< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /عدم تغییر فعل متجرّا به، به خاطر یقین و باور و دلیل آن

 

عدم تغییر فعل متجرّا به، به خاطر یقین و باور و دلیل آن

آخوند خراسانی در بحث تجری فرمود: شکی نیست که حسن و قبح فعل متجرّا به، به خاطر یقین و باور انسان تغییر نمی‌کند. مثلاً اگر کسی خیال کرد چای شراب است، پای به خاطر یقین به اینکه شراب است دارای مفسده و ضرر نمی‌شود.

حسن و قبح مربوط به ذات اشیاء است و با اعتقاد کسی مصلحت تبدیل به مفسده نمی‌شود.

شیخ در مکاسب محرمه در بحث حرمت کذب می‌فرماید: در بعضی از چیزها، حسن و قبح مربوط به وجوه و اعتبارات است و در بعضی چیزها حسن و قبح ذاتی است. (کتاب المکاسب ج 2 ص 22)

حسن عدالت یعنی حفظ نظام واجب است و قبح ظلم یعنی اختلال نظام حرام است. در عدل و ظلم گفته شده است همیشه عدل خوب است و استثنا ندارد گرچه تعریف عدل روشن نیست اما همه مصادیق عدل و ظلم را می‌فهمند، استثناء هم ندارد؛ اما در مثل صدق و کذب، حسن و قبح ذاتی نیست. دروغ گفتن بستگی دارد که کجا باشد و با چه عنوانی باشد. اگر صدق مفسده‌آمیز باشد، قبیح است. به این دلیل که غالباً صدق‌ها مفسده‌آمیز نیستند و غالباً کذب‌ها مصلحت ندارند، می‌گوییم صدق حسن است و کذب قبیح است ولی ذاتی نیست.

در مواردی که حسن و قبح چیزی ذاتی نیست مثل صدق و کذب، با وجوه و عناوین و اعتبارات، مصلحت و مفسده تغییر می‌کند. صدق و کذب ملاک حسن و قبح نیست بلکه ما یترتب علیهما ملاک است یعنی اگر کلام مصلحت دارد، صدق است و اگر مفسده دارد، کذب است.

در صدق و کذب تعریف مشاء با تعریف اشراق تفاوت دارد. مشاء می‌گوید: صدق یعنی مطابقت با واقع. اشراق معتقد است: نیت قائل در صدق و کذب تأثیر دارد و باید دید قائل چه نیتی دارد.

اگر حسن و قبح ذاتی است، عناوین تغییر می‌دهد ولی اگر حسن و قبح عرضی است، عناوین تغییر می‌دهد.

با توجه به این نکته، آخوند می‌فرماید: تجری حسن و قبح چیزی را تغییر نمی‌دهد.

امام خمینی می‌فرماید: این از بدیهیات است و نیازی به دلیل ندارد و وجدان آن را تائید می‌کند.

مرحوم نائینی فرموده است: این مطلب استدلال دارد؛ نمی‌توان گفت تجری، عنوان قبح است یا انقیاد، عنوان حسن است چون معمولاً شخصی که به چیزی قطع دارد، به یقین خود توجه ندارد؛ یعنی می‌گوید خمر می‌خورم نه مقطوع الخمریه لذا ملاک حسن و قبح نیست.

میرزای نائینی این‌گونه پاسخ می‌دهد: علم، قصد، یقین و امثال آن أشد الالتفات دارد و علم مورد توجه است أتم الالتفاتات. روح به‌وسیله چشم می‌بیند ولی توجهی به چشم نداریم.

برخی گفته‌اند: این کلام زیبا است ولی مدرک ندارد.

عالم معمولاً به علم خود توجه ندارد لذا ملاک حسن و قبح نمی‌شود. نه به‌صورت کلی می‌توان گفت قطع مورد توجه نیست (آخوند) و نه به‌صورت کلی می‌توان گفت قطع مورد توجه است (نائینی). بلکه برخی چیزها هیچ‌وقت قابل‌توجه نیستند مثل غفلت؛ غافل به غفلت خود توجه ندارد و اگر او را متذکر کنیم، دیگر غافل نیست. غافل بماهو غافل ملتفت نیست اما علم، قصد، یقین و قطع؛ علم درجه اول داریم مثل این کتاب است و این فرش است. در علم درجه اول، علم دیده نمی‌شود و علم آلت است اما همین علم و قطع گاهی درجه دوم است، یعنی درباره علم بحث شود که درست است یا اشتباه است. شارع می‌تواند بگوید خمر پاک است یا نجس است و می‌تواند بگوید مقطوع الخمریه چه حکمی دارد.

در علم درجه اول حق با آخوند است و در علم درجه دوم حق با نائینی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo