< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: در اصول دین علم لازم است یا ظن؟

مقـدمـه: مرحوم آخوند در کفایه، خاتمهای برای دلیل انسداد قرار داده است و در این خاتمه دو مطلب را بحث نموده است؛ شیخ هم در رسائل این دو مطلب را ذکر نموده است.

 

ظن در اصول دیـن: مطلب اول اینست که آیا اگر مقدمات دلیل انسداد تمام باشد، ظن در اصول دین حجت است یا خیر؟ مرحوم شیخ خیلی مفصل این بحث را مطرح نموده است، ما نیز با قطع نظر از فرمایشات این دو بزرگوار مطالبی را به صورت کلی بیان مینماییم؛ علامه حلی در کتاب باب حادی عشر فرموده است اجماع داریم بر این که در اصول دین، علم و استدلال لازم است. یعنی یقین داشته باشد و این یقین هم از راه استدلال حاصل شده باشد و فرموده اگر کسی چنین علمی نداشت، کافر است.

اما هم اجماع بر چنین مطلبی بسیار بعید است و چنین اجماعی وجود ندارد، بر فرض هم که باشد، اصل چنین حرفی را نمیتوان پذیرفت که بگوییم در اصول دین علم و استدلال داشته باشیم. بسیاری از مردم علم دارند، اما استدلال ندارند، یا بسیاری از مردم حتی علم هم ندارند، و این موارد را نمیتوان کافر نامید.

باید بگوییم در برخی اصول دین، اعتقاد کافی است، چه علم وجود داشته باشد و چه علم وجود نداشته باشد، اعتقاد نیز گاهی از راه علم حاصل میشود و گاهی از راه دیگری حاصل میشود. برخی از اصول دین را کافی است قائل شویم ظن و گمان هم کفایت میکند.

ابتدائاً این که باید بین اصول دین و فروع دین فرق گذاشت (و فرق این دو هم خیلی روشن نیست.) به صورت کلی میتوان گفت آن مواردی که عمل ندارد و شارع در مورد آن فقط باور قلبی و اعتقاد را میخواهد، اصول دین است و هر چه در آن عمل لازم است، فروع دین است.

بعد بگوییم خود اصول دین چند قسم است، مثلاً توحید و نبوت اصول دین است، اعتقاد به ملائکه هم اصول دین است اما این مورد جزء اصول پنج گانهی معروف نیست. یا عصمت انبیاء نیز یکی از اصول دین است اما جزء پنج گانهی معروف نیست و ....

یعنی بگوییم این موارد پنج گانه یا چهارگانهی اصول دین یک حکم دارد موارد دیگری هم هست که جزء اصول فقه است و حکم دیگری دارد مانند قضا و وقدر، وحی، بهشت و جهنم و ...

تفاوتشان هم به این است که یک سری اصول دین داریم که اعتقاد به آنها واجب مطلق است (یعنی خداوند از هر کسی میخواهد به آنها اعتقاد داشته باشد مانند توحید و نبوت و معاد و عدالت و امامت و ...) برخی اصول دین هم بدین صورت است که اگر کسی علم پیدا کرد باید به آن اعتقاد پیدا کند و اگر علم پیدا نکرد، اعتقاد لازم نیست مانند اعتقاد به عرش خداوند و ...

در قدیم اصول دین را چهار مورد میدانستند، زیرا اگر کسی عدل را در اصول دین ذکر کند، نیازی نیست معاد را ذکر نماید. چون خداوند مطیع و معصی را یک سان نمیگذارد.

 

در بحث مقدمات دلیل انسداد، یکی از مقدمات این بود که احتیاط یا واجب نیست یا جایز نیست، در فروع دین اگر ما بخواهیم عمل به احتیاط نماییم دردسر میشود، اما در اصول دین اگر کسی بخواهد احتیاط نماید، هیچ اشکالی ندارد و ممکن است.

پس تا اینجا معلوم شد در اصول دین اعتقاد لازم است (دون العلم.) و آن اعتقاد نیز لازم نیست اعتقاد تفصیلی باشد، بلکه اعتقاد اجمالی هم کفایت میکند، طبق این نظر، همیشه در اصول دین احتیاط ممکن است، فلذا مقدمات دلیل انسداد تمام نیست و ما نیازی به مقدمات دلیل انسداد نداریم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo