درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1402/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (اوامر - مقدمه واجب - ادامه ادله رجوع شرط به ماده در واجب مشروط - اشکالات آن)
دلیل چهارم بر اینکه شرط، رجوع به ماده میکند نه به هیئت این بود که اگر شرط به هیئت رجوع کند انفکاک مُنشأ از انشا لازم میآید. مرحوم آخوند در کفایه دو پاسخ به این اشکال دادهاند:
جواب اول: اگر مُنشأ طلب تقدیری باشد و قبل از طلب تقدیری طلبی نیست لذا میان انشاء و مُنشأ تفکیک حاصل نشده است و تفکیک در صورتی است که مُنشأ طلب فعلی باشد اما بخواهد در آینده انجام شود درحالیکه فرض بحث ما این است که مُنشأ طلب تقدیری است و از اول قرار است در آینده انجام شود نه از الآن.
جواب دوم: انشاء و اخبار بسیار شبیه همدیگر هستند همانطوری که خبر از چیزی میدهند که در آینده میآید همانطور از چیزی انشاء میکنند که در آینده محقق میشود و ما بالوجدان یافتیم که انشاء و اخبار تعلیقی داریم مثلاً یکی از موارد وصیت تملیکی است که موصِی زنده است و ملک خود را وصیت میکند که بعد از مرگ فلانی مالک شود در اینجا تعلیق است و ملکیت فلانی متوقف بر موت موصی است و تا زمانی که موصی زنده است موصیٰ له مالک نیست و تا وقتی از دنیا رفت موصیٰ له مالک میشود پس میشود الآن انشای ملکیت باشد اما بعد از مرگ مالک شود.
نظر استاد: این دو پاسخ کافی نیست چون طلب تقدیری مصادره به مطلوب است چون بحث ما در طلب تقدیری است آنوقت شما جواب از اشکال تفکیک مُنشأ از انشاء را به طلب تقدیری میدهید که همان مصادره به مطلوب است. اما تنظیر انشاء به اخبار درست نیست چون در خبر احتمال صدق و کذب است اما در انشاء صدق و کذب نیست بلکه ایجاد و وجود است و نباید ایجاد و وجود را به نسبت خبریه قیاس کرد و قیاس مع الفارق است.
جواب مرحوم آقای خویی به اشکال تفکیک مُنشأ از انشاء[1] : مبنای ایشان این است که انشاء عبارت است از ابراز امر اعتباری نفسانی در خارج یعنی مالک در نفس خود اعتبار میکند انتقال مالکیت این زمین را به زید و آنوقت با «بعتُ و قبلتُ» ابراز میکند. آیا ایجاب آن امر نفسانی است؟ یا ایجاب آن لفظی است که امر نفسانی را ابراز میکند؟ هرکدام که باشد اعتبار ذات الاضافه است مثل علم و شوق که همانطوری که علم، معلوم و شوق، مشتاق میخواهد همچنین امور اعتباری، طرف میخواهد و طرف، امر اعتباری یا حالی است یا استقبالی و لذا چه اشکالی دارد اعتبار حالی باشد ولی مُعتبَر استقبالی باشد مثل اعتبار ملکیت در مثال فوق که اعتبار برای موصیٰ له الآن است اما تملیک استقبالی است و پس از مرگ موصِی است و در جمیع امور اعتباری اشکال تفکیک مُنشأ از انشا جاری نمیشود.
اشکال استاد به ایشان:
اولاً: مبنای ما با شما فرق دارد ما حقیقت انشاء را اعتبار و ابراز نمیدانیم بلکه حقیقت انشاء را ایجاد معنا بهواسطه لفظ میدانیم و لفظ تنزیل معنا است مثلاً «اضرب» نازل منزله آن معنا است که زدن اتفاق میافتد.
ثانیاً: در مبنای ایشان تناقض است. ایشان اراده تشریعیه را قبول ندارند چون اعتبار به فعل غیر، اعتبار به غیرمقدور است مثلاً شارع اراده کند فلانی نماز بخواند و مثلاً نماز برای ایشان مقدور نیست این اراده شارع به فعل غیر، اراده غیرمقدور است و از طرفی دیگر ایشان اعتبار را ذات الاضافه میدانند و متعلق اعتبار را معتبر میدانند درحالیکه معتبر در قدرت ما نیست لذا تناقض است.
ثالثاً: اگر انشاء اعتبار و ابراز هست، اخبار هم اعتبار و ابراز است و وقتی فرق نکند لازم میآید در انشاء هم کذب و صدق باشد و لم یقل به احد.
اما بررسی دلیل پنجم: دلیل این بود که اگر مُنشأ طلب فعلی نباشد انشاء لغو است چون مولا اکرام زید را بعد از آمدن زید واجب میکند پس چه فایدهای دارد از الآن انشاء بکند درحالیکه این انشاء بیفایده است.
جواب مرحوم آخوند: دو فایده برای آن وجود دارد:
فایده اول: ممکن است در آن زمان شرایط امر کردن برایش نباشد مثل اینکه میخواهد به مسافرت برود لذا به ایشان امروز امر میکند که اگر مهمان آمد اکرام کن لذا حکم تعلیقی فایده دارد.
فایده دوم: گاهی از اوقات نسبت به برخی شرط تحقق دارد اما نسبت به برخی دیگر شرط تحقق ندارد مثلاً نسبت به کسانی که استطاعت دارند و برخی ندارند لذا این انشاءات شرعیه به صورت قضیه حقیقیه است که اگر کسی در هر زمانی مستطیع شد حج بر او واجب میشود پس کار لغوی نیست چون استطاعت برای همه فعلی نیست.
مرحوم آقا ضیاء در نهایة الافکار لغویت را پذیرفتهاند و جواب ندادند و تنها راهی که پیمودهاند که احکام شرعیه را از لغویت خارج کنند این است که گفتهاند این احکام تعلیقی از قبیل اراده مُظهره است نه اراده مُضمره یعنی خدا قبل از تحقق شرط و قید طلبی و امری نداشتند اما ارادهای که داشت با این انشاء ارادهاش را آشکار کرد لذا لغویتی نیست.