرض خواهیم کرد ... پس تا این جای کار، عنوان عام مباحث شد تفسیر قرآن، عنوان فرعی شد فلسفه تفسیر. مسائل فلسفه تفسیر که برخی از آن را طی چند جلسه عرض می کنیم، و عنوان فرعی تر آن می شود ظرفیت شناسی تفسیر و مطالب فرعی تر دیگر را روزهای دیگر مطرح خواهیم کرد من که این جا نشسته ام احساس می کنم در برابر یک دریای بزرگ که یک انسان ضعیفی نشسته باشد، قرار دارم. اما از خود قرآن کمک می خواهیم که آن چه صلاح است و درست است بر فکر و زبان و بر چشم ما جاری شود.

خدایا قرآن را شفیع ما در لحظات احتیاج قرار بده و ترجمان قرآن و مفسر قرآن ـــ امام زمان علیه السلام ـــ را از هر گزندی مصون و محفوظ بدار و فرج او را معجل بگردان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo