< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

99/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:مسألة الضد/ترتب /بررسی دو مساله فقهی در باب ترتب

 

ادامه بررسی دو مسئله در باب ترتب

در دو مسئله جهر و اخفات، قصر و اتمام اگر کسی جاهل بود و یکی را به‌جای دیگری انجام داد، هم گناه کرده و هم عملش صحیح است. به‌عبارت‌دیگر مثلاً بر مکلف واجب بود نماز ظهر را آهسته بخواند ولی بلند خوانده است. چون جاهل مقصر بوده معصیت کرده ولی امر دیگری داشته که نمازش را بلند خوانده است. لذا این نماز امر داشته پس صحیح است. این مطلبی است که برخی مانند کاشف الغطاء گفته‌اند.

بحث ترتب این بود که دو عمل داشته باشیم یکی اهم و دیگری مهم و هر دو مصلحت داشته باشند اما مکلف در مقام اطاعت و امتثال قدرت بر انجام هر دو ندارد. اگر اهم را معصیت کرد، مهم مصلحت دارد و باید انجام دهد؛ و لکن همیشه اصل اولی این است که اگر چیزی در نماز واجب است فراموش یا ترک شد، نماز باطل است. مثلاً اگر مکلف سوره نماز را سهواً یا خطا یا جهلا نخواند، اصل اولی این است که نماز باطل است. علت آن است که در هر ماموربه دارای اجزائی، امر به‌کل مجموعه تعلق‌گرفته است. آنچه را که خدا امر کرده است نماز با سوره است ولی آنچه را مکلف ادا کرده است نماز بدون سوره است. اگر سهو یا فراموشی بوده گناه نکرده است ولی نماز باطل است.

وسایل الشیعه جلد 6 صفحه 86 باب بیست و ششم از ابواب قرائت و باب بیست و هفتم:

«محمّد بن علي بن الحسين باسناده عن حَريز، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه‌السلام: في رجل جهر فيما لا ينبغي الإجهار فيه و أخفى فيما لا ينبغي الإخفاء فيه، فقال: أيّ ذلك فعل متعمّداً فقد نقض صلاته و عليه الإعادة، فإن فعل ذلك ناسياً أو ساهياً أو لا يدري فلا شيء عليه وقد تمّت صلاته. محمد بن الحسن باسناده عن حريز مثله».[1]

(هر حدیثی که در سندش حریز از زراره است، سندش درست است ولو اینکه سند مشکل داشته باشد، زیرا شیخ طوسی در فهرست فرموده است من برای تمامی روایات حریز سند دیگری دارم).

«و باسناده عن سعد، عن أحمد بن محمّد، عن علي بن حديد و عبد الرحمن بن أبي نجران جميعاً، عن حمّاد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: قلت له: رجل جهر بالقراءة فيما لا ينبغي الجهر فيه و أخفى فيما لا ينبغي الإِخفاء فيه و ترك القراءة فيما ينبغي القراءة فيه أو قرأ فيما لا ينبغي القراءة فيه، فقال: أيّ ذلك فعل ناسياً أو ساهياً فلا شيء عليه».

«محمّد بن علي بن الحسين باسناده عن زرارة، عن أحدهما عليه‌السلام قال: إن الله تبارك وتعالى فرض الركوع؟ والسجود والقراءة سنّة، فمن ترك القراءة متعمّداً أعاد الصلاة، ومن نسي فلا شيء عليه».

چطور این نماز هم درست است و هم معصیت کرده است؟ علت معصیت این است که بر جاهل مقصر واجب بوده است احکام الهی را یاد بگیرد ولی یاد نگرفت و معصیت کرده است. ولکن این معصیت برای بلند خواندن نماز نیست بلکه برای ترک تعلم است. عصیان برای ترک اهم نیست بلکه برای این است که تعلم احکام نداشته است. می‌دانیم که در یک‌وقت دونماز واجب نیست لذا این‌که بگوییم یا جهر واجب است یا اخفات، باب تعارض می‌شود. بهتر این است که بگوییم خدا به نماز ظهر اخفاتی امر کرده است اما کسی که بلند می‌خواند خدا به این هم امر کرده است اما علی نحو البدلیه، یعنی شارع می‌گوید آنچه بر مکلف واجب است نماز ظهر آهسته است اما نماز ظهر بلند برای جاهل یا ناسی عوض اخفات پذیرفته می‌شود. اینکه در روایات فوق فرمود نمازش تام است، احتمالاً معنایش این است که خدا به نماز اخفاتی امر کرده است اگر کسی معصیت کرد یا فراموش کرد و نماز اخفاتی را نخواند، خدا به نماز جهری امر کرده است، اما دو امر نیست چون می‌دانیم که در یک‌وقت دونماز واجب نیست؛ بلکه با امر اولی موضوع دومی از بین می‌رود و با معصیت امر اول، موضوع امر دوم درست می‌شود؛ بنابراین نمازی که سهواً یا نسیانا بلند خوانده است امر دارد لذا صحیح است.

ان‌قلت: لازمه این کلام این است که اگر کسی نماز ظهر را نخواند دو گناه کرده است، چون دو امر را معصیت کرده است؛ درحالی‌که بدیهی است که کسی نماز ظهر را نخواند یک گناه کرده است.

قلت: این از باب تداخل مسببات است. وقتی مصلحت کم استیفا شد موضوع برای دیگری باقی نمی‌ماند. به‌عبارت‌دیگر درست است که دو امر است اما معصیت امر دوم با امر اول تداخل دارد؛ لذا دو گناه نیست بلکه یک گناه مضاعف است که در اولی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo