< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

99/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/متعلّق الأوامر و النواهي /معنای کلی طبیعی

 

انکار وجود حصه توسط امام خمینی

امام خمینی در کتاب مناهج الوصول ج 2 ص 70 [1] بحثی را درباره کلی طبیعی و فرد و حصه مطرح کرده است. کلی طبیعی مانند انسانیت و حیوان ناطق و نوع منطقی، فرد مانند زید و عمرو و بکر، حصه یعنی کلی طبیعی در ضمن یک فرد، مانند انسانیتی که در ضمن زید است. امام خمینی فرموده است: آنچه درباره حصه گفته شده است صحیح نیست؛ علت اینکه حصه صحیح نیست این است که کلی طبیعی بعض بردار و جزء بردار نیست، نمی‌توانیم انسانیت را تقسیم کنیم، اگر انسانیت تقسیم بردار باشد باید بگوییم زید بعض انسان است نه کل انسان. لذا حصه درست نیست، ما که یک کلی طبیعی داریم و یک فرد. امام خمینی دو سه بار این مطلب را تکرار کرده است.

پاسخ استاد به اشکال امام خمینی

این اشکال امام خمینی به خاطر این است که ایشان حصه را درست معنا نکرده است. حصه به معنای بعض انسانیتِ موجود در این فرد و بعض انسانیتِ موجود در آن فرد، نیست؛ حصه به معنای بعض کلی نیست. حصه به معنای مصداق یک کلی است. درست است که بگوییم: «زید مصداقِ انسانیت است» یعنی زید مصداق انسانیت است.

حاجی سبزواری درباره معنای حصه می‌فرماید: «والحصة الکلی مقیدا یجیء - تقیّدٌ جزء و قیدٌ خارجی[2] »

به جنس و فصل یا نوع یا چیزی که جای آن در ذهن است، کلی گفته می‌شود. به کلی با ضمیمه عوارض فردی، فرد گفته می شود. به‌عبارت‌دیگر فرد یعنی کلی با عوارض مشخِّصه. به کلی به‌صورت فرد جوهری، حصه گفته می شود. به‌عبارت‌دیگر کلیِ موجود در خارج حصه است، اما نه با عوارض و خصوصیات؛ مانند انسانیتی که در خارج باشد که مصداق و فرد انسانیت است اما خصوصیات فرد جزء معنا لحاظ نشود.

وضو گرفتن نماز نیست اما نماز با این دست و صورت شستن ارتباط دارد. این ارتباط جزء نماز است اما دست و صورت شستن بیرون از نماز است، این همان معنای حصه است. حصه یعنی نمازی که مرتبط با دست و صورت شستن مرتبط است، اما دست و صورت شستن خارج از نماز است. انسانیتی که مرتبط با عوارض زید است اما این عوارض انسانیت نیست. انسانیت کلی است، انسانیتِ مرتبط با عوارض حصه است، انسانیت با این عوارض فرد است.

کلی طبیعی به وصف کلیت در خارج نیست و محل آن ذهن است. تمام معقولات ثانیه منطقی در ذهن هستند. به‌عبارت‌دیگر هر چیزی که بخواهد در خارج موجود شود باید متشخص و متعین شود. «الشیء ما لم یتشخص لم یوجد». کلی قابل صدق بر کثیرین است و چیزی که قابل صدق بر کثیرین است تعین و تشخص ندارد و چیزی که تشخص ندارد وجود خارجی ندارد.

معنای کلی

باید در نظر گرفت که کلمه کلی دو معنا دارد: یک معنای منطقی: «ما لا یمتنع فرض صدقه علی کثیرین» و یک معنای دیگر آن بزرگ و وسیع است. اگر در کتابی نوشته‌شده: خدا کلی است، اگر منطقی باشد یعنی خدا وجود ندارد و کفر است، اما اگر عرفانی باشد یعنی خدا بزرگ است و توحید است. «قد یطلقون الکلی و یعنون به الواسع». کلی به معنای بزرگ قطعاً در خارج موجود است اما کلی به معنای مفهوم ذهنی در مقابل فرد در خارج موجود نیست.

کلام آقا ضیاء عراقی و اشکال استاد

مرحوم آقا ضیاء در کتاب نهایة الافکار فرموده است: «وتوضيح المرام هو أنه لا اشكال في ان الطبيعي إذا كان له افراد يكون كل فرد منه مشتملا على مرتبة من الطبيعي غير المرتبة التي يشتمل عليها الفرد الآخر ومن ذلك يتصور للطبيعي مراتب عديدة حسب تعدد الافراد مغايرة كل مرتبة منه باعتبار محدوديتها بالحدودات الفردية مع المرتبة الاخرى، كما في الانسان حيث أنه كان الانسانية الموجودة في ضمن زيد بملاحظة محدوديتها وتقارنها لخواصه غير الانسانية الموجودة في ضمن عمرو المقارنة لخواصه، فهما حصتان ومرتبتان من الانسانية انسانية قارنت خواص زيد و انسانية قارنت خواص عمرو، وهكذا، من غير ان ينافي ذلك ايضا اتحاد تلك الحصص بحسب الذات والحقيقة وكون الجميع تحت جنس واحد وفصل فارد من حيث صدق حيوان ناطق على الجميع وعلى كل واحدة من الحصص من الحصص كما لا يخفى، ومن ذلك ايضا قيل واشتهر بأن الطبيعي مع الافراد كنسبة الآباء مع الاولاد، لا كنسبة الاب الواحد مع الاولاد وان مع كل فرد ابا من الطبيعي غير ما يكون مع الابن الآخر مع اتحاد تلك الآباء على اختلافها وتباينها بحسب المرتبة بحسب الحقيقة والذات واندراج الجميع تحت جنس واحد وفصل وبهذه الجهة ايضا ترى اشتمال هذه الحصص كل واحدة منها على جهات وحيثيات شتى ينتزع بها منها عناوين مقوماتها العالية كالجوهرية والجسمية والنامية والحساسية والحيوانية، كما في زيد الذي هو فرد الانسان حيث يشتمل على جميع حدود مقوماته العالية من الجوهرية والجسمية إلى ان يبلغ إلى جهة الانسانية التي هي جهة مشتركة بينه وبين عمرو وخالد مع زيادة جهة اخرى فيه التي بها امتيازه عن عمرو وخالد، وكذلك الانسان بالنسبة إلى الحيوان والجسم النامي والمطلق والجوهر و هكذا كل سافل بالنسبة إلى عالية فأنه لابد من اشتماله على جميع مقوماته العالية مع زيادة جهة فيه بها امتياز عن سائر الحصص المشاركة معه في جنسه وفصله القريبين و هو معنى قولهم بان كل ما هو مقوم للسافل ايضا ولا عكس، وعليه ايضا اعتبارهم في التعريف الحقيقي للشئ بلزوم الاخذ بجميع مقوماته من الدانى والعالي و الاعلى»[3] .

این همان است که گفتیم هم کلام ابوعلی سینا را پذیرفته است و هم کلام رجل همدانی را. بلکه عجیب‌تر آنکه در شروع عبارت می‌فرماید یک‌مرتبه انسانیت در این فرد است و یک‌مرتبه در آن فرد. این حرف اشتباه است چون حرفی از مرتبه نیست، مرتبه جایی است که شدت و ضعف باشد مثلاً نور یک شمعی و نور دو شمعی و نور هزار شمعی را مراتب نور هستند، اما نور یک شمعی و نور یک شمعی و نور یک شمعی مرتبه نیست؛ مرتبه درجایی است که یکی تحت دیگری باشد. در مورد انسانیت اصلاً مرتبه جایی ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo