< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

95/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جلسه صد و هشتاد و نه: ادامه بحث مره و تکرار و امتثال بعد از امتثال

 

کلام در این بود که امتثال بعد از امتثال یا امتثال بعد الامتثال جایز است یا جایز نیست ؟ مرحوم آقای آخوند تفصیلی دادند که تفصیل ایشان را اشکال کردیم که این وجهی ندارد و مرحوم آقای خوئی هم اشکال فرمود بعد رسیدیم به این جا که شما سر بی صاحب می تراشید، ادل الدلیل علی شئ وقوعه، ما تبدیل امتثال داریم و امتثال بعد الامتثال داریم و وقتی داریم شما بحث در امکان آن می کنید ؟

روایاتی که موهم این معنی بود دو طائفه روایات بود، یک طائفه در صلاة آیات وارد شده و یک طائفه در صلاة جماعت وارد شده . روایاتی که در صلاة جماعت وارد شده سه لسان دارد، بعضی لسانش این است که أعد ، و بعضی لسانش این است که یجعلها الفریضة و بعضی لسانش این است که ان الله اختار احبهما و اتمهما ، روایاتی که در صلاة آیات وارد شده شبیه طائفه ی اولی از روایاتی است که در صلاة جماعت وارد شده است، در باب هشت از ابواب صلاة آیات روایاتی هست که مستحب است نماز آیات را آن قدر طولانی بکنید که کسوف و خسوف تمام شود و قرص شمس و یا قمر انجلاء پیدا کند و در بعضی روایات دارد آن قدر پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین نماز را طولانی فرمودند که بعضی غشی علیهم ، یعنی یا ضعف مفرط پیدا کردند یا بی هوش شدند . اگر کسی آن قدر طولانی نکرد و قبل از آنی که قرص شمس یا قرص قمر انجلاء پیدا کند نماز آیات را تمام کرد، آیا دو مرتبه می تواند نماز آیات را بخواند؟ بله، حضرت فرمودند دوباره نماز آیات را بخوان . این روایات دو روایت است که در یک روایت هست که واجب نیست که آن قدر طولانی کند که شمس و یا قمر انجلاء پیدا کند .

روایت یک از باب هشت از ابواب صلاة الکسوف و الآیات ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ صَلَاةُ الْكُسُوفِ إِذَا فَرَغْتَ قَبْلَ أَنْ يَنْجَلِيَ فَأَعِد. اگر کسی نماز آیات می خواند قبل از آن که خورشید باز شود نمازش تمام شد فأعد. روایت دوم در همین باب دارد که : وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: إِنْ صَلَّيْتَ الْكُسُوفَ إِلَى أَنْ يَذْهَبَ الْكُسُوفُ عَنِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ تُطَوِّلُ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَفْضَلُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُصَلِّيَ فَتَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِكَ قَبْلَ أَنْ يَذْهَبَ الْكُسُوفُ فَهُوَ جَائِزٌ الْحَدِيثَ. اگر دوست داری نماز آیات خود را زودتر از انجلاء شمس یا قمر تمام کنی فهو جائر، حالا این که اگر تمام کرد واجب است دوباره بخواند یا نه جایش این جا نیست، جزء مسلمات است و شاید ضرورت مذهب بر این قائم است که نماز آیات إعاده اش واجب نیست اگر چنان چه قبل از انجلاء نماز را تمام کنی ، ولی أعد یعنی همان نماز را تمام کند اگر تبدیل امتثال جایز نیست پس چطور حضرت فرموده اند أعد؟ این همان طوری که مرحوم آقای خوئی (رض) جواب داده اند این منافات ندارد، این تبدیل امتثال نیست این أعد حمل بر استحباب می شود، چطور که یکی از مستحبات نماز شب است و یک از مستحبات نماز جعفر است یکی از مستحبات هم إعاده ی نماز آیات است این تنافی ندارد ، پس این أعد ربطی به مقام ندارد اولی مصداق واجب است و دومی هم که مستحب است، این مشکلی ندارد ، انما الکلام در طائفه ی ثانیه است .

 

سوال : این که مستحب است نفی تبدیل امتثال نمی کند، تبدیل امتثال مستحب است نکته در جواب باید این باشد که تبدیل امتثال مستحب نیست .

جواب : تبدیل امتثال مستحب است خنده دار است ، اولی آیا مصداق واجب هست یا نیست ؟ پس تبدیل امتثال نشد، تبدیل امتثال یعنی روی اولی خط بکشید و یکی دیگر را بیاورد .

 

مستشکل : این که دو باره بیاورد مستحب است یا نه ؟

جواب : این که منافات ندارد ، تکبیرة الاحرام یک واجب است ولی هفت تا مستحب است، این معنایش تبدیل امتثال نیست، امر جداگانه دارد . چطور که تکرار تکبیرة الاحرام مستحب است تکرار آن نماز مستحب است .

 

انما الکلام در روایاتی است که در باب پنجاه و چهار از ابواب صلاة الجماعة وارد شده است، مرحوم صاحب وسائل (ره) عنوان باب را این گونه ذکر می کنند : بَابُ اسْتِحْبَابِ إِعَادَةِ الْمُنْفَرِدِ صَلَاتَهُ إِذَا وَجَدَ جَمَاعَةً إِمَاماً كَانَ أَوْ مَأْمُوماً حَتَّى جَمَاعَةِ الْعَامَّةِ لِلتَّقِيَّةِ وَ عَدَمِ وُجُوبِ الْإِعَادَة.

عرض کردیم این روایات سه لسان دارد:

یکی: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الصَّلَاةَ وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ إِنْ‌ شَاءَ.

دوم: وَ رُوِيَ‌ أَنَّهُ يُحْسَبُ لَهُ أَفْضَلُهُمَا وَ أَتَمُّهُمَا.

سوم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَن‌ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَنِّي أَحْضُرُ الْمَسَاجِدَ مَعَ جِيرَتِي وَ غَيْرِهِمْ فَيَأْمُرُونَنِي بِالصَّلَاةِ بِهِمْ وَ قَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ أَنْ آتِيَهُمْ وَ رُبَّمَا صَلَّى خَلْفِي مَنْ يَقْتَدِي بِصَلَاتِي وَ الْمُسْتَضْعَفُ وَ الْجَاهِلُ فَأَكْرَهُ أَنْ أَتَقَدَّمَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ لِحَالِ مَنْ يُصَلِّي بِصَلَاتِي مِمَّنْ سَمَّيْتُ لَكَ فَمُرْنِي فِي ذَلِكَ بِأَمْرِكَ أَنْتَهِي إِلَيْهِ وَ أَعْمَلُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ ع صَلِّ بِهِمْ.

این لسان صل بهم، از لسان صلوة آیات روشن شد که که منافاتی ندارد و امر کرده استحبابا به دوباره خواندن. اگر روایت آمد که اگر مستطیع، حجة الاسلام را به جا آورده، مستحب است که دوباره حج به جا بیاورد کما این که همینطور هم هست، این تبدیل امتثال نیست. این در واقع یک امر دیگری است و مستحب است کما این که بهترین نقضش، تکبیرة الاحرام است. همانطور که مستحب است هفت مرتبه تکبیرة الاحرام بگویید ولی یکیش واجب است، این هم همینطور است، اولی واجب است و دومی مستحب است.

انما الکلام در دو لسان دیگر است. اولی را نمی شود گفت يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ إِنْ‌ شَاءَ، بگوییم مستحب است چون می فرماید و یجعلها الفریضة.

چند جواب داده شده:

یک جواب مرحوم آقای خوئی داده که و یجعله الفریضة یعنی می تواند این نماز دوم را فریضه قرار دهد، نه همان فریضه، نماز قضاء دارد می فرماید دومی را به نیت نماز قضاء بخواند. تبدیل امتثال نیست.

آقای صدر به مرحوم آقای خوئی ره اشکال کرده: دو قرینه در روایت هست که این دو قرینه، خلاف مدعای شما را ثابت می کند.

قرینه اول: اگر می بود و یجعلها فریضة و نکره بیان می فرمود، له وجه. ولی ویجعله الفریضه ظاهر «ال» عهد ذکری است یعنی همان فریضه ی قبلی را یجعلها. در این صورت می شود تبدیل امتثال و فریضه دیگر نیست.

قرینه دوم: ان شاء، به چه معناست و به کجا بر می گردد؟ دو جمله در فرمایش امام علیه السلام داریم: یک جمله: یصلی معهم، و یک جمله: و یجعله الفریضه. این ان شاء، آیا به یصلی معهم و یجعله الفریضة می خورد یا به یجعله الفریضة فقط؟ اگر بخواهد به هر دو بخورد خلاف ظاهر است چون فرض این است که سوالش از مشروعیت بود که من اگر نمازم را خواندم، بعد یک جماعتی از عامه پیدا می کنم، آیا می توانم دوباره با آنها نماز بخوانم یا نه؟ چرا این را می گویی؟ به خاطر این که چه کسی می گوید پشت سر امام صادق علیه السلام نماز واجب است تا چه برسد به این که پشت سر عامه، آن هم کسی که نمازش را خواند؟ پس این قطعا سوالش از مشروعیت است یعنی اگر دلم بخواهد، می توانم بخوانم؟ پس ان شاء به یصلی بخورد معنا ندارد چون او که از وجوب سوال نکرده. از مشروعیت سوال کرده. حضرت فرموده اگر دلت بخواهد می توانی. خوب این گفتن ندارد. پس این یصلی معهم، ان شاء ندارد. ان شاء می خورد به یجعله الفریضة. خوب یجعله الفریضة، یعنی چه که ان شاء. خوب طرف مقابلش چیست؟ اگر بخواهد فریضة قرار می دهد، یعنی اگر نخواهد چکار می کند؟ نافله قرار می دهد؟! ما اصلا نماز نافله چهار رکعتی داریم؟ این قطعا، این ان شاء، یعنی اگر دلش بخواهد همان نماز واجب قرار می دهد. اگر دلش نخواهد، یک نماز قضاء دیگر قرار می دهد.

پس یک دفعه دیگر عرض می کنم: ان شاء به یصلی معهم نمی خورد. چرا؟ چون قطعا اعاده این نماز به جماعت واجب نیست چون حتی نماز پشت سر امام صادق علیه السلام واجب نیست چه برسد پشت سر عامه آن هم کسی که نمازش را خوانده.

پس قطعا ان شاء، می خورد به یجعله الفریضة. خوب در مقابلش چیست؟ ما نماز چهار رکعتی مستحب نداریم.

 

سوال: نماز صوری بخواند

جواب: نماز صوری که امر ندارد. مستحب است. مشروع است. تقیه این است که نماز امر دارد. و الا می فرمود همانطور کنار آنها پائین و بالا شو.

 

پس یجعله الفریضة یعنی همان فریضه ی قبلی. به «ال» تمسک نکرد بلکه به کلمه ان شاء تمسک کرد.

این توجیه مرحوم آقای خوئی و اشکالات آقای صدر.

یک توجیه دومی آقای صدر ذکر می کند که و یجعله الفریضه، عنوان فریضة عنوان وصفی نیست بلکه معرّف است مثل عنوان نافله. اگر کسی نذر کند نماز نافله، بخواند، می شود واجب ولی به آن فریضه نمی گویند. فریضه، عنوان مشیر است نه این که فعلا فریضه باشد. وقتی عنوان مشیر شد، می شود مثل کلمه «اعد» مثل کلمه «صل» یعنی مستحب است دوباره بخواند.

این را اشکال می کند که خلاف ظاهر است چون حمل فریضه، بر عنوان مشیر، خلاف اصل اولی است که هر عنوانی که اخذ می شود موضوعیت دارد. اگر یک کسی می گوید مجتهد جواز تقلید دارد، نمی شود از کسی که بعدا مجتهد خواهد شد تقلید کرد زیرا فعلا باید مجتهد باشد و این که مشیر باشد به کسی سیصیر مجتهدا خلاف ظاهر است. فریضه بخواهد مشیر و معرّف باشد به فریضه ی بالذات ولو فعلا فریضه نباشد، خلاف ظاهر است.

توجیه سومی که آقای صدر ذکر می کند این است که وقتی برهان عقلی داریم که تبدیل امتثال جائز نیست عقلا، اصلا طرح روایت غلط است. مثل این که کسی می گوید الرحمن علی العرض استوی را معنا کن. می گوییم یعنی خداوند سبحان مستولی بر عرشش است. می گوید نه، استواء یعنی بالا سر عرشش ایستاده. می گوییم خداوند سبحان که جسم نیست. می گوید آیه را معنا کن. لذا این اصلش بی معناست. منتها این روایات را که می بیند، در حکم عقلی خودش شک می کند. می گوید نکند این حکم عقلی اشتباه باشد. اگر این روایت، توجیه مناسب نداشته باشد ما بایستی در حکم عقلی خودمان تجدید نظر کنیم و اگر توجیه مناسب داشته باشد نه. این روایت توجیه مناسب دارد:

این روایت دو احتمال دارد: یکی این که یصلی معهم و یجعله الفریضة ان شاء یعنی تبدیل امتثال باشد و دومی را مصداق واجب قرار می دهد. خوب این نقض به حکم عقل می شود.

احتمال دوم این است که فریضه مشروط به شرط متأخر است. شما الآن که نماز فرادی می خوانی، این نماز فرادی در صورتی مصداق واجب است که این نماز را دوباره به جماعت نخوانی. اگر دوباره به جماعت بخوانی، مثل نمازی می شود که خیال می کردی وضو داری خواندی، بعد می فهمی که وضو نداشتی. این تبدیل امتثال نیست چون قبلا در اول بحث عرض کردیم از قول ایشان که تبدیل امتثال اگر در جایی شارع شرط کند که این نماز به شرطی مصداق مأمور به است که تا آخر وقت، جماعتا خوانده شود، اگر جماعتا خوانده شد، می شود مثل نماز بی وضو. این مصداق امر نیست. خوب حالا می فرماید یجعلها الفریضه ان شاء. یعنی اگر دلش بخواهد می تواند این را نماز فریضه قرار دهد. این را فریضه قرار دهد نه این که این را تبدیل امتثال کند. بلکه یعنی وقتی نماز اولی، دومی پشت سرش آمد آن نماز اولی از بین می رود. مصداق مأمور به نیست. مثل زنی است که از صبح روزه گرفته می تواند روزه اش را باطل کند، یک قرص می خورد حائض می شود. اینجا هم نماز دومی که می آید نماز اولی را باطل می کند. این اشکالی ندارد.

پس این روایت دو احتمال دارد که یک احتمالش با حکم عقل می سازد و یک احتمالش با حکم عقل نمی سازد.

 

سوال: این هم خلاف ظاهر است چون اطلاق ماده می گوید واجب مشروط نیست.

جواب: خود آقای صدر هم جواب این را داده. تخصیص می شود. این روایت که آمد، مخصص اطلاق ماده می شود. همیشه در این موارد وقتی این تخصیص، هیئت را قید زد، ماده هم خود به خود تضیق قهری پیدا می کند.

 

توجیه بعدی این است که این روایت در مورد شخصی است که در وسط نماز است. در وسط نماز یک جماعتی بر پا می شود. حال می تواند این نماز را بشکند و با جماعت بخواند؟ حضرت فرمود بله می توانی. قرینه ی این حرف این است که در روایت آمده، فی الرجل یصلی وحده. فعل مضارع به معنای حال و استقبال است نه ماضی.

این توجیه را آقای صدر دو اشکال می کند:

یک: در روایت دارد «ثم یجد جماعة» اگر در وسط نماز جماعت پیدا شود که «ثم» نمی گویند. می گویند «فیجد جماعة»

دو: همیشه امام علیه السلام باید مدلول مطابقی سائل را جواب دهد. یعنی راوی سوال می کند آیا می شود در وسط نماز فرادی نماز را باطل کنیم و جماعت بخوانیم، خوب حضرت می فرمود نعم، یجوز. و یجعله الفریضه ان شاء غلط است. خوب قطعا فریضه است. حضرت باید می فرمود یجوز و یصلی معهم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo