< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

95/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جلسه صد و نود و پنج: ادامه بحث فور و تراخی

 

کلام دراین بود که آیا صیغه ی امر و لو به دلیل خارجی، به آیه ی شریفه ی ﴿سارعوا الی مغفرة من ربکم﴾، ﴿فاستبقوا الخیرات﴾ دلالت می کند که اگر شارع مقدس امر به فعلی فرمود فورا ففورا باید انسان انجام بدهد، یکی از اشکالاتی که مرحوم آقای خوئی و دیگران به این آیه ی شریفه کرده اند این است که مرحوم آقای خوئی می فرمایند فاستبقوا الخیرات یا سارعوا الی مغفرة من ربکم، در فاستبقوا سبقت در جایی معنا دارد که خیر از دست برود مثل واجبات کفایی، کسی می آید این میت را تجهیز می کند و تکفین می کند، دفن می کند، تو زود تر برو که این خیر را شما بگیری، قضاء حوائج مومنین، تو زود تر برو که دیگری حاجت این مومن را برآورده نکند و از دست شما برود و لذا ربطی به ما نحن فیه ندارد و مربوط به واجبات کفائیه و مستحبا کفائیه است، بعضی دیگر شاید فرمایش آقای خوئی را این طور معنی کرده اند که فاستبقوا الخیرات، سبقت بگیرید یعنی کاری کنید که عمل خیر شما از دیگران بیشتر بشود و اکثار در عمل خیر است نه این که می خوائی الآن انجام بدهی یا نیم ساعت دیگر الآن انجام بده، این فرمایش آقای خوئی درست است فاستبقوا الخیرات معنایش همین است که خیرات خود را زیاد کنید ولی اگر یک واجب عینی هست بنده احتمال در آن بعد نتوانم انجام بدهم در این جا فاستبقوا الخیرات صدق می کند و می گوید زود برو کار خیر را انجام بده در روایات هم دارد که در کار خیر عجله کن، چه بسا ممکن است مانعی پیش بیاید، یا یک مشکلی پیش بیاید، عمر کفایت نکند در کار خیر انسان نباید مماطله کند شما نماز واجب شده و خیر است برو این خیر را انجام بده چرا؟ نه این که ممکن است این نماز شما را دیگران هم بخوانند، به خاطر این که چه بسا در لحظه ی دوم موفق نشوی، عمل خیرت را زیاد کن، و اگر آقای خوئی این تقریب را می کردند شاید از تقریب اول که عرض کردیم مربوط به مستحبات کفائیه و واجبات کفائیه است بهتر باشد به خاطر این که من خیال نمی کنم، آن قدر مستحبات هست و واجبات هست که یعنی چه که دیگری سبقت بگیرد، این میت این جا افتاده شما سبقت نگیری که دیگری دفن نکند، می روی قرآن می خوانی، نماز می خوانی نگوئید دفن میت کجا تغسیل میت کجا، ثواب قرآن کجا قابل قیاس نیست، می گوئیم که نفرموده اند که سابقوا الی خیر افعالکم، بهترین افعالکم، فاستبقوا الخیرات، هر چه که خیر است لذا این فرمایش آقای خوئی من خیال می کنم در خارج اصلا فرض ندارد چون قضاء حاجت آن مومن ، یک مومن دیگر، همه ی مومنین را حاجتشان را برآورده کردند، خب انسان ذکر می گوید، یعنی چه فاستبقوا الخیرات، اگر فرموده بود فاستبقوا الی خیر افعالکم این ممکن بود انسان این حرف را بزند، ولی فاستبقوا الخیرات، من به عقلم نمی رسد این یعنی چه آقای خوئی می فرماید این از دست می رود و دیگران انجام می دهند.

 

سوال : به لحاظ مصلحت شخصیه بله ولی به لحاظ مصلحت نوعیه می خواهد این کار انجام بشود و زود تر کار طرف انجام شود.

جواب : این که ندارد زودتر، او به آن خیر می رود و من به این خیر می روم، بله اگر این طور بود که فاستبقوا الی الخیرات من غیرکم حتی لاتأتوا بها ...

 

مستشکل : ماده ی اسباق این چنین است هر جا در قرآن استعمال شده، واستبقا الباب ، قرینه است که هر جا این ماده باشد باید دو نفر یک هدف را دنبال کنند.

جواب : باب قرینه دارد یک باب را که دو دفعه نمی شود ببندی، یکی زود تر می رود که ببندد.

 

این همین معناست و شاید آقای خوئی هم در ذهنشان همین بوده است، محاضرات و ... من خیال می کنم شاید خوب به مغز کلمات آقای خوئی نرسیده باشند، مقصود آقای خوئی همین است که یعنی خیرات خود را زیاد کنید استباق، سبقت بگیرید به معنی سرعت نیست اگر آن بود باید می فرمود سارعوا الی الخیرات زودتر بروید به سوی کار خیر

این فاستبقوا الخیرات سبقت بگیرید، یعنی قبل از این که کار خیر از دست برود انجام بدهید اتفاقا در مسابقه هم همین طور است یعنی نفع را قبل از این که از دستت برود، کاری با دیگری ندارد لذا می گوید عرض کردم آقا سبقت بگیر از دیگران که زودتر برسی که در برای تو بسته نشود آن هم که او ببرد از جهت که از دست تو نرود، ما نمی خواهیم بگوئیم قسم به حضرت عباس (سلام الله علیه) تفسیر آیه این است ولی این آیه محتمل است معنایش این باشد و این خیر المعانی است اگر روایتی ذیل آیه وارد نشده باشد که ظاهرا وارد نشده این خیر المعانی است لذا به درد ما نحن فیه نمی خورد چرا؟ چون این آیه مفادش این است که خیر از دستت نرود حالا شما خیلی اسرار دارید به فرمایش آقای خوئی را بپذیرید اشکال ندارد حداقلش این است که فرمایش آقای خوئی هم یکی از مصادیق خیر از دست رفتن است، یعنی کاری کنید که خیر از دستتان نرود و این دلالت نمی کند که اگر این خیر را الآن انجام ندهی و بعد انجام بدهی خیر از دستت رفته، این دلالت نمی کند این معنایش این است که در نفس سبقت مصلحتی نیست ملاکی نیست خیری نیست، خیر است که از دست می رود نه این که اگر کسی در آن دوم انجام داد خیری از دست او رفته باشد خیر در سبقت نیست، سبقت به معنای طریق احراز خیراست که برو خیر را زود تر بگیر دیشب یک مطلبی به ذهنم آمد که در کتاب ها ندیدم شاید مقصود آقای خوئی (و لو عبارت ها قاصر است) این باشد که اصلا آیه ی فاستبقوا الخیرات سارعوا الی مغفرة من ربکم معنایش همین است که در صورتی که احتمال می دهی این خیر از دستت برود زود انجام بده، صورتی را که قطع داری را نمی گیرد، چرا؟ چون چطور می گوئیم حجیت خبر ثقه خبری را که قطع داریم مخالفت با واقع است را شامل نمی شود، عمل به خبر ثقه که خودش مصلحت ندارد، عمل به خبر ثقه به خاطر این است که به مصلحت واقع برسی ، اگر یقین داری خلاف واقع است عمل معنی ندارد، عین همین در این آیه هست، بعد از آنی که کلمه ی استباق و سرعت از کلماتی است که ظهورش این است که این خودش مصلحت ندارد خود استباق ملاک ندارد و ملاک در واقع است خود همین قرینه متصله ی لبّیه می شود که مراد جدی از آیه ی شریفه یا مراد استعمالی صورت احتمال باشد صورتی که انسان احتمال بدهد و لو احتمال موهوم زمان دوم نتواند این کار را انجام بدهد مرحوم آقای خوئی یک کلمه دارد خدا رحتمش کند وقتی که می فرماید عقل حکم به حسن استباق و اسراع می کند آیه شریفه هم عرفا ارشاد به همین است یک کلمه دارد آن یک کلمه این است که می فرماید لذا فاستبقوا در برخی موارد الزام است و در برخی از موارد استحباب است حسب اختلاف الموارد من خیال می کنم دل مرحوم آقای خوئی قطعا همین طور است چون اگر این نبود آقای خوئی نبود که، دل ایشان این است که این همان حکم عقل است، حکم عقل در برخی از جاها الزام است، جایی که الزام باشد نماز واجب است احتمال می دهی در زمان بعد نتوانی بیاوری برو زود بیاور این واجب است، الزام طریقی دارد که حتما باید بخوانی، در مستحبات استباق مستحب است، در جایی که احتمال می دهد مستحب از دستش برود، این می گوید برو عقل هم می گوید الآن برو ولی این برو مستحب است یعنی فاستبقوا هم مستحبات را می گیرد و هم الزامیات را می گیرد به همین معنایی که عرض کردیم و این استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نیست، این نیم خط و سه چهار کلمه ای که مرحوم آقای خوئی فرموده مقصودش شاید این باشد.

این نسبت به آیه ﴿فاستبقوا الخیرات﴾.

نسبت به آیه ﴿سارعوا الی مغفرة من ربکم﴾ آقای خوئی فرموده این آیه ربطی به مقام ندارد بلکه مربوط به توبه است و قطعا به مناسبت حکم و موضوع نمی تواند سارعوا واجب باشد چون سارعوا الی مغفرة من ربکم از باب لفط و رحمت الهی است و اگر قرار باشد خودش واجب باشد مثل این می ماند که می گوید یک مفرّی برایت گذاشتم بعد عبد ببیند که فردا جرمش دوتا شد چون مفرّ را هم ترک کرده. عبد می گوید پس بگو دام گذاشتم نه مفرّ. سارعوا الی معفرة من ربکم یعنی زود توبه کنید.

 

سوال: مگر خود توبه واجب نیست؟

جواب: توبه واجب عقلی است نه شرعی یعنی اینطور نیست که اگر توبه کند یک عقاب هم به خاطر توبه نکردن داشته باشد. توبه از باب رحمت الهی است.

 

بعضی اشکال کرده اند که اسباب مغفرة و یکی از اسباب آن توبه است. یکی از اسباب مغفرة هم ان الحسنات یذهبن السیئات است. سارعوا یعنی عمل را زود انجام دهید تا از سیئه را از بین ببرد.

خوب این دو اشکال دارد. یک اشکال همان اشکالی است که در فاستبوا بود که سرعت خودش مصحلت ندارد. ملاک ندارد. مهم آن حسنه است. حالا من یک حسنه ای را یا الآن انجام می دهم یا بیست دقیقه دیگر، فرقی نمی کند.

نکته دوم یک جمله ای شاید در فرمایشات حاج شیخ مرتضی حائری بود که ان الحسنات یذهبن السیئات اصلا مسلم نیست. آنی که قطعا مکفّر سیئات است توبه است ولی حسنات نه.

حالا به این معنا که ظاهر این کلام است اشتباه است چون ان الحسنات یذهبن السیئات احتیاج به این آیه نداریم. خود آیات و روایات زیادی که در مورد موازنه و میزان اعمال وارد شده، و من ثقلت موازینه. حتی روایاتی که اوضح دلالة از این آیه هست. در روایات دارد که گناهان انسان در یک کفه ی ترازو است. حسنات را اضافه می کنند به کفه ی حسنات. یک حسنه ای که به آن اضافه می کنند که خیلی سنگین است حضرت می فرمایند این حسن خلق است. بعضی فکر می کنند که حسن خلق فقط معنایش این است که بگوید آقا خواهش می کنم. این که حسن خلق نیست. این نفاق است. حسن خلق در ترک غیبت است. در انجام فرائض است. حسن خلق این است که در جایی که خداوند سبحان فرموده بد اخلاقی کن، بد اخلاقی کند و در جایی که فرموده اغماض کن، اغماض کند.

بنابراین اصل این معنا را نمی شود منکر شد. آن نکته ای که مهم است این است که سارعوا الی مغفرة من ربکم، توبه قطعا مغفرة است. ولی من الآن می خواهم نماز شب بخوانم، نماز جماعت بخوانم، من که چه می دانم دویدن به این نماز مغفرة است. شاید گناهان من به این مغفرة درست نشود. بله ان الحسنات یذهبن السیئات ولی من چه میدانم گناهان گذشته ام چقدر بوده و این نماز جماعت چقدر ارزش دارد که سارعوا الی مغفرة من ربکم، بروم نماز جماعت گناهان گذشته ام آمرزیده شود. ولی توبه قطعا اینطور است. شاید مرحوم آقای خوئی ره این مطلب در ذهنشان بوده که مغفرة یقینی توبه است. مغفرة یقینی ولایت امیرالمونین و برائت از دشمنان ایشان است و غیر از آن مغفرة یقینی نداریم. مغفرة هم نه به این معناست که شیعه به جهنم نمی رود. این که یقیقینی است. وقتی که در روایات دارد که حضرت زهرا سلام الله علیها روز قیامت دم در بهشت می ایستد. خطاب می رسد که چرا وارد بهشت نمی شوید؟ می فرماید اول باید شیعیانم بروند. می آید شیعیان را جمع می کند مثل مرغی که دانه را از بین خاکها و آشغالها جمع می کند، خوب آن شیعیانی که جمع می کند که سلمان فارسی نیست. او که جمع کردن نمی خواهد. شیعیانی که جمع می کند گنهکاران هستند. بگویید سند ندارد. اصلا سند نمی خواهد. مگر تسامح در ادله سنن نیست. مثل این می ماند که روایتی می گوید هر کس که دو رکعت نماز بخواند به بهشت می برمش هر چقدر که گناه داشته باشد. خوب تمام است دیگر. مضافا به این که این یک روایت و دو روایت و ده روایت و صد روایت نیست. این مغفرة توبه به خاطر همین قبر و برزخ و روز قیامت و این مصائب است.

 

سوال: پس محبین هم باید به بهشت بروند.

جواب: آن مخصص دارد چون روایت دارد که کسی که محبتش بدون ولایت باشد اعمالش به درد نمی خورد.

 

بنابراین شاید این نماز جماعت مغفرة نباشد. بله ثواب دارد. بله در روایت حج هم است که گناهان گذشته را از بین می برد ولی آن هم زمان دارد و سارعوا معنا ندارد. حتی گریه ی بر امام حسین اگر کسی مردم را گمراه می کند، گریه هم بکند فائده ای ندارد. فقط توبه است که از بین می برد. گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهانی که خیانت به مذهب است را از بین نمی برد. یا حج هم همینطور.

در مانحن فیه این حرف خوبی است که سارعوا الی مغفرة من ربکم اصلا ربطی به این ندارد که بدو بدو نماز بخوان. حتی شاید بگوییم حتی این را هم نمی گوید که اگر شک داری می توانی یک ساعت دیگر نماز بخوانی یا نه، باز بدو بدو نماز بخوان. فاستبقوا الخیرات می گوید و این آیه شاید نگوید.

 

سوال: آیه ادامه دارد.

جواب: بله بعضی فرمودند که ذیلش ثواب جنت است. خوب درست است، آدمی که آمرزیده می شود به بهشت می رود.

 

سوال: انحلالی نیست؟

جواب: نه. پس اگر انحلالی باشد لازمه اش این است که در قبر می بیند امروز روزنه ای باز شد. این چیست؟ این به خاطر روز دوشنبه بود که نماز خواندی. باز روز بعد دید یک روزنه ای از جهنم باز شد. این چیست؟ این به خاطر آن روزی است که نماز را ترک کردی. چرا؟ چون انحلالی است. مغفرة که انحلالی نیست. بعضی این اشتباه را کرده اند. این که می گویم تفسیر را فقط باید مجتهد مسلم بگوید همین است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo