< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

 

قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

آیا از مقدمات عقلی، قطع به احکام شرعی حاصل می‌شود؟ و اگر حاصل بشود، آیا حجت است؟

گفته شد کسانی که می‌گویند نمی‌توان به غیر کتاب و سنت اعتماد کرد، شاید مرادشان این است که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد هستند و ما از مصالح و مفاسد خبر نداریم و اگر هم خبر داشته باشیم از موانع آن‌ها خبر نداریم. مضافاً بر اینکه گرچه احکام تابع مصالح و مفاسد هستند و عقل مصالح و مفاسد را می‌فهمد، ولی عقل به‌صورت موجبه جزئیه می‌فهمد نه موجبه کلیه یعنی برخی مصالح و مفاسد را می‌فهمد و ثانیاً احکام تابع مصالح و مفاسد هستند ولی گاهی مصالح و مفاسد در متعلقات حکم هستند و گاهی در خودِ حکم، یعنی دستور خدا مسلحت و مفسده دارد. عقل مصلحت و مفسده در متعلق را درک می‌کند نه مصلحت و مفسده در خودِ حکم را. شاید مراد اخباری‌ها همین مطلب باشد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ[1] »، پیامبران به‌عنوان حجت باطنی مؤید حجت ظاهری هستند. این حدیث به این معنا نیست که یک عقل آشکار و یک عقل مخفی داریم و پیامبران آن عقل مخفی را آشکار می‌کنند. این حدیث عقول مدفونه را نفرموده بلکه دفائن العقول یعنی مدفون‌های عقل را می‌فرماید، یعنی چیزهایی در این عقل مدفون هستند.

مطلب دیگر آنکه شاید مراد کسانی که می‌گویند از راه مقدمات عقلی، قطع حاصل نمی‌شود، این است که روایاتی داریم که می‌فرمایند: «حرام عليكم أن تقولوا بشئ ما لم تسمعوه منا»، «لو أن رجلا قام ليله، وصام نهاره، وحج دهره، وتصدق بجميع ماله، ولم يعرف ولاية ولي الله، فيكون أعماله بدلالته فيواليه، ما كان له على الله ثواب[2] »؛ یعنی اگر کسی چیزی را با عقل به دست آورد ولی سراغ اهل‌بیت نرفته است، اعتبار ندارد. ولکن این روایات معنای خاصی دارد: اولاً کسانی که در مقابل اهل‌بیت علیهم‌السلام، دکان درست کرده‌اند را می‌گوید. ثانیاً آنچه با قیاس، استحسان، مصالح مرسله و ... به دست آمده است را حرام می‌داند. ثالثاً بهشت مراتبی دارد و هر درجه با درجه دیگر فاصله زیادی دارد. کسی که ولایت نداشته باشد، بوی بهشت را استشمام نمی‌کند، بوی فردوس را استشمام نمی‌کند ولی شاید مراتب پایین‌تری را داشته باشد. کسی که ولایت ندارد ولی جاهل قاصر است، به بهشت می‌رود.

بحث ما در اینجا درباره آن است که یقین درست است یا اشتباه، ولی روایات درباره این است که ثواب دارد یا ندارد؛ گاهی عملی درست است ولی ثواب ندارد.

به‌عبارت‌دیگر می‌توان ادعا کرد خدای متعال احکام واقعی دارد ولی این‌گونه نیست که این احکام از هر طریقی برسد، فعلی می‌شود. ممکن است خدای متعال بفرماید اگر این حکم از این طریق به شما رسید، فعلی است و اگر از طریق دیگری فهمیدید، فعلی نیست. شاهد آنکه در برخی روایات می‌فرماید: «ابوحنیفه یکی حرف از قرآن هم نمی‌داند». (مَا وَرَّثَكَ‌ اللَّهُ‌ مِنْ‌ كِتَابِهِ‌ حَرْفاً[3] ) یعنی حرف قرآن از زبان امام صادق علیه‌السلام درست است و از زبان ابوحنیفه درست نیست وگرنه ابوحنیفه سواد داشته است.

به‌عبارت‌دیگر اگر حکم واقعی از زبان غیر امام شنیده شود، اعتبار ندارد و از زبان امام اعتبار دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo