< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام مطلق الأمارات /جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی

 

جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی

در بحث جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی چند راه‌حل ذکر شد.

کلام آخوند در کفایه و اشکال استاد

آخوند در کفایه فرموده است: می‌توانیم بین حکم ظاهری و حکم واقعی این‌گونه جمع کنیم که حکم واقعی، حکم نفسی است و تابع مصالح و مفاسد در خودش است اما حکم ظاهری، حکم طرقی است و خودش یا متعلقش مصلحت و مفسده ندارد. به‌عبارت‌دیگر دو حکم در عرض یکدیگر نداریم.

آخوند معتقد است که احکام، چهار مرحله دارند: 1- مرحله اقتضا 2- مرحله انشا 3- مرحله فعلیت 4- مرحله تنجز. حکم واقعی در مرحله انشا است و حکم ظاهری در مرحله فعلیت است. یا اینکه حکم واقعی در مرحله فعلیت است و حکم ظاهری در مرحله تنجز است.

آخوند در کفایه می‌فرماید: اراده در خداوند معنا ندارد. چون اگر به معنای شوق مؤکد باشد، خداوند شوق مؤکد ندارد و اراده در خدا به معنای اراده رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. سپس می‌فرماید: «لكنّه لا يوجب الالتزام بعدم كون التكليف الواقعيّ بفعليّ، بمعنى كونه على صفة ونحو لو علم به المكلّف لتنجّز عليه، كسائر التكاليف الفعليّة الّتي تتنجّز بسبب القطع بها. وكونه فعليّا إنّما يوجب البعث أو الزجر في النفس النبويّة أو الولويّة فيما إذا لم ينقدح فيها الإذن لأجل مصلحة فيه[1] ». وقتی حکم واقعی موجب بعث و زجر می‌شود که ترخیص در مخالفت نشود. اگر به واقع علم پیدا کرد، منجز می‌شود. در ادامه می‌گوید: اگر دید مصلحتی هست که اجازه در مخالفت به واقع بدهد، حکم واقعی به مرحله بعث و زجر نمی‌رسد. اول می‌گوید به مرحله بعث و زجر می‌رسد و در ادامه می‌گوید به مرحله بعث و زجر نمی‌رسد و این تناقض است.

این راه‌حل‌ها مشکل را حل نمی‌کنند. بحث این است که حکم ظاهری چگونه با حکم واقعی جمع می‌شود؟ اگر کسی بگوید این‌ها اعتباریات هستند و تضاد و تناقض مربوط به امور واقعی است؛ پاسخ می‌دهیم: گرچه احکام شرع اعتبارات هستند اما در این امور نیز تضاد و تناقض نمی‌تواند باشد، مانند اینکه کسی بگوید: «این فرش نجس است، این فرش نجس نیست»، این تناقض است بااینکه نجاست از امور اعتباری است. عرف مردم این را متناقض می‌دانند. نمی‌توان گفت صرف اینکه دو چیز اعتباری هستند، هرگونه آن را اعتبار کرد. مثلاً این کتاب مال من است، این کتاب مال من نیست. عرف می‌گوید اعتبارات متناقض صحیح نیست چون حکایت از آن می‌کند که می‌خواهم و نمی‌خواهم و این تناقض است.

در فلسفه گفته شده است: اصالت با وجود است و ماهیت اعتباری است. مثل‌اینکه الانسان حیوان ناطق. آیا می‌توان گفت انسان حیوان ناطق است و حیوان ناطق نیست؟ بااینکه حیوان نطاق، ماهیت و اعتباری است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo