درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (مقدمه واجب - چگونگی مقدمیت مقدمه در اجزای داخلی- اشکال بحث - راهحل آخوند ره برای اشکال - اشکالات راهحل)
درباره مقدمه داخلیه از دو جهت باید بررسی شود:
جهت اول: درباره اصل مقدمیت مقدمه است که آیا قرائت رکوع و سجده و ... مقدمه نماز هستند یا نه؟
جهت دوم: آیا وجوب مقدمه، وجوب غیری است یا نه؟ که در فرض اثبات آن آیا میتوان مانعی پیدا کرد که جلوی اتصاف مقدمه وجوب غیری را بگیرد یا نه؟ مثلاً نگذارد قرائت وجوب غیری پیدا بکند؟
اشکال مهم در جهت اول (جنبه مقدمیت اجزاء داخلی):
مقدمه را ازآنجهت مقدمه میگویند که رتبهاش بر ذی المقدمه تقدم دارد درحالیکه اجزاء نماز بر مجموع نماز تقدم رتبی ندارد بلکه اجزاء و کل نماز در یک رتبهاند لذا چگونه اجزاء نماز مقدمیت پیدا میکنند؟ باوجوداینکه عین مأمورٌ به اند و قبل از مأمورٌ به نیستند.
راهحلهایی برای رفع این اشکال ارائه فرمودهاند:
راهحل اول (آخوند ره در کفایه): اختلاف بین اجزاء و مجموعه مرکب به اعتبار است نه به حقیقت پس تقدم اجزاء بر مأمورٌ به تقدم اعتباری است و ما مأمورٌ به را به شرط اعتبار میکنیم یعنی به شرط اجتماع اجزاء اما اجزاء را لابشرط اعتبار میکنیم پس اختلاف بین اجزاء نماز با مجموعه نماز اختلاف اعتباری است.
نظیر این مطلب در فلسفه و منطق آمده است که بین ماده و صورت و بین جنس و فصل فرقی نیست تنها فرق بین آنها اعتباری است که اگر ماهیت را بشرط لا اخذ کنید ماده و صورت میشود یعنی اجزاء خارجیه برای یک مرکب میشود و دیگر قابل حمل نیست مثل بدن انسان مثل سخنگو بودن انسان نمیتوان گفت «الانسانُ بدنٌ» اما اگر ماهیت را لابشرط اخذ کنیم جنس و فصل میشود و قابل حمل است چون از اجزای عقلی میشود نه خارجیه مثل «الانسان حیوان ناطق» که ماهیت انسان لابشرط است یعنی نسبت به حیوان یا ناطق بشرط نیست لذا میتوان حمل کرد و گفت «زید انسان» اما هرگز نمیتوان گفت «البدن انسان» پس میگوییم بین اجزاء نماز با کل نماز امتیازش این است که اجزای نماز لابشرط و کل نماز بشرط شیی است یعنی بشرط اجزاء است.
اشکال آقای قوچانی به آخوند ره:
اولاً: تقدم اجزاء بر کل تقدم اعتباری است اما تقدم مقدمه بر ذی المقدمه تقدم حقیقی است نه اعتباری یعنی حقیقتاً مقدمه را ازآنجهت مقدمه میگویند که بر مرکب و مأمورٌ به تقدم دارد.
ثانیاً: اگر راهحل شما را قبول بکنیم اجتماع مثلین لازم میآید چون شارع باید دو اراده بکند یکی اراده به کل نماز که همان اراده بشرط است و دوم اراده به اجزای نماز که همان اراده لابشرط است و اجتماع دو اراده در مقام تشریع بر یک چیز بنام نماز اجتماع مثلین میشود و این اجتماع لغو است و از خدای حکیم لغوی صادر نمیشود.
اشکال استاد بر آقای قوچانی ره: مرکبات یا حقیقی یا اعتباری است که در مرکبات حقیقی در فلسفه میخوانیم که تقدم اجزاء بر مرکب یا به تَجَهُّر یا به طبع است مثلاً جنس و فصل بر نوع مقدم است که این تقدم بالتجهر است یا مثل تقدم حیوان ناطق بر انسان یعنی وقتی انسان میخواهد تقرر پیدا کند جوهر انسان تقررش به حیوان ناطق است اما تقدم بالطبع مثل تقدم وجود خدا بر کل عالم که طبیعتاً خالق بر مخلوق مقدم است و برعکس نمیشود اما در مرکبات اعتباریه تقدم به اعتبار لابشرط و بشرط است چون معتبر تارة: انضمام را میبیند و اعتبار میکند و اخری انضمام را اعتبار نمیکند و هرکجا مرکب باشد انضمام را اعتبار میکند و هرکجا مرکب نباشد انضمام را اعتبار نمیکند لذا هر اعتباری که به نحو انضمام باشد متأخر از جایی است که انضمام نباشد و آنجایی که انضمام نباشد مقدم بر آنجایی است که انضمام باشد اتفاقاً این تقدم مثل تقدم معروض بر عارض است و آنجایی که انضمام نیست معروض است و آنجایی که انضمام عارض میشود متأخر از عدم انضمام است لذا اجزای نماز تارة به اعتبار عدم انضمام است و اخری به اعتبار انضمام است و انضمام عارض بر عدم انضمام است پس تغایر بین اجزای نماز و خود نماز به اعتبار شد چون معتبر برای مرکب انضمام اجزاء را اعتبار میکند و برای غیر مرکب عدم انضمام را اعتبار میکند.
ازاینجا روشن شد که گرچه وجوداً، اجزاء و مرکب یکی است اما اعتباراً و لحاظاً دوتاست مثل علت و معلول که وجودا یکی است اما به حسب اعتبار متغایر است.
اشکال استاد بر آخوند ره:
اولاً: شارع مقدس نماز را اعتبار میکند که «اولها التکبیر و آخرها التسلیم» و یک امر بنام «صلِّ» تشریع میکند لذا با وجود اتحادِ اجزاء با مرکب یک اعتبار بیشتر نیست و تغایر اعتباری برای نماز و اجزای نماز غیرقابلقبول است چون خود خدا هم فرموده من که میگویم «اقیموا الصلاة» یا «صل» به این مجموعه میگویم یعنی تمامی این مجموعه متعلق یک امر است و متعلق چندین امر نیست و با تغایر اعتباری حل نمیشود.
ثانیاً: اشکال به تنظیر آخوند به جنس و فصل و ماده و صورت، در منطق و فلسفه وقتی میخواهند حمل را تصحیح بکنند اگر ماهیت بشرط لا اخذ بشود حمل نمیشود اما اگر لابشرط اخذ شود حمل میشود مثل انسان که بشرط لا حمل نمیشود یعنی نمیشود گفت البدن انسان اما انسان لابشرط حمل میشود که بگویی زید انسان اما ما در اینجا دنبال حمل نیستیم بلکه میخواهیم مقدمیت مقدمه را درست کنیم که اجزاء چگونه برای نماز مقدمیت دارند بااینکه اجزای نماز عین نماز است و یک امر هم بیشتر نیست و چند امر نیست که بخواهیم مقدمیت درست کنیم.