< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی علوی‌گرگانی

99/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده لاضرر

 

بحث بر معنای لا در « لاضرر و لاضرار»، بود. در جلسه گذشته گفته شد، یک احتمال معنای «لا» آن است که شئ، مبغوض مولی است، وجود خارجی نباید داشته باشد، کنایه از مبغوضیت شی می باشد یا نفی حصة و فرد نه اینکه نفی طبیعت کند و این دو معنا نفی حقیقی می باشد چه نفی به صورت مطلق باشد، چه نفی به صورت حصة و فرد باشد. احتمال دوم، نفی ادعائی است مثل «لاصلاة لجار المسجد...».

لای نفی جنس برای نفی چیزی در شرائع گذشته

از جمله معناهایی که برای «لا» گفته اند، یعنی آنکه چیزی در شرایع بوده اما می خواهیم بگوییم الان برداشته شده است، این خود دو صورت دارد، گاهی نسبت به امر شریعت مطرح می شود، گاهی هم نسبت به عرف عام می باشد، مثل اینکه در عرف عام بوده و با «لا» می خواهیم بگوییم برداشته شده است. مثال آن،«لا رهبانیّة فی الاسلام»؛ در اسلام گوشه گیری نداریم، این طور نیست که از جامعه دور باشیم. یا «لا مناجشة فی الاسلام»؛ افرادی که می خواهند جنس شان را گران بفروشند، کسی می آمد کنار او و از اجناسش تعریف می کرد و خودش قصد خرید نداشت، اسلام با مناجشه مقابله کرد. یا مثال « لا قیاس فی الاسلام»، « لا قیاس فی الدین»؛ «الحکم عند الله لا یقاس»، در دین قیاسی نداریم. این لا قیاس فی الدین در مقابل گروهی است که به قیاسشان عمل می کنند، عامه، قیاس را قبول دارند، این نفی، ناظر به عامه می باشد. پس این جا هم یک حکم سابق بوده که نفی می شود و از جهت حکم فرق نمی کند که الزامی باشد یا وضعی باشد، این مطلب را مرحوم آقای خویی در مصباح الاصول گفته اند.

اشکال به قسم نفی ابتدائی

البته ایشان آمدند یک قسم دیگری را اضافه کرده اند، یعنی نفی حکم ابتدائی که نفس حکم را در ابتدا نفی می کنند. مثل «ما جعل الله فی الدین من حرج»؛ احکامی که امتثالش برای مکلف مستلزم ایجاد حرج برای انسان می کند، ما چنین حرجی را ایجاد نکرده ایم. لذا ایشان اضافه کرده اند، «انما هو بجعل حکم حرجی فنفیه فی الشریعة انما هو بعدم جعل حکم یلزم منه الحرج علی المکلف.»، این جا دو اشکال به آقای خویی داریم، اولا بحث ما در مطلق منفی نمی باشد، بلکه بحث در منفیّ به است، لا، نفی جنس می باشد، اول کلام گفتیم «لاضرر و لاضرار فی الاسلام»، یعنی ورود در مسئله را نیز اینگونه گفتیم «لا» در عبارت «لاضرر...» به چه معنا می باشد، این محور بحث ما بود، نه اینکه از کلمه ما منفی بحث کنیم، این ارتباطی به بحث ما ندارد. لذا ما نمی خواهیم به کل کلمة بیان کنیم،

اشکال دوم اینکه این، همان قسم اول می باشد، یعنی مبغوض است که آورده شود مثل، «لا رفث و لا جدال و لا فسوق فی الحج»؛ این ها مبغوض است نباید بوجود بیاید، «لا رهبانیة...»، نیز همین می باشد. این همان قسم اول می باشد و صرف اینکه از شریعت سابقه نفی می کند جهت افتراق نمی باشد و قسم جدید درست نمی کند، «لا رهبانیة...» مبغوض است مثل همان «لا رفث...».

اقسام لا نفی جنس

«ذکر هذا لیس امرا زائدا»، بلکه همان است که در قسم اول است که ما گفتیم، بله ما سه صورت بیشتر نداریم؛ نفی وجود مطلق، نفی وجود به لحاظ حصة و فرد، نفی وجود ادعائی. پس « صارت کلمة لا مستعملة فی امور ثلاثة»، و آن موردی که آقای خویی اضافه کرده اند اگرچه در مورد نفی می باشد «ولکن خارج عن بحثنا هذا».

انشاء الله باقی بحث در جلسه آینده عرض می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo