< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌محمدجواد علوی‌بروجردی

1402/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در نقل حواشی اعلام(رحمة الله علیهم) بود.

و افاد السید الگلپایگانی:

« و یمکن تصحیحها بالاجازه باسقاط المستأجر حقه المتعلق بمباشرة الاجیر، حیث ان فرض المسألة فیما یعتبر فیه المباشرة، فیکون نظیر اجازه المرتهن بیع الراهن، و یکون مال الاجاره للموجر لا المجیز.»

و افاد المحقق النائینی:

« فیه منع ظاهر، اذ بعد وقوع الاجارة الاولی علی العمل فی الذمة فمع عدم تقییده بمباشرة الموجر له، لا تزاحم الاجارة الثانیة مطلقا و تصح بلا حاجة الی اجازة المستأجر الاوّل علی کل تقدیر، و لو قید بها کانت الاجارة الثانیة حینئذٍ مع تقییدها ایضاً بذلک، کما هو المفروض هنا واردة علی متعلق حق المستأجر الاول باعتبار شرطه فتصح باجازته لا محاله، کما فی نظائره.» و مثله السید جمال الدین الگپایگانی.

و افاد السید الخوئی:

« بل تصحّ معها، فانّ الإجازة راجعة إلی إسقاط الشرط أو إلی التوسعة فی الوفاء، أو فسخ الإجارة الاولی، و علی جمیع التقادیر تصح الإجارة الثانیة و کذا الحال فی نظائر المسألة.»

و افاد السید الفانی:

« حیث انه لا فرد للکلی بعد الاجارة الاولی، فلا تصح الاجارة الثانیة بالاجازة، الا بألقاء المستأجر الاول قید مباشرة الاجیر او قید السنة المعینة، و حینئذ تصح الاجارة الثانیة من غیر حاجة الی الاجازه، بناء علی صحة بیع من باع ثم ملک، و کونه علی وفق القاعدة.[1] »

و افاد السید السبزواری:

« یکفی الوقوع علی متعلق حقه و ان لم تقع علی ماله، و سیاتی منه ان المناط فی صحة الاجازه هو التصرف فی متعلق الحق.»

و افاد المحقق العراقی فی ذیل قول صاحب العروة «قدس سره»: و اما اذا ملکه منفعة الخیاطی فآجر نفسه للخیاطة او للکتابة لعمرو جاز له اجازة هذا العقد، لانه تصرف فی متعلق حقه، ... :

« فی صورة کونه مالکاً لمنافعة الشاملة، و الا فلا وجه لاجازته لها بمحض کونه مالکاً لمنفعته الخاصة لمطلق الثوب و لو لم یکن معیناً.»

و افاد السید البروجردی:

« لیست الکتابة من افراد منفعته الخیاطة التی ملکها زید علیه حتی تصح اجازته للاجارة الواقعة علیها.»

و افاد السید الشیرازی:

« اذا کان مورد الاجارة اعم.»

و افاد السید الفانی:

« یاتی منه فی باب الاجارة انه اذا ملکه منفعة خاصة و آجر نفسه لمنفعته خاصة مضادة للاولی، لم یجز للمستأجر الاوّل اجازه الاجارة الثانیه».

 


[1] . .این اسقاط اجازه می‌باشد و این اجازه یعنی تصرف و این اجازه نسبت هر فردی که دخلی در این اجازه دارد صورتهایش مختلف می‌باشد. اما نسبت به قاعده«من باع ثم ملک» این یک قاعده عامی می‌باشد و این قاعده در جائی جاری می‌شود که فرد صیغه بیع را می‌خواند اما این مال برای آن فرد نمی‌باشد اما آن متوقع می‌باشد و در این صورت باید توقع ملکیت وجود داشته باشد تا عقلاء اثری بر آن مترتب بکنند و به همین علت«باع ثم ملک» یعنی بمجرد بیع آثار معامله بر این عقد مترتب نمی‌شود بلکه و.قتی که ملکیت حاصل شود آثار معامله مترتب می‌شود. مرحوم خوانساری می‌خواهند بفرمایند که این مورد ما صغرای قاعده«من ملک» است و طبق نظر ما(استاد) هر تصرفی که این مورد ما صغرای قاعده«من ملک» است و طبق نظر ما(استاد) هر تصرفی که مستأجر اول بکند این تصرف اجازه می‌باشد و اجازه یعنی تصرف مالک آن چیزی که مالک آن می‌باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo