< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

 

قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

اقسام مقدمات عقلی

مقدمات عقلی که موجب یا مستلزم حکم شرعی می‌شوند چند دسته‌اند: مقدماتی که ملازمات عقلی مستقل یا مستقلات عقلی هستند. مثل‌اینکه مثلث سه زاویه دارد یا دایره زاویه ندارد. اگر این مقدمات عقلی موجب حکم شرعی شود، کسی منکر آن نیست و اخباری‌ها هم قبول دارند. مثلاً اینکه بین نهی از عبادات و فساد عبادت، تلازم است و این تلازم ربطی به حسن و قبح عقلی ندارد یا اجتماع امرونهی محال است یا مقدمه واجب، واجب است. به‌عبارت‌دیگر یک مقدمه را شرع می‌گوید و مقدمه دیگر را عقل می‌فهمد. آنچه محل بحث است در مثل حسن و قبح عقلی است که دو قسم است: 1- حسن و قبح در مرتبه علل احکام. 2- حسن و قبح در مرتبه معالیل احکام.

عقل می‌فهمد فلان چیز مصلحت دارد پس شرع باید بگوید واجب است؛ این حسن و قبح در مرتبه علل است که محل بحث ما است.

حسن و قبح در مرتبه معالیل احکام یعنی فلان چیز واجب است و عقل می‌فهمد که شارع حکیم است و بی‌جهت چیزی را واجب نمی‌کند پس مصلحت دارد. این قسم را هم اخباری‌ها قبول دارند. (تذکر این نکته ضروری است که تابع مصالح و مفاسد بودن احکام در احکام تکلیفی است و شامل احکام وضعی نمی‌شود).

دلیل اصلی اشاعره و نقد آن

اشاعره منکر حسن و قبح عقلی هستند. در شیعه هم افرادی همین تفکر را دارند. غالباً معتزله و شیعه طرفدار حسن و قبح عقلی هستند. (البته به‌صورت موجبه جزئیه نه به‌صورت موجبه کلیه). اشاعره یک دلیل اصلی دارند که اگر حسن و قبح عقلی باشد و عقل بتواند مصلحت و مفسده یا حسن و قبح را درک کند، باید این قاعده عقلی مثل قاعده دودو تا چهارتا یا الکل اعظم من الجزء باشد. مسائل عقلی دیگر چیزی است که مورد اختلاف نیست درحالی‌که در حسن و قبح اختلاف وجود دارد پس حسن و قبح عقلی نیست. بهترین شاهد بر عقلی نبودن حسن و قبح، مخالف بودن اشاعره است درحالی‌که مخالف قاعده الکل اعظم من الجزء نیستند.

معتزله و شیعه در پاسخ می‌گویند: حسن و قبح عقلی است چنان‌که الکل اعظم من الجزء عقلی است. علت تفاوت این دو قاعده آن است که حسن و قبح مربوط به آراء محموده یا مشهوره است ولی دیگری مربوط به اولیات است. آراء محموده یعنی عقلاء برای نظم زندگی قوانینی را وضع می‌کنند. توافق عقلاء، عقلی است. به‌عبارت‌دیگر آراء محموده یعنی چیزی که لو خلی الانسان و طبعه لما حکم به.

دلیل شیعه و معتزله بر حسن و قبح عقلی این است که تمامی انسان‌های عاقل (اعم از دین‌دار و غیر دین‌دار) می‌فهمند که مثلاً کارهای اسرائیل زشت است. اینکه همه عقلاء توافق دارند که عقل حسن است و ظلم قبیح است، دلیل بر حسن و قبح عقلی است.

اشاعره پاسخ می‌دهند: ما حسن و قبح را قبول داریم اما مصالح و مفاسد نوعی هستند نه شخصی. مصلحت نوعی یعنی کسی یک چای را از سینی چای برمی‌دارد چون می‌خواهد رفع عطش کند، چنان‌که در چای دیگری هم همین مصلحت وجود دارد. اشاعره می‌گویند ترجیح بلا مرجح محال است اما اگر مرجح نوعی نباشد، چون مصلحت نوعی مرجح است. به نظر اشاعره مصلحت در قدر مشترک بین افراد است و چون در همه افراد مصلحت وجود دارد، هرکدام را ترجیح بدهد، ایرادی ندارد. اشاعره قبول دارند که ترجیح بلا مرجح محال است چون منجر به ترجّح بلا مرجح می‌شود و ترجّح بلا مرجح منجر به معلول بدون علت می‌شود. ولی لازم نیست که مرجح شخصی باشد بلکه می‌تواند نوعی باشد.

پاسخ کلام اشاعره این است که بحث درباره اراده است و اینکه اراده می‌کند این چای را بردارد. اگر ترجیح بلا مرجح محال است، باید مرجح نسبت به شخص باشد نه به نوع؛ بنابراین باید اراده را شخصی معنا کنیم و مرجح را شخصی بگیریم نه نوعی.

نتیجه آنکه حسن و قبح عقلی را به‌صورت موجبه جزئیه در بعض احکام قبول داریم.

مطلب دیگر آن است که ظاهر برخی روایات خلاف این مطلب است و اخباری‌ها نیز فریب همین ظاهر را خورده‌اند. روایات متعددی می‌فرمایند: علم آن است که از خانه اهل‌بیت علیهم‌السلام آمده باشد. «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلاَ تَجِدَانِ‌ عِلْماً صَحِيحاً إِلاَّ شَيْئاً خَرَجَ‌ مِنْ‌ عِنْدِنَا أَهْلَ‌ الْبَيْتِ‌[1] ».

این روایات صحیح هستند ولی ظاهر آن‌ها اراده نشده است. متأسفانه برخی در قدیم مطالبی را که از دیگران می‌دیدند به ائمه اطهار علیهم‌السلام نسبت می‌دادند و این روایات درباره همین مطلب است.

آیات شریفه قرآن که می‌فرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[2] و ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[3] مربوط به بحث هدایت است. اگر در ریاضیات اصل اقلیدس صحیح است به این معنا نیست که حتماً باید امام صادق علیه‌السلام فرموده باشد، چون ربطی به هدایت ندارد. مثلاً می‌توان گفت هر چه بخواهی در کتاب مغنی اللبیب هست یعنی هر چه مربوط به ادبیات است در این کتاب هست.

﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾ یعنی لوح محفوظ. ﴿تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾ یعنی تبیانا لکل شیء من الهدایه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo