درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طلب و اراده/ ادامه اثبات امر بین الامرین/ علت وجود شر در جامعه - جمع بندی استاد از مسئله جبر - معانی حدیث الشقی شقی فی بطن امه - نظر استاد
راه سوم اثبات نظریه امامیه در امر بین الامرین: همان دیدگاه عرفا و فلاسفه است که پشتوانه آن روایات اهلبیت علیهمالسلام است که آنها میفرمایند: وجود، خیر محض است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند که وجود چیست؟ حضرت فرمودند: غیر وجود چیزی نیست. بر این اساس شرور و معاصی از خیر صادر نمیشود لذا نسبت دادن شرور و معاصی به خدا منافات با خیر محض بودن است.
سؤال مهم: چرا جامعه مبتلا به اشرار و افراد متجاوز است؟
جواب: بر اثر تنزل وجود این اتفاقات میافتد که بشر، وجود را که خیر محض است تنزل داده است و دچار کاستیها کرده و نقایص و ضمائم از ناحیه تنزل وجود است، وجود مثل خورشید است همانطوری که خورشید نورش همه عالم را میگیرد و هرگز خورشید کم و زیاد نمیشود و نورانیت خورشید بالذات و خیر محض است اما این کم و زیادی به خاطر تنزل خورشید است که گاهی از شیشه تابیده میشود و گاهی بر درخت و ... تابیده میشود که این تنزلات موجب شده است که عظمت خورشید فراموش بشود در اینجا هم وجود گسترده است و گستره آن همه هیاکل و ماهیات را میگیرد چنانچه قرآن فرمود ﴿الم تر الی ربک کیف مد الظل﴾ که خداوند سایه وجود را بر جهان گستراند که این گستردگی مثل تنزل وجود شد و بالاترین مراتب وجود بعد از خدا وجود اهلبیت علیهمالسلام است و نازلتر آن وجود حشرات است پس شر و گناه از وجود صادر نشد بلکه از مراتب وجود صادر شد که اگر بشر در همان مراتب عالیه حکمت نظری و عملی سیر میکرد هرگز گرفتار شرور نمیشد.[1] لذا پیامبر فرمودند «الخیر کله فی یدک و الشر لیس الیک و انما هو الی الخلق من حیث امکانه» یا در روایات آمده که خدا عقل را به حرف درآورد و به او گفت «اقبل فاقبل» دوباره گفت «ادبر فادبر» که این اِقبال و اِدبار عقل برای این است که نشان بدهد که عقل با اینکه منبع فیوضات و خیرات است تنزل میکند و از جایگاه اصلیاش به سمت پستی حرکت میکند و الا معنا ندارد بگوید اقبل فاقبل، ادبر فادبر پس این گفتن نشان میدهد که عقل بشر بر اثر ظلمت ماده، از معراج به سوی گودال شرارت سقوط کرده است.[2]
جمع بندی استاد از مسئله جبر: به پنج اصل است:
اصل اول: آیا مُلک و سلطنت خدا مطلق است یا نه؟ یقیناً بله و ذاتی بودن شقاوت بشر یا سعادت بشر منافات با مطلق بودن ملک و سلطنت خدا دارد چون اگر سلطنت خدا مطلق است و مقید به یک حدی نیست قطعاً یکی از مطلقات سلطنت خدا اختیار است که برای بشر اختیار را خلق کرده و اگر بگوییم بشر را بیاختیار خلق کرده معلوم میشود که خدا در اداره بشر مانده است و سبحانالله.
اصل دوم: اگر قائل به جبر باشیم اختلال نظام عقلانی پیش میآید چون بنای عقلا در جامعه بر تعلیم و تربیت است که اگر قائل به جبر باشیم لازمهاش این است تعلیم و تربیت هیچ تأثیری نداشته باشد و با قاعده جبر، نظام عقلانیت از بین میرود.
اصل سوم: اگر قائل به جبر باشیم نزول کتب آسمانی و پیامبران الهی لغو میشود چون بشر از خود اختیاری ندارد لذا چه اثری دارد که انبیا با کتب آسمانی بشر را انذار بکنند و یقیناً خداوند منزه از کار لغو است، فسبحانالله.
اصل چهارم: انفکاک ذاتی از ذاتیات لازم میآید درحالیکه چنین انفکاکی محال است و این دلیل بر آنست که شقاوت ذاتی نیست چون در جامعه بسیاری از ذوات انسانها فطرت نورانی دارند و به سمت کمال تلاش میکنند که اگر شقاوت ذاتی انسان باشد لازم میآید نسبت به این عده انفکاک ذات از ذاتیات بشود که برخی از ذاتها از ذاتیشان دستبردارند که محال است.
اصل پنجم: عقلاء قائل به حسن و قبح عقلیاند و حسن و قبح ناشی از اعمال بشر است که حسن و قبح عقلی را هم جامعه دینی و غیردینی میگویند که ظلم قبیح است که اگر شقاوت و سعادت ذاتی باشد این قاعده حسن و قبح لغو میشود.
اما معنای حدیث الشقی شقی فی بطن امه و ...: درباره آن احتمالاتی وجود دارد آنهم احتمالاتی که اقرب به واقع است:
احتمال اول: این حدیث هشدار به مادران است که مواظب رحم و انعقاد نطفه باشند که اگر مواظب نباشند ممکن است بچه شری شکل بگیرد[3] ، لذاست که در زیارات دارد خطاب به اهلبیت علیهمالسلام که «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة» و یا مبدأ پیدایش حضرت زهرا سلاماللهعلیها میوه بهشتی است و اینکه ازدواج مستحباتی و مکروهاتی دارد پس انسان باید مواظبت کند یا در روایات دارد که شیر متجاوز درست میکند یعنی اثر وضعی دارد پس اشاره به رحم و انعقاد نطفه است و لذا نه جبر و نه علم خدا در شقاوت اثر داشته است لازم میآید پس این حدیث ارشاد است که بشر به مسائل خلقت بچه در رحم توجه داشته باشد.
احتمال دوم: روایاتی در تفسیر این حدیث داریم که شقاوت و سعادت ذاتی نیست. منها: صحیحه ابن ابی عمیر قال سالت اباالحسن موسی بن جعفر علیهالسلام أن معنی قول رسول الله صلی الله علیه و آله الشقی شقی فی بطن امه، فقال علیهالسلام الشقی مِن علم الله و هو فی بطن امه انه سیعمل اعمال الاشقیاء و السعید مِن علم الله و هو فی بطن امه انه سیعمل اعمال السعداء.[4]
معنای حدیث: علم ازلی خدا به سعادت و شقاوت تعلق گرفت اما علم ازلی سبب جبر نمیشود یعنی هر فعلی که مکلف انجام دهد خدا میداند نه اینکه هر چه خدا میداند مکلف انجام میدهد که این جبر است لذا امام فرمودند معنای حدیث این است که علم ازلی خدا به شقاوت تعلق گرفته است که خدا میداند این بشر از همان رحم مادر وقتی نطفهاش شکل میگیرد کسی است که در آینده کارهای شر انجام میدهد اما بعدازاینکه بزرگ شد کارهای بد را خودش اختیار میکند، این جواب را مرحوم طریحی[5] دادند.
احتمال سوم از آقای بروجردی[6] و هو المختار: که اشاره به دوبعدی بودن انسان دارد که یکجهت آن نورانی است و دیگر ظلمانی است و فلسفه آن این است که به بشر اختیار میدهد که آیا اطاعت را قبول میکند یا عصیان را و در قرآن هم این وجود دارد پس این سعادت و شقاوت ذاتی نیست اما دوبعدی است که کدام را انتخاب میکند.