< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

95/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث مشتق

 

امر ثانی (جریان نزاع در متصرّمات)

بیان شد که تمام مشتقات محل بحث اند ولو این که این مشتق، جامد ادبی باشد مع ذلک در بعضی از مشتقات اشکال به وجود آمده است:

در اسم زمان و هر آنچه که متصرّم الوجود است، با زوال مبدأ، ذات نیز از بین می رود بنابراین این امور، خارج از محل نزاع هستند. مثلا نسبت به مقتل سید الشهداء علیه السلام، لحظه شهادت سید الشهدا علیه السلام در روز عاشورا گذشته و ذات زمان عوض شده. یا مثلا اگر حرکتی سریع بوده و حال آهسته شده، نمی توان در صورتیکه مشتق حقیقت در اعم از متلبس باشد، گفت «هذه الحرکة سریعة» زیرا حرکت سابق دیگر وجود ندارد و یا اگر خونِ حیض، سیاه بوده و این سیاهی از بین رفته بنابر این که مشتق حقیقت در اعم از متلبس باشد نمی توان گفت «هذا الدم الاسود ...» چون آن دمی که اسود بود از بین رفته است.

از این اشکال جوابهایی داده شده است.

جواب مرحوم آخوند

جواب نقضی: واجب الوجود در خارج یک مصداق بیشتر ندارد اما در عین حال اختلاف شده که آیا «الله» اسم است برای واجب الوجود که مفهوم عامی است و یا علم است برای ذات خداوند سبحان.

جواب حلی: اگر لفظی برای مفهومی وضع شود که خارجا یک مصداق بیشتر ندارد، منافات با این ندارد که بحث شود و نزاع واقع گردد در این که آیا آن مفهوم، مفهوم خاص و جزئی است و یا این که مفهوم عام و کلی است زیرا ممکن است لفظی برای مفهوم عامی واضع شود که تنها یک مصداق دارد مثل واجب الوجود و یا حتی ممکن است برای مفهوم عامی وضع شود که محال است حتی یک مصداق داشته باشد مثل شریک الباری[1] .

بنابراین در مورد اسم زمان مانند «مقتل» می گوییم نزاع در این است که آیا مقتل اسم است برای خصوص زمانی که در آن قتل واقع شده و یا اعم است از آن زمان و زمانی که قتل در آن منقضی شده اگر چه مفهوم عام مقتل مصداق دومی در خارج ندارد.

اشکال بر جواب مرحوم آخوند

نسبت به فرمایشات محقق خراسانی به نظر می رسد که دو شبهه وجود دارد، یکی نسبت به جواب حلّی و دیگری نسبت به جواب نقضی.

اما شبهه بر جواب حلّی: اگر کسی اشکال در اسم زمان را چنین مطرح کند که «نزاع در این که اسم زمان وضع شده برای خصوص متلبس یا اعم از آن و ما انقضی عنه المبدأ، امکان ندارد و عقلا محال است»؛ در این صورت جواب مرحوم آخوند درست است.

اما اگر کسی چنین اشکال کند که «وضع اسم زمان برای اعم از متلبس و ما انقضی عند المبدأ لغو است و از عاقل صادر نمی شود»؛ جواب مرحوم آخوند در ردّ این اشکال ناقص است.

ان قلت: وضع برای اعم مؤونة زائدة نمی خواهد و لذا چنین وضعی عقلائی است.

قلت: درست است ولی از آنجا که غرض از وضع تفهیم و تفهم است، عقلا برای جایی که اصلا به آن احتیاج ندارند لفظ وضع نمی کنند.

اما شبهه بر جواب نقضی: درست است که واجب الوجود، یک مصداق حقیقی بیشتر ندارد و لکن در طول تاریخ مصادیق موهوم برای آن در نظر گرفته می شده و همه قائل به وحدت واجب الوجود نبوده اند لذا وضع این لفظ عقلائی است.

جواب مرحوم آقای خوئی

جواب دومی که مرحوم آقای خوئی و بعضی دیگر داده اند این است که اگر «مقتل» (هیئت مفعل) وضع شده بود برای خصوص اسم زمان اشکال وارد بود ولی «مقتل» اسم جامع برای مکان و زمان است یعنی به وضع واحد وضع شده برای معنای واحد کلی (ظرف وقوع فعل در خارج) و اگر چنین است که در هر دو استعمال می شود، انحصار اسم زمان به یک فرد، خللی در وقوع نزاع نسبت به وضع این هیئت وارد نمی کند زیرا چنانچه گذشت بحث در مشتق، بحث از هیئت است و اختلاف انحاء تلبّسات حسب اختلاف مبادی باعث تفاوت در محل نزاع نمی شود و همین مقدار که اگر ذات، مکان باشد، بقائش ممکن است کافی است. کما این که اگر می گوییم لفظ اولاد، جمع مکسری است که وضع شده برای پسر و دختر، اگر بر فرض در عالم یک مصداق بیشتر از پسر وجود نداشته باشد، باز وضع لفظ اولاد برای این معنا درست است.

بررسی این جواب

این جواب، جواب درستی است و لکن ظاهرا اسم زمان و اسم مکان، دو صیغه هستند و موضوع له متعدد دارند اگر چه وزنشان یکی است کما این که بر این وزن، مصدر میمی را نیز داریم.

جواب محقق عراقی

درست است که زمان بالدقة العقلیة متصرم و وجودات متعدّدة متعاقبة است ولی چون که زمان، متصل است، بالتسامح العرفی واحد است و همین وحدت عرفی در بحث مشتق کافی است[2] .

اشکال محقق اصفهانی

اگر زمان متصل است و بالتسامح العرفی یکی است باید بتوان به تمام روزها و ساعات پس از آن گفت «مقتل امام الحسین علیه السلام» پس چرا تنها تا شامگاه عاشورا را مقتل الحسین علیه السلام می دانید؟

جواب این اشکال

بعضی چنین جواب داده اند که در نظر عرف بعد از اتمام روز و فرا رسیدن شب، زمان عوض شده و به همین جهت است که امشب و فردا را وجود دیگری از زمان می دانند.

اشکال محقق ایروانی بر کلام محقق عراقی

اولا اگر عرف تسامح می کند و آن روز را زمان را واحد می داند باید به ساعات قبل از وقوع آن مصیبت عظمی که در آن روز واقع است نیز بگوییم «مقتل الحسین علیه السلام» و این بدین معناست که بگوییم مشتق اعم است از متلبس و ما انقضی عنه المبدأ و ما سیتلبس بالمبدأ.

ثانیا تسامح عرف در مفاهیم حجت است نه در مصداق به همین جهت اگر پسری صبح فردا پانزده سالش تمام می شود بر او نماز مغرب و عشاء واجب نیست اگر چه امشب نیز به او می گویند پسر پانزده ساله.

این اشکالات محقق ایروانی به نظر ما نیز وارد است. علاوه بر این اشکالات به نظر می آید در کلام محقق عراقی محل نزاع گم شده است زیرا به فرض که این جواب درست باشد تنها درمورد روز عاشورای سال شصت و یک هجری درست است ولی نسبت به عاشوراهایی که سالهای بعد می آیند و به آنها نیز مقتل الحسین علیه السلام گفته می شود این کلام جاری نیست زیرا اتصالی بین این عاشوراها وجود ندارد.

نظر مختار در اسم زمان

به نظر ما در اسم زمان این نزاع که آیا وضع شده در خصوص متلبس یا اعم از آن و ما انقضی معنا دارد و این نزاع کاملا واضح است و حتی احتیاج به تأمل ندارد زیرا این که در همه مشتقات باید بعد از انقضاء مبدأ، ذات باقی باشد دلیل و برهان عقلی ندارد و لذا ما باید ببینیم در چه مواردی ثمره و غرض از این بحث، مترتب است و از آنجا که غرض از این بحث در اسم زمان نیز موجود است، امکان نزاع در آن نیز موجود است.

 


[1] به نظر می رسد بهتر بود به جای واجب الوجود یا شریک الباری مثال به إله و غول زده شود زیرا چنانچه گذشت مرحوم آخوند فرمود مرکبات وضع شخصی جداگانه ای از وضع مفرداتشان ندارند.
[2] نهاية الأفكار، ج‌1، ص: 129.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo