< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی علوی‌گرگانی

99/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة لاضرر

بحث در وجه تقدم دلیل لاضرر بود؛ و بناشد که در سنجش دلیل لاضرر و ادله اولیه دلیل لاضرر حاکم باشد بر ادلة اولیة، و مفسر ادله اولیه باشد. مثل «لاشک لکثیر الشک » که دلیل حاکم است بر «اذا شککت فابن علی الاکثر» یعنی در حکم اولی باید شک مورد اعتناء باشد؛ اما در کثیر الشک اعتناء نمی شود؛ در این جا دو امر قابل ادعاء است؛ « یدعی امران احدهما لغویة دلیل الحاکم لولا دلیل المحکوم، نتیجه حاکم بودن یک دلیل بر دیگری آن است که اگر دلیل محکوم نباشد، دلیل حاکم لغو می شود زیرا دلیل حاکم ناظر به دلیل محکوم است و لازمه نظارت وجود دلیل محکوم می باشد، مثل دلیل کثیر الشک که اگر دلیل اذا شککت.. نباشد دلیل اول لغو می شود، زیرا نظارتی تحقق پیدا نمی کند.

لازمه دوم حکومت، « تقدم رتبة دلیل المحکوم علی دلیل الحاکم» وقتی دلیل حاکم ناظر بر دلیل محکوم است، باید دلیل حاکم مقدم باشد در رتبه بر دلیل محکوم. لذا جهت دوم در باب حکومت، «تقدم رتبة دلیل المحکوم علی دلیل الحاکم»

با این تقدم رتبی دلیل حاکم، مسئلة سنجش دلیل لاضرر و ادله اولیة روشن می شود یعنی اگر ادلة اولیة را مقدم بر لاضرر کنیم لغویة لاضرر لازم می آید اما اگر دلیل لاضرر را بر ادلة اولیه مقدم بر ادلة اولیه کنیم لغویة لازم نمی آید.

بحث تا اینجا بیان حکومت بود. اما ادعای دوم، بنابر ناظر بودن دلیل لاضرر بر ادلة اولیه، یا بنحو توسعة در ناحیة عقد الوضع است-مثل الطواف صلاة- یا بنحو تضییق عقد الوضع -مثل لا ربا بین الولد و الوالد- که ربا را ضییق می کند یا توسعة و ضییق در عقد الحمل است. بنابراین در لاضرر و ادلة اولیه؛ بحث از اخذ ظهور هر کدام از دلیلیین می کنیم؛ دامنه حجیة ظهور دلیل اولی تا چه اندازه است؟ اگر دلیل دوم مبیّن دلیل اول باشد از ظهور دلیل اول دست بر می داریم به قرینة دلیل دوم.

اما حجیة ظهور از چه راهی بدست می آید؟ دلیل حجیة هر ظاهری بناء عقلاء می باشد، مثلا اگر کلام «اضرب» را به عرف دهیم همه می فهمند که بزن، اما وقتی دلیل مبیّن می آید مثل تعبیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درخطابش به سائل، «اقطع لسانه یعنی کلام او را قطع کنید نه به معنای این که زبانش را قطع کنید. لذا ظاهر لفظ داریم در مراد استعمالی، که اضرب ظاهرش بزن است؛ ولی مراد جدی اضرب بقرینه اقطع کلامه یعنی به سائل کمک کنید و کلامش را قطع کنید. حجیة ظهور تا زمانی باقی است که دلیل مبینی نیامده باشد اما با آمدن مبین؛ از ظهور آن دست برمی داریم. لذا دلیل حاکم مبین مراد جدی از دلیل محکوم است لذا ظهور دلیل محکوم را می گیرد. مثل اکرم العالم، لا تکرم الفاسق که دلیل دوم مبین است که اکرام عالم عادل مراد است.

از همین جا مسئلة قرینه و ذی القرینة حل می شود؛ مثل «رأیت اسدا یرمی» اسد یعنی شیر، یرمی نیز فعل یک انسان اراده دار است، به آن قرینه گفته می شود لذا یرمی مشخص می کند مراد جدی از «رأیت اسدا» شیر نیست بلکه رجل شجاع مراد است. از باب تشبیه. این هم از باب دلیل حاکم و محکوم است. بیان بعدی فردا انشاء الله.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo