< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

99/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلفیق در ایام

 

اشاره:

     منظور از ده روز که استعمال لغت و عرفیش اینست به این معناست که روزها کامل باشد و شب‌ها از باب توالی جزء آن است. اینکه لیالی وسط داخل حکم است. معلوم است شب‌های وسط از باب توالی بودن و ایام متوالی باشد، هستند.

     عرف در این طور موارد قصد اولیه را ضرورت می‌بیند که اتصال ایام باید باشد و او انجام بدهد ولی اگر عملا این اتصال را بهم زد اول استظهاراتش که اینجا می‌گوییم محل تامل است.

     در مورد تلفیق: احتیاط ،مطلوب است ولی وجوب برای آن به صورت احتیاط واجب باشد نمی‌بینیم. ادله شب را به صورت قطعی وارد نمی‌کند و فقط از باب توالی عرفی ذکر می‌کند، بگوییم در ضمن قصد و عزم باشد ولی عملاً ضرری نمی‌بیند.

مطلب اول:

در همین صورت که از اول، وقتی روزی که وارد می‌شود اول صبح که وارد شد تا مغرب، روز اول حساب می‌شود. روز آخر هم وقتی از اول صبح تا مغرب بود، روز آخر حساب می‌شود. این ده روز کامل است. گفتیم ایام، شب جزءاش نیست. ایام یعنی روز. چنانچه در اعتکاف همین حرف را زدیم که همه فقها تقریبا بهمین صورت گفتند، اگر اقل اعتکاف را سه روز حساب بکنیم قبل از اذان صبح وارد مسجد شد و روزه دار بود این کفایت می‌کند. روز آخر هم وقتی اذان مغرب گفته شد روز آخرش تمام شده است و شب اول و شب آخر، جزو سه روز اعتکاف شمرده نشده است. در جاهای دیگر نظیر این، روز اگر ملاک است شب جزو آن نیست. مرحوم سید این را پذیرفتند و ما هم همین را پذیرفتیم. عرفیت ده روز را می‌گویند. منتهی نه شب که وسط است، عرف تابع متوالی باشد از آن جهت 9 شب وسط وارد می‌شود. عرف نمی‌پذیرد که کسی در این شب‌های وسط بیرون برود. مقیم بودنش در شب‌های وسط را حساب می‌کند.

هم عرف همراهی دارد و هم لفظ ایام شامل این می‌شود که کفایت می‌کند. این بحث تقریباً بلا مانع بود. مانعی که بتوانیم تبدیل و تغییر بحث بشود، نیست. اگر احیاناً یک دو شبی از این وسطها که در برنامه اش نبود، مانع شد، توضیح دادیم ضرر نمی‌زند. ولی به اندازه سفر شرعی نرود. اگر غیر مسافت شرعی رفت، ضرری به قصد ده روزش نمی‌زند. قبلا گفتیم اقامه در روایات آمده است یک طریق خاصی برای ما بیان نفرموده است. ده روز که می‌گوییم، مقیم می‌شویم و احکام مقیم دارد. احکام مقیم مثل کسی که توطن می‌کند، آثار وطنیت را به مقیم بر می‌گردانیم. تا حدی که مسافت شرعی نرفته مقیم است و کفایت می‌کند.

مطلب دوم:

یک بحث که مورد ابتلا است بحث تلفیق است. تلفیق روز را چی کار بکنیم. یک روز ناقص است. وسط روز، ساعت ده یازده وارد شده است. از آن ور، این تکه را تلفیق بکند و در روز بعدی یعنی روز یازدهم بهش اضافه بکند و قهراً شبش هم جزو آن می‌شود. بخاطر اینکه فردا تلفیقش قسمتی از طلوع آفتاب تا آن ساعتی که وارد این مکان شده است را در بر بگیرد تا ده روز او تمام بشود. اگر گفتیم این کافی است یک معنا پیدا می‌کند و آن شب هم جزو آن می‌شود. ولی اگر گفتیم کافی نیست که مرحوم سید تقریبا از بیانشان بر می‌آید به این معنا مشکل است که پذیرفته بشود. بعضی مثل صاحب مدارک اشکال کرده است که به صورت تلفیق این ده روز به شمار نمی‌آید. اگر شد، باید روز اول را اصلا حساب نکند و روز یازدهم که روز کامل است به طور کامل تا غروب بماند تا ده روز صدق بکند. قسمت روز اول ولو که قصد عشره می‌کند و نمازش را تمام بخواند ولی چون ساعت نزدیک ظهر آمده است این تلفیق پذیری نیست فقط می‌تواند جزو مواردی که نماز را تمام بخواند حساب بکند. شاید عبارت خیلی از بزرگان که همه اینها به تبع علمای پیشین این را ذکر کردند که این قضیه تلفیق به این معنا، یوم التلفیق صدق نمی‌کند.

قصد ده روز اینست که ده روز کامل از اول صبح تا غروب باشد. اصطلاحا شاید همین طور باشد که کسی نمی‌تواند ده روز را با ملفق بگوید ده روز شد. در کارگری و کارهای کارگری از باب یک قرارداد، یک جایی تلفیق را بپذیرند. ولی غیر قرارداد موردی، اگر ده روز باشد باید ده روز کامل باشد و اگر وسط روز بیاید ده روز نمی‌گویند مگر اینکه در قراردادشان از اول این جهت را پذیرفته باشند. ولی به لحاظ عرفی پذیرفتنی نیست. این تلفیق مشکل است که بهیچ وجه بپذیریم که آن قصد ده روز که ظاهر روایات است به معنای لغوی و اصطلاحی و عرفی برگردد. ولو بعضی از عزیزان و بزرگان و اساتید بزرگ ما پذیرفتند ولی مشکل است با ادله و اطلاق عرفی و اصطلاحی بپذیریم.

یوم به معنای یک روز کامل است. ده روز به معنای کامل است. اگر بنا بود این کار را بکنیم در اعتکاف می‌توانستیم این کار را بکنیم، بگوییم نصف ظهر وارد اعتکاف بشود و نصفش را در روز چهارم تلفیق بکند. ظاهرا آنجا هیچ کسی زیر بار این مطلب نرفته است. به هر حال یوم، یوم کامل است.

بسیار مشکل بنظر می‌رسد که مسئله تلفیق را به این صورت بپذیریم. تردیدی نیست که یوم تلفیقی یک روز ناقص است. این ناقص را می‌خواهد جبران بکند و با روز یازدهم چند ساعت وصل کند تا کامل بشود، ظاهرا مشکل است. اگر ساعت کمی باشد مثلا 20 دقیقه یا نیم ساعت اولش دیر آمده باشد مسامحه بگوییم روز کامل است و یوم ناقص نیست. ولی اگر یکی دو ساعت به ظهر وارد شده است یا قدری از روز گذشته است و کاملا چند ساعتی گذشته است، این روزش ناقص است. حالا که ترمیم بکند با روز آخر و تلفیق بکند و ساعتی از آنور بماند، به عنوان یوم ملفق و اینکه یوم کامل حساب بشود، پذیرفتنش مشکل است.

اگر کسی گفت یوم ملفق کافی است و به این صورت قبول کرده باشد، روز یازدهم به اندازه‌ای که روز اول ناقص بوده، ترمیم بکند. ولی اگر معنایش این نشد که نظر ما اینطور است، اگر روز یازدهم نمی‌تواند کامل بماند این قصد ده روز نمی‌تواند بکند. مگر اینکه اول صبح یک قدری دیر آمده باشد مسامحه‌ای می‌گوییم.

ما از استظهار عرفی و اصطلاحی و جهت لغوی خود لفظ یوم استفاده کردیم. کسانی که تلفیق را جایز و درست می‌دانند این زایدی که روز بعد حساب بکند شب یازدهم جزو آن قرار می‌گیرد. به لحاظ تابعیت است. اگر در روزهای وسط یک شب را می‌گفتیم اینور و آنور رفت و به حد مسافرت نبود، تاثیری ندارد، آیا شب یازدهم هم همین حکم را دارد که تلفیق بکند بنابر نظر آقایانی که تلفیق را می‌پذیرند. این را بایستی از خود آن عزیزان که استظهار می‌کنند از آنها باید سوال بکنیم. ولی بنا بر مبنایی که بپذیریم شب یازدهم را می‌گوییم حقیقه اتصال در شب آخر محقق می‌شود. اگر برود، این اتصال را بهم می‌زند. آن شب یازدهم باید حتما آنجا بماند. اگر کسی روزه می‌گیرد قهراً شب یازدهم باشد و سحری روزه بگیرد و روزه یازدهم که جزو آن است بگیرد و بخاطر روزه بعد از اذان ظهر بماند تا روزه اش صدق بکند و صحیح باشد. آیا می‌تواند که تلفیق کرد و نمازش را بخواند و روزه یازدهم را که بگوید قبل از ظهر می‌روم روزه نگیرم و از اول صبح سحری نخورم و شروع کند به غذا خوردن. ظاهرا مشکل است و نمی‌توانیم بگوییم روز یازدهمی که آقایان تلفیق حساب کردند روزه نگیرد. باید تا ظهر هم صبر بکند روزه اش صحیح باشد. روز اول روزه ندارد چون مسافر بوده است و نمی‌توانست وارد بشود.

اگر کسی بگوید غذایی نخورد و عنوان روزه نگرفت ولی حالا که قصد ده روز می‌کند پیش از ظهر ساعت ده روز اولش حساب می‌شود و روز یازدهم باشد، می‌تواند حالا غذا نخورده روز اول را روزه حساب بکند و قصد صوم بکند و نماز ظهر را تمام بخواند. می‌گوییم اشکالی ندارد بعد که قصدش محقق شده و چیزی نخورده و موارد دیگر را می‌پذیریم که اگر روزه دار غذایی اول صبح نخورده ولی مشکلاتی داشته و عنوان سفر داشته و بعد که عنوان سفرش بهم خورد و مقیم شد، روزه اش صحیح است. او در واقع اینجا یازده روزه می‌گیرد. روز اول را بعنوان روز اول شروع قصد ده روز و بعد که ظهر می‌شود نماز تمام می‌خواند و روزه و نمازش صحیح است. بعد روز یازدهم را جزو آن قرار بدهد. وقتی نماز تمام است می‌توانی روزه هم بگیری. این تلفیق یک حالت خاصی پیدا می‌کند. یک اشکالی را برای اینکه روشنتر بشود اینجا ذکر بکنم.

آقایانی که تلفیق را پذیرفتند آیا می‌توانند این را بپذیرند که حالت جدی دارم در این جهت، اگر کسی یک ماه در یک جایی با تردید ماند، روایت می‌گوید یک ماه ولو اینکه یک ساعت دیگر هم باشد آن دو ساعت یا یک ساعتی که می‌ماند بعد از اینکه یک ماه بدون قصد ده روز با تردید ماند، آیا آنجا تلفیق را می‌پذیرند. مثل اینکه وقتی روزی که وارد شدیم بعد از ظهر وارد شدیم حالا این سی روز یا یک ماه، روز آخرش هم تا بعد از ظهر حساب بکنیم یا آنجا همین که روز شد کفایت می‌کند.

بحث مهمی است. اجماعی اینجا داریم و کسی می‌تواند این را افطار بکند بگوید روزی که آمدم اول بعد از ظهر اذان ظهر گفتند وارد شدم، امروز روز سی ام تا بعد از ظهر هستم. ولی بگوید امروز روز سی‌ام تا بعد از ظهر می‌مانم تلفیق است و از اول صبح روزه بگیرد. یا اگر شهر و ماه شد روز آخر که شهرش تکمیل می‌شود تلفیقاً باید روزه بگیرد.

آیا این مسئله اجماعی است بخاطر روایتی که می‌فرماید ولو یکی دو ساعت از آن روز بگذرد کامل شد، این را اجماعی تلفیق قبول بکنیم یا محل تأمل است؟ اگر یک اتفاقی در بین کلمات علما است عنوان اجماع ندارد. وقتی می‌گویند شهرین متتابعین ...26:45... اگر یک ماه که سی روز است اگر یک روز ناقصی باشد یعنی ماه 29 باشد و 30 نباشد مسلم است که باید بعنوان شهرین متتابعین قبول بکنیم. چنانچه درباره کفاره همین نظر را داریم اگر دو شهرین متتابعین باشد اگر یکی یک روز وسطش کم دارد شهرین متتابعین صدق می‌کند. بر حسب تکوین اینجور بوده است. او دخالتی در کار نکرده که بگوییم سی روز و اینها است. نخیر، دو شهرین متتابعین را انجام داده است.

به صورت تلفیق بگوییم اینجا هم شهرین متتابعین را به صورت تلفیقی وسط ماه آمده با وسط ماه بعدی تلفیق بکند بعید است کسی بتواند چنین معنایی را ذکر بکند آن باید شهرین متتابعین یک روز را اضافه بکند برای اینکه وسط ماه بوده است این شهرین به شمار نمی‌آید باید به عدد سی روز را حساب بکند. سی روز تلفیقی آنجا معنا پیدا نمی‌کند در کفاره بعید است بتوانیم چنین قبولی بکنیم. چه صدق عرفی اینجا پیدا می‌کند. کجا صدق اصطلاحی یا لغوی پیدا می‌کند. قهراً اینطور موارد را باید بگوییم تلفیقش معنا ندارد و بدون تلفیق، شهرین متتابعین را محاسبه بکند. هر جا اسم روز است به حسب اجماع مسئله را تمام بکنیم.

در عبارات سید بعضی جاها می‌پذیرند و یوم کامل حساب می‌کنند و تلفیق را کافی می‌دانند. یعنی روز یازدهم که به حالت تلفیق است، روز اول احکام خودش را دارد. روز یازدهم عنوان تلفیق پیدا می‌کند ولو تا بعد از ظهر نمی‌ماند. اگر اینجور باشد روزه را اول صبح بگیرد به قصد روزه واجب، ساعت ده و یازده که تلفیقش را تکمیل بکند بیرون که شهر است می‌تواند افطار بکند ولی تا آنجا که هست حکم مقیم را حساب بکند و آنجا افطار نکند. ولی وقتی از حد ترخص خارج شد و عنوان سفر پیدا کرد روزه را افطار بکند.

در بعضی عبارات سید طوری استفاده می‌شود که زیر بار تلفیق نمی‌روند و در بعضی عبارات دیگر می‌پذیرند. علی فرض اینکه تلفیق باشد یک مطلب دیگر اینست که با طلوع و غروب آفتاب بسنجیم وقت نماز صبح و مغرب را بپذیریم و اگر عرف یوم را آفتاب زده حساب می‌کند آن هم یک حالت قابل ملاحظه‌ای است که توجه بهش کرد که انشاءالله اگر در بحث دیگری این را محاسبه بکنیم که یوم شرعی را به همان طلوع صبح بگوییم که بیشتر همین است. از اول فجر باید مبداءاش را حساب بکنیم و این تبادر به ذهن می‌آید که از اول فجر ملاک است.

اینجا یوم می‌گوییم تبادر همان روز شرعی است و روز شرعی اول فجر به حساب می‌آید تا زوال ... مشرقیه که در وقت نماز مغرب است که امری است که در روایات تحقیقا بیان شده است و آنهایی که فتوایشان برای مغرب شرعی این است قهراً همین است. مگر کسانی که فتوایشان به استظهار خورشید کفایت بکند. آنهایی که کفایت نمی‌دانند و نوعاً همینجور است و اطلاق عرفیش را به لحاظ شرع یعنی عرف متشرعه هم این را تقریباً طلوع آفتاب تا غروب آفتاب این را بعنوان عرفی ممکن است روزش حساب بکنند، ولی روز شرعی را می‌گویند نه، عبارت از طلوع فجر تا زوال ... مشرقیه. تقریباً اگر این مطلب را بپذیریم برای این شخص از اول صبح حساب بکند و آخرش را که ... مشرقیه زوال پیدا بکند. نماز و روزه اش را بگیرد.

مطلب سوم :

در بحث بعدی که چاره نداریم این جهت را به صورت قطعی تمام بکنیم در خدمت عزیزان هستم. آقایان تأمل بیشتری بفرمایند که فرق بین یومین، ایام، شهرین، شهور، اینها که در استعمالات متعدد آمده است شارع مقدس چه وظیفه‌ای برای ما بیان کرده است. اجماعی اینجا داریم که مراجعه به آنجا بکنیم و به حقیقت اجماع قبول بکنیم یا اجماع به خصوصی نداریم که محقق شده باشد و با استظهارات لغوی و عرفی و اصطلاحی برگردانیم، قهرا چنانچه بزرگان بهمین صورت برگرداندند و دو سه نظریه است که اگر توفیق باشد در جلسه بعدی، خدمت عزیزان توضیح خواهم داد که چطور از اول یوم تا روز سی ام حساب بکنیم و در قصد این ده روز، یک ملاک قطعی حساب بکنیم. علی فرض اینکه تلفیق را نپذیرفتیم مسئله روشن است. ولی اگر بنا شد تلفیق پایگاه محکمی دارد قهراً یک نحوه دیگری اینجا عرایضی داشته باشیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo