< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جلسه شصت و ششم: ادامه بحث وضع تعييني

 

بیان شد که به نظر مرحوم آخوند وضع تعیینی به دوگونه است: یکی به وسیله تصریح به وضع با مثل «وضعت» و دیگری به وسیله استعمال.

ایرادات بر کلام آخوند

یک ایراد از محقق نائینی بود که فرمود چنین وضعی محال است چون مستلزم جمع بین لحاظ آلی و لحاظ استقلالی است.

مرحوم آقای خوئی به میرزای نائینی دو جواب داد که به جواب اولی ایشان یک اشکال، ما داشتیم و یک اشکال صوری آقای صدر مطرح فرمود. یک اشکال نیز مرحوم شیخ حسین حلی به ایشان دارد که در نوشته ی ما بیان شده است[۱].

ایراد دوم از آقای صدر

وضع بالاستعمال سه تقدیر دارد:

تقدیر اول:

بنابر مسلک ما در وضع باشد. (عبارات تقریرات آقای صدر در تبیین مسلک ایشان در وضع مختلف است که نمی دانیم تفنن در عبارت است یا کلام ایشان مضطرب بوده.)

اما چگونگی وضع بالاستعمال بنابر این مسلک در تقریرات ایشان متفاوت است. در بعضی از تقریرات دارد که خود استعمال، مصداق قرن اکید بین لفظ و معناست[۲]. و در بعضی دارد که حقیقت وضع ایجاد قرن اکید بین لفظ و معنا در ذهن سامع است که این ایجاد، وسیله ای می خواهد و وسیله اش گاهی تصریح است و گاهی استعمال.

اشکال کلام آقای صدر در این تقدیر را در جلسه قبل مطرح کردیم.

تقدیر دوم:

انشاء بنابر مسلک مشهور ایجاد معنا به لفظ است نه این که لفظ، صرفا مبرز انشاء باشد، حال یک فرض این است که این لفظی که موجِد معناست خود، تصریح به وضع باشد (مانند «وضعت») که در این صورت محذوری ندارد.

یک فرض این است که این لفظی که برای ایجاد معنا ادا می شود، استعمال لفظِ موضوع باشد در موضوع له، لکن بما این که استعمال، افناء اللفظ فی المعنا است و این بدان معنا می باشد که لحاظ لفظ، لحاظ آلی است (که لحاظ آلی در واقع عدم اللحاظ و عدم التصور است) و از طرفی لفظ، حین الوضع، لحاظ استقلالی می شود، لازم می آید جمع بین لحاظ آلی و لحاظ استقلالی که محال است.

(ان قلت: همین محذور بنابر مسلک شما (قرن اکید) نیز وجود دارد زیرا حین الاستعمال، لفظ لحاظ آلی می شود در حالیکه لفظ، حین الوضع لحاظ استقلالی می خواهد.

قلت: بنابر مسلک ما وضع قرن اکید (یا ایجاد قرن اکید) و ملازمهی خارجیه و تکوینیه است بین لفظ و معنا در ذهن سامع، که این امر تکوینی متوقف بر چگونگی لحاظ نیست. بنابراین، واضع حین الاستعمال لفظ را آلیا لحاظ می کند و لکن قرن اکید بما این که امری تکوینی است خود به خود در ذهن سامع ایجاد می شود چرا که حصول امور تکوینی متوقف بر قصد نیست مثلا اگر انسان به جای شکر، نمک در قهوه بریزد شور خواهد شد اگر چه قصدش شیرین کردن بوده باشد.)

جواب این محذور توسط آقای صدر:

در وضع بالاستعمال کأنّ دو استعمال وجود دارد: یکی استعمال لفظ در معنا که لحاظش آلی است و در تقریر عبد الساتر فرموده که این استعمال، نه اخبار است و نه انشاء و در مباحث دارد که این استعمال انشاء نیست بلکه استعمال لفظ در معنای افرادی است و بعد از آن که این استعمال محقق شد، استعمال می کنیم این استعمال را به غرض تحقق وضع که در این استعمال، به لفظ، نظر استقلالی می شود و این استعمال است که انشاء می باشد. به این بیان، دیگر جمع بین لحاظ آلی و استقلالی نمی شود.

لکن این کلام آقای صدر (طبق این دو تقریر) مفهوم نیست زیرا معنای معقولی برای استعمالِ استعمال متصور نیست.

جواب محقق عراقی از این محذور و جواب محتمل در کلام آقای صدر:

واضع حین الوضع تصور می کند طبیعی لفظ و طبیعی معنا را به غرض این که وضع کند طبیعی لفظ را برای طبیعی معنا و لکن وسیلهی این وضع، می تواند گفتن «وضعت اللفظ الفلانی للمعنی الفلانی» باشد و می تواند استعمال این لفظ که فردی از افراد طبیعی لفظ است در معنا باشد به این صورت که لفظ را آلیا لحاظ می کند و آن را در معنا استعمال می کند به غرض این که در نهایت، وضع به سبب آن محقق شود[۳]. بنابراین دو غرض وجود دارد یکی غرض قریب که استعمال لفظ در معناست (سبب) و لحاظ در آن آلی است و یکی غرض بعید و نهائی است که وضع طبیعی لفظ برای طبیعی معناست (مسبب) که لحاظ در آن استقلالی است مانند کسی که قند می شکند که غرض ابتدائی او شکسته شدن قند و غرض نهائی او تناول قند شکسته شده است.

بنابراین آنچه معتبر است این است که در وضع، به لفظ نگاه استقلالی شود ولی لازم نیست در سببی که بدان وضع محقق می شود نیز نگاه استقلالی به لفظ وجود داشته باشد.

شاید کلام آقای صدر نیز که می گوید کأن دو استعمال است و در استعمال دوم، استعمال می کنیم این استعمال را به همین معنا باشد یعنی به کار می گیریم این استعمال را به غرض ایجاد وضع در خارج.

اشکال محقق عراقی بر جواب خویش

آنچه مقصود است ایجاد علقهی وضعیه بین طبیعی لفظ و طبیعی معنا است و حال آن که حین الاستعمال شخص لفظ، استعمال می شود در شخص معنا و لازمه اش وضع شخص لفظ است درشخص معنی نه طبیعی اللفظ لطبیعی المعنی.

رد این اشکال

حین الاستعمال، طبیعی لفظ در طبیعی معنا استعمال شده نه در شخص لفظی که محقق خواهد شد و اگر لفظ تشخّصی دارد از ناحیه ی وجودش بعد از استعمال است زیرا هر کلی طبیعی ای بعد از وجود تشخّص پیدا می کند و الا عین همین اشکال در وضع بالتصریح نیز خواهد آمد زیرا عین همین تشخص در «وضعت اللفظ الفلانی للمعنی الفلانی» نیز هست و حال آن که شما می گویید وضع شده طبیعی لفظ برای طبیعی معنا.

بنابراین جواب محقق عراقی و احتمالی که ما در کلام آقای صدر دادیم محذور عقلی و ثبوتی ندارد و اگر عُقلا آن را وضع بدانند (اثبات نیز داشته باشد) کلام درستی است.

تقدیر سوم:

وضع تعیینی تخصیص (و نه اختصاص) یک لفظ به معناست که دو مصداق دارد یکی انشائی و یکی حقیقی:

مصداق انشائی این است که واضع بگوید «وضع کردم لفظ احمد را برای این پسر».

مصداق حقیقی این است بگوید «احمد را بده تا در گوش او اذان بگویم» چرا که به این استعمال، تخصیص داده لفظ احمد را برای ولد و بنابراین به طور تکوینی مصداق وضع تعیینی (تخصیص) ایجاد شده است.

آقای صدر می فرماید شاید مقصود محقق خراسانی از امکان وضع بالاستعمال همین تقدیر باشد زیرا مرحوم آخوند وضع را معنا کرد به «اختصاص اللفظ بالمعنی و ارتباطه به» تا شامل وضع تعیّنی هم بشود نه «تخصیص اللفظ» که وضع تعیّنی را شامل نمی شود. پس معلوم می شود که تخصیص اللفظ را وضع تعیینی می داند و معلوم است که این استعمال که در مورد آن بحث می کنیم، مصداق تخصیص است.

اشکال آقای صدر بر این تقدیر

آقای صدر همان اشکالی که محقق عراقی در تقدیر قبل بیان فرمود را در این تقدیر بیان می دارد.

بیان اشکال: هنگام استعمال شخص لفظ استعمال می شود بنابراین تخصیصِ شخص لفظ محقق می شود نه تخصیص طبیعی لفظ که مقصود از وضع است.

جواب این اشکال

ما نیز همان جوابی که به محقق عراقی دادیم به آقای صدر می دهیم و بیان می داریم که ما استعمال نمی کنیم شخص لفظ را بلکه استعمال می کنیم طبیعی لفظ را. بله چون استعمال ایجاد است و طبیعی با تشخّص ایجاد می شود، بعد از وجود تشخص پیدا می کند و این غیر از این است که بخواهیم اختصاص دهیم شخص این لفظ را.

اشکال بر این تقدیر

این تقدیر قابل فهم نیست باشد چرا که ما نتوانستیم تصور کنیم چطور به وسیله استعمال، مصداق حقیقی تخصیص محقق می شود و بعید است که مورد نظر آخوند ره و ظاهرا نظر ایشان به همان کلام مشهور است.[۴]

[۱] این که وضع غیر از ابراز آن است و لذا حین الوضع لحاظ استقلالی و حین الاستعمال لحاظ آلی صورت گرفته فلایجتمع اللحاظان، مشکل را حل نمی کند زیرا همانطور که وضع احتیاج به لحاظ استقلالی لفظ دارد، ابراز وضع نیز احتیاج به لحاظ استقلالی لفظ دارد زیرا کاشف از وضع است و بنابراین هنگام ابراز وضع هم باید لحاظ استقلالی باشد زیرا ابراز وضع است و هم باید لحاظ آلی باشد زیرا استعمال است فیعود المحذور.

[۲] بحوث فی علم الاصول (للهاشمی). ج۱- ص۹۷.

[۳] لحاظ استقلالی لفظ قبل از لحاظ آلیِ آن است اگر چه تحقق وضع در طول تحقق استعمال است.

[۴] در واقع بما این که لب این تقدیر و تقدیر اول یعنی مسلک آقای صدر یکی است همان اشکالی که استاد به مسلک ایشان دارد بر این تقدیر نیز وارد است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo