درس خارج اصول استاد مهدی احدی
1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (طلب و اراده - اقوال - ادله - اشکالات به ادله)
امر دوم (اقوال در مسئله طلب و اراده): عمده دو قول است:
قول اول (آخوند، علامه در شرح تجرید و معتزله): طلب و اراده از نظر معنا و مصداق متحد است.
قول دوم (اشاعره): طلب و اراده در جملههای انشائیهای که به صورت امر و دستوری صادر میشود متحد نیستند و طلب غیر از اراده است که خلاصه کلامشان این است که هم در جمل خبریه و انشائیه اعم از استفهام و تمنی و ترجی قائل به کلام نفسیاند که کلام نفسی همان مدلول جمله را میگویند که مدلول جمله در سینه متکلم است تا تلفظ شود که وقتی تلفظ شد آن لفظ، مبرز ما فی الضمیر است که آن الفاظ تارة: خبری است که در این صورت هم کلام نفسی است و هم خبر و اخری: الفاظ انشایی است که در این قسم اگر به صورت دستوری صادر شود طلب هست اما اراده نیست مثل آیه ذبح اسماعیل که اراده خدا بر ذبح نبوده اما طلب بوده و این طلب امتحانی بود و این کلام نفسی است یعنی در صُعق ربوبی است.
توضیح ذلک: اگر گفته شود «الله قادر یا عالم» که قدرت و علم برای وجود ما کلام نفسی است یعنی در درون ما این مدلول وجود دارد لذا غیر از مفهوم علم و قدرت در درون ما کلام نفسی است و همین عنوان درباره خدا است، خدا که میگوید «اُرید» این اراده خدا میتواند کلام نفسی باشد اما طلب نمیتواند باشد چون ممکن است قصص و حکایت باشد و ممکن است جمله انشائیه باشد که در اینجا که جمله انشائیه است طلب هست اما اراده نیست چون در جمله انشائیه تمنی و استفهام و تعجیز و ...ست و مرحوم آخوند در کفایه فرمودند که طلب و اراده و کلام نفسی یک چیز هستند.
بعبارة اخری: تمنی و ترجی و ... صفت قائم به نفس هستند و صفاتی که قیام آنها به نفس است به آن کلام نفسی میگویند و این الفاظ کاشف از آن ما فی الضمیر است.
امر سوم (مهمترین دلیل اشاعره): اگر طلب عین اراده باشد دو محذور لازم میآید:
محذور اول: اراده خدا به امر محال تعلق میگیرد درحالیکه اراده محال، محال است، یعنی خداوند میداند کافر از کفرش دست برنمیدارد و همچنین عاصی از معصیت خودش، درعینحال به کافر امر به ایمان و یا به عاصی امر به اطاعت میکند که اگر امر و طلب عین هم باشند لازم میآید اراده خدا به امر محال تعلق بگیرد اما اگر طلب غیر از اراده باشد اراده محال لازم نمیآید چون طلب عام است و همه را شامل میشود اعم از کافر و غیر کافر و ...و اینجا طلب هست اما اراده نیست و محالی لازم نمیآید.
محذور دوم: تخلف اراده از مراد لازم میآید یعنی اگر اراده خدا به مؤمن شدن کافر تعلق بگیرد و اطاعت خدا به عاصی تعلق بگیرد لازم میآید اراده خدا از مراد تخلف داشته باشد چون کافر از کفر و عاصی از عصیان دست برنداشتهاند درحالیکه قرآن میگوید ﴿انما امره اذا اراد شیئا أن یقول له کن فیکون﴾ یس/82 پس اراده غیر از طلب است که خدا به کافر و عاصی طلب میکند اما اراده نمیکند لذا این طلب، مبرز همان کلام نفسی است که در صُعق ربوبی است.
اما اشکال به محذور اول:
اولاً: آیا علم و اراده مؤثر هستند یا نه؟ آن حدی که برای ما ثابت شده این است که علم و اراده زمانی مؤثر است که معلوم دارای امکان ذاتی یا وقوعی باشد اما جایی که معلوم امتناع بالغیر باشد علم و اراده مؤثر نیست.
ثانیاً: باید این کبری و قاعده را دانست که امتناع بالغیر منافات با امکان ذاتی و وقوعی ندارد چنانچه وجوب غیری منافات با امکان ذاتی و وقوعی ندارد مثل وجود انسانها که وجوب غیری است اما واجب الوجود نیست بلکه ممکن الوجود است پس جمع بین وجوب بالغیر و امکان هیچ محذوری ندارد لذا شاید به همین خاطر است که فلاسفه میگویند که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» شیء یعنی ممکن الوجود و مالم یجب یعنی زمانی که وجوب بالغیر نداشته باشد موجود نمیشود لذا گفتهاند ممکن مرکب از وجوب و امکان یا ماهیت و وجود است.